امروز صبح داشتم با همكار دیرینه و عزيزم – دكتر حسن روحيپور – در بارهي ريزگردها و شيوههاي مقابله با آنها گفتگو ميكردم كه ايشان به نكته جالبي اشاره كردند؛ واقعيتي كه همواره كوشيدهام در جاي جاي اين تارنما به خوانندگان مخاطب خويش انتقال دهم. روحيپور – با اشاره به كتابي كه اخيراً يك دانشمند چيني تبار آلماني به نام پروفسور Yaping Shao توسط انتشارات Springer منتشر كرده است با عنوان: Physics and Modeling of Wind Erosion – متذكر شد كه اگر همين ذرات ريز گرد و غبار يا اصطلاحاً ريزگردها نبودند، فيتوپلانگتونها هرگز نميتوانستند آهن مورد نياز خود را بدست آورند و بدينترتيب مهمترين ركن زنجيرهي غذايي در محيطهاي آبي با تهديدي مرگبار روبرو ميگشت؛ تهديدي كه عقوبت آن تمامي حيات را در همهي جنبههاي آبي و خاكياش متأثر ميساخت!
پيشتر اشاره كرده بودم كه اگر بيابانها نبودند، باراني نميباريد و قبلتر از آن گفته بودم كه اگر بيابانها نبودند، جنگلهاي آمازون هرگز شكل نميگرفت و جهان امروز بدون ريه بود!
حالا امّا ميخواهم يك چيز ديگر بگويم: بيابانها را دوست بداريم، همان گونه كه عشق را كه مهر را كه دوست داشتن و دوستداشتهشدن را دوست ميداريم و يادمان باشد:
اگر براي حضور چيزي در بين خود، نميتوانيم منطقي بدست آوريم؛ آن را نگذاريم به حساب بيمصرف بودن آن چيز؛ بگذاريم به حساب ناتواني و ناداني خودمان!
مؤخره:
راستي گفتم چيز! یادم افتاد همچنان دوستش دارم بيشتر از ديروز … سبز را می گویم!
اين دستنوشتهها را هم نگاه كنيد، اگر دوست داريد!
– برای آنها که از بیابان، فقط خار و خاشاک و گرد و غبارش را میبینند!
– تصاویری از پیشروی گام به گام خس و خاشاک در تهران – 14 تیر 88
– انسان زيانكار ؛ حيوان زيانكار ، شرقالاوسط و كريستفكلمب!
– پلنگها كه ميروند، تشيها ميآيند و گرگها جاليزها را مورد حمله قرار ميدهند!
– خبري كه «بيابانيان» را به وجد آورد!
– در ستایش دانشمندان دانشگاه ادینبورگ!
چند خطي است در جواب كامنت شما بر مطلبم
جناب درويش اجازه بدهيد در اين يك مورد با شما موافق نباشم. ملي شدن منابع طبيعي در ايران فاجعه به بار آورد چون جغرافياي انساني و سياسي ما بيشباهت به ساير نقاط دنياست. شايد نمونههاي ديگر ممالك موفق بوده است اما در ايران اوضاع اصلا بدين شكل نيست. مگر طرحهاي برنامه عمران ملل در آفريقا ناموفق بوده؟ نبوده! ولي در ايران اثربخشي چشمگيري نداشته فرد بومي تا متوجه يك اتفاق ميشود زمينها و عرصه را تصاحب ميكند و بعد آن را در اختيار ارگان دولتي ميگذارد و يا تا متوجه ميشود كه يوز يا درنا مثلا ارزشمند است آن را ميخواهد صيد كند گويي گنجي نهان به دست ميآورد. آموزش البته حرف نخست را ميزند! اما نمونههاي غير افراد محلي نيز بسيارند؛ سپاه نيزز چنين ميكند! وقتي قرار است منطقهاي حفاظت شود يا حتي شهردار سابق تا فهميد زميني براي توسعه پارس جنوبي در نظر گرفته شده آن را پيش از فعاليت منطقه ويژه خريد و به ظاهر تغيير كاربري داد براي پرورش ميگو!عرصه اي كه براي اين كار مناسب نيست. كار به جايي كشيد كه منطقه ويژه از توسعه در آن منطقه انصراف داد…ملي شدن منابع طبيعي به معني بيصاحب شدن آن است چون دولت/ حكومت صاحب اصلي نيست! مستاجري است كه با تصرف عدواني در تمام اعصار آمده و به زور هم رفته يا ميرود!
پاسخ:
درود بر سام عزيز:
نخست آن كه:
اجازه من هم دست شما!
دوم اين كه به نظرم حرف مشترك داريم مي زنيم رفيق! به خصوص آنجا كه مي نويسي: “ملي شدن منابع طبيعي به معني بيصاحب شدن آن است چون دولت/ حكومت صاحب اصلي نيست! مستاجري است كه با تصرف عدواني در تمام اعصار آمده و به زور هم رفته يا ميرود!”
حرف من اين است كه بد اجرا شدن يك قانون را نبايد به پاي بدي قانون و اشتباه قانون گذار نهاد. همان طور كه استفاده بد از يك اختراع يا ابزار مثل ماهواره يا ويدئو نبايد ما را وادار به صدور حكم اعدام براي آن مخترعين بخت برگشته كند!
زنده باشي رفيق.
درویش عزیز
گاهی اوقات آنقدر تند می روی که فرصت نگاه کردن به پشت سرت را هم نمی کنی!چه کسی گفته اگر بیابانها نبودند جنگلهای آمازون شکل نمی گرفت!!
دكتر جان شرمنده! اون حرف بد را گروهي از دانشمندان برجسته زده اند كه منتها برخي شان هم متعلق به يك كشور خيلي بدتر و ممنوعه هستند! به هر حال من از طرف اونها هم از شما عذرخواهي مي كنم!
کشور خیلی بدتر!!!!!
چشمم روشن
بیادرویش خان از خودمون صحبت کنیم
بیایید و یک مهمانی پیتزا پارتی راه بیاندازید در سعادت آباد تا تمام دوست داران شما با همدیگر آشنا شوند
وسط حیاط هم یک برزنت می کشیم تا آقایان و نوامیس مردم با هم آشنا نشوند میخوریم و می نوشیم(فقط نوشابه زرد!)به سلامتی شما
عصر هم همگی با چند ماشین به کله پزی محلتان برای صرف سیراب و شیردان با ترشی لیته می رویم
چطوره
پیشنهاد خوبیه! اما به نظرم این مراسم را در تنکابن برگزار کنیم، آن هم در هوای این روزها ملس و خیسش بسیار بیشتر بهتره! نه؟
خوب درویش خان به شهادت بسیاری از یافته های باستان شناسی و زمین شناسی تا 6000 سال پیش در نواحی بی آب و علف لیبی ساوان گسترده ای با جانورانی چون اسب آبی و تمساح بود بعلاوه گمان میکنم عمر جنگل های آمازون بیشتر از صحرای شمال آفریقا باشد
اگر همینگونه به عقب روی ، به زمانی خواهی رسید که اصولاً این دو قاره به هم چسبیده بودند!
جالب بود.خیلی جالب بود.
این که تو دنیا همه چیز از هم نشات می گیرد و چرخه شگفت آوری بین همه چیز هست ,آدم را به حیرت می اندازد…
در ضمن در دوست داشتن باهاتون موافقم؛چیز را می گویم!
پاسخ:
درود …
جناب مهندس درویش
باز هم سلام
هر کس یا بهتر است بگوییم هر دانشمندی یا صاحب فکری نظریه ای دارد یا فرضیه ای ارایه می کند که ممکن است رد یا پذیرفته شود. اگر دانشمندی وجود جنگلهای آمازون را مدیون بیابانهای آفریقا می داند فقط یک نظر داده است نباید آنطور نوشته شود که فکر کنند پس بیابانزایی خوب است چرا که منجر به تولید جنگلهای سرسبز می شود. تاریخ طبیعی و زمین شناسی دنیا نشان می دهد که جنگلها وجود داشته اند و سپس بیابانها ایجاد شده اند.
و اما در باره گرد و غباری که شما برای تولید باران از آن یاد می کنید و درست هم هست باید بگویم نظر اقلیم شناسان براین است که برای ایجاد باران وجود هسته های تراکم در هوا ضروری است که این هسته های تراکم می تواند ذرات گرد و غبار و یا ذرات نمک باشد که مورد اخیر از فراوانی بیشتری نیز برخوردار است. آنطور که شما می نویسید اینگونه برداشت می شود که این فقط ذرات گرد و غبار بیابانهاست که تولید باران می کند پس اگر بیابان نباشد جنگلی هم بوجود نمی آید باید بگویم که این فقط ذرات گرد و غبار بیابانها نیستند که هسته های تراکم را برای بارش ایجاد می کنند چه بسا قبل از توسعه بیابانها در طول تاریخ زمین شناسی و حتی حال حاضر ‘ ذرات گرد و غبارهای آتشفشانها وجود داشته اند و ذرات نمک حاصل از امواج دریاها هم از همین موارد است. حتی این ذرات می تواند حاصل از تردد وسایط نقلیه شهری باشد اصلا در طبیعت هیچگاه هوای خالص وجود ندارد. دامنه ابعاد ذرات مورد بحث از 0.001 تا 10 میکرون است اگر کوچکتر باشد نمی تواند رطوبت نسبی را جذب کند و اگر بزرگتر از 10 میکرون باشد سقوط می کند از این رو این ذرات همیشه به حالت معلق در هوا وجود دارند و بصورت هسته های تراکم عمل می کنند و لذا ذرات گرد و غبار حاصل از بیابانها هم از جمله موارد مورد بحث است که می تواند بعنوان هسته تراکم قطره عمل کند. به هر حال برداشت بنده از نوشته یا نوشته های شما سبب شد قدری موضوع را بیشتر باز کنم که امیدوارم در جهت غنای بیشتر اطلاعات خوانندگان خوب وبلاگ پر محتوای شما باشد.
زنده باشی رییس جان! آدم عاقل را گفته اند که اصولاً بهتر است با رییس وارد کارزار بحث نشود؛ حتا اگر آن رییس، وجود نازنینی مثل محمد خسروشاهی خاکی باشد. با این وجود، از آنجا که خود اشراف دارید، این وصله ها به من نمی چسبد (منظورم عاقل بودن است!)؛ خوشمان می آید با شما وارد کارزار قلم شویم؛ آن هم قلمی که بوی جستارهای بیابانی را می دهد!
نخست آن که ممنون از توضیحات و دقت نظرتان. من همواره کوشیده ام تا تلقی مطلق بودن و قطعی شمردن هر چیز را در حوزه محیط زیست طرد کنم و بر اصل عدم قطعیت در این حوزه پای فشرده ام. حرفم این بوده که نباید “بیابان زدایی” کرد؛ به صرف آن که ما فایده ای برای بیابان متصور نیستیم. هرگز از بیابان زایی دفاع نکرده ام، وگرنه چنین عنوانی را برای تارنمایم برنمی گزیدم. چنین است که بارها تاکید کرده ام که یکی از کارکردهای بیابان را باید در نقش های ناسازه وارش دید، مثل همین ریزگردهایش که می توانند در نقش ذرات تشکیل دهنده هسته باران عمل کنند و یا ذرات نمکی که به وفور در کویرها یافت می شوند.
در مورد نظریه ها هم باید بگویم که زندگی امروز ما بر بنیاد همین نظریه ها شکل گرفته و تکوین یافته است. در آن تحقیق مورد اشاره، گروهی از دانشمندان خاک شناس و زمین شناس به این نتیجه رسیده اند که منشا خاک های حاصلخیز آمازون، بیش از هر چیز نهشته های تفتیده در قلب صحرای آفریقاست. آیا این یک نظریه است یا یک واقعیت؟!
باز هم درود …
مهندس جان
۱-من نگفتم که شما از بیابانزایی دفاع می کنید بلکه گفتم از مطلب نوشته شده شما اینگونه برداشت می شود.
۲-گفته اید”گروهی از دانشمندان خاک شناس و زمین شناس به این نتیجه رسیده اند که منشا خاک های حاصلخیز آمازون، بیش از هر چیز نهشته های تفتیده در قلب صحرای آفریقاست.” باید گفت خاک حاصلخیز خیلی جاها پیدا می شود اما در هر خاک حاصلخیزی جنگل وجود ندارد مگر اینکه شرایط دیگرش هم فراهم باشد.
موفق باشید
درودبرشما.
جالب بود.نظریه جالبی ارائه فرمودید.
ممنون از لطفتان. البته هنوز راه زیادی تا آفرینش یک نظریه باقی مانده است!
نوشته هاي اساتيد سخن را خواندن شيوه ي شاگردي است
تشکر و سپاس بيکران از رئيس و مرئوسي که بسيار بزرگوارند
زير تن پوش کوير
زندگي،آب،حيات
خاک را دريابيد
زير تن پوش کوير
زندگي بيدار است
همه احساس شکفتن آنجاست
خاک را دريابيد
امیدوارم … از صمیم دل امیدوارم که روزی واقعاً خاک را حرمت نهاده و دریابیم.