خداوند از نژاد تو نميپرسد
از زادگاه من نيز نميپرسد
امّا ميپرسد با زميني كه به تو دادم، چه كردي؟
همه آمده بودند … از مجتبي پاكپرور كه خود را از شيراز رسانده بود تا مهندس راد كه از ديار يزد آمده بود؛ از دكتر محمّدرضا مقدم (رييس انجمن علمي مرتعداري) تا دكتر حسن احمدي (رييس مركز همزيستي با كوير) و حتي دكتر تقي شامخي (رييس انجمن علمي جنگلداري) و حاج آقا هاشمي … همه آمده بودند.
دكتر علي سلاجقه (استاد دانشگاه تهران)، غلامعباس عبدي نژاد (مديركل دفتر امور بيابان) و شهباز يزداني (مدير كل امور بين الملل وزارت جهاد كشاورزي) هم آمده بودند و افزون بر آنها، گروهي از بازنشستگان مؤسسه نيز آمده بودند (سركار خانم نوروزي و آقايان شكويي، عليها، ربيعي، رحماني و …) حتا حبيبالله توكلي هم بعد از سيزده سال آمده بود تا به همراه احمد صارمي و روستايي و شيرزادي و دكتر فرح پور (معاون پژوهشي موسسه) و خلاصه بيش از ۱۳۰ نفر از دوستان و همكاران «اسماعيل رهبر»، در جشني بيادماندني براي پژوهشگري كم نظير سهيم باشند و ثابت كنند كه هنوز در اين ديار، نام فرزانگان و پژوهشگران حقيقي حرمت دارد و هرگز از يادها محو نخواهد شد.
34 سال پيش، اسماعيل رهبر قدم به مؤسسه تحقيقات جنگلها و مراتع كشور گذاشت و از همان آغاز در كنار استاد سيد آهنگ كوثر كوشيد تا مفاهيمي نوين را براي دانش «بيابانداري» تبيين كرده و به جامعهي علمي ايران معرفي كند. بي شك، اگر نبود دقت نظر و پشتكار كمنظير اسماعيل، بخش تحقيقات بيابان هرگز به جايگاهي كه اكنون دارد، دست نمييافت. او علاوه بر انتشار چندين كتاب و دهها مقاله علمي به زبانهاي فارسي و انگليسي و نيز هدايت پروژههاي تحقيقاتي و پاياننامههاي دانشگاهي متعدد، سالها در مقام مسئول بخش تحقيقات بيابان انجام وظيفه كرد و بيش از هر چيز به همكاران و شاگردانش آموخت كه در اين دنيا، هيچ چيز به اندازه شرافت و انسانيت و صداقت ارزش ندارد …
دكتر فرح پور: من نمي دانم دليل جمع شدن اين همه افراد به خاطر خوشحالي از رفتن رهبر است يا نشانه احترام به شخصيت اوست؟! (شليك خنده حضار)
سيّد آهنگ كوثر در يادداشتي زيبا و صميمانه كه براي اين مراسم ارسال كرده بود و توسط مجتبي پاكپرور قرائت شد، بر ارزش اسماعيل رهبر به عنوان يك «دوست» تأكيد كرد. نامه دكتر كوثر را ميتوانيد اينجا بخوانيد.
به راستي كه آهنگ كوثر همهي حرفهايي كه ميشد زد را زده بود (بخصوص ستايش جانانهاش از ارزش دوست را كه به مدد بيتي جاودانه از سعدي مورد تأكيد قرار داد) … خداوند هميشه پشت و پناهش باشد …
اين ها را گفتم … اما نگفتم چرا همه آمده بودند؟! مگر اسماعيل رهبر كيست كه در جشن بازنشستگياش اينگونه همه ميكوشند تا حضور يابند و مشاركت كنند؟!
درلوح يادبودي كه به اسماعيل هديه داديم، كوشيديم تا همين مفهوم را توضيح دهيم … متن آن لوح را ميتوانيد، اينجا بخوانيد.
اسماعيل رهبر در سخنان كوتاهش، با يادآوري پندي ايراني كه در كتاب سال كشاورزي آمريكا (سال 1958 ميلادي) درج شده است (و در ابتداي همين پست آمده)، ضمن سپاس از دوستانش كه چنين مجلسي را برايش برپا داشتند، تأكيد كرد كه ما نبايد رسالت اصلي مان را كه كمك به پايداري سرزمين است، فراموش كنيم.
مؤخره
امروز، به گواه تقويم ايراني، روز ملّي فردوسي نام نهاده شده است. همان شاعر بزرگي كه نولدكه، ايرانشناس آلماني، در وصف اثر بيهمتايش جملهاي شنيدني دارد: «شاهنامه کتابی است که هیچ ملتی نظیر آن را ندارد.»
بايد اعتراف كنم كه وقتي سرانجام پس از رايزنيهاي فراوان با دوستان و همكاران به بيست و پنجمين روز از ارديبهشت ماه سال 1387 رسيديم تا به بهانهي اسماعيل رهبر، به دور هم جمع شويم، نميدانستم كه در روزي جشن بازنشستگي اسماعيل را خواهيم گرفت، كه براي تك تك ايرانيان، يادآور حماسهسراي بزرگ توس خواهد بود؛ هم او كه آرمان بلندش را اينگونه بيان كرده است:
جهان را ز دشمن تن آسان کنیم
بداندیشگان را هراسان کنیم
در مراسم بزرگداشت اسماعيل رهبر، چند رخداد ارزشمند به وقوع پيوست: در جشني كه به صورت تصادفي با روز ملي فردوسي متقارن شده بود و پس از مدتها باران هم مي باريد، برخي از همكاران و اساتيد پس از سالها طلسم را شكستند و به موسسه بازگشتند …
آنها كه به دليل مشغلههاي فراوان و برنامههاي از پيش تعيين شده و يا عدم حضور در تهران نتوانستند، در جمع ما حضور يابند، اما براي اسماعيل پيام دوستي فرستادند:
دكتر علياصغر معصومي، دكتر ابوالقاسم متين، مهندس ناصر مقدسي، دكتر محمّدرضا اختصاصي، دكتر شريفي عاشورآبادي، دكتر محرابي، مهندس صدري، دكتر مشكاة، دكتر جمال قدوسي، دكتر تلوري، دكتر خسرو ثاقب طالبي، دکتر مصطفی جعفری، دکتر عادل جلیلی، دکتر بهروز ملکپور، دکتر سودابه کروری، دكتر منوچهر اماني، مهندس احمديان يزدي، مهندس شهلا صفیاری، مهندس دكتر محمّدحسن عصاره و …
با درود به همت عالي و سبزتان
يكي از دوستان كه از قضا شما نيز ميشناسيد و خبرنگاري ساعي است در حوزه محيطزيست و مهمتر آن كه لقمه ناروايي را به سفره نبرده است گفت كه بين سازمان جنگلها و محيطزيست فرق بسياري است. رييس اولي حتي شماره موبايل شخصي خود را داده است تا در صورتي كه ضرورتي پيش آمد در هر وقت از شبانهروز تماس بگيرم…و اما در سازمان دوم، حتي كوچكترين انتفادي را بر نميتابند و به استادان دانشگاه واژه مفتخور را نسبت مي دهند. از آن روز در فكر حرف هاي اويم و امروز اين مطلب شما!
اين تفاوت از كجاست و بر سر چي؟
پاسخ:
جناب خسروي فرد عزيز:
به نكته دقيقي اشاره كرده ايد. يك سازمان هنگامي مي تواند به بقاي خويش و پويايي و شادابي خود اميدوار باشد كه به كاركنانش عملاً نشان دهد كه برايشان ارزش قايل است. اسماعيل رهبر فردي از حوزه پژوهش بود و شما ملاحظه كرديد كه در جشن بازنشستگي اش عالي ترين نمايندگان دانشگاهي و اجرايي و پژوهشي حضور يافته بودند و حتي راننده بولدوزري كه 25 سال پيش در طرح گربايگان فسا به اسماعيل رهبر كمك كرده بود، به رغم آنكه 5 سال از بازنشستگي اش مي گذشت، آمده بود … تا نشان دهيم هنوز براي انسانهاي پژوهش مدار حرمتي شايسته و احترامي بايسته وجود دارد.
زنده و سرافراز باشيد دوست عزيز.
درویش عزیز دستت درد نکند حقیقتا مهندس رهبر هم باید به خود ببالد چون دوستی مثل تو دارد و ما هم همچنین.
خدا نگهدار هر دوی شما باشد.
پاسخ:
زنده باشي دكتر جان. از اينكه در چنين محيطي كار مي كنم خداوند را شاكر هستم.
واقعا اسماعیل رهبر را باید از کسانی که در مراسم تجلیل او شرکت کردند شناخت. کمتر دیده بودم این تعداد محقق و استاد در کنار هم گرد آیند. براستی باید گفت:
او واجد انسانیت صداقت پاکی و ایرانی بودن است. از اینکه او را کمتر در کنار خود خواهم دید ناراحتم ولی امیدوارم هر کجا که هست سالم و موفق باشد ولی همواره مدیون او هستم.
باید از محمد درویش بخاطر برگزاری این مراسم تشکر کرد جا دارداز درویش بزرگ (پدر محمد) که زحمت کشیده و تشریف آورده بودند نیز تشکر کرد هرچند پسر بخاطر فروتنی ،حضور او را درج نکرده است.
پاسخ:
حميد جان شرمنده كردي رفيق. اگر اين مجلس چنين شد كه مي گوييد، مهمترين دليلش خود شخصيت اصيل و انساني اسماعيل رهبر بوده است. خداوند پدر شما را بيامرزد.
محمد عزیز
اکنون باید مطلبی را که در 29 بهمن 86 در مورد بازخورد محبتها برایت نوشتم پس گرفته و بگویم هنوز ماهیها حوضشان بی آب نیست.
همیشه خداوند معجزه هایش را در زمان و مکانی نشان میدهد که دیگر امیدی به دل و روشنیای به چشمها نمیآید. او این کار را با دست وزبان انسانهایی انجام میدهد که خود نوعی معجزه اند.
خوانندگان مطلب “امروز روز اسماعیل رهبر بود” شاید ندانند که به جز ژرفای تاثیرگذاری خود اسماعیل رهبر که این همه انسان فرهیخته را گرد محور او در این روز جمع کرده بود، امواج محبت، انسانیت و مسوولیت شناسی محمد درویش عزیز و به تبع او همکاران دوست داشتنیاش، چنین بهار دلانگیزی را در نیمهی بهار طبیعت در این مکان براه انداخت. باور ندارم تا زندهام رایحهی آن از جانم بیرون رود. چگونه میتوان در باغ بی برگیهای زمانه چنین معجزاتی از خلق بهاران را دید و اشک شوق به پای آن نیفشاند…
این رخداد زیبا با همت کسی به ثمر رسید که دلمشغولیها و دشواریهای کم نظیر و جورواجور اش بیشتر از همهی همگنان او را احاطه کرده اما او را از هیچکدام از رسالتهای کوچک و بزرزگش باز نداشته…
او و مربی بزرگوارش اسماعیل همانهاییاند که زمانهی ما به شدت بدانها نیاز مند است آنها که به خود و دیگران “راست” میگویند و میکوشند “درست” عمل کنند.
پاسخ:
مجتباي عزيز …
تو خود با آمدن از شيراز، آن هم با اتوبوس و در كمتر از 24 ساعت بازگشتن به ديار حافظ به همه نشان دادي كه رفاقت و دوستي عشق يعني چه … دوستت دارم رفيق.
من نمی دانم چرا می گویند اسب حیوان نجیبی است
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
ولی این را خوب می دانم و لمس کرده که نیروی لایزال عشق و دوست داشتن ورای هر نیرویی میتونه عمل کنه همین دور هم جمع شدن دوستان قدیمی و همکار بخاطر اسمعیل گواه بر این ادعا است که نیروی دوستی و عشق همه رامجذوب خوبی ها و خلوص نیت رهبر کرده بود هر کجا هست هر چقدر که از ما دور بشه اون تو فلب ما جا داره .
پاسخ:
جناب مهندس خاكساريان عزيز
حقيقتاً خسته نباشيد. زحمات شما براي بهتر برگزار شدن اين مراسم بر كسي پوشيده نيست.
خدا قوت.
به رهبر عزیز برسان سلام ما را
نام آقاي مهندس رهبر براي هميشه در علوم مربوط به بيابان ثبت و ضبط خواهد بود . خدمات شايسته و دقيق ايشان الگوي همه محققان و پژوهشگران عرصه زيباي بيابان است . از خداوند متعال علو درجات و رحمت واسعه براي همسر مرحومه ايشان خواهانم.
به عنوان یک سوال و البته پیشنهاد:
به نظرم شایسته است برای عزیزانی مثل جناب رهبر و کوثر در ویکی پدیا صفحه ای بارگزاری شود.