ایران را صاحب یکی از 5 طبیعت برتر جهان از منظر چشماندازهای طبیعی و تنوع بومسازگانی دانستهاند. در یادداشتی که با عنوان: ” چرا طبیعت ایران زمین جذاب است؟ ” در مردمک انتشار دادم، کوشیدهام تا بخشی از دلایل این جذابیت را توضیح دهم.
باشد که همهی ما نشان دهیم، سزاوار زیستن در چنین طبیعت یگانهای هستیم.
شرمنده محمد جان. در اينجا كاملا با تو مخالفم. معتقدم نه چيز خاصي داريم يا بهتر بگويم ديگر چيزي برايمان باقي نمانده كه به آن بنازيم و نه واقعن چشم اندازهاي ما قابل رقابت با چشم اندازهايي كه در كانادا،آلمان، اتريش،اسكاتلند و اسپانيا وجود دارند، هستند.
هيچ وقت چشم اندازي كه در فاصله هانوفر تا برلين وجود دارد را در ايران نمي تواني پيدا كني. هرگز تلفيق كوهستان با دريا را كه در اسكاتلند ميبيني در كناره خزر و يا خليج فارس نخواهي ديد.
هرگز دشتهاي يكدست گندم و مزارع زيباي حد فاصل مرز بلژيك و فرانسه تا پاريس را در ايران نمي تواني پيدا كني.
من الينه نشده ام آنچه ديده ام را بازگو مي كنم.
ارادتمند
درود بر امیر عزیز …
کمتر کشوری مانند ایران وجود دارد که به دلیل پراکنش گسترده ی ارتفاعی، آن هم در یک محدوده نسبتاً کوچک توانسته باشد چندین اقلیم را در خود و در یک زمان جای داده باشد. من شرط می بندم که تو هرگز از سرشاخه های مند در فیروزآباد به سمت تنگه هایقر و بوشهر حرکت نکرده ای که چنین می اندیشی! نه؟ تو تنگ زندان و چهار طاق را از نزدیک ندیده ای و نمی دانی که ارتفاعات سرپیر تا چه اندازه می تواند اهورایی و رازآلود باشد …
به هر حال، هنوز هم فرصت هست تا نشان همه دهیم که بزرگترین کلوتهای جهان، زیباترین گلدانهای بیابانی پهن پیکر و مواج ترین ماسه های زرین در مصر (جندق)، به تنهایی قادرند تا نام ایران را برای همیشه در بین زیباترین مناطق بکر جهان فروزان و درخشنده نگه دارند.
در بحث بيابان و لوت حرفت را مي پذيرم ولي درويش جان حد فاصل درود تا انديمشك را پياده رفته ام، لرستان را تا حد فاصل ايلام و كرمانشاه پياده گز كرد ه ام، مازندران و گيلان را در تمام ساحل خزر به سمت البرز تا عمق 50 كيلومتري با ماشين و پياده پيمو ده ام. سيستان را از چاه بهار تا زاهدان و از آنجا تا زابل ديده ام. مسير اصفهان تا يزد و كرمان تا زاهدان را در مرز كوير گشت زده ام، اصفهان تا چهارمحال از سامان تا چادگان، و از آنجا تا لردگان همه را گذر كرده ام. از تاتار تا جلفا و از آنجا تا ماكو همه و همه، اگر بيشتر بنويسم سرت را درد مي آورم. ولي باور كن آنچه نوشتم عين حقيقت بود براي من. ولي باز هم مي گويم كوير را مي پذيرم البته تا قبل از آنكه بتوانم صحاري آفريقا و بيابانهاي نوادا و آريزونا را ببينم.
درود.
اصلن بحث دیدن نیست رفیق! موضوع بر سر موقعیت استثنایی ایران در نوار 35 درجه شمالی، یعنی کمربند خشک است! چگونه کشوری که دارای بیشترین تابش خورشید در هر متر مربع آن است، می تواند 400 میلیارد متر مکعب ریزش های آسمانی دریافت کند؟! و چگونه قادر است که به راحتی بیش از یکصد میلیارد متر مکعب از اندوخته آبی خود را در زیرزمین مصون از تبخیر بدارد؟!
درود …
تو پتانسيلها را ميبيني و من آنچه به منصه ظهور رسيده است را. آنچه تو مي گويي آنچيزي است كه مي توان بالفعلش كرد ولي با كدام مردم؟ با كدام مديريت؟ با كدام آگاهي؟ اميد تو زيباست ولي من دايي جان ناپلئون سبز نويس (البته از نوع محيط زيستي اش) حداقل تا دهه آينده اصلا نمي توام تصور كنم كه اتفاق خاصي در ايران خواهد افتاد. شرمنده ام. فكرم خراب است. نه؟
تو اگر فکرت خراب بود که در یکصدمین پست از وبلاگ ارزشمندت از تاک نمی نوشتی رفیق عزیز من!
حواس تو از من جمع تره. اصلا دقت نكرده بودم. خوشحالم كه حداقل از چيزي نوشتم كه ارزش سبز بودن را براي واگويه هاي نانوشته من حفظ مي كند.
ارادتمند
زنده باشی … به امید گرفتن جشن یکهزارمین یادداشت واگویه ها …
ممنون،شب خوش.
حالا بودی! تازه اول شبه که!!
حقيقتش ديشب كلا نخوابيده بودم و امروز هم صبح اول وقت رفتم كرمانشاه و تازه رسيدم. همينكه تا الان سرپا هستم حودش كليه. راستي صبح پنج شنبه بريم توچال؟
بزن بریم!
جهارشنبه با هم هماهنگ مي كنيم. فعلا شب به خير.
یا علی …
امروز یک ایمیل از عکس های طبیعت ایران به دستم رسید که دلم نمی آمد چشم از تصاویرش بر دارم
در ضمن ؛ آموزش ِ کامنتها کم از متن اصلی نبود
درود
طبيعت ايران، اگر در دستان مديراني دانا و عاشق قرار مي گرفت، آنگاه برايتان مي گفتم كه چرا بهشت همين نزديكي هاست …
انگار هر آنچه نوشته های شما در “مهار بیابان زایی”
می خواهد بگوید ؛
را در یک عبارت گفتید:
وجود مدیران ِ دانا و عاشق!
درود …
به نظرم دانايي و عشق معجزه آورترين تركيب عالم است! نيست؟
دقیقن کلمه اش همین است : معجزه!
زنده باشید بانو …