همان طور که وعده داده بودم، در این یادداشت میخواهم به ماجرای هماندیشی روز جهانی تالابها در تالار کرسی حقوق بشر دانشگاه شهید بهشتی تهران بپردازم؛ همایشی که با عنوان: «دانشگاه، مستندهای محیط زیستی و ضرورت حفاظت از اکوسیستمهای تالابی» و به همت آقای دکتر لیاقتی و همکارانش در پژوهشکدهی علوم محیطی دانشگاه شهید بهشتی تهران و نیز حمایت گروه اقتصاد شبکه یک سیما و انجمن علمی کشاورزی بومشناختی ایران در سیزدهمین روز از بهمن 1388 برگزار شد.
نخست، دو فیلم از مجموعهی گنجینه تتیس به نمایش درآمد. فیلم اول به بررسی تالابهای استان گلستان ( شامل آلاگل، آلماگل، آجیگل و گمیشان) میپرداخت؛ یک فیلم روان و به قول دکتر یوسف قریب، آرامشبخش که توسط سودابه مجاوری ساخته و سعید نبی هم تهیهکنندهاش بود. هر چند به نظرم ردپای فرهاد ورهرام – فیلمساز توانمند سینمای مستند ایران – در آن به خوبی آشکار بود. به رغم آن که متأسفانه نگارنده نتوانست این فیلم را از دقایق ابتداییاش تماشا کند، امّا همان چند پلانی را هم که دید، نشان از گامی به جلو و امیدبخش در سینمای مستند کشور در حوزهی محیط زیست بود. آن چه که در این فیلم دست بالا را داشت، جذابیت بصری فوقالعاده اکثر نماهای باز و بستهی آن بود. افزون بر آن، تا آنجا که امکان داشت، این تصویر بود که میکوشید زحمت نریشن را کم کند و پیام را منتقل سازد. به ویژه باید یاد کنم از نمایی که جابجایی سه نسل از زنان ترکمن را نشان میداد؛ زنانی که همه با نگرانی به تالاب خیره شده بودند و آیندهی نامعلوم خود را در آن میجستند. همچنین آنجا که مالچهای انسانساز ناشی از زبالههای گوناگون، نفس ماهیها را در آبهای آجیچای به مخاطره انداخته بود … حرکت نرم دوربین از رو به زیر سطح آب و نمایش همزمان آخرین نفسهای ماهی، بسیار تأثیرگذار و خوشساخت درآمده بود و شاید بیشتر از دهها صفحه یادداشت و بیانیه میتوانست به روشنگری در این حوزه پرداخته و مخاطبان خویش را حساس کند. همچنین جا دارد از تصاویر هوایی و بسیار اثرگذار فیلم که آشکارا دامنهی تخریب و خشکی وحشتناک این تالابها را نشان میداد، یاد کنم.از این منظر، البته فیلم دوّم که خود سعید نبی کارگردانی و تهیهکنندگی آن را برعهده داشت، کمتر توفیق یافته بود! شاید به این دلیل که فیلم نخست انتظارها را بالا برده بود؛ واقعیتی که دکتر کهرم هم با آن موافق بود.
به نظرم فیلم نبی سرگردان بود در این که مخاطب عام را راضی کند یا مخاطب خاص و متخصص در این حوزه را. نظر شخصیام – که در همان جا هم اعلام داشتم – این است که نمیشود در یک مستند 40 دقیقهای همهی حرفها را زد و همهی ذینفعان را هم راضی کرد. باید گام به گام و مرحله به مرحله و با شناخت مخاطب احتمالی فیلم، به جلو حرکت کرد. دکتر بهرام کیابی نیز از این منظر با نگارنده همراه بود و میگفت: تا وقتی که نخست تالابها را از منظر ساختار مورد تحلیل و قضاوت قرار ندادهایم، نباید به سراغ عملکرد رفته و از دورنما سخن بگوییم. تأملبرانگیزتر آن که، ایشان ضمن ادای احترام و ارادت به آقای دکتر اصغر عبدلی به عنوان مشاور علمی طرح، صراحتاً اعلام داشتند که ما در ایران حتا یک متخصص تالاب نداریم و بنابراین، نمیتوانیم به درستی و دقت وارد بحث ساختار و عملکرد و اثرات متقابل آنها با هم شویم. البته خوشبختانه ایشان بر خلاف سام، معتقد نبود که چون متخصص تالاب نداریم، باید برویم کنار بگذاریم باد بیاید و هیچ اظهار نظر یا فعالیتی برای نجات این پیکرههای نیمه جان انجام ندهیم!
همان گونه که حسين (سعید) آخانی عزیز هم حجت را در انتها تمام کرد و گفت: چه فایده دارد فوج متخصصینی که به کار و حوزهی تحت مطالعهی خویش عشق و تعلق خاطر نداشته باشند؟ ما به متخصصانی در حوزهی محیط زیست نیاز داریم که عاشق باشند و عملاً پایبندی خود را به آموزههای محیط زیستی نشان دهند. این شرمآور است که در این اجتماع محیط زیستی همچنان شاهد استفاده از لیوانهای یکبار مصرف باشیم و ملاحظه کنیم که چگونه از روشنایی افراطی در تالار استفاده میشود! البته ایشان خطاب به دکتر لیاقتی این را هم اضافه کرد که امیدوار است بیان این انتقادها سبب نشود تا دوباره 22 سال از دانشگاه محل تحصیلش – شهید بهشتی – دور بماند!
آخانی خطاب به مدیر شیکه یک سیما این را هم اضافه کرد که ما همه دلمان پر است و دوست داریم که رسانه ملّی، صدای ما باشد و بگذارد تا حرفمان را بزنیم. او گفت: یک جانورشناس برای کشور کافی نیست؛ باید دستکم دو جانورشناس را تربیت کنیم که اگر یکی مرد، آن دیگری پرچمش را بگیرد و راهش را ادامه دهد! امّا البته نگفت که چرا این حرفها را به رییس شبکه یک دارد میزند؟!
البته شاید هم گفت! نگفت؟
در مجموع ضمن تحسین حرکت ارزشمند سعید نبی عزیز، به ویژه سلوک پذیرایش در گوش کردن به انتقادها، امیدوارم روزی برسد که مردم مشتاق باشند مانند همتایان خارجیشان که برای دیدن فیلمهای مستندی چون Planet earth حاضرند بلیط خریده و به سینما بروند؛ حاضر باشند مستندهای جذاب ایرانی را با موضوع محیط زیست در سینماهای کشور تماشا کنند. آرزویی که امیدوارم جوان سختکوش و علاقهمندی چون نبی بتواند در کارهای آیندهاش به این مهم نزدیکتر باشد. به ویژه با توجه به پیگیری و اطلاعرسانی گستردهی شخصیاش برای آن که تا آنجا که امکان دارد، مخاطبان مؤثر فیلمش را افزایش دهد.
با این وجود، حقیقتاً جای نامدارانی چون عباس کیارستمی، کامران شیردل، خسرو سینایی، امیر نادری، فرهاد ورهرام و … در این حوزه خالی است و مردم حق دارند بپرسند چرا این ستارگان عالم سینمای پرافتخار و جهانی ما، کمتر به صرافت ساخت فیلمی جذاب و اثرگذار در حوزهی محیط زیست افتادهاند و میافتند؟
راستی!
از میان همهی آنهایی که فیلمها را در سالن نمایش دیدند، حتا به اندازهی انگشتان یک دست هم کسی در بارهی خود فیلم و محتوای فنی اش سخن نگفت! و همه به بهانهی فیلم درد دل خود را طرح کردند. البته باز هم دم آنها گرم! چرا که وضعیتشان به مراتب بهتر از سکوت کامل وبلاگستان سبز در مواجهه با پخش این مجموعه بوده است. حیف آن همه تلاش سعید و آن همه کامنتی که برای تک تک ما در وبلاگهامان گذاشت! نگذاشت؟
تالاب انزلی را دیدم …
بسیار دیدنی و تاثیر گذار و تاثر بر انگیز …
روند دقیق و پیوسته ی این مستند را تا کنون در نمونه ی ایرانی در زمینه ی محیط زیست ندیده بودم.
مورد مثال زدنی در این مستند تفکر داستانی حاکم بر فضای آن بود که گویی به تماشای قصه ی تالاب از تولد تا مرگ زود هنگامش نشسته ای…
بر خلاف آقای درویش عمیقا اعتقاد دارم که فیلم سر در گم نبود و روند میانه ی مثبتی داشت.
این فیلم نگاه جدیدی به مستند و شکل جدیدی از مستند سازی بود، داستانی در بی داستانی…
نبی با معرفی بیانی_تصویری اکولوژی تالاب انزلی در ایجاد دلبستگی و نگرانی در مخاطب عام و توجه در مخاطب خاص موفق بود و این دلبستگی در صحنه های پایانی تاثر عمیقی بر می انگیخت که ناشی از هوشمندی روند اثر بود.
تکرار صحنه های آغاز فیلم در پایان و در میان صحنه های ماشینی در ایجاد فضای خاص نگرانی برای مرگ تالاب بسیار موثر بود.
از دید من، عدم استفاده از نماهای هوایی و بهره گیری از تصاویر نزدیک و مستقیم بیننده را در محیط تالابی درگیر می کرد که با توجه به مستند های دیگری که از نبی دیده ام یکی از شگرد های تاثیر گذاری منحصر به خودش است.
به امید مستند های بهتر از این مستند ساز جوان ایرانی.
آقای درویش عزیز به خاطر اطلاع رسانی جامع و به موقعتان و نیز در اختیار گذاشتن فضایتان برای بین دید گاه ها ممنونم.
به امید روزی که محیط زیست ایران دمی آرامش به خود ببیند.
پاسخ:
ممنون … این شاید دقیق ترین و جدی ترین نگاهی بود که تاکنون به این مستند در فضای وب منتشر شده است. شما تا حالا کجا بودید خانم سارا؟ وبلاگتان هم که باز نمی شود … امیدوارم همینگونه جدی و مستمر در وبلاگستان بمانید و به ارتقای محتوای فارسی سبز کمک کنید. برای سعید نبی و کار ارزشمندش احترام فراوانی قایل هستم. به خصوص از این نظر که تمام تلاشش را می کند تا مخاطب بیشتری فیلمش را ببیند. مستند تالاب انزلی در مقایسه با بسیاری از مستندهای محیط زیستی پخش شده در تلویزیون، یک سر و گردن بالاتر است. اما من آن را با کار دیگر نبی در مقام تهیه کنندگی مقایسه کردم. افزون بر آن با توجه به ابزار و امکانات مجهزتری که این گروه در اختیار داشت، می شد با هلی کوپتر یا بالن هم از بالا فیلمبرداری کرذ. از قضا صحنه انتهایی اثر به نظرم می توانست واقعی تر باشد. به شرط آ« که در یک لانگ شات، هجوم لودرهای وزارت راه برای پیش روی جاده میانگذر را با عکس العمل پرندگان تالاب یکجا نشان می داد. وگرنه معلوم است که وقتی با قایق موتوری به سوی فوج پرندگان حرکت کنیم، آنها می ترسند و فرار می کنند و نمی شود از بیننده انتظار داشت که این فرار را به پای لودرهای وزارت راه بگذارد! می شود؟
چند نکته دوباره به ذهنم رسید که فراموش کردم در صحبت های قبلی بهشون اشاره کنم:
نکته اول صدا گذاری فیلم تالاب انزلی :
آقای درویش نمی دانم به مسئله ی فضا سازی با صدا در این فیلم دقت کردید یا خیر!!؟
جا دارد از آقای بهروز شهامت برای صداگذاری خوبشان تشکر کنیم.
نکته دوم در مورد موقعیت جغرافیایی تالاب هایی است که در متنتان به آن اشاره کردید:
اگر به موقعیت مکانی تالاب انزلی اشراف داشته باشید حتما می دانید کهبا توجه به پایین تر بودن سطح آن از دریا و عدم وجود بلندی های مشرف، امکان گرفتن تصاویر هوایی بسیار کم است و کلا به دلیل سطح پست تالاب اشراف هوایی بر آن خیلی میسر نیست. بر خلاف تالاب های آلاگل، آلماگل، آجیگل و گمیشان که احاطه شده توسط بلندی هستند که این امکان را به سادگی فرا هم می کند .
از دید من یکی از عللی که نبی از انیمیشن برای معرفی موقعیت مکانی و سطح خشک شده تالاب انزلی استفاده کرده بود، پوشش ضعف جغرافیایی منطقه در داشتن تصاویر هوایی بود.
نکته سوم : بیان ارتباط های اکولوژیکی مختلف در این زیستگاه تالابی بود.
این مستند با نمایش ارتباط های انسانی و گیاهی و جانوری این تالاب، چرخه ی کاملی از یک اکو سیستم پویا را به نمایش گذاشته بود که با بیان رو به زوال بودن این چرخه ی بزرگ حساسیت خوبی در خصوص بحران نابودی این تالاب ایجاد کرده بود.
باز هم از در اختیار قرار دادن فضای مجازیتان ممنونم
با اجازه اگر نکته جدیدی به ذهنم رسید بیان خواهم کرد
پاسخ:
1- در مورد کیفیت صدای فیلم باید بگویم نمی توانم اظهار نظر کنم. زیرا در سالن حقوق بشر هم کیفیت صدا و هم تصویر در حد یکی مانده به فاجعه بود! اتفاقاً به نبی گفتم من اگر جای تو بودم با چنین نمایشی حتماً از کوره در می رفتم … اما او خیلی صبوری کرد … در حالی که می دانم از قضا آنچنان هم صبور نیست! هست؟
2- در مورد موقعیت جغرافیایی همانطور که اشاره کردم باید با استفاده از یک بالن، کایت یا هلیکوپتر و هواپیمای با یا بدون سرنشین این کار انجام می شد.
3- درسته از نظر علمی خط داستانی و نگاه اکوسیستمی فیلم سزاوارانه طراحی شده بود. اما به نظرم همین مساله سبب شده بود تا مخاطب عام از آن فاصله بگیرد و فیلم را بیشتر مناسب پخش در شبکه 4 سیما یا شبکه آموزش کند. مستندی که در شبکه یک پخش می شود باید در ستایش بی چون و چرای طبیعت آن هم با جذاب ترین شیوه ها باشد. ما باید نخست بکوشیم تا مردم را با تماشای مستندهای محیط زیستی آشتی دهیم.
4- همچنان از خواندن نظرات دقیق شما خوشحال می شوم و می دانم که خوانندگان این وبلاگ نیز هم.
درود …
سلام جناب درويش
خدا رو شكر،امتحاناتمون تموم شد(و به قول خانم بابازاده به جاي دسته گل ،جنگل به اب داديم.
.
.
.
آخ، فكر كنم لو رفتم،علت بارندگي و سيل هاي ايران معلوم شد)
اتفاقا بعد جلسه ي ديروز كانون رستاك(در مورد اينكه 15تا21 ماه اينده چه كارهايي بايد انجام بديم)فكر پخش تكه هايي از earth توي همايشي كه اگه خدا بخواد قراره برگزاربشه به ذهنم رسيد.بعد از در ميون گذاشتنش با خانم بابازاده ايشون فكر خيلي بهتر و بزرگتري رو مطرح كردن مبني بر اينكه ،با هماهنگي با كانون فيلم، ميشه در طول هفته، هر شب يك فيلم مستند،با محوريت محيط زيست نمايش داده بشه. بنا بر اين ميتونيم علاوه بر نمايشگاه كتاب و شايدم عكس،از اين طريق هم نظر مردم رو به مسائل سبز جلب كنيم.
سبز باشيد.
ایده بسیار خوبی است. حتا شاید آقای نبی بتواند فیلمهایش را در اختیار شما و دانشگاه شیراز قرار دهد تا طیف مخاطبان گسترده تر گردد.
در ضمن چه نوع جنگلی بود؟ منظورم اینه که هیرکانی بود یا زاگرسی یا بیابانی؟! اگه سومی باشه زیاد نمی خواد احساس گناه کنید!
من!احساس گناه!؟…راجع به درس؟!!!!!!استغفرا… از شما بعیده…نه!ببخشید!از من بعیده جناب درویش , البته درسته که ایران زندگی میکنم اما,خرابکاریهای من در مورد امتحانات سطحش بین المللیه ,فکر کنم امازون رو به اب دادم.
خیلی ممنون از پیشنهادتون,درسته فکر کنم اگه مستندها راجع به خود ایران باشه ,خیلی بهتره.
کسی که بتونه آمازون را به آب بده؛ حتماً می تونه در حال شنای زیر آب هم گریه کنه! نه؟ (منظور از شنای زیر آب، همون زیرآبی رفتن خودمان بود یا است!)
با وجود شما یان فکر کنم آینده درخشانی در انتظار تشکل زیست محیطی تان است! نیست؟
سلام.
دوست من جناب آقاي درويش .
بسيار خوشحالم از اينكه دوستان در عرصه وبلاگ نويسي وارد فاز جديدي از بيان نظراتشان در اين عرصه شدند .
هدف گسترش فرهنگ سازي و رسيدن به آرمانهاي ايده آل در عرصه محيط زيست كشورمان است .
از سارا خانم هم ممنونم كه به عنوان مخاطب تتيس نظراتش راصريح بيان نمود .اما اي كاش از خود اثري به درست به جاي مي گذاشت .
آنچه سبب فرهنگ سازي در رسيدن به آرمان اهدافمان ميان مخاطبان ، دوستداران محيط زيست و مردم عام مي شود منش و عمل ماست و آنچه به ما انرژي مي دهد نقد آثار مان و مقايسه آن با مسائل روز كشور خصوصا در عرصه محيط زيست و بيان واقعيتهاست .
از طريق اين نوشته اعلام آمادگي ميكنم در مورد فيلمهاي زير:
1- اكوسيستم هاي جنگلي ( پارك ملي گلستان ، هيركاني )
2- اكوسيستم هاي تالابي ( انزلي ، گلستان )
3- اكوسيستم هاي رودخانه اي
4- آبزيان
5- فولكلور تركمن
6- بنادر
7- مجموعه تحقيقات آبزيان ( ماهيان خاوياري ، شانه دار مهاجم درياي خزر ، ميگوي وانامي ، ارزيابي ذخاير ماهيان كفزي )
از هر ارگاني ، دولتي و خصوصي ، محفلي دانشگاهي و ان جي او ، از استانداري گرفته تا موسسات نيمه دولتي و خصوصي ، سازمان محيط زيست گرفته تا سازمان جنگلها مراتع و وزارت راه كه به صورت رسمي دعوت به عمل آورد در هر كجاي كشور كه باشد سفر نموده و اين فيلمها را به پخش خواهم رساند .
سوروسات ، سالن هاي كنفرانس و … مهم نيست . مهم آموزش ، نقد عمل و فرهنگ سازي و آگاه نمودن متخصصان ، دانشگاهيان و مردم عام از وضعيت محيط زيست كشور از بعد بصري آنهم در سراسر مهين عزيزمان ايران است .
نگران نباشيد .
تاروزي كه زنده ايم براي رسيدن به اهدافمان ، موفقيت روز افزون در كيفيت آثارمان تلاش خواهيم نمود .
( اي واي بر اسيري كز ياد رفته باشد
در دام مانده باشد صياد رفته باشد )
تمامي دوستان و نمايندگان ارگانهايي كه خواهان بر پايي همايش ، نشست هاي تخصصي و نمايش مستند هاي فوق در هر كجاي ايران هستند مي توانند با شماره تلفن
09191370981
تماس حاصل نمايند .
شرمنده كرديد .
با تشكر .
سعيد نبي 17 بهمن 88
پاسخ:
زنده باشی سعید جان … لذت بردم از پاسخ و منش بزرگوارانه ات و از عشقی که به طبیعت وطن در جای جای این یادداشت موج می زند.
بهترین درودها و سلام هایم را بپذیر رفیق هنرمند و دردآشنای من.
دوست عزيز سلام
ممنون از گزارش قشنگت. به نظرم برای قشنگتر شدن گزارشت این بنده را دو اسمی کردی. نام مخلص شما حسين است نه سعيد، البته بر اساس شناسنامه. که خود را نه زیبنده حسین و نه سعید می دانم.
ارادتمند
آخانی
نه استاد! من فكر كردم اينجوري ممكنه شناسايي تون توسط طرفداران رسانه ملي! دشوارتر بشه و بتونيد باز هم بي سر و صدا يري به كرسي حقوق بشر دانشگاه شهيد بهشتي بزنيد!
درود بر شما و شرمنده!
احتمال مي دهم به دليل همذات پنداري با سعيد نبي عزيز، اينگونه شده باشد! باز هم ببخشيد.