مهدي نبودي ببيني … گرين بلاگ آزاد شد!

    از همين لحظه، شايد هم يه خورده قبل‌تر گرين بلاگ رفع فيلتر شد و من بايد در اينجا از آقاي احمدي‌نژاد تشكر كنم كه گوش مسئول مربوطه را تاباند و اجازه نداد تا حرف‌هاي سبزرنگش در كپنهاگ به همين زودي شهيد شود.
    مهدي جان! جايت خالي … اگر اينجا بودي حتماً به مناسبت آزادي وبلاگ‌شهر سبزرنگت جشن مي‌گرفتيم! نمي‌گرفتيم؟
    درود بر همه‌ي دوستاني كه سزاوارانه به اين موضوع واكنش نشان دادند و ممنون از دكتر مهدي اشراقي عزيز كه مسأله را تا اندش پيگيري كرد و شجره‌نامه‌اش را هم گرو گذاشت! نگذاشت؟

14 فکر می‌کنند “مهدي نبودي ببيني … گرين بلاگ آزاد شد!

  1. امیر

    مبارک باشه
    انشاالله شروعی باشه برای فعالیت بیشتر و دلگرمی حامیان محیط زیست
    لطفا به سال 2010 سال تنوع زیستی بیشتر توجه کنید
    (این فرصتی است که مثلا در سال گذشته اهالی نجوم حداقل در اینترنت به صورت مناسبی ازش استفاده کردن هم برای نشان دادن مشکلات هم برای ترویج این علم و در دسترس قرار دادن اطلاعات آن برای علاقه مندان وعلاقه مند کردن دیگران)

    پاسخ:

    ممنون از پیشنهادت. حتما این کار را خواهیم کرد. درود.

  2. Mohsen Tizhoosh

    من هم به شما تبريك مي گويم…
    راستي بد نيست لزوم يا عدم لزوم برگزاري يك جلسه هم انديشي و هم فكري مشابه آنچه كه در سال گذشته داشتيم بررسي شود…
    نظر شما چيست؟

    پاسخ:

    با پیشنهادت موافقم. باید آقای مجابی را دوباره واداریم تا همتی تازه کند …

  3. سام خسروی‌فرد

    دست راستش زير سر آنان كه هنوز در بند هستند…تبريك به همه سبزنويسان

    پاسخ:

    چرا فقط دست راستش؟ اگه لازمه بگو تا همه وجودش و وجودمان را بگذاریم زیر سر آنان … درود.

  4. آقای رگبار

    کلا استعداد طنزت هم خوبه درویش جون

    پاسخ:

    درود بر رگبار عزیز … می بینم که حالت حسابی خوب شده! نه؟ تازه؛ چرا بد باشه (استعداد طنزم را می گویم) ؟ وقتی طنز تنها راه خالی کردن حرفهایی است که در دلت سنگینی کرده؟!

  5. پارسا لیلاز

    اصلا همین استعداد طنزه که من را که غیر رشته ام هیچ تاپیک دیگه ای را نمی خوانم ، زمین گیرِ ِ این جا کرده!

  6. محمد درویش نویسنده

    از داشتن خوانندگان طنز دوست و طناز محوری که اینگونه زمین گیر مهار بیابان زایی شده اند، به خود می بالم. تداوم زمین گیری ات را آرزو مندم رفیق!

  7. محمد درویش نویسنده

    آقايي … دوست دارم كه دوستانم، اگر قرار هم هست كه زمين بخورند، براي آن باشد تا بتوانند آن ريزهايي را كه تاكنون نتوانسته اند يا مجالش را نداشته اند كه ببينند، ببينند! درست مثل ماجراي توماس شاهان! داستانش را خوانده اي؟
    من فقط آن نوع زمين خوردن را دوست دارم و چنان زمين گيرشدني را برايم دوستانم طلب مي كنم! نكنم؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.