و سرانجام سام آمد … با توپ پر هم آمد و البته خوش آمد!

    گمان برم آخرین آتش‌نوشت سام خسروی‌فرد، به مفهوم واقعی کلمه آتشین است و مخالفین پندارینه‌اش را با شدیدترین الفاظ ممکن و البته به صورتی شیک و پسامدرن مورد تهاجمی کم‌نظیر قرار داده است.
    از واکنش سام بسیار خرسندم و آن را مقدمه‌ای می‌دانم بر فعالیت دوباره‌ی اعضای گرین بلاگ، بیرون آمدن از لاک انفعال و بی‌تفاوتی و ناامیدی …
    نگاه کنید که حتا آدم‌هایی چون سرباز زمین (حمیدرضا میرزاده)، گرگ خاکستری (علیرضا آیینه‌چیان)، دیده‌بان محیط زیست ایران (مژگان جمشیدی )، زیتون (روشنک شهبازی)، اشک‌های طبیعت (مرضیه ناظری)، مریم خزایلی (باران)، برای طبیعت (هومن روانبخش)، با طبیعت (کیومرث سفیدی) و … به چه سرنوشتی رسیده‌اند!
    آنها یا خودکشی می‌کنند، یا می‌گویند: ای نانویس! بنویس!! و یا بدتر از همه سکوت می‌کنند به بهانه‌ی آن که امتحان دارند، وقت ندارند، حال ندارند، وبلاگ یک محیط شخصی است، هر وقت دوست داریم می‌نویسیم و هر وقت هم که دوست نداریم، نمی‌نویسیم …
    اصلاً به جهنم که دارند می‌کشند، می‌سوزانند، می‌برند، قطع می‌کنند، بی‌رویه شکار می‌کنند … به جهنم که نرخ فرسایش خاک به بالای شش برابر میانگین جهانی رسیده، اُفت سطح آب زیرزمینی به 15 متر در طول 30 سال رسیده، میزان سرب در پیازهای جنوب تهران به بیش از 18 برابر حد مجاز رسیده، دریاچه‌ی ارومیه به تالاب تیدیل شده، و تالاب‌های دیگر به کویر نمک!
    به من چه که بیش از دو سوم از گونه‌های اندمیک کشور در سیاهه‌ی سرخ در خطر انقراض قرار گرفته و به من چه که میزان آلودگی هوا در تهران، اصفهان، شیراز، مشهد، زاهدان، زابل، تبریز و … به ده‌ها برابر حد مجاز رسیده …
    گور بابای نسل آینده که می‌خواهم بیاید یا نیاید!
    برای همین است که از سام عزیز و دوستانش ممنونم که آمدند …
    حتا اگر درویش را با بدترین دشنام‌ها و متلک‌ها بیامیزند …
    همین که هستید و ناسزا می‌گویید ممنون …
    کاش از این هیجان‌ها و ابراز نظرهای صریح بتوان مرهمی برای تن رنجور طبیعت وطن آفرید.
همین و تمام …
    ببخشید … اصلاً چرا تمام؟ تازه شروع شده! نه؟
    و من به کلام ریچارد باخ ایمان دارم که می‌گوید:

امید
آگاه است به
حضور رویدادهای نیک
پیش از آن که
در آستانه‌ی در ظاهر شود

    و من از پس یادداشت آتشین سام عزیز، آن رویدادهای نیک را می‌بینم! … نگویید که نمی‌بینم!!

23 فکر می‌کنند “و سرانجام سام آمد … با توپ پر هم آمد و البته خوش آمد!

  1. اشکار

    چرا وبلاگ نویس های حرفه ای عقب کشیدند؟
    در ایران هر چیزی یک دوره مد می شود روزی ریش و موی داز مد شد و همه یک کیف که شبیه گلیم بود از خودشان آویختند روزی کلاس های مدیتیشن مد شد روزی هم تب محیط زیست همه را گرفت و همه ان جی او باز شدند
    خانم روشنک در وبلاگشان ماجرا و عاقبت انجمنی که در اهواز تشکیل داده بودند را نوشتند
    شما بمن خرده گرفتید که چرا از واژه ژورنالیست استفاده نابجا می کنم ولی انصافا مطلبی را در بوق و کرنا کردن و به خرده نانی رسیدن و همه چیز را به بوته فراموشی سپردن چه نام دیگری می تواند داشته باشد؟از شخص خاصی نام نمی برم ولی خودتان وجدان(نه کلاه خودتان)خودتان را قاضی نمایید

  2. اشکار

    باید واقعیت ها را دید و بدانیم در ایران زندگی می کنیم در انگلیس شکار سنتی روبه با اسب ممنوع شد ولی مخالفان با 8000 شغل از دست رفته روبرو شدند شکارچیان هم برای ادامه شکارشان به فرانسه و بلژیک رفتند

    پاسخ:

    چرا فقط انگلیس را می بینی رفیق؟ چرا همین هندوستان را نمی بینی؟ یادت که نرفته:
    http://mohammaddarvish.com/desert/archives/1364

  3. محمد درویش نویسنده

    کوشان عزیز! دست کم تو یکی بیا و شفاف صحبت کن رفیق … تو که شفاف بودی همیشه! نبودی؟
    منظورت از خرده نان چیست رفیق من؟

  4. اشکار

    من ۀآقای خسروی فرد را تا بحال ندیده ام و تنها چندین بار با ایشان مکاتبه داشتم
    عجیب است که برخی از کسانی که به ایشان خرده های نا بجا (خاله زنکی و آقا مردکی )می گرفتند خود را دوست دار سینه چاک محیط زیست می دانستند
    امیدوارم مدیریت حیات وحش مانند بحث شیرین و پولساز آلودگی هوای تهران نشود

    پاسخ:

    من هم موافقم و امیدوارم … اما فقط گفتی که امیدواری چه نشود! نگفتی که باید چه کرد؟ گفتی؟!

  5. اشکار

    منظورم از خرده نان نان دانی هایی است که برای ماست مال کردن موضوع حلال کردن بودجه به برخی می دهند

  6. اشکار

    روزی مرد صوفی از خانقاه خود به شهر آمد و در میانگاه تعدادی مجسمه صفالین پرنده دید کیشی کرد و پرندگان به پرواز درامدند!مردم همه شروع به بوسیدن دست و پایش نموده و مولانا مولانا سر دادند بگونه ای که صوفی دژمناک شده و شروع به چرخیدت و ادرار نمودن به اطراف نمود که نو مریدان با ناراحتی از اطرافش پراکنده شدند.
    به هنگام خروج از شهر پیر گفت:
    این مردم با کیشی می آیند و با فیشی می روند

  7. محمد درویش نویسنده

    آهان من فکر کردم که منظورت نانوایی های پسامدرنی است که اخیراً در مناطق بالاشهر درست شده و به روشی دیالکتیکی، هجمه ای پوپولیستی را بر سر شهروندان دکارتی وارد می کنند! نه؟

  8. اشکار

    دلاور نجفي: نگرانم و با يک طرح فرهنگي بر مي گردم
    ايرن – خبرنگار ويژه: پانويس (کامنت ) دکتر دلاور نجفي درباره يکي از مطالب ايرن بهانه اي بود تا از او سراغ بگيريم و ببينيم اکنون چکار مي کند. معاون سابق محيط طبيعي سازمان حفاظت محيط زيست پس از سپردن اين مسئوليت به دکتر باقر صدوق، اکنون به طور موقت در سازمان بازنشستگي کشور مشغول به کار است.

    با اينهمه، مي گويد که همچنان محيط زيست اولويت ذهني اوست و به زودي با يک طرح فراگير فرهنگي به عرصه طرفداران محيط زيست بر مي گردد.
    دلاور نجفي در گفتگو با خبرنگار ما ترجيح مي دهد از اظهار نظر صريح درباره مديريت کنوني سازمان حفاظت محيط زيست خودداري کند. با اينهمه مي گويد که نگران است فشارها همچنان عليه سازمان ادامه داشته باشد و بالاخره درجاهايي مديران کنوني سازمان تاب تحمل اين فشارها را از دست بدهند. او که هفته پيش ناهار در دفتر دکتر صدوق مهمان او بوده، از وي به عنوان استاد خود ياد مي کند و با اشاره به فشارهايي که براي هجوم به برخي زيستگاه هاي ايران وجود دارد، از همگان مي خواهد دکتر صدوق را تنها نگذارند.دلاور نجفي با اشاره به گزارش ايرن درباره طرح آيش پنج ساله طبيعت ايران (او براي همين خبر پانويس گذاشته بود که:عالي است ) مي گويد اين طرح مفيد و موثر است اما اجراي آن يک اراده جدي مي خواهد. وي درباره طرح فرهنگي خود در زمينه محيط زيست توضيح بيشتري نداد و فقط اشاره کرد که من پيش از اين سابقه روزنامه نگاري داشته ام و طرح من نيز در همين راستاست.

    انتهای خبر // http://www.iren.ir // ایر

  9. اشکار

    ایول دلاور خان فکر می کردم راه آهن باشه دیدم عجب از تامین اجتمائی سردرآورد بابا ایول!
    دکترای فسیل یا زمین شناسی داشته باشی 4 سال هم محیط زیست مدیر باشی بعد بری تامین اجتمایی
    یک سوال دلاور خان چطور اینقدر قدرت انطباق دارند؟
    چرا استخدام نفت فلات قاره نشدند؟

    پاسخ:

    ببینم تو بقیه اطلاعاتی که می دهی هم همینجوری است؟! فکر کنم باید یک تجدید نظر اساسی کنم! نه؟

  10. اشکار

    روزی دختر و پسز جوانی بر روی نیمکت پارکی نشسته بودند
    پسر گفت :عزیزم چشمم درد می کنه!
    دختر گفت:بوسش کنم خوب میشه!!
    پسر گفت:سرم درد می کنه!
    دختر گفت: بوسش کنم خوب میشه!!
    یکهو غضنفر باغبان پارک از پشت نیمکت گفت:خانم دکتر میشه یک نگاهی به بواسیر من هم بندازید!!!!!

  11. عباس خلیلی

    سلام دوست گرامی خیلی وقت هست که از مطالب خوب سایت شما استفاده می کنم.اگر تمایل به تبادل لینک یا بنر با سایت ما را دارید لطفا درخواست خود را با ما در میان بگذارید . در صورتی که مطلب جالب یا پروژه ای مرتبط با مطالب سایت ما دارید می توانید آن را در انجمن سایت ثبت کرده و پس از تایید مدیران در سایت اصلی با نام خودتان قرار دهیم. سایت ElectRobot آماده پذیرش تبلیغ برای پروژه های شما و فروش آنها می باشد.
    لطفا در نظرسنجی ساخت اولین میکروکنترلر ایرانی به وسیله تیم ElectRobot که در انجمن سایت موجود می باشد شرکت نمایید.
    لطفا لینک ما را با نام ( پروژه دانشجویی – ElectRobot.ORG ) ثبت کنید. یا بنر سایت ما را قرار دهید و به ما اطلاع دهید.page rank سایت ما در 4 از شروع سایت 1 است.

    با تشکر : مدیر سایت
    website : http://electrobot.org
    forum : http://porojesara.ir

  12. هومان خاکپور

    اول از اشکار خوب قدیم بگم؛ این اشکار با آن اشکاری که در مدت کوتاه آشنایی آن هم مجازی می شناختم فاصله پیدا کرده و کنایه های تلخ و گاهی خارج از عرف را جایگزین نظرهای هوشمندانه اش کرده است و معلوم نیست با کی سر جنگ ندارد! امیدوارم با یک مرخصی به حال دلنشین قبل برگردد … درود
    دوم اینکه سام عزیز؛ من که رفتنت را ندیدم اما انتظار آمدن نرمتری داشتم … دوست خوبم.

  13. محمد درویش نویسنده

    درود بر هومان عزیز …
    از قضا اشکار به همان چموشی است که بود! منتها برخی وقتها کودک درونش را می فرستد مرخصی! به همین راحتی و البته خوشمزگی!
    سام هم آدم ارزشمند و گوهر کمیابی در وبلاگستان سبز است که باید قدرش را بدانیم و نیشهایش را هم تحمل کنیم! زیرا او نیز به اعتلای محیط زیست ایران می اندیشد و برایم ثابت شده که اهل چانه زنی از بالا یا فشار از پایین نیست! هست؟

  14. امير سررشته داري

    درويش من اين همه نوشتي ولي از مسببين قضيه تشكر نكردي. اين زحمت مي ماند براي من كه از تشكر كزدن خيلي خوشم ميآد!
    در ادامه، نوشته سام را هم خواندم. با دقت. رسيديم دوباره به همان قضيه هموطنمان و ميدان امام حسين و آدرس و انتهاي قضيه من كه به رم ختم مي شود! اختلاف بين چالش و كشمكش. گرفتي يا دوباره يك پست بلند بالا در مورد تحليل كشمكش بنويسم؟ درود.

  15. محمد درویش نویسنده

    امیر جان می دانی که من گرفتنم خوب نیست! هست؟
    پس لطفاً از خواب صدرا استفاده کن و برایمان از کشمکش و چالش و … بنویس رفیق!
    درود …

  16. اشکار

    هومان خان بواسیر نقش مهمی را در تاریخ ایران ایفا کرده است.
    مرحوم ناصرالدین شاه هم این مشکل را داشت یکبار در زمستان شاه کج کلاه به خیال سفر به گیلان افتاد پس از مخارج زیاد اردوی مبارکه به دلیل برف تنها توانست تا قزوین برود و به اجبار به تهران برگشتند
    همچو شعری در تهران رایج شد:
    شاه که رفته بود به رشت بواسیرش اود کرد و برگشت!

    پاسخ:

    خيلي چيزها در خيلي چيزها و خيلي جاها مهم است! اما مهم تر آن است كه بدانيم هر سخن جايي و هر نكته مكاني دارد رفيق! ندارد؟

  17. اشکار

    کنایه های تلخ و گاهی خارج از عرف را جایگزین نظرهای هوشمندانه اش کرده است
    ….بله حق با شماست هومان خان بیان این داستان در بیابان زدایی مناسب نیست ولی منظورم دکتر هایی هستند که در همه امور صاحب نظرند که نتایج کارهای آنها را اکنون شاهدیم
    فسیل شناسی…..تنوع زیستی….تامین اجتمایی
    ..دخلین یوخ اوغلان!

    پاسخ:

    تقصير خودت هست … وقتي مي خواهي جوري حرف بزني كه هم زده باشي و هم نزده باشي! معمولاً هم سيخ را خواهي سوزاند و هم كباب را! نخواهي سوزاند؟!

  18. محمد درویش نویسنده

    درود بر ابوحنانه عزیز …
    جانا سخن از دل ما می گویی … به نظر من ضررهای بی تفاوتی اگر بیشتر از افراط و تفریط در حوزه محیط زیست نباشد، کمتر هم نیست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.