همان طور که میدانید، نخستین جشنواره و همایش ملّی پرندهنگری در ایران، شنبهی گذشته، هیجدهم اردیبهشت ماه 1389در مجموعهی فرهنگی تاریخی سعدآباد برگزار شد. از آنجا که سال 2010 از سوی سازمان جهانی گردشگری هم سال توریسم و گونهگونی زیستی نام گرفته و همچنین به بهانه هشتم ماه می مصادف با 18 اردیبهشت ماه که در اروپا روز پرندگان مهاجر نامیده میشود، برنامهای با عنوان “جشنواره و همایش ملّی پرندهنگری” مشتمل بر نمایشگاه عکس پرندهنگری، بازدید از پرندگان با دوربینهای تلسکوپی، مسابقه عکاسی دیجیتال از پرنده، نمایشگاه توانمندیهای اکوتوریسم و محیطزیست ایران، نمایشگاه پرنده در نگارهها و هنر، نمایشگاه تجهیزات پرندهنگری، کارگاههای آموزش پرندهنگری و برنامههای متنوع برای کودکان برگزار گردید. گفتنی است همایش ملی پرندهنگری با همکاری معاونت گردشگری سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، کمیته ملی طبیعتگردی، مجموعه فرهنگی تاریخی سعدآباد و دوستان عزیزم در مؤسسه آوای طبیعت پایدار برگزار شد.
در همین رابطه، یکی از هموطنان گرامی شرکتکننده در این کارناوال کمنظیر طبیعی/ توریستی و فرهنگی، گزارشی مصور تهیه کرده که حاوی نکاتی ارزشمند است و در اینجا برای آگاهی خوانندگان عزیز مهار بیابانزایی بازانتشار مییابد:
شاید جذابترین بخش جشنواره مشاهدهی شور و ذوق و شوق بچهها بود برای یاد گرفتن و آشنایی با حیوانات. وقتی با همدیگر حرف میزدند، مرتب به هم میگفتند: ما نباید حیوانات را اذیت کنیم؛ ما باید حیوانات را دوست داشته باشیم! دستاندرکاران گروه آوای طبیعت پایدار هم با این بازی ابتکاری به خوبی توانستند کودکان را با خودشان همراه کنند. نحوهی بازی به این شکل بود که اول اسم همهی پرندههایی که عکسشان روی صفحهی مار و پله هست را به بچهها یاد میدادند و بعد که بازی شروع میشد، بچهها با گفتن اسم آن پرنده میتوانستند بازی را ادامه دهند. قسمت دیگر برنامه هم ساخت پازل تصویر پرندهها بود و کمی آن طرفتر هم مشاهدهی پرندهها با تلسکوپ که البته بیشتر سنجاب دیدیم تا پرنده! و خب … حس خیلی خوبی داشت.
در کنار این برنامهها چندین غرفه هم بود. مثلاً غرفهی معرفی و فروش صنایع دستی قشم که ساختهی دست زنان محلی بود و با کمک اعضای انجمن آوای طبیعت فروش میرفت، همچنین غرفهی کانون محیطبان که به معرفی پروژهی جدیدشان یعنی “خرس سیاه آسیایی” مشغول بودند و به بازدید کنندهها در این مورد اطلاعات میدادند.
اما جالبترین غرفه به نظر من غرفهی جامعهی محلی روستای قرهداغ بود. نمیدانید با چه عشق و تعصبی از تالاب کانیبرازان صحبت میکردند. آن افرادی که لباس کردی پوشیدهاند و در عکس دیده میشوند، با حرارت میگفتند: تالاب، خون رگهای ماست. آنها اشاره کردند که تا چند سال پیش نمیدانستند پرندههای تالاب و حتا خود تالاب چه ارزش و اهمیتی دارند، اما دو سه سال پیش که اعضای انجمن طرلان به آنجا آمدند و برایمان از اهمیت این تالاب و گونههای اطرافش گفتند، ما هم تصمیم گرفتیم به جای این که همهی تمرکزمان را بگذاریم روی کشاورزی، به ظرفیتهای پذیرش گردشگر هم فکر کنیم. بعدش هم گفت: اطراف تالاب، همه زمینهای کشاورزی مردم محلی روستاست که ازش ارتزاق میکنند. تا سالهای سال، مردم روستا برای اینکه پرندههای تالاب به محصول مزارع گندمشان لطمه نزنند، پرندهها رو با تیر میزدند؛ اما حالا که متوجه ارزش این پرندهها شدند، دیگه هیچ پرندهای رو نمیکشند و علاوه بر این مردم روستا به صورت داوطلبانه و با هزینهی شخصی دفترچههایی رو چاپ و آماده کردند که در اون دفترچهها مشخصات پرندههایی که بومی آن محل هستند، ثبت شده و در اختیار کسانی که برای پرندهنگری به دیدن آن منطقه میآیند، قرار داده میشود. یعنی در واقع هزینه چاپ این دفترها توسط جمعیت هزار نفری روستا تامین شده است. وی گفت: تالاب کانی برازان به عنوان اولین سایت پرندهنگری از طرف کمیته ملی طبیعت گردی انتخاب شده و به همین خاطر هم اعضای جامعه محلی روستا که در واقع یک جور انجمن غیر دولتی به شمار میآیند،مکانهایی رو در روستا برای استقرار تیمهای پرندهنگری در نظر گرفتهاند.
در بعد از ظهر هم آقای دکتر کهرم دوست داشتنی، سخنرانی کردند و الحق که حرفهای ایشان هر شنوندهای را تحت تأثیر قرار داد. دکتر کهرم همه رو به یه سفر دور برد، برامون از تجربهی سفرهاش در سالهای 53 تا 57 گفت … از سفرهایی که برای شمارش پرندهها و علامتگذاری اونها انجام میدادند. وقتی گفت: میزان شوری آب دریاچه ارومیه از 80 گرم در لیتر در سال 57 به 330 گرم در لیتر رسیده و وقتی از آرتمیاهای دریاچه ارومیه برامون گفت، همه متأثر شدند. وقتی از پرندهای که روی دریاچه مشاهده کرده بود، برامون گفت که اون پرنده در اثر شوری آب دریاچه بیناییش رو از دست داده بوده … با خودم گفتم: خدایا این ماییم که بیناییمون رو از دست دادیم و روزگار بد و شور بخت این دریاچه رو نمیبینیم.
و بعد دکتر کهرم، که در جایی از صحبتهاش خودش رو پیرمرد شکاربان خطاب کرد، گفت : سال 53 که برای سرشماری پرندههای هامون به آنجا رفته بودم عدد 720 هزار پرنده رو ثبت کردم و وقتی 6 سال پیش به هامون رفتم، عدد 30 هزار پرنده رو ثبت کردیم! و وقتی با قایق موتوری به پرندهها نزدیک شدیم دیدیم که از این 30 هزار بال پرندهی باقی مونده نصفشان، دستکم یکبار تیر خورده بودند و کلی تقلا میکردند که روی آب بال بزنند تا بتوانند پرواز کنند، اما نمیتوانستند …
دکتر کهرم باز هم از قدیمها گفت … از روزهایی که میانکاله روزگار خوبی داشت و از شبی گفت که نتوانسته از صدای بال زدن 70 هزار پرنده تا صبح بخوابه و و بعد از این … از امروز غم انگیز میانکاله گفت که در دوردستها فقط چهار یا پنج فلامینگو و چند پلیکان به عزای میانکاله نشستهاند.
و بعد از ارژن گفت و از مقایسهی دیروز و امروزش. گفت که امروز مساحت این دریاچه از 6 هزار هکتار آب شیرین به یک هزار هکتار تقلیل یافته، آن هم با آب شور و دریغ از یک مرغابی که حیات آن را به ما نوید دهد.
در پایان دکتر کهرم گفت: دو راه برای ما هست، یا اینکه به همین روند ادامه دهیم و بچههای ما دیگر نامی و نشانی و اثری از این تالابها و دریاچهها و … نبینند و یا اینکه روی تصمیمگیری مدیران و مسئولانی که نمیدانند تالاب چیست و چه ارزشهایی دارد، تأثیرگذار باشیم و آگاهی بدهیم. و بعد … با یک لحن تکان دهندهای، وقتی همهی سالن در سکوت به حرفهای او گوش میدادند، گقت: من و شما میتوانیم تأثیرگذار باشیم، میتوانیم.
درود بر دکتر اسماعیل کهرم عزیز که همچنان در رگ یک حرف خیمه میزند و نبض طبیعت را میتوان در پومتاک قلب مهربان و بزرگش حس کرد.
خیلی گزارش خوشایند پر عکسی بود ؛ سپاس.
به امید این که شاهد جشنواره ها و نمایشگاه های بیشتر از این دست باشیم.دلم سوخت که نرفتم و نبردمشان.
چقدر دلم برای آن پرندگان که دکتر کهرم تعریف کردند ،گرفت… .
پاسخ:
امید که دفعه بعد از این درس، عبرت گرفته و ببریدشان!
سلام
درود بر همه تلاشگران عرصه هاي طبيعي و طبيعت .
فرهنگ سازي بهترين راه براي حفظ اين موضوع است چه حيات وحش- چه طبيعت و …. كه خوشبختانه در اين چند وقت اخير روند رو به رشدي داشته است .
به نظر من هر فرد مي بايست از درون منزل خود شروع كند تا نسل هاي بعدي ما خود به محافظاني براي آنها تبديل گردند.
فرهنگ سازي و اطلاع رساني همانطور كه در مورد تالاب گفته شده اثر بخش بوده مي بايست در همه زمينه ها نيز اثر بخش باشد و اين ميسر نمي شود مگر اينكه خود ما دست به كار شويم و فرهنگ سازيو اطلاع رساني نمائيم.
بدرود.
پاسخ:
درود بر ابوحنانه عزیز … بله باید از همین حنانه و اروندها شروع کرد … باید از خود شروع کرد.
اینقدر این تغییرات تالابها و روند نابودیشون محسوس هست که اصلا نمیشه گفت که در بی توجهی بوده !
انگار عمدی هست ..
ولی واقعا مشکل اساسی خود مردم هستن.. بعضیا بی اطلاع هستند ولی بیشترش بی توجهی هست..
چقدر آدم ناراحت میشه از دیدن و شنیدن مطالبی که برای این موجودات بدبخت اونم دراثر بی توجهی ما آدما بوجود میاد.. به نظرم بهتیرن راه اینه که کودکان و نوجوانان آموزش ببینن .. اینها بهتر از بزرگها به این مسایل توجه می کنن
پاسخ:
بله آموزش در سنین کودکی در چنین حوزه هایی همیشه بهترین راه است.
درود …
آموزش و فرهنگ سازی…
قدمی جدید در تاریخ دوساله ی سوران بلاگ…
…وب سایت سوران بلاگ با فرم جدید در نشانی اینترنتی http://soranblog.com آغاز به کار کرد.
من عاشق دکتر کهرم و اون لحن پرهیجان حرف زدنش هستم
وقتی حرف می زنه ، آدم ناخودآگاه دلش می خواد یه کاری برای پرنده ها بکنه
تو یه برنامه دیدم که دکتر کهرم ، صدای پرنده ها رو تقلید می کردن ،فوق العاده بود
این همه انرژی ، عشق و پشتکار که برای شناختن و شناساندن پرنده ها میگذارن ، قابل ستایشه
خدا قوت ، دکتر کهرم نازنین ِ ما
پاسخ:
کهرم دوست داشتنی و صمیمی و عاشق است …
کاش از این دست جشنوارههای زیبا در شهر ما هم برگزار میشد.
پاسخ:
آمین.
جناب درویش بعضی مواقع کسی که پای سخنرانی دکتر کهرم نشیند دوست دارد به خاطر مشکلات زیست محیطی گریه کند .
تنها چیزی که می تونم بگم اینه که ای کاش اونجا بودم !
با سپاس ،
مجید
چرا بعضی مواقع؟ همیشه باید به حال طبیعت ایران گریست … چه با روضه کهرم عزیز و چه با مشاهده روزگار …
صحبت های دکتر کهرم عالی بود و گزارش تو هم محشر … زنده باشی رفیق.
صحبت های دکتر کهرم همیشه اثرگذار است. این گزارش را هم من فقط ویرایش و تصحیح کردم.
درود.
همراه شو عزیز
بیداز شو عزیز
دشوار زندکی آسان نمی شود
این درد مشترک جداجدا درمان نمی شود
پیش بسوی ایرانی آبادتر
به پیش …