بعد از يك دوره خواب زمستاني – آن هم از نوع قطبي و كمبواش! – دوباره گويا قرار است چرخهاي سبز وبلاگستان به چرخش درآمده و همه به بهانهي كپنهاگ، برگي از دفاتر مجازيشان را سبز كنند.
اميد كه اين دعوت و موجآفريني، سبب شود تا برخي از دوستان را كه مدتهاست حتا خاك وبلاگشان را هم جارو نكردهاند، دوباره در اين محيط دوستداشتني و بالنده ببينيم و از ديدگاههاشان بهرهمند شويم.
ممنون از محسن تيزهوش عزيز و دكتر مهدي اشراقي گرامي كه مانند هميشه، همهي زحمتها را داوطلبانه به جان ميخرند و سبزينگي وبلاگستان را پاس ميدارند. و البته ممنون از نمایندگان عالی مقام ۱۹۳ کشوران جهان که با حضورشان در کپنهاگ سبب زایش دوباره موج سبز را در وبلاگستان فارسی مهیا کردند.
پس وعدهي ما : چهارمین موج سبز در آخرين دهه از آخرين ماه پاييز دوستداشتني 88 … و به بهانهي كپنهاگ.
می ماند يك حسرت:
چند روز پیش با اروند مشغول جستجوی یک کارتون مناسب بودم که ناگهان این کار را دیدم و دلم گرفت … هرچند نتوانستم دلیل گرفتن دلم را برای اروند توضیح دهم! درست مثل زمانی که اشکهای طبیعت هم آنقدر درآمد تا خشک شد و رفت …
خواستم بگویم: نکنید این کار را بچهها! وبلاگهای شما، فرزندان شما هستند؛ آیا کسی مجاز است که فرزندش را نیست کند و یا به فراموشی بسپارد؟! فرزند را باید تا هستی، تا نفست گرم است و تا رطوبت چشمانت باقی است، عاشقانه و بیمنت دوست داشت و نوازش کرد. همین!
يادي بايد كنم از سپهر سليمي عزيز كه در راهاندازي سه موج گذشته وبلاگستان، بسيار زحمت كشيد و با زيستايش خوش درخشيد؛ امّا همچنان در حيرت و افسوسم كه چرا عمر آن زيستا مثل پروانه بود و حالا مدتهاست كه نه زیستای سپهر – یا به قول خودش: آخرین دسته گل سبزش! – را میبینیم و نه خود سپهر را! ميبينيم؟ حتا شماره تلفنش را هم عوض كرده است؛ چه رسد به پسورد تارنماي محبوبش!
لطفاً جواب دهيد آقا سپهر نازنين. موج چهارم برای پرشی بلندتر و پروازی در اوجتر به یاری همهی ما نیاز دارد.
درویش خان را بقربان شوم
انشالله روزی با هم به کپنهاگ می رویم
درباب آبگرم کن خورشیدی مطلبی بیادم آمد
…در روزگاران قدیم که هنوز پای وسایل نفتی به کشور گل و بلبل باز نشده بود سماور کار آبگرم کن را می کرد و در خانه های اشرافی همیشه یک سماور قدی بزرگ با ذغال روشن بودروزی آقای خانه که مهمانان محترمی داشت یواش به نوکر خانه گفت که به دلیل سردی هوا آفتابه را با آب گرم به جهت رفتن به مبال! پر کند
نوکر هم که دل خوشی از آقا نداشت تمام آفتابه را پر از آب داغ کرد و در مبال گذاشت
ناگهان مهمانان صدای زجه آقارا شنیده و دیدند که ایشان چون ببری به دنبال نوکر می دود دلیل را با نگرانی پرسیدند
نوکر می خندید و می گفت:نپرسید من که می دونم کجاش سوخته!
…واقعا خدا مخترع شلنگ دستشویی را بیامرزد!
پاسخ:
موافقم … بيامرزد! و البته از شر لعن و نفرين مخترع آفتابه در امان دارد!!
حالا نکند این آبگرم کن ها هم آب داغ کن بشوند و مراجعین محترم را از آبریزگاه پارک ملت به طرف استخر فراری بدهند؟
پاسخ:
نه! خيالت راحت … امسال انگار “ترسالي” است!
سلام
صبح عالي متعالي!
بدرود.
پاسخ:
از علي چه خبر؟
سلام
خوبه
البته اگه نظرت و قدرت و دیگر چیزها دست به دست ندهد و همه چیز بر مردم دوباره فرو ریزد
این جامعه کثیف است دیگر
کاریش نمیشه کرد
همان که می گویند خانه از بنبست ویران است
پاسخ:
هر کثافتی را می توان زدود صمد جان.
درود بر درویش عزیز…
دولت کنونی هیچ برنامه ای که نداشت مصوبه ای مهم رو پس از سالها لغو کرد!
http://www.etemaad.ir/Released/88-09-17/213.htm
حال می خواهند جهان گرمایی رو کنترل کنند!جهان را اداره کنند!
متاسفم که این مصوبه لغو شد؛ شناسه ای آشکار که حرفهای زیبای محمدی زاده با عملش تناقض دارد! ندارد؟
دارد :(
بدجور هم دارد! درود …
من این متن را تازه دیدم ! عجب
سلامت باشید