آقايان: خجالت هم خوب چيزي است به خدا! يعني ديگر هيچ جايي براي درازدستي و چپاول و تركتازي پيدا نكرديد كه مجبور شدهايد اين گونه مغولوارانه به يگانه ايستگاه تحقيقاتي ديرينهي كشور در قائمشهر هجوم بريد؟ ايستگاهي كه 51 سال قدمت دارد و كمتر ميتوان نظيري برايش حتا در خاورميانه يافت.
واقعاً اين هفت هكتار آنقدر گريبان طمع و آزتان را گرفته؟ بس است به خدا …
من نميدانم بايد به كه شكايت بريم از اين همه جنايت و خيانت و سبكسري در حق نسل امروز و كودكان پاك نهاد فرداي اين بوم و بر مقدس.
اصل ماجرا را در همشهري امروز بخوانيد و بگرييد …
جناب دكتر اميني عزيز: ميفهمم كه چه دردي ميكشي امروز … شريك غمت هستم برادر.
شامگاه نیک
اصلا ناراحت نباشید چند سال پیش می خواستند جاده کمربندی نوشهررا درست از وسط باغ گیاه شناسی نوشهر با آن ارزش بی مانند رد بکنند پری روز به از یکی از اساتیدمگفتم این مدیری که به مدرک دکترا این طرح را می دهد مقصر نیست.آن کسی که به این شخص مدرک داده تقصیرکار است که بین ما دعوا شد.
درسته … در همین وبلاگ به ماجرای باغ اکولوژی نوشهر هم مفصلاً پرداخته ام. درود …
جناب آقای درویش گرانقدر
در دوره کریم خان در ظهر به مغازه یک تاجر در شیراز دستبرد می زنند بازرگان به وکیل شکایت می کند خان می گوید اصلا تو چرا خوابیده بوده تا دزد اموال تو را ببرد؟بازرگان در جواب می گوید:گمان برده بودم سرکار خمیشه بیدارید و حافظ رعیت!
براستی هم که شما همواره بیدارید ولی آیا این باعس نمی شود که همکاران شما در پی زدن زیراب شما باشند؟
سلامی دوباره بر خواننده پیگیر این روزهای مهار بیابان زایی … خوشحالم که اینگونه مستمر و موثر یادداشتهای درویش را می خوانید. همیشه تلاش کرده ام که با نیتی روشن و صادقانه بنویسم و فکر کنم همین نیت روشن همواره پشت و پناهم بوده … گاه پیش آمده که در 48 ساعت فقط 3 ساعت خوابیده ام … اما وقتی متوجه اثر نوشته هایم می شوم … انگار که اصلا کمبودی ندارم … زنده باشی رفیق دلسوز من.