بعضی از آدمها ترجمه شدهاند
بعضی از آدمها فتوکپی آدمهای دیگرند
بعضی از آدمها با چند درصد تخفیف به فروش میرسند
بعضی از آدمها فقط جدول و سرگرمی دارند
بعضی از آدمها خط خوردگی دارند
بعضی از آدمها را چند بار باید بخوانیم تا معنی آنها را بفهمیم
و بعضی از آدمها را باید نخوانده کنار گذاشت
از روی بعضی از آدمها باید مشق نوشت و از روی بعضی از آدمها جریمه.
شادروان قیصر امینپور
یکی از مؤلفههای نشاندهندهی نشاط و بالندگی در هر سازمانی، به ویژه سازمانی چون محیط زیست که برای حسن انجام مأموریتهایش نیاز به ظرفیتسازی اطلاعاتی و افزایش آگاهیهای عمومی دارد، عیار دست به قلم بودن و میزان آمادگی کارشناسان و مدیرانش در پاسخگویی در برابر نمایندگان رکن چهارم دموکراسی (رسانههاست) و خلاصه میزان حضور داوطلبانه در بین مردم است. بر این بنیاد، در شمار اولویتهای سازمان حفاظت محیط زیست، وضع مشوقها و ارایهی تمهیداتی است که با سهلتر شدن شرایط و کاهش نگاههای مراقبتی، نهتنها اجازهی انتشار دیدگاهها به صورتی آزادانه به تمامی کارشناسان علاقهمند داده شود، بلکه محرکهایی برای تشویق آنها که سکوت نمیکنند و منفعل نمیمانند هم در نظر گرفته شود.
از همین منظر، حتی دورههای آموزشی برای برخی از کارشناسان سازمان به منظور مواجههی حرفهایتر با اربابان جراید در همان آغازین روزهای کار معصومه ابتکار تدارک دیده شد. با این وجود، مدرسان این دورهها در گفتگوهای شخصی با نگارنده، آشکارا از واقعیتی تلخ سخن میگفتند: اینکه اغلب حاضرین در این دورهها که خود در شمار نیروهای کاربلد سازمان هم محسوب میشدند، میگفتند: هیچ رغبتی به مواجهه در برابر رسانهها یا نگارش یادداشتهای تحلیلی/ انتقادی ندارند! چرا که به تجربه دریافتهاند هر چه ساکتتر و بیسروصداتر خدمت کنی، کمتر آسیب خواهی دید و مورد عتاب و خطاب قرار خواهی گرفت.
در چنین شرایطی است که نگارنده دست همکارانی چون امید باتو را سخت میفشارد که برخلاف رود شنا کرده و به رغم غلبهی فضایی که مایل نیست تا سخنی یا مکتوبی گفته یا منتشر شود، جسورانه و صادقانه به انتشار دیدگاههای انتقادیاش میپردازد. این در حالی است که در برخی موارد، اختلاف نظر جدی با امید دارم و به هیچ وجه راهکار انحلال سازمان حفاظت محیط زیست یا ادغامش در یکی از معاونتهای متعدد وزارت جهاد کشاورزی را به نفع بازگرداندن توان تابآوری به طبیعت وطنی که دوستش داریم، نمیدانم.
اما ما شاید بیشتر از هر گروه دیگری باید نشان دهیم که عمیقاً به راهبرد اصولی: «زنده باد مخالف من» باور داریم. و از این مهمتر باید درنگ کنیم که مگر چه کردهایم که اینک کارشناسان دلسوزی چون امید باتو هم میخواهند دیگر با تو و محیط زیست نباشند؟! و عملاً به گزینهای انتحاری میاندیشند!
در چنین شرایطی، شگفتا که پس از انتشار یکی دو خبر و یادداشت از نگارنده در طول هفته گذشته که بازتابهای نسبتاً گستردهی درون و برون سازمانی داشت، روز شنبهی گذشته – 11 مهر 1394، بخشنامهای به شماره 32375/94 از سوی مهناز مظاهری اسدی خطاب به چهار مدیرش در معاونت آموزش و پژوهش سازمان حفاظت محیط زیست منتشر شد که آشکارا از زحمت نگارنده برای تبیین خطری که موجودیت سازمان متولّی طبیعت ایران را دربرگرفته، کاست!
در آن ابلاغیه از مدیرانش خواسته بود تا زینپس بدون هماهنگی با وی، حق انتشار هیچ یادداشت، گزارش یا خبری را بر روی پرتال سازمان حفاظت محیط زیست ندارند. از مجید فدایی در اداره کل روابط عمومی سازمان هم خواسته بود تا مفاد این بخشنامه را رعایت کند.
دقت کنید در شرایطی چنین بخشنامهای از سوی عالیترین مقام مسئول در حوزه آموزش و پژوهش سازمان حفاظت محیط زیست منتشر شده که عملاً شمار کارشناسان و مدیرانی که همچنان بی مهابای عواقبش، قلم زده و مصاحبه میکنند، به نسبت جمعیت هفت هزارنفری آن، بسیار اندک و در مقام مقایسه، چون بزرگی دیسکاوری در برابر خورشید است!
سرکار خانم ابتکار که همچنان شما را مادر مهربان تمامی زیستمندان طبیعت وطن میدانم!
آیا خبر از چنین رخدادهایی در مجموعهی تحت امرتان دارید؟ آیا میدانید پیام خطرناک و نهفته در چنین بخشنامههایی که از قضا با هماهنگی و توصیهی مشاور رسانهایتان، سرکار خانم فریبا ابتهاج تهیه شده، چیست؟ اینکه هر چه کمتر بنویسیم، کمتر مصاحبه کنیم و بیشتر سر درلاک خود فروبریم، کمتر هم در معرض بازخواست قرار گرفته و عافیت را در آغوش خواهیم گرفت.
به نظرم صدور چنین بخشنامههایی همان کاری را با سازمان میکند که مغول نتوانست با ایران بکند.
بنده یکبار دیگر در ملاقات تاریخیتان با دو بزرگ محیط زیست ایران در دهم بهمن سال 1393، آشکارا یادآوری کردم که مهمتر و بزرگتر از فاجعهای که دارد در محیط زیست ما رخ میدهد، بلایی است که بر سر سرمایههای انسانی این سازمان مهم و راهبردی آمده و از شما خواهش کردم رفع مشکلات جانفرسای این عزیزان را در اولویت نخست کاری خود قرار دهید. اینک به نظرم صدور چنین بخشنامههایی، همچون شلیک تیر خلاص بر پیکر نیمه جان پردیسان است. بخشنامههایی که ترجمان سخنشان این است: دیکته ننویس، تا غلطهایت آشکار نشود!
همکارانم در دفتر آموزش و مشارکت مردمی بارها این جمله را از من شنیدهاند که «محمّد درویش نیامده است تا حال طبیعت ایران را خوب کند. بلکه آمده است تا حال شما را خوب کند.» و بر این باورم که اگر حال همکارانم خوب باشد، آنها بیشترین تلاش ممکن را برای ارایه بهترین خدمات در حوزه آموزش، مشارکت و ضمن خدمت انجام خواهند داد.
و حقیقت این است که اینک حال انسانهایی که باید در صف مقدم مقابله با طبیعتستیزان قدرتسالار یا مخربان نادان قرار داشته باشند، اصلاً خوب نیست. و ما به جای آنکه مرهمی بر دردهای این عزیزان باشیم، با وضع مقرارتی پلیسیتر و صرف هزینه برای گیتهای ورود و خروج پرسنل در پردیسان، نمک پاش این دردها شدهایم؛ دردهایی که سبب میشود دیگر درد طبیعت وطن را کسی حس نکند و همه روز جهانی بدون خودرو را فراموش کنند.
خانم ابتکار عزیز!
چرا باید بزرگانی چون بیژن فرهنگ درهشوری، عبدالحسین وهابزاده، هنریک مجنونیان و … با پردیسان قهر کنند؟ چرا برای دلجویی از ایشان خود رأساً وارد نمیشوید و اندیشکده بزرگان محیط زیست ایران را بنیان نمینهید؟
نگارنده بر این باور است که
اگر مافیای سدسازی و تفکرات سازهای در مدیریت آب و طرحهای گردشگری در شفارود گیلان، خرسان لردگان، مراش زنجان، تونل سبزکوه، داریان (کانیبل)، جنگل ابر، آشوراده و دهها مورد دیگر همچنان بر حلقوم سازمان محیط زیست فشار میآورند تا مجوز بگیرند، همانگونه که برای جنایتهای بزرگی چون گتوند و پل روگذر بر روی دریاچه ارومیه گرفتند؛
اگر خبر امکانسنجی اجرای طرح ویرانگر اتصال خلیج فارس به دریای خزرتوسط قرارگاه خاتمالانبیا را علاءالدین بروجردی رسانهای میکند، آن هم بدون آنکه این طرح مراحل بررسی و اخذ مجوزهای ارزیابی را از سازمان حفاظت محیط زیست طی کرده باشد؛
اگر وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات دولت تدبیر و امید در 22 شهریور 1393 درخواست سازمان حفاظت محیط زیست برای واگذاری یک شماره سه رقمی (150) برای ارتباط آسانتر با مردم را با این بهانه رد میکند که محیط زیست در شمار موضوعات حیاتی و اضطراری نیست که نیاز به کد خدماتی سه رقمی داشته باشد! آن هم در شرایطی که حتی شهرداریها، شماره سه رقمی (137) دارند؛
و اگر وزارت آموزش و پرورش با دهنکجی کامل از تأسیس مدارس محیط زیستی و مدارس طبیعت همچنان سرباز میزند؛
برای این است که ما متحد نیستیم و ظاهراً دستهایی هم درکار است که متحد هم نشویم!
مدام از سوی برخی از همکاران حضرتعالی از مدیرکل دفتر بازرسی گرفته تا مهناز مظاهری اسدی و زهرا جواهریان به بنده گوشزد میشود که شما دیگر یک فعال محیط زیستی یا ان جی او ای نیستی! حالا یک مدیر دولتی هستی و نباید آشکارا از لکنتها و نارساییها با مردم سخن بگویی!
اما خانم ابتکار عزیز! مگر من و شما در تمام طول این سالها برای بازگرداندن نشاط به سرمایه اجتماعی حوزه محیط زیست تلاش نکردیم؟ مگر ما خود را با افتخار یک فعال محیط زیستی و یک ان جی او ای نمینامیم و به سابقهی خود در این حوزه نمیبالیم؟ چرا حال که دوره قدرت شماست، باید محمّد درویش توسط نزدیکترین افراد به شما با چنین صفتی به عنوان یک امتیاز منفی نامیده شود؟ جز آن است که متأسفانه ظاهراً روح احترام واقعی به مردم هنوز در برخی از ارکان عالیرتبهی مدیریتی سازمان تحت امرتان هم دمیده نشده است؟!
غمانگیز است که در بالادستهای پردیسان ، مرا یک ان جی او ایی دردسرساز میدانند و در بین برخی از کارمندان معترض سازمان با صفت «مدیر وارداتی» از محمد درویش یاد میکنند که حقوقهای آنچنانی و حق مأموریت گزاف میگیرد و درد مردم محروم را نمیفهمد. و شما خود میدانید که بنده نه حق مأموریتی گرفتهام و نه اضافهکاری! وقتی به پردیسان آمدم، مستأجر آیارتمانی در سعادتآباد بودم و اینک در زیرزمینی 60 متری در مرزداران اجارهنشین هستم و مجبور شدم اتومبیل شخصیام (پژوه 206) را هم برای تأمین هزینه تحصیل فرزندم بفروشم.
و البته با این وجود، خود را کماکان بیشتر از دیروز، خوشبختترین آدم روی زمین میدانم، چون به کاری مشغولم که عشق زندگیم است …
خانم ابتکار عزیز:
بنده در گفتگوی مفصلی که با شما در 22 مردادماه سال جاری پس از سفر به اردبیل داشتم، اعلام کردم که برای یک سازمان پویا، دستکم باید سرانه یک میلیون تومان در حوزه آموزش پرسنلش هزینه کرد. یعنی فقط ما نیاز به هفت میلیارد تومان اعتبار برای انجام آموزشهای دقیق و کاربردی پرسنل سازمان حفاظت محیط زیست داریم، تا بتوانیم در برابر موج فزایندهی درخواستهای توسعه، خردمندانهترین گزینهها را به نحوی ارایه دهیم که نه طبیعت ایران آسیب ببیند و نه کشور از رشد اقتصادی و توسعهی درخور و واقعی محروم ماند. در حالی که کل بودجه معاونت آموزش و پژوهش به دشواری به این رقم میرسد. در این میان، دو سال است که با تصویب نمایندگان مجلس، قرار بوده مبلغ ناچیز 500 میلیون تومان اختصاصاً به حوزه مشارکت مردمی اختصاص یابد که این امر هم محقق نشده است. بنده میدانم که دولت مشکل دارد، اما دیگر نه به اندازه تأمین 500 میلیون تومان! پس اشکال کار در کجاست؟
سخن آخر آنکه
هنگامی که در 25 آبان 1392 از محمّد درویش دعوت به همکاری کردید، گفتم که من یک فعال محیط زیستی هستم و نمیخواهم این صفتم را … این عشقم را فدای یک پست دولتی کنم. شما فرمودید که تو همان محمّد درویش باش و به من هم کمک کن تا وضعیت نابسامان محیط زیست کشور بهبود یابد. همچنان بر آن عهد هستم. اما چنانچه بر این باورید که دیگر کمکی از دست محمّد درویش ساخته نیست و یا مشکلاتی که میآفریند بیشتر از سودهای ماندنش در پردیسان است، بدون کمترین آزردگی و با رضایت کامل حاضرم پردیسان را ترک کنم و همچنان با افتخار به دوران همکاریام با بانوی دوستداشتنی محیط زیست وطن ببالم.
خوشا به حال درختی که سبز میشکند
که مرگ برگ نیارزد به درد زرد شدن
با دیدین این خبر در صفحه اینستاگرامتان به شدت شکه شدم
صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست
چاره عشق احتمال شرط محبت وفاست
مالک رد و قبول هر چه کند پادشاست
گر بزند حاکمست ور بنوازد رواست
گر چه بخواند هنوز دست جزع بر دعاست
ور چه براند هنوز روی امید از قفاست
برق یمانی بجست باد بهاری بخاست
طاقت مجنون برفت خیمه لیلی کجاست
غفلت از ایام عشق پیش محقق خطاست
اول صبحست خیز کآخر دنیا فناست
صحبت یار عزیز حاصل دور بقاست
یک دمه دیدار دوست هر دو جهانش بهاست
درد دل دوستان گر تو پسندی رواست
هر چه مراد شماست غایت مقصود ماست
بنده چه دعوی کند حکم خداوند راست
گر تو قدم مینهی تا بنهم چشم راست
از در خویشم مران کاین نه طریق وفاست
در همه شهری غریب در همه ملکی گداست
با همه جرمم امید با همه خوفم رجاست
گر درم ما مسست لطف شما کیمیاست
سعدی اگر عاشقی میل وصالت چراست
هر که دل دوست جست مصلحت خود نخواست
درود بر شما
اصلا چرا بعضی ها پست گرفتند؟
چرا حتی بعضی ها اجازه اعلام وجود دارند؟
چرا بعضی ها جراتشان زیاد شده؟
و چرا حرمت بعضی دیگر از بین رفته؟!
همه اش تقصیر من است
تقصیر شماست
تقصیر اوست
که کوتاه آمدیم و اجازه دادیم
حیف نام مدیر که برروی جمعی نادان بی مسیولیت و شهرت طلب گذاشته اند
همانها که با آبروی چندین هزارساله ایران و ایرانی بازی کردند
حالا آب و خاک و هوا را به قدوم نحس آنها بخشیده ایم تا وتش به جانمان زنند!!
نکند هنوز ۱۳ نحس باشد
نکند تنها امیدهایمان ناامید شود
نکند شما نباشید و آنها باشند و همین ته مانده خاک را بر سرمان بریزند
“امید” را پراندند با آرزوهامان چه خواهند کرد
درود برشما
آقای درویش سازمانهای دولتی مشکل ساختاری دارند که با آمدن این مدیر ورفتن آن یکی حل نمی شود.درهرکدام از نهادهای دولتی که سربکشید همین است آنقدر درگیر مسائل حاشیه ای هستندکه اصل وظیفه آن نهاد دراولویت آخر هم نمی گنجد.متاسفانه هرکس که به یک پستی میرسد همه تلاشش را بر این میگذارد که خودرا محبوب جلوه دهد وتا به آنجا پیش میرود که خودرا بری از هرگونه اشکال میبیند واطرافیان هم حتی مشاورین درپی خوشامد گویی هستند و تائید نظرات مدیر وحاضر نمی شوندبرای دادن یک نظرکارشناسی درست موقعیت خودرابه خطر بیاندازند.براساس تجربه اندکی که دارم هیچ مدیری دراین مملکت براساس توانمندی هایش برگزیده نمی شود فقط زدوبندهای سیاسی هستندکه مدیران را برمیگزینند ونتیجه این میشودکه میبینیم ومتاسف میشویم…
با درود به مهندس درویش گرامی
سپاسگزاریم برای همه تلاشها و زحمات و سختیهایی که برای نجات زیست بوم ایران عاشقانه متحمل شدید . و از مجاهدت و شجاعت و جسارت شما صمیمانه سپاسگزاریم و از داشتن دوست خوبی جون شما در کنار فعالین زیست محیطی افتخار میکنیم .
پاینده ، پیروز و سربلند باشید
سلام جناب درویش خوب بود در این یاد داشتتان از بحراسمان هم نام میبردید
سلام جناب درویش خوب بود در این یاد داشتتان از بحراسمان هم نام میبردید که جگونه عواملی معدنی سازمان زیر فشارهای سیاسی گذاشتن تا بر خلاف نظر سازمان و مخالفتهای پیشین سازمان ایبار موافقت بگیرند
مهندس درویش عزیز :شما در مقابل آیندگان دِیتی ندارید سربلندید.باعث مباهات میهن هستید درود بر شما
… هیچی ولش کن. تو آینه امید بمان. من هوادارتم.
به شب نشینی خرچنگ های مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست
روزگار کسانی مثل محمد درویش که با عشق به زیست بوم و نه عشق به منافع شخصی و بالارفتن از پله های حقیر بروکراسی از خواب بر می خیزد روزگار دشواری است.
چه کنیم که خانه از پایبست ویران است. معضل بسیار فراتر از یک اداره و چند تا معاون حقیر و ریاست طلب است…
پاینده باشی محمد درویش عزیز
درود بر شما فعالان جنبش مخالفت با انتقال اب به فلات مرکزی ایران شما فرزند برومند ایران را ستایش می کند.
درود بر جناب آقای درویش
بسیار بی پرده و زیبا سخن گفتید
و باز هم حرف دل مردم را زدید
سپاسگذارم
محمد دهقانی از آباده طشک(بختگان)با عشق به ایران
شرمآور است که معاون آموزش و پژوهش سازمانی که اگر بخواهد واقعا محیط زیست کشور را حفظ کند، بی یاری مردم نخواهد توانست، از گفتگو با رسانهها و مردم هراس داشته باشد!
من، در مقام کسی که بسیار بیشتر از خانم مظاهری خاک طبیعت را خورده و برای طبیعت ایران کار کرده و همهی چهرههای محیط زیستی کشور را میشناسد، ناچارم اعلام کنم که ایشان اساسا جایگاهی در میان مدافعان و محافظان محیط زیست کشور ندارند. برای ایشان پست و میز بیش از اندازه مهم است؛ برخلاف درویش که برایش اولویت، محیط زیست است.
از خانم ابتکار درخواست دارم به خانم مظاهری مرخصی با حقوق بدهند تا بتوانند راحت در “وطن جدید” خود روزگار بگذرانند؛ ایشان دل با محیط زیست و کنشگران محیط زیست و رسانههای محیط زیستی این سرزمین ندارند… .
درود اقای دکتر
همیشه باور داشتم که فعالان زیست محیطی نباید تن به کارهای دولتی بدهند و خود شما از قلم زنان زبده عرصه محیط زیست کشور هستید که سازمان به مدت دوسال توان شما را تحلیل داد
بنده به بانوی سبز ایران بیش از انچه که بتوان تصور کرد علاقمند بودم و هستم اما متاسفانه مدتی است خبرهای خوبی از سازمان به گوش نمی رسد.
و شما هم همچون بنده نتوانسته اید احساس علاقه خودتان را مدیریت کنید و همچنان امید به نجات سازمان دارید که خیلی خوشبینانه به نظر می رسد.
خوشا به حال درختی که سبز میشکند
که مرگ برگ نیارزد به درد زرد شدن.
جناب درویش گرامی .به تمام همین دلائلی که بر شمردید حال محیط زیست مان خوش نیست .
مشکل کجاست و دلیل اینهمه پناهکاری ازسوی مسئولین از کجا نشات میگیرد؟
کجای دنیا در مقابل تخریب و اشتباهات با تائید و کف و هورا کشیدن به نتیجه مثبتی رسیده اند؟
مگر محیط زیست بدون محمد درویش عزیز و دیگر دلسوزان و خادمان راستین میتواند گامی رو به جلو بردارد و مگر میشود انهمه تلاش را نادیده گرفت؟؟
جای بسی تاثر و تاسف دارد و امید که خانم ابتکار حرکت درست را انجام دهند بدون در نظر گرفتن مصالح شخصی.
چرا باید بزرگانی چون بیژن فرهنگ دره شوری ” عبدالحسین وهاب زاده و …با پردیسان قهر کنند؟؟؟
درود بر شرافت شما
جناب آقای درویش؛ سلام
بارها قدرت قلم شما را ستوده ام و معتقدم امروز و با این اوضاع، «قلم» بهترین یا از بهترین ابزارهایی است که می تواند به محیط زیست کمک کند و اصلاح نماید.
در متن شما از «گزینه انتحاری» و «اگر حال همکارانم خوب باشد، …» بسیار لذت بردم و از درد دل شما در مورد زندگی شخصی شما بسیار ناراحت شدم. اما بپذیریم که افراد ظرفیتهای گوناگون دارند و اگر محیط زیست بر «عشق» کارمندانش حساب باز کرده که آنها «عاشقانه» و نه سازمانی، کارهای سازمانی را تا ابد ادامه خواهند داد، دچار خطای بزرگی شده است.
سازمان ان جی او نیست و نباید هم باشد. سازمان باید به فکر حال خوب پرسنلش باشد؛ کار سازمانیشان هم خوب خواهد شد و اهداف سازمان تامین. روحیه فعالیتهای داوطلبانه هم در آنها تقویت خواهد شد. به جرات می توان گفت حال نیروی انسانی، در هیچ سازمانی مانند سازمان محیط زیست نامساعد نیست. بخشی از درد دلهای بدتر را «باتو» گفته است.
جناب اقای درویش عزیز بسیار نقد و نگرانیتان بسیار به جا بود. متاسفانه اینکه مدیران دوست ندارن نقدها اصلا مطرح شود مشکلیست که در سراسر کشور در سازمان به چشم میخورد.
چه خوب که باز شما با دید بازتان فعالید و حرف دل ما را گاها می گویید. از خداوند توفیق روز افزون شما را خواستاریم.
جناب اقای درویش عزیز بسیار نقد و نگرانیتان بسیار به جا بود. متاسفانه اینکه مدیران دوست ندارن نقدها اصلا مطرح شود مشکلیست که در سراسر کشور در سازمان به چشم میخورد.
چه خوب که باز شما با دید بازتان فعالید و حرف دل ما را گاها می گویید. از خداوند توفیق روز افزون شما را خواستاریم.
محمد درویش عزیز سلام
از اینکه کار کردن برای عشق را به کار کردن برای پول ترجیح می دهی به تو افتخار میکنم! و دوست دارم این فایل صوتی محمدرضا شعبانعلی عزیز رو به تو تقدیم کنم
فایل صوتی راز گل آفتابگردان، لطفا گوشش بده و تو هم گل آفتابگردان بمان :)
http://www.shabanali.com/?p=1773
مادر مهربان همه زیستمندان ایران!
می شود بفرمایید این خانم از چه زمانی مادر زیگونگی فلات ایران شده اند؟
دشت ارژن قربانی بی توجهی و خواب خوش مسئولان!
http://etedaal.ir/fa/news/124127/%D8%AF%D8%B4%D8%AA-%D8%A7%D8%B1%DA%98%D9%86-%D9%82%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%AC%D9%87%DB%8C-%D9%88-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8-%D8%AE%D9%88%D8%B4-%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%86
مجموعه ۶۵ هکتاری توریستی – گردشگری ۶۵ هکتاری دشت ارژن شیراز
http://shiraz1400.ir/?p=267
آیا تغییر کاربری گسترده در دشت ارژن نیز مشمول این مهر مادری می باشد؟
خوابی که برای آشوراده دیده اند کم کمک دارد در دشت ارژن تبلور می یابد.
با این وضع وحال باید که:
چشم ها را شست، جور دیگر باید دید
درویش خان
خشکسالی کمر زندگی را در فلات ایران نشکسته است بلکه این دروغ است، دروغ وناراستی، که چهار ستون حیات را سست وآماده فروپاشی نموده است.
درویش خان
بیاد دارید درباره شوی مرگ بر کشتارچی چه گفتم و نوشتم؟
مشکل با توهین به شکارگران قانونگرا و منع شکار حل نمی شود.
در همین شهسوار با شروع پاییز تا کنون از شکار چندین مرال و شوکا وپازن مطلع می باشم وشاخ های تازه انها را نیز دیده ام.
شکار بیشتر باعث نابودی زیستگاه است و یا جنگلخواری وتغییر کاربری گسترده شالیزار ها وباغ ها.
ویلا ها سرطان وار در حال پیشروی در دوهزار وسه هزار می باشند.
آیا این نیز به دلیل دیدگاه آزمندانه شکارگران مجار می باشد.
لطفا ایننوشتار را بخوانید ودر یابید که هستند کشور هایی که به دور از غوغا سالاری درپی مدیریت شکار غیر مجاز می باشند:
http://www.slu.se/Global/externwebben/nl-fak/stad-och-land/mk/illegaljakt/workshop_report.pdf
ورود تفنگ مدرن تا دهه های نخست باعث نابودی گوزن زرد و شیر ارژن شد و کوره های ذغال وتغییر کاربری بیشه زار های بلوط را مخروبه نمود.
حال بزرگان محیط زیست ایران چشم بر آخرین تیشه بر ریشه لرزان دشت ارژن بسته اند.
حال هنگامه اطلاع رسانی منطقی و به دور از احساسات واجرای قانون است ونه ریختن اشک وآه و هزینه نمودن زمان غیر قابل بازگشت و بودجه محدود برای برپا سازی ان جی او
درویش خان
ای تجسم احساس پاک ومعصومانه
بیشترین ضربه را شما نه از منتقدان بلکه از اطرافیان دو رو و فرصت طلب می خورید.
همگان همچون هومان خان خاکپور، این گرد دلاور و یل تکاور، با شما یک رو وهمدل ویکرنگ نیستند وسازمان های مردم نهاد را به مانند خوانی گسترده برای یغما و چپاول می بینند.
با بشکن الدوله و قرالسلطنه نمی تواننه برای محیط زیست ونه هیچبخش دیگر از منابع طبیعی میهنمان کار کرد.
آن فرصت طلبانی که از اسکندر میرزا فیروز امامزاده ای نوپا ساخته اند تنها به گمان بستن بار خویش می باشند.
ایکاش بدانگونه محیط زیستی با ساختاری استوار می داشتیم که به راستی امکان بکار گیری این میزان وصف ناشدنی شور و احساس درویشانه در آن ممکن بود.
به گمان من بهترین رئیس سازمان دکتر هادی منافی در این سی واندی سال بوده که زنده یاد کامبیز خان بهرام سلطانی از او تعریف می نمود که در سال هایی که محیط زیست نه به چشم چرخ پنجم بلکه به عنوان یادگاری از طاغوت وطاغوتیان نگریسته می شد دکتر منافی تا چه اندازه از کارشناسان سازمان پشتیبانی می نمود.
درویش خان!
ای غارتگر دل وجان
وای توتیای دیده عاشقان
در این پردیسان جایی برای افرادی به واقع دلسوز وعاشق چون شما نیست.
یقین دارم در کرج گامهایی استوارتر برای روشنی بخشی وزدودن جهل خواهید برداشت.
اینگونه بادا
دوستدار اخلاص کیش شما
کوشان مهران
به یاد گذشته های نه چندان از یاد رفته ای که درویش دلریش در باغ زیبای گیاه شناسی کرجدر کنار همکاران نازنین که با واژگانی مانند “زیرآبزنی” آشنایی نداشتند، دلنگران نابودی آب وخاک و گیاه وجاندار این مرز وبوم بود:
دل بردی از من به یغما، ای ترک غارتگر من
دیدی چه آوردی ای دوست، از دست دل بر سر من
عشق تو در دل نهان شد، دل زار و تن ناتوان شد
رفتی چو تیر و کمان شد، از بار غم پیکر من
میسوزم از اشتیاقت، در آتشم از فراقت
کانون من سینهٔ من، سودای من آذر من
گبر و مسلمان خجل شد، دل فتنهٔ آب و گل شد
صد رخنه در ملک دل شد، ز اندیشهٔ کافر من
شکرانهٔ کز عشق مستم، می خواره و میپرستم
آموخت درس الستم، استاد دانشور من
سلطان سیر و سلوکم، مالک رقاب ملوکم
در سوزم و نیست سوکم، بین نغمهٔ مزمر من
در عشق سلطان بختم، در باغ دولت درختم
خاکستر فق تختم، خاک فنا افسر من
با خار آن یار تازی، چون گل کنم عشق بازی
ریحان عشق مجازی، نیش من و نشتر من
تلخ و بسیار تلخ.
دوستی با مردم دانا نکوست// دشمن دانا به از نادان دوست
خسته نباشی مرد همیشه سبز! عالی بود! مدیر واقعی باید دغدغه های فراسازمانی و دورن سازمانی داشته باشد و همکاران مدیرش ظرفیت بالای پذیرش انتقاد!
به راستی مشکل کار سازمان بی سازمان حفاظت محیط زیست در کجاست؟!!!
مشکل همه جا همین است، ارزش ها بی ارزش شده اند. اما شما و امثال شما در برابر ایران عزیز و آیندگان سربلندند. امیدوارم که فرزند شما در ایرانی خدمت کند که مسولان، پدرش را ارج نهند.
پس به خاطر آیندگانمان امیدوارانه به تلاشمان ادامه میدهیم.
جناب آقای درویش باید به عرض برسانم این روز را بنده از همان بدو ورودتان پیش بینی میکردم. سازمان محیط زیست به چنان وضعیت اسف باری افتاده که نجات از این حال غیرممکن بنظر میرسد.با قلمی صریح حرف دل همه ما پرسنل سازمان را زدید لکن فرق ما و شما این است که شما به دلایلی از جمله تمکن مالی و روح آزادگی و…..و البته چهره ای سرشناس توانستید اینچنین سخن بگویید و ما به دلایلی متضاد نمی توانیم. من با تک تک سلول هایم عاشق محیط زیست بودم و هستم لکن هر لحظه دعا میکنم فرجی شود و مانند سایر همکارانم که توانستند از این سازمان نا میمون خارج شوند، خلاصی یابم. متاسفانه آینده کشورمان بسیار غم انگیز است. در هر صورت عمل شما بسیار ستودنی و قابل تقدیر است.
جناب درویش تبریک میگویم دوباره به مردم پیوستی.
درود بر شما و سپاس از نوشتار گویا و درست تان محمد درویش بزرگوار.
ولی چیزی را باید یادآوری کنم؛ روزی را که همراه ابتکار به شیراز آمده بودید و در نشست دلسوزان و تلاشگران زیست محیطی استان فارس سخن راندید! آن روز چیزی گفتید نزدیک به این که دیگر وقت غر زدن گذشته و باید کار کرد!!!
شگفت زده شدم و دوستان همراه را گفتم چرا درویشِ منتقدِ (غرغرو!) دیروز، امروز این گونه سخن گفت و باورش شده است که با بود وی در سازمان، دیگر دوره ی خوش بختی است و چرا نگرفته که این ها منتقد غرغروی ما را کارمندی خاموش می خواهند!
درود می فرستم بر کسانی که فریاد زدند تا محمد درویش به این گودال نیفتد!
شادیم که تو مانند این ها بشو نیستی!
اميدوارم هميشه و در همه جا موفق باشيد مهندس درويش بزرگوار
فواید و مضرات بی درویشی
امروز مطلبی خواندم با عنوان “برای بانویی که هنوز میتواند محیط زیست ایران را نجات دهد!”
احساس می کنم باید راجع به آن بنویسم :
برای من که تا قبل از حضور درویش در پردیسان او را نمی شناختم در ابتدا قضاوت چه آسان می نمود :”او آمده است تا نه تنها صدایش مزاحمتی برای ابتکار نداشته باشد ، بلکه همراه او باشد ”
و چه قضاوت عجولانه ای.
متاسفم
متاسفم
متاسفم برای خودم و امثال من
درویش آنگونه که تصور می کردم نبود
او را مردی دیدم عاشق محیط زیست
او وقتی راجع به پسرش اروند صحبت می کند بغض می کند اما وقتی راجع به محیط زیست حرف می زند بغض گلویش را می فشارد
درویش را دوست دارم چون او را هیچوقت محافظه کار ندیدم و برای محیط زیست از جانش مایه می گذارد
درویش را دوست دارم چون هیچ یک از مدیران همکار او را در سازمان به اندازه او عاشق محیط زیست ندیدم
و درویش را دوست دارم
چون می دانم و مطمنم که او تنها مدیری بود که مدت ها قبل و حتی قبل از شکل گیری اعتراضات کارکنان سازمان به خانم ابتکار درباره پیگیری مطالبات آنان هشدار داده بود.
و اکنون صحبت از رفتن اوست
نه اشتباه نکنید او هیچوقت از کار برای محیط زیست خسته نمی شود
او از نامهربانی ها می گوید
از او می خواهند مصاحبه نکند
از او می خواهند سخنرانی نکند
من روی سخنم با شماست سرکار خانم ابتکار:
آیا تاکنون پای صحبت استاندارانی که تا قبل از شنیدن سخنان درویش هیچ چیز از محیط زیست نمی دانستند و اکنون عاشق محیط زیستند ،نشسته اید؟
من به قدرت بیان و صلابت سخنان درویش ایمان دارم و معتقدم سخنرانی مصاحبه و نوشتن برای او به مثابه آب برای ماهی است
اکنون تصور کنید درویش از پردیسان برود
چه اتفاقی می افتد ؟
چه فوایدی از رفتن درویش حاصل می شود ؟ و چه مضراتی؟
رفتن درویش فوایدی دارد
البته برای مدیرانی که همتراز اویند و در عرصه مدیریت محیط زیست خود را حقیر تر از او می بینند.
رفتن درویش فوایدی دارد برای کسانی که در عرصه اطلاع رسانی و ارتباطات درویش را رقیب خود می دانند و او را مانع خودنمایی های بی خردانه خود می بینند
رفتن درویش فوایدی دارد برای دشمنان قسم خورده محیط زیست اما رفتن درویش مضراتی هم دارد
اول برای شما خانم دکتر ابتکار که مدیری لایق را از دست می دهید
دوم برای عاشقان محیط زیست که یکی از جنس خودشان را بر مسند مدیریت یکی از مهمترین بخش های سازمان حفاظت محیط زیست می بینند
سوم برای همه همکارانی که با درویش کار می کنند که خودشان می دانند من چه می گویم
درویش جان نرو
بمان و عرصه را برای نا اهلان خالی نکن
خانم ابتکار از شما می خواهم که نگذارید درویش برود
نه برای خود
بلکه برای من و شما و محیط زیست
متشکرم . سپهر
بازتاب: پایگاه خبری تحلیلی جمعیت اتحاد سبز - آخرین اطلاعات و اخبار محیط زیست
بازتاب: بره کُشان در پردیسان؛ «محمد درویش» استعفا می دهد! – پایگاه خبری محیط بان دماوند
بهترین برون رفت شاید برگشتن شما به باغ گیاه شناسی باشد چرا که حضور پر قدرت شما در محیط زیست نیاز به یک رفت و برگشت مدبرانه دارد
خبر استعفای شما رو در گروه خواندم.
با خواندن نظرات دوستداران محیط زیست که از نزدیک شما رو می شناسند دیگه جایی برای اظهار نظر من که به تازگی از خوانندگان پست های شما شده نمی مونه
فقط این رو بهتون بگم که خواندن پستهای شما جز یکی از کارهای روزانه مورد علاقه منه و با نشستن در کلاس درسهای شما واقعا لذت می برم دقیق اگه بخوام بگم چه حسی دارم می تونم بگم همون حس احترامی که برای اساتید خوبم در دوران تحصیل داشتم
پیروز و برقرار باشید جناب درویش
برخی از کامنت ها را که می خوانم … چشمانم خیس می شود؛
برخی دیگر به من امید …
و برخی شورم را می افزاید.
اما از همه مهم تر، آن است که فکر می کنم روح پدر و مادرم از وجود فرزندشان راضی است.
دوست تان دارم رفقا. و یادتان باشد که یاد این همراهی ها و همدلی ها، هرگز در تاروپود وجودم خاک نخواهد خورد.
رئيس خيلي عشقي ولي اينقدر با كلمه استعفا به ما استرس وارد نكن. بعد از مدتها يك مدير لايق در سازمان كه چه بسا در مجموعه دولت پيدا كرديم نمي خواهيم از دست بدهيم. محمد عزيز من اين شانس را دارم كه در دوران خدمتم رئيسي چون شما دارم و مي توانم از دور و نزديك صفات يك مدير خوب را ياد بگيرم و بكار ببندم. عمرت طولاني باد خدمتت پايدار.
بازتاب: فریاد خاموش؛ پاسخ به سوال « مدیران سابق محیط زیست چرا روزه سکوت گرفته اند؟» – پایگاه خبری محیط بان دماوند
نامه محمد درویش یک کالبدشکافی استادانه از مسائل محیط زیست و دستگاه متولی آن می باشد،اگرچه تلخ و غمبار اما آگاهی بخش و پربار ،با درودبر ایشان !
افسوس که مدیری کارآمد وپرتلاش ،مجهز به دانش شغلی و عاشق کارش را مدیران سابق تحمل نکردند و بانامهربانی و اشکالتراشی اورا رنجاندند،
امدنش در مدیریت و ایستادگی قانونی با طبیعت ستیزان ومخربان عرصه ملی موجب انگیزه بیشتر دوستداران محیط زیست وبارقه امیدی برای نجات آن وکاهش تخریب هابود !
سیاهی لشکر نیاید به کار یکی مرد جنگی به ازصدهزار
“فردوسی ”
جناب درویش بار دیگر بر صداقت و شهامت تان درود می فرستم .پیروز وپایدارباشید.
مهندس جان شما که خلاف سایت زیستبوم تنها پیامهای موافق را نشان می دهید؟
اصلا تمام ما کارشناسان سازمان بی انگیزه ولی مگر در سازمان خودتان و بین کارکنان جنگل ومرتع و آبخیز داری همه یکدل نه صد دل عاشق کار و مدیریت خود بدون چشمداشت مالی هستند؟
استاد عزیزم
مارتین لوتر گفته
انسان نه تنها برای تمام حرف هایی که گفته، بلکه برای تمام حرفهایی که نگفته مسئول است.
پس شما کار درستی انجام می دهید و به شما افتخار میکنیم.
سلام بر دوست گرامی درویش عزیز
دوست عزیز:
یک کاغذ سفید را هر چقدر بزرگ و تمیز باشد قاب نمی گیرند برای ماندگاری باید حرفی برای گفتن داشت.
همیشه مبارزه در جبهه داخل، سخت تر و بیچاره کننده تر است از جبهه ای که دشمن خارجی در مقابل است.
دکتر علی شریعتی
آقای افشین از علوم دریایی: لطفا طی یک ایمیل خصوصی هویت خود را کامل اعلام فرمایید و نگران فاش شدن نام و دیدگاه های انتقادی تان نباشید. در این تارنما هر فرد حقیقی که هویتش را تایید کنم، نظراتش کامل منتشر می شود، به شرط آنکه حاوی توهین به سوم شخص نباشد. موفق باشید.
استاد بزرگوار جناب آقای مهندس درویش
پس از چندین سال فعالیت در محیط زیست استان تنها می توانم بگویم که ایکاش ما نیز رئیسی مثل شما داشتیم کاشکی شما در هر ماه برای کارکنان دوایر هر استان یک جلسه بگذارید بی صبرانه در انتظار دیدار شما می باشیم و امیدواریم افراد حسود نتوانند شما را از راهتان منصرف کنند
درود جناب درویش
این هفته جلسه که داشتیم عضو جدیدی به گروه اضافه شد. ایشان در شرکت نفت کار می کنند و در مورد چاه کنگان شماره 49 توضیح دادند که گل حفاری یا همون بنتونیت سوراخ شده و نفت داره به زمینهای اطراف وارد میشه. گویا شرکت نفت ۱۰۰ میلیون خسارت واریز کرده به حساب محیط زیست و کسی مشکل رو حل نکرده
مدیر گروه ازم خواستند این مسأله رو به شما بگم تا لطفا شما پی گیری کنید. فقط لطفا این پیام به صورت خصوصی بمونه تا دردسری برای این بنده خدا درست نشه.
سپاس فراوان از توجه شما
پاینده باشید
شما که اسمی را فاش نساختید که بخواهد مشکلی ایجاد کند! پیگیری می کنم.
سپاسگزارم