برای محمّد درویش و خوش‌خیالی‌هایش!

این یادداشت را برای خودم می‌نویسم تا یادم باشد خیالِ خوش داشته باشم، اما خوش خیال نباشم!
ماجرا برمی‌گردد به آن قتل عام باورنکردنی در محمّد‌آباد ریگان و قلع و قمع خودخواهانه و شگفت‌آور درختان در یکی از آسیب‌پذیرترین بوم‌سازگان‌های بیابانی کشور. یادتان هست؟
البته اگر یادتان نیست، هم مهم نیست! هست؟
زیرا سرانجام پس از آن همه تلاش و جمع‌آوری مدارکی انکارناپذیر، اینک خبر می‌رسد که دادگاه به نفع قلع و قمع‌کننده‌ی درختان کهور ریگان رأی داد! حالا پیمان یوسفی آذر می‌خواهد از این رأی خبر داشته باشد یا نه؟
مگر فرقی هم در اصل ماجرا می‌کند؟ مهم این است که محمّد درویش باید یاد بگیرد که این همه خوش خیال نباشد! هر چند من که گمان نمی‌کنم این حرف‌ها به راحتی در مخش فرو رود! شما چی؟ فکر می‌کنید فرو رود؟!

مؤخره:
در راستای تکمیل تراژدی‌های خوش‌خیالانه‌اش، خوشبختانه امروز خبر رسید که مشکل چاه‌های غیر مجاز هم حل شد! نشد؟

11 فکر می‌کنند “برای محمّد درویش و خوش‌خیالی‌هایش!

  1. امیر سررشته داری

    محمد جان در زمانی که دروغ از غرب گرایی کم ارزشتر شده، در زمانی که خون ریخته شده بیگناهی ارزش کمتری نسبت به معادلات سیاسی پیدا کرده و همه اینموارد با بالاترین مستندات به خورد مردم داده می شود! آنگاه شک ندارم که درخت اصلا ارزش ندارد!

  2. محمد درویش نویسنده

    دوست ندارم اين حرف ها را باور كنم امير جان!
    مي فهمي رفيق؟ بگذار در مدينه فاضله ي خودم زندگي كنم و به هر چه رنگ و بوي طبيعت ستيزي دارد، به ديده ترديد بنگرم و آن را قانون آدم زميني ها به شمار نياورم.
    درود …

  3. امیر سررشته داری

    من ارادتمند شما هستم ولی چه کنم که من …. اصلا هیچی ولش کن. اروند را بچسب که زندگی باید از آن او باشد. او از هر چیزی مهمتر است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.