دیروز بیست و پنجمین سالگرد قتل 35 هزار انسان بود!

کودکان بوپالی، 25 سال بعد از آن فاجعه در ویرانه های کارخانه مرگ بازی می کنند!

    سوم دسامبر 1984 میلادی، بسیاری از مردم بوپال تصور کردند که 1984، یک افسانه‌ی خیال‌بافانه نبوده و جرج اورول راست می‌گفته است!
   در آن روز شوم 10 هزار نفر از مردم بیگناه این بخش از هندوستان در اثر فاجعه‌ی نشت گاز سمی از کارخانه‌ی یونایتد کاربید به دلخراش‌ترین شکل ممکن جان خویش را از دست دادند.
    اما این تازه شروع ماجرا بود … زیرا هنوز هم آن فاجعه‌ی 25 ساله دارد تلفات می‌گیرد، به نحوی که شمار جان‌باختگان بوپال تا امروز از مرز 35 هزار نفر هم گذشته است. این در حالی است که بیش از 300 هزار نفر هم در این رخداد شرم‌آور دچار معلولیت‌های متوسط تا شدید شدند و علاوه بر این، حیات جانوری و گیاهی منطقه هم به شدت آسیب دید.

مرگ گسترده و خاموش دام ها در بوپال ...

   تصورش را بکنید که اگر فاجعه‌ای با این ابعاد در یک کشور غربی رخ می‌داد، سونامی حاصل از آن تا چند رده از مدیران مسئول را به کام می‌کشید و هرگز از یادها نمی‌رفت؛ اما در این حادثه، حتا رییس کارخانه را هم نتوانستند قلقلکش دهند! چه رسد به آن که بخواهند مجازاتش کنند.
   فاجعه‌ی بوپال هند بار دیگر نشان داد که بشر چگونه می‌تواند به دست خود، روزگاری تلخ‌تر از زهر برای خویش و یگانه کره‌ی مسکونش بیافریند. شبح این حادثه همواره بر فراز همه‌ی نیروگاه‌های اتمی موجود در همه‌ی نقاط جهان هم هست! نیست؟

جنازه هایی که در بوپال انگار تمامی ندارد ...

   در صورتی که اگر از 20 سال پیش استحصال انرژی خورشیدی و بادی در اولویت نظام مدیریت جهان قرار می‌گرفت، هرگز حتا تخریب و ویرانی و خرابکاری در هیچ نیروگاه خورشیدی یا بادی نمی‌توانست چنین نگرانی‌هایی را بیافریند.

هیچ جای دنیا به اندازه بوپال نابینا ندارد!

   راستی! آیا کسی هست که به من با اطمینان بگوید: خردمندی صفتی است که هنوز می‌توان به بشر اطلاق کرد؟!

13 فکر می‌کنند “دیروز بیست و پنجمین سالگرد قتل 35 هزار انسان بود!

  1. محمد درویش نویسنده

    سهراب عزیز من: بگو … اشکهایی که از چشم فرو نمی ریزند و خشک می شوند، گاه ممکن است قلبی را از حرکت باز ایستانند … قلبی که می توانست عاشقانه به زمین خیره شود …

  2. Amir

    درود بر شما انسان غمخوار و نوع دوست.یکی از دوستان ایرانی من جزو اسیب دیدگان هست.پاینده باشی.

  3. اشکار

    من هنوز خبر آنرا دریاد دارم
    ولی تعجب می کنم کشور هند تا بدین حد جان مردم و محیط زیست خود را بی مایه می شمارد که حتی مسئولان خاطی را مورد پی گرد قرار ندادند؟
    دراینباره اگر چیزی می دانید بنویسید چون از بزرگترین دموکراسی جهان در حال حاظر اینگونه منفعلانه عمل کردن بعید است

  4. محمد درویش نویسنده

    متاسفانه به دليل قانون مصونيت از محاكمه – كه سر و صداي فراواني هم به پا كرد و ميراث استعمار پير در هندوستان است – رييس بريتانيايي اين شركت به راحتي تبرئه شد!!

  5. آيدين

    سلام
    من فكر ميكنم آراء من و شما با هم بسيار مشابه باشه
    من تو فكر جهان وطني هستم . يعني همه جهان يك كشور باشه
    علتش رو هم ميگم
    مـــحـــيـــط زيـــســـت
    واقعا اگر بشه يك سامانه يگانه تو جهان بوجود آورد و آروم آروم زبانها و اديان و مليت ها رو به كناري فرستاد و “زبان انساني” رو جايگزين اين همه توهمات كرد ، ديگه نه گرسنه اي تو دنيا ميمونه ، نه ملت ها اين همه انرژي و منابع رو صرف مسائل امنيتي ميكنن و نه ديگه لزومي به اين همه سوزاندن سوختهاي فسيلي هست . چرا؟
    دليلش خيلي ساده است : اول اينكه بيش از نياز تمام مردم زمين داره مواد غذايي توليد ميشه ولي به علت تسهيم نامناسب بخش زيادي هدر ميره و به جمعيت كثيري هم غذا نميرسه
    دوم اينكه فكر ميكنم يكي از بزرگترين هزينه هاي تمام كشورها ساخت ابزارهاييست براي نابودي . ابزاري كه نابود ميكند ، نابود ميشود و محيط زيست را ويران ميكند . و در آخر هم اينكه كيتوان با ساخت كمربند سلولهايي خورشيدي و گسترش آن در حداقل دو قاره آسيا و آفريقا(آرزوي محال) بخش عظيمي از انرژي اين منطقه را تامين كرد . ولي امان از راه دور رو رنج بسيار . ما هنوز درگير منافع يكسري آقا بالاسر هستيم چه برسه اينكه بخواهيم مرزها رو برداريم

    پاسخ:
    درود بر آيدين عزيز. با نظرت موافقم دوست ناديده من. محيط زيست مي تواند خاكريز مشترك همه مردم ساكن در همه كشورهاي جهان باشد. حفظ محيط زيست يعني ديدن كره زمين از بالا … در جايي كه هيچ مرز سياسي بين آدمها نمي تواند كشيد. درود.

  6. پوژن

    سلام.
    با عرض معذرت، من رابطه رمان 1984 جرج اورول و فاجعه بوپال رو نفهميدم. شما اصلاً آن کتاب را خوانده ايد که چنين تشبيهی به کار برديد؟

  7. محمد درویش نویسنده

    سلام و درود بر دوست ناديده ام – بوژن – هموطن مقيم آلمان:
    حتماً مي دانيد كه جورج اورول (George Orwell) کتاب 1984 را درست پس از پايان جنگ جهاني دوم به رشته تحرير درآورد؛ جنگي كه مردمان همان دياري كه اينك در آن روزگار مي گذراني، بيشتر از هركس ديگري به عقوبت‌هايش آگاه هستند. بسياري بر اين باورند كه اورول اين كتاب را زماني نوشت – 1949 ميلادي – که مردم جهان خطر تسلیم شدن در مقابل حکومتی ظالم و دیکتاتوری را به با تمام ياخته هاي وجودشان احساس كرده بودند. هنگامه اي كه هنوز جنگ سرد به معنای امروزين آن شروع نشده بود و در دنیای غرب شمار روشنفکرانی که به دفاع از انديشه هاي سوسياليستي و کمونیستي برمي‌خواستند رو به افزايش بود. از اين رو، شايد بتوان گفت: اورول این کتاب را در واقع برای اخطار به غرب در مورد گسترش کمونیسم نوشت.
    اما نكته ي تأمل‌برانگيز اثر اورول آن است كه به راحتي داستان 1984 را می‌توان به شرایط حاکم بر تمام جوامع تحت سلطه‌ي موجود در همه‌ي حکومت‌های استبدادی فارغ از رنگ و بوي مذهبي‌شان تعمیم داد.
    و به باور من، فضاي غم‌انگيز و شك‌آلود و منفعلانه‌ي حاكم بر 1984 مي‌توانست استعاره‌اي از روز سوم دسامبر 1984 در بوپال باشد؛ سرزميني كه حتا به او آن اجازه را ندادند تا مسببين اين جنايت را محاكمه و به مجازات برساند.
    يادمان باشد كه اينك در حوزه محيط زيست از مفهوم جديدي به نام بيودموكراسي سخن به ميان مي آيد؛ مفهومي كه در 1984 جايي از توجه و مداقه نداشت! داشت؟
    باز هم درود و زنده باشيد.

  8. شقایق

    به قول محسن نامجو ی عزیز:

    “این که زاده‌ی آسیایی رو می‌گن جبر جغرافیایی
    این که لنگ در هوایی صبحونه‌ت شده سیگار و چایی
    ای عرش کبریایی
    چیه پس تو سرت؟
    کی با ما راه می‌آیی
    جون مادرت؟”
    متاسفانه ؛
    گاه, ضایعه این که به جبر جایی که نباید به دنیا می آیی را به اختیار نمی توان جبران کرد.می توان؟

  9. فاطمه محمدی

    سلام .مطالب خوبی بود از شما می خواهم تصاویری از فاجعه بوپال هند برایم ارسال نمایید. با تشکر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.