حالا ديگر علاوه بر مردم كوچه و بازار، اغلب كارشناسان و اقليمشناسان هم ميپرسند: اين ديگر چه زمستاني است؟ ساكنان شمال كانادا و كشورهاي اسكانديناوي در حالي يكي از معتدلترين و دلپذيرترين زمستانهاي خود را سپري ميكنند كه براي نخستين بار، خبرگزاريهاي جهان تصاويري از برفبازي كودكان عرب در آن سوي خليج فارس و درياي عمان را به جهان مخابره ميكنند! چه كسي ميتوانست تصور كند كه در منطقهي گرمي چون جنوب چين و يا كاتماندو، روزي برف ببارد و زمينها سفيدپوش شود؟ شدت سرما چنان است كه بسياري از اهالي سواحل خليج فارس در هر دو سوي ايراني و عربي را شوكه كرده و حتا شيوع آن گروه از بيماريهايي را سبب شده كه تاكنون كمتر در اين خطهي داغ و تفديده مشاهده شده بود.
اقليمشناساني كه به بررسي نوسانات شديد آب و هوايي كشور چين در طول چند دههي اخير پرداختهاند، آشكارا حيرت خود را از چنين تغييرات شگرفي اعلام داشته و آن را بيسابقه توصيف كردهاند. جالب آن كه موج سرماي شديد و بيماريهاي ناشي از آن در نزد كودكان و سالمندان چيني در حالي امان حدود يك ميلياردنفر از همنوعان چشمبادامي ما را بريده است كه به شهادت آمارهاي هواشناسي و تحليلهاي منتج از آن، در سال 2006 میانگین درجه حرارت در چین در بيشينهي خود در 55 سال اخير بود و باز در همان شرايط، سال 2007 را بايد براي كشاورزان چيني، مصيبتبارترين و خسارتزاترين سال دانست؛ سالي كه بدترین خشکسالیهای منطقهای در دهههای اخیر در این كشور رخ داد و سبب زوال پهنههای وسیعی از اراضي کشاورزی، نقصان حجم آبهاي سطحي، كاهش سطح سفرههاي آب زيرزميني، شورشدن اراضي و فرونشست زمين در حدی بیسابقه شد. بحران چنان جدي است كه در پيشبيني سال پيش رو در چين، وانگ کیوئی، يكي از هواشناسان مشهور عضو انجمن هواشناسی اين كشور به صراحت ميگويد: «حوادث ناشی از گرمایش جهانی، مانند بارانهای سیلآسا، خشکسالیها و توفانهای دریایی بارزتر، مکررتر و شدیدتر خواهند شد.»
برخي از دانشمندان و صاحبنظران بر اين باورند كه با سرعت گرفتن تغییرات آب و هوایی ناشی از پديدهي جهان گرمايي (Global warming)، تأثیرات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اين پديدهي شوم بر چین افزایش خواهد یافت؛ آن هم در شرايطي كه اين كشور خود را مهياي برپايي بزرگترين جشن ورزشي جهان (المپيك 2008 پكن) ميكند و حالا علاوه بر كابوس آلودگي هوا، بايد نگران طغيانهاي غيرقابل پيشبيني آب و هوايي و طوفانها و سيلهاي مهيب هم باشد.
و اين همهي ماجرا نيست! چرا كه همزمان با موج سرما و بوران بيسابقه در عرضهاي كمتر از 35 درجهي شمالي، همان گونه كه در يادداشت هفتهي پيش اشاره كردم، شتاب ذوب يخهاي قطبي چنان افزايش يافته كه بر بنياد ستادههاي حاصل از پژوهشهاي دانشمندان – كه در شماره اخير مجله معتبر نيچر منتشر شد – روند بالا آمدن سطح آب درياهاي آزاد تا 163 سانتيمتر، يعني دوبرابر پيشبيني هيأت بين دولتي تغييرات آب و هوايي سازمان ملل متحد (IPCC)، براي قرن 21 محتمل است.
و اين يعني يك فاجعهي كامل؛ فاجعهاي كه بسياري از پرجمعيتترين، زيباترين و ارزشمندترين اراضي، سكونتگاهها، بنادر و جزاير جهان را به كام خود خواهد كشيد … و خوشبختانه طنين اين خطر به حدي رسيده كه به نظر ميرسد سرانجام سبب واكنش برخي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي را هم فراهم آورده و در بحبوحهي انتخابات، رييس فراكسيون محيط زيست مجلس (حجتالاسلام سادات موسوي) را به انتقاد از كمكاري و انفعال دولتيان در اين حوزه واداشته است؛ انفعالي كه سبب شد، در دو ماهه نخست زمستان يخزدهي امسال، فقط رقم خسارت به محصولات كشاورزي را از مرز يكهزار ميليارد تومان عبور دهد!
(بخشهايي از اين يادداشت در صفحه 12 روزنامه جامجم، مورخ 17 بهمنماه 86 منتشر شده است)
از نظر علمی ثابت شده است که این سرماهای عجیب و غریب مربوط به پدیده جهان گرماییه؟ این رو می پرسم برای اینکه نمیخوام به چیزی استناد کنم و درباره اش با مردم حرف بزنم که در حد حدس و گمانه. اینکه ما فقط میدونیم چهان گرمایی و تغییرات آب و هوا خشکسالی و بارون و سیل و سرمای شدید میاره کافی نیست. چه جوری میشه مطمئن بود که سرماهای عجیب و غریب امسال نتیجه همین پدیده است؟
خیلی برایم جالب بود
یعنی تغییرات اقلیمی در واقع معلولِ جهان گرمایی است و جهان گرمایی خود معلول استفاده نادرست نوع بشر در منابع و ایجاد آلودگی ها و انجام رفتار های ضد محیط زیستی مثل تولید گاز های گلخانه ای و غیره؛درسته؟
پاسخ:
بله تقريباً حق مطلب را ادا كرديد.
و یه سوال دیگه؛
غیر از تاثیر خودآگاه و گاه ناخودآگاه انسان در ایجاد جهان گرمایی ؛ و البته با توجه به این که من اون تئوری دکتر کرمی را هم خوانده ام,دیگر چه عواملی برایش دیده می شه؟
پاسخ:
يكي ديگر از عوامل مهم سيكل هاي طبيعي گرم و سر شدن زمين است كه در طول 650 هزار سال گذشته دست كم 7 يا 8 بار رخداده است.
و البته عذر می خوام و تشکر می کنم بابت وقتی که می گذارین.
خواهش مي كنم … وظيفه است.