معرفی محدودیت ها و تنگناهای ایران در حوزه بیابان و بیابان زایی – قسمت 15

2-3- تنگناها و قابليت‌هاي سرزمين

اهم مشكلات و محدوديتها در حوزه بيابان و بيابان زايي

1-2-3- تنگناها

1-1-2-3- اندوخته‌ها و استعدادهاي آبي

متوسط حجم آبي كه به صورت ريزش‌هاي آسماني، همه ساله بر خشكي‌‌هاي زمين مي‌بارد به 110 هزار ميليارد‌متر مكعب (م م م) مي‌رسد؛ 8/63 درصد از اين مقدار، يعني حدود 70 هزار ميليارد متر مكعب، به صورت تبخير و تعرق مجدداً به نيوار باز مي‌شود و مابقي، همان ذخاير قابل استحصال يا تجديدشونده‌ي آب شيرينِ جهان را تشكيل مي‌دهند (Postel، 1997). قاره‌ي آسيا در اين ميان، هرچند كه تنها 7/32 درصد از مساحت خشكي‌‌هاي زمين را به خود اختصاص داده، ليكن بيش از 4/37 درصد از ذخاير آب شيرين قابل استحصال جهان را به ميزان 3/14961(م م م) در اختيار داردGleick)، 1998) و بدين‌ترتيب، از وضعيتي مطلوب‌تر از متوسط جهاني برخوردار است.

از مقايسه‌ي استعداد آبي ايران با آسيا و جهان، آشكارا پاره‌اي از تنگناهاي طبيعي كشور نمايان مي‌شوند. نخست آنكه سرزمين پهناوري كه نزديک به 3/1 درصد از سطح خشكي‌‌هاي كره‌ي زمين، در تملّک اوست ، هيچ­گاه از سهمي بيشتر از 37/0 درصدِ كل ريزش‌هاي آسماني خشكي‌‌هاي جهان بهره­مند نبوده است. يعني ميزان قطره‌هاي آبي كه در اين كشور فرود مي‌آيد، حتّي به يك‌سوّم استحقاق طبيعي آن به نسبت وسعت سرزمين هم نمي‌رسد. از منظر جغرافيايي محل استقرار، ايران در گوشه‌ي جنوب غربي آسيا، در منطقه­اي موسوم به خاور نزديك واقع شده که 14 درصد سطح جهان را فرا گرفته، ليکن منابع آبي آن تنها 2 درصد كل منابع آب‌هاي تجديد­شونده‌ي دنيا را شامل مي­شود. به همين دليل است که از مجموع 21 کشوري که با کمبود جدي آب مواجه هستند، 12 کشور در اين منطقه قرار گرفته­ اند (فائو، 2002 – الف).

فاجعه در مديريت آب كشور!

دوّمين محدوديت به ميزان تبخير و تعرق واقعي مربوط مي‌شود كه از رقم نظير آن در مقياس جهاني، 5/6 درصد بيشتر است. درنتيجه، سبب تشديدِ نابرابري موصوف شده و تفاوت از ميانگين جهاني را، از يك‌سوّم به كمتر از يك‌چهارم تقليل داده است. به بياني ساده‌تر، نه‌تنها هر متر مربع از خاك كشور، نزولات كمتري را دريافت مي‌كند، بلكه از همين مقدار ناچيز نيز، ميزان بيشتري تبخير رخ مي‌دهد. چنين است كه ملاحظه مي‌شود، آب قابل استحصالِ هر هكتار از وسعت 162 ميليون هكتاري خشكي‌‌هاي كشور با حدود 735 متر مكعب، به يك‌چهارم سهمِ آبي كه به طور متوسط از هر هكتار زمين در جهان (معادل3060 متر مكعب)، قابل بهره‌برداري است، هم نمي‌رسد.

جدول 1-3- مقايسه‌ي استعداد آبي ايران با ميانگين­هاي جهاني آن

مساحت

(ميليون هكتار)

ارتفاع

نزولات

(ميلي‌متر)

حجم

نزولات

(م‌ م ‌م)

حجم تبخير

و تعرق

(م م م)

درصد تبخير و تعرق از كل نزولات

حجم آب قابل استحصال

درصد آب قابل استحصال از كل نزولات

خشكي‌‌هاي زمين

6/13012

831

110000

70180

8/63

39820

2/36

ايران

0/162

243

400

281

3/70

119

7/29

برگرفته از:  Postel(1997) و بولتن‌هاي وضعيت منابع آب کشور (تماب)

افزون بر دو تنگناي ياد شده، پراكنش زماني و مكاني منابع آبي نيز از جمله‌ي موانع جدي مديريت و برنامه‌ريزي پايدار در كشور به شمار مي‌روند. به عنوان مثال، استان كرمان با 7/11 درصد از مساحت كشور، فقط 5/4 درصد از ذخاير آب قابل استحصال را به خود اختصاص داده است، درحالي كه خوزستان با 6/3 درصد از مساحت كشور، نزديك به 30 درصد از كل آب قابل استحصال را در اختيار دارد. در افقي گسترده‌تر، آمارها نشان مي‌دهد كه 30 درصد از مساحت كشور، شامل نواحي شمال، غرب و جنوب غربي، حدود 69 درصد از منابع آبي قابل استحصال را به خود اختصاص داده‌اند، آن هم در شرايطي که فقط از 56 درصد از حجم ريزش‌هاي آسماني كشور برخوردارند. از بعد زماني نيز تغييرات حجم منابع آب‌هاي سطحي و زيرزميني كشور در طول سال‌هاي مختلف، چشمگير بوده است.

مصداق بارزي از ناپايداري سرزمين در دامنه هاي سبلان - تابستان 1386

مثلاً در يك بررسي 16 ساله (81-1365)، حجم سالانه‌ي منابع آب‌هاي سطحي كشور از 9/42 (م م م) در سال آبي 79- 1378 تا 6/164 (م م م) در سال آبي 72-1371 متغير بوده است (تماب، 1382). اين ميزان تغيير  – حدود 122 (م م م)  – نشان از تغيير‌پذيري شديد حجم منابع آب سطحي از سالي به سال ديگر داشته و درنتيجه، بيانگر دشواري برنامه‌ريزي در چنين شرايطي است. در اين ميان، وضعيت حوضه‌هاي آبخيز هامون و سرخس نسبت به چهار حوضه‌ي آبخيز ديگرِ كشور، غير قابل پيش‌بيني‌تر بوده، به طوري كه ضريب تغييرات آن به 1/53 درصد مي‌رسد. از اين نظر، حوضه‌ي مركزي با 74/33 درصد، كمترين تفاوت را با كل كشور (88/33 درصد) از خود نشان مي‌دهد.

به طور كلي مي‌توان مجموعه‌ي تنگناهاي موجود را كه از تحليل وضع موجود بدست مي‌آيند، به شكل زير خلاصه كرد:

  • حدود يكصد ميليون هكتار از اراضي كشور (بيش از 60 درصد) در شرايط ناپايدار (در حال كاهش توان توليد) به سر برده، كه 95 ميليون هكتار آن در معرض انواع فرسايش‌هاي آبي و بادي قرار دارد.
  • سهم سرانه‌ي هر ايراني از جنگل به 2/0 هكتار هم نمي‌‌رسد كه اين رقم كمتر از يک چهارمِ سرانه‌ي جهاني آن است.
  • رقم سالانه‌ي تلفات خاك كشور (2 ميلياردتن)، معادل 7/7 درصد مقدار شستشوي خاك در مقياس جهاني است (درحالي كه مساحت ايران فقط 1.2 درصد از خشكي‌هاي زمين است). همچنين نسبت سطوح مناطق تحت تاثير فرسايش بادي ايران بيش از 6 برابر متوسط جهاني است.
  • درصد اراضي زراعي كشور بر اثر آبياري مفرط، دچار تركيبي از فرآيندهاي شوري، سديمي و ماندابي‌شدن گرديده‌اند.
  • تنها 9 درصد از خاک ايران واجد استعداد سيل‌خيزی نبوده يا شدت سيل‌خيزی آن بسيار کم است.
  • منفي بودن تراز 80 درصد آبخوان‌هاي كشور و عملكرد رو به نقصان ميزان تخليه از واحد چاه كه در فاصله‌ي سال‌هاي 1355 تا 1379 حدود 44 درصد كاهش را نشان مي‌دهد.
  • تا آغاز دهه‌ي هفتاد شمسي در مناطق كرمان، رفسنجان، سيرجان و زرند، در اثر برداشت بي‌رويه از سفره‌هاي آب زيرزميني، به طور متوسط سالي 10 سانتي‌متر زمين نشست كرد؛ در دشت مشهد اين رقم 20 سانتي‌متر گزارش شد. اُفت سالانه‌ي سطح آب نيز در اين دشت، 8/1 متر، در دشت يزد يك متر، در دشت ورامين 2 متر و در دشت قهاوند همدان 4 متر گزارش شده است. اما اينك رقم متوسط افت سطح آبخوان‌هاي كشور به 50 سانتي‌متر در سال مي‌رسد و بيش از 300 دشت كشور با نشانه‌هاي فرونشست زمين مواجه شده است.
  • حدود هزار گونه از مجموع 1728 گونه‌ي بومی گياهی کشور، در معرض انقراض و نابودی اعلام شده‌اند.
  • تواتر و توالي خشكسالي با شدت‌هاي متغيير و دوره‌هاي زماني نامشخص
  • نيمي از 15 هزار نقطه‌ي زيست‌جمعيتي كشور در طول 20 سال گذشته(79-1360)  از سكنه خالي شده‌ است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.