آزاردهنده‌ترين پرسشي كه از پاسخش طفره مي‌رويم!


جهاني كه براي گياهان و جانوران ناامن باشد، براي انسان هم ناامن خواهد بود.

چرا خود تيشه بر ريشه مي زنيم؟!

در واپسين روز از فراخوان موج سبز و با سپاس از همه ايرانياني كه از اين موج حمايت كردند، در اين يادداشت – كه بخش‌هايي از آن در همشهري امروز نيز منتشر شده است – كوشيده‌ام تا با ارايه‌ي شواهدي از ابعاد ويران‌گر فشارهاي انساني بر محيط زيست، به طرح يك پرسش ساده بپردازم كه هنوز خود را مهياي پاسخش نكرده‌ايم!
همان طور كه مي‌دانيد، پنجم ژوئن 2008 (16 خرداد 1387)، سي و ششمين سالي بود كه جهانيان به بهانه‌ي محيط زيست گردهم ‌آمدند و با برگزاري همايش‌ها، مسابقات، كارناوال‌ها، نمايشگاه‌ها، جشنواره‌ها، كنسرت‌ها، هم‌انديشي‌هاي گروهي و تخصصي و بسياري آيين‌هاي متنوع ديگر در سطوح مردمي و دولتي ‌كوشيدند تا نشان دهند كه حفظ محيط زيست، يكي از راهبردي‌ترين و اصلي‌ترين وظايفي است كه مسئوليت انجام آن را به صورت تؤامان بايد تمامي دولت‌هاي عضو سازمان ملل متحد به همراه فرد فرد شهروندان‌شان بپذيرند و به صورتي مؤثر پيگيري كنند.
با اين وجود و به رغم انتشار ميليون‌ها صفحه گزارش علمي، ايراد ده‌ها و صدها هزار ساعت سخنراني، تهيه‌ي بيليون‌ها دقيقه فيلم مستند، علمي و داستاني با موضوع محيط زيست و وضع قوانين جزايي و حقوقي سخت‌گيرانه‌تر در برابر متجاوزين به حريم طبيعت و مخربان محيط زيست در طول 36 سال گذشته، آنچه كه مشهود است؛ مشاهده‌ي روند شتابان و پيش‌برنده‌ي اُفت كارايي سرزمين و ناپايداري زيست‌بوم در تمامي ابعاد و همه‌ي حوزه‌هاي متأثر از آن در زمين، آب و فضا است. آمارها همه نشان‌دهنده‌ي آلودگي بيشتر منابع آب و خاك، افزايش رخدادهاي طبيعي فاجعه‌بار، فزوني نرخ جابجايي (فرسايش) خاك، كاهش تراكم و تنوع زيستي در هر دو حوزه‌ي گياهي و جانوري و سرانجام ظهور بحران‌ها‌يي جديد چون بيابان‌زايي (Desertification)، تغيير اقليم(Climate change)  و جهان گرمايي (Global Warming) است.
به كلامي شفاف‌تر، بايد بپذيريم كه بحران‌هاي زيست‌محيطي، هيچ زمان چون امروز، مرگ‌آفرين و بنيان‌كن نشان نداده و هيچ‌گاه اُفول اندوخته‌هاي طبيعي و ذخيره‌گاه‌هاي ژنتيك جهان تا بدين‌ حد، شتاب نگرفته بودند؛ به نحوي كه انسان‌ها به دست خود، دست‌كم سالي يكصد ميلياردتن مواد آلوده‌كننده در هوا، آب و زمين پخش مي‌كنند و آخرين برآوردها حكايت از آن دارد كه بيش از 5 ميليارد هكتار از سرزمين‌هاي جهان، يعني عرصه‌اي به وسعت 5 برابر كشور پهناور كانادا، از جريان‌هاي بيابان‌زايي آسيب‌ ديده و دچار اُفت توان توليد شده‌اند. به نحوي كه هم‌اكنون با شتابي معادل 50 ميليون هكتار در سال (5 برابر مساحت استان اصفهان)، بر وسعت سرزمين‌هاي متأثر از بيابان‌زايي در جهان افزوده مي‌شود؛ رويدادهايي كه خود به شكلي ديگر سيماي زمين را فرتوت‌تر از آنچه كه هست، نشان خواهند داد.
افزون بر آن، همچنان شاهد مرگ روزانه‌ي 50 هزار نفر از شهروندان دهكده‌ي جهاني، تنها به دليل مصرف آب آلوده هستيم.
و شاهد مرگ سالانه‌ي 4/4 ميليون نفر از مردم جهان بر اثر خفگي گاز و پديده‌ي گلخانه‌اي و تغيير اقليم هستيم (فصلنامه اقتصاد كشاورزي، ش 24، ص 20-7).
و شاهد مرگ بيش از 3 ميليون انسان در اثر بروز بلايای به اصطلاح طبيعی در طول دو دهه‌ي گذشته، يعنی در عصر فوران علم و فناوری و انواع سامانه‌های هشدارباش ماهواره‌ای هستيم (نشريه فرياد زمين، ش 36-37، ص 9). واقعاً چگونه است که از مرزهای فناوری نانو هم گذر می‌کنيم، امّا در طول چهار دهه‌ي گذشته نه‌تنها نتوانستيم شمارِ آسيب‌ديدگانِ از بلايای طبيعی را کاهش دهيم، بلکه تعداد آنان 3 برابر هم رشد کرده و اينک به طور متوسط به سالی 136 ميليون نفر رسيده است (همشهری، ش 3033 ، ص 5)؟
چگونه است که در پی ايجاد ارتباط با موجودات احتمالی آن سوی منظومه‌ي شمسی بر‌می‌آييم و خواستار درک جهانی با فاصله‌ي 17 ميليارد سال نوری از خويش هستيم، امّا در مهارِ روند شتابناک پيدايش و شيوع امراض جديد و ناشناخته، عاجز مانده و تنها نظاره‌گرِ اين حقيقت تلخ باشيم که مرگ و ميرِ ناشی از ابتلا به ویروس  HIV در طول دهه‌ي گذشته 6 برابر رشد کند؟ اصلاً مگر می‌توان تولّد 80 ميليون انسان بی‌گناه حامل اين ويروس مرگ‌آفرين را در زمانه‌ي حاضر ناديده گرفت؟ انسان‌هايي که اين بخت را داشتند تا 2400 سال پس از افلاطون به دنيا آيند و سزاوارتر آن بود که از موهبت رفاهی سود جويند که می‌توانست تمدّن برایشان به ارمغان آورد، نه سمّی که در جان خود و زيستگاه‌شان فرو خورانده شد!
مگر شنيدن اين خبر که «در طول نيمه‌ي دوّم سده‌ي بيستم ميلادی، تنها در آمريکا 80 هزار نفر در اثر تشعشعات حاصل از آزمايش‌ها و انفجارات اتمی در نيوار، مبتلا به انواع سرطان شده‌اند (همشهري، ش 2676، ص 7).» می‌تواند وجدان‌های بيدار را راحت گذارد؟ بخصوص اگر دريابيم، جنگ‌طلبان، همين فاجعه را به بهانه جنگ خليج فارس در طول يك دهه‌ي گذشته دوباره تكرار كردند.
مگر میتوان اعلام مرگ سالانه‌ي 80 هزار نفر برزيلی را در اثر مصرف سيگار شنيد و خم به ابرو نياورد؟ بخصوص، وقتي كه مي‌دانيم در كشور عزيز خودمان، شايد با آماري وحشتناك‌تر در حوزه مواد مخدر روبرو باشيم!
و مگر مي‌شود از شنيدن اين خبر اندوهگين نشد: «در صورت ادامه‌ي روند كنوني، تا پايان قرني كه در آن هستيم؛ نسل بيش از نيمي از 1750000 (يك ميليون و هفتصد و پنجاه هزار) گونه‌ي زيستمندي كه اينك در جهان يافت مي‌شوند، براي هميشه نابود خواهند شد».

۰۴۳-۱.jpg


آيا چنين دريافت‌هاي تلخ و غمباري نبايد بشر امروز را با طرح جدي اين پرسش رودررو ‌سازد كه «چرا انسان‌ها با وجود آن كه مي‌دانند، ادامه‌ي حيات‌شان بر روي اين يگانه كره‌ي قابل زيستن در كهكشان راه شيري، در گرو حفظ مواهب طبيعي و زيستمندان متنوع گياهي و جانوري آن است، باز هم آن گونه كه سزاوار است، اقدامي ملموس و مهاركننده براي كاهش ضريب ناپايداري زيست‌بوم انجام نمي‌دهند؟!»
به باور نگارنده‌ي اين سطور كه افزون بر دو دهه سابقه‌ي حضور در جستارهاي محيط زيستي را در اغلب سطوح مردمي، دانشگاهي، اجرايي و پژوهشي ايران دارد، پرسش فوق كليدي‌ترين و البته شايد آزاردهنده‌ترين سؤالي است كه هر يك از ما، به فراخور مسئوليت و جايگاه اجتماعي‌مان بايد از خود بپرسيم. يك قاضي بايد از خود بپرسد كه چرا به رغم مجازات‌هايي كه به حكم قانون و متأثر از اصل مترقي 50 قانون اساسي بر متجاوزين و متصرفين منابع طبيعي و محيط زيست اعمال داشته، همچنان شمار اين چنين پرونده‌هايي در محاكم دادگستري كشور در حال افزايش است؟! يك معلم يا مدرس دانشگاه بايد از خود بپرسد چرا با وجود گذران سهم عمده‌اي از زندگيش در پاي تخته سياه يا دستگاه نمايش اسلايد و كوشش‌هاي شبانه‌روزيش، همچنان آن گونه كه بايد دانش‌آموزان و دانشجويانش التزامي عملي به آموزه‌هاي محيط زيست نشان نمي‌دهند و تشكل‌هاي مردم‌نهاد طرفدار محيط زيست در ايران از كمترين وزن ممكن برخوردار هستند؟! يك نماينده مجلس يا وزير مملكت يا مدير ارشد دولتي بايد از خود بپرسد: چرا به رغم حضور در اغلب همايش‌هاي سبز و توصيه مردم به حفظ محيط زيست و جلوگيري از تشديد آلودگي زيست‌بوم، عملاً حاصل چهار سال خدمت‌شان در صحن بهارستان يا طبقه‌ي فوقاني ساختمان فلان وزارتخانه يا نهاد حكومتي از منظر محيط زيست قابل دفاع نيست؟! و سرانجام يك پژوهش‌گر محيط زيست و منابع طبيعي بايد آنقدر شجاعت داشته باشد كه اين ناتواني غم‌بار را تحليل كرده و راه برون‌رفت از آن را بي‌هيچ ملاحظه‌اي نشان دهد.
راست آن است، به رغم آنكه كمتر كسي است كه از حضور در طبيعت لذت نبرد و برايش حفظ موجودات گياهي و جانوري اقدامي نابخردانه باشد، امّا در همان حال بايد اعتراف كنيم كه هنوز كمتر كسي است كه حاضر باشد براي حفظ طبيعت و زيستمندان آن، هزينه كند! تلخ است اما بپذيريم كه مردم ما براي سيگار كشيدن، چايي خوردن، مسابقات ورزشي را نگاه كردن، پيامك‌بازي كردن و رستوران رفتن حاضرند پول بيشتري را بپردازند تا كمك به حفاظت از طبيعت و ارتقاء ظرفيت كشور در اين حوزه مهم فرهنگي.

۰۹۱-۱.jpg


ما به عنوان متخصص و مدرس محيط زيست حتا نتوانستيم آنقدر آگاهي و شور در مردم بيافرينيم كه آنها خود در برابر احداث فلان سازه‌ي غول‌پيكر بتني (سد) بايستند و يا با ساخت جاده از قلب زيست‌بومي جنگلي (جاده ابر شاهرود)، عرصه‌اي حفاظت‌شده (جاده لواسان به بلده نور) يا تالابي بين‌المللي (تالاب انزلي، ارژن و …)، مخالفت كرده و به فن‌سالاران طبيعت‌ستيز نشان دهند كه برايشان «پايداري توسعه» مهم‌تر از رفع نيازهاي كوتاه مدت است. شوربختانه آن كه در بسياري از موارد، اين طرفداران اندك محيط زيست بوده‌اند كه عملاً در برابر مردمي كه خواهان احداث سد، پالايشگاه، جاده و فلان سازه‌ي اشتغال‌زا بوده‌اند، ايستاده‌اند و از اين زورآزمايي غم‌بار، مديراني كه تمايل به دوام مدت مديريت و ميزشان دست بالا را داشته است، با ژستي مردم‌مدارانه بيشينه‌ي سود را برده و حكم به تخريب بيشتر طبيعت صادر كرده‌اند، آن هم بي پرواي فرداها كه دير يا زود خواهد آمد و گريبان‌مان را خواهد گرفت. همان گونه كه خشك كردن درياچه آرال در آن سوي مرز گوشه شمال غربي كشور و تالاب ارزشمند هورالعظيم در اين سوي مرز غربي و جنوب غربي و هامون در شرق كشور چنين عقوبتي را پيش روي‌مان نهاده است.
برگرديم به جمله‌اي كه در پيشاني اين يادداشت آمده است؛ قصه‌ي پرغصه‌ي محيط زيست در ايران و بسياري ديگر از كشورهاي جهان از همين دريافت ناشي مي‌شود: اگر به اين باور نرسيم كه جهاني كه براي گياهان و جانوران ناامن باشد، براي انسان هم ناامن خواهد بود؛ نبايد انتظار داشته باشيم كه به اين زودي‌ها، كوشش‌هاي جدي براي مهار كارمايه (انرژي)هاي نو، در دستور كار دولت‌ها قرار گيرد؛ كارمايه‌هايي كه اگر مهار شوند، هم از ميزان تجاوز به بوم‌سازگان (اكوسيستم)‌هاي طبيعي كاسته مي‌شود، هم نرخ آلودگي و انتشار گازهاي گلخانه‌اي پايين مي‌آيد (شعار امسال روز جهاني محيط زيست نيز بر همين دريافت استوار است)، هم آلودگي‌هاي شنيداري، ديداري و هسته‌اي كاهش خواهد يافت و هم جهاني امن‌تر و با كيفيت‌تر براي انسان و ديگر زيستمندان عالم بوجود خواهد آمد.

آب آلوده همچنان بزرگترين عامل مرگ و مير انسانهاست … چرا؟!

مؤخره:
نمي‌توانم شادماني و شعف خود را از حمايت گسترده و كم‌نظير وبلاگ‌نويسان و صاحبان بسياري از تارنماهاي معتبر درون و برون كشوري از فراخوان موج سبز اعلام ندارم. موجي كه دامنه‌ي آن به رسانه‌ي ملّي هم رسيد و در چندين برنامه راديويي و تلويزيوني به آن پرداخته شد. و اين شايد نخستين بار باشد كه به رغم قرار گرفتن كشور در تعطيلاتي طولاني، «محيط زيست» از بيشترين انعكاس ممكن در رسانه‌هاي ديداري، شنيداري، نوشتاري و مجازي فارسي‌زبان برخوردار شد؛ رخدادي كه اميدوارم بتواند به ارتقاي ظرفيت فرهنگي محيط زيست در جامعه امروز ايران بيانجامد.

9 فکر می‌کنند “آزاردهنده‌ترين پرسشي كه از پاسخش طفره مي‌رويم!

  1. سام

    با سلام بر آقای درویش گرامی و ارجمند
    تمام مسایلی که به آن اشاره کردید در ایران و جهان بی‌ترید توسط ما به وجود آمده است. ما یعنی کسانی که برای رسیدن به اهدافمان از هیچ کوششی دریغ نکرده‌ایم و گاه از سوی دیگران و دیگران تشویق هم شده‌ایم. این که چشم‌ها را باید شست در جهان واقعی امروز که رو به ‌قهقراست واقعیتی انکار ناپذیر است. اما اگر سابق می‌گفتند “غم نان اگر بگذار” امروز باید بگوییم:”غم طمع اگر بگذارد”
    بسیاری کسان که ژست روشنفکری و محیط‌زیست دوستی می‌گیرند و به انواع رفتارها و نوشتارها سعی دارند خود را بری از جریانات سیاسی و غیر سیاسی نشان دهند و البته دوستدار راستین محیط‌زیست تا کنون یک درخت کاشته‌اند؟ تا کنون مارمولکی را از وسط جاده کنار گذاشته‌اند؟ تا کنون لامپ‌های اضافی را خاموش کرده‌اند؟ در یک کلام به جز ادای محیط‌زیست‌دوستی چه کرده‌اند؟
    این به معنی آن نیست که کسی از حلقه روشنفکرها یا روشنفکرنماها کاری برای میحط نکرده بلکه این مفهوم است که باید از مصرف‌گرایی دست شست و با خلوص نیت گام برداشت. اما دوست عزیز هستند بسیاری که فقط ادای خالص بودن را در می‌اورند و بعد منتقد این رفتار به بدبینی متهم می شد که چرا هم رنگ آنان نشده است.
    تا اخلاق زیست‌محیطی در جانمان ریشه نکند در بر روی همین پاشنه می‌چرخد.

    پاسخ:
    سام عزيز:
    گاندي در كلامي جاودانه مي گويد: “جهان ما همه نيازهاي ما را مي تواند برآورده سازد، اما حرص و آز را نه!”
    زنده باشي دوست من.

  2. کوثر

    سلام خسته نباشین
    لینکتونا گزاشتم تو وبلاگم شما هم اگه دوست داشتین زحمتشو بکشین

  3. صدرا

    با سلام کاملا با شما هم عقیده ام.با افتخار لینکتان کردم.از دیدن شما در مراسم خوشحال شدم.سبز باشید

  4. علي مرشدلو

    سلام،من يک طرح حفاظت محيط زيست رو با دانشگاه شريف در دست اجرا دارم، مي خواستم اگه ممکنه از راهنمايي شما هم بهره مند بشم.ايميل من همون بالا نوشته شده، شما اگه يک ايميل به من بزنيد من که شماره تماستون توش باشه که عاليه من تماس مي گيرم و به نظر خودم بهتره که ايميل بزنيد و من شماره تماس خودم رو براتون ايميل کنم. ممنون.منتظر هستم.راستي اين طرح به سرعت در حال اجرا شدنه اگه امکان داره سريع يک جوابي به من بديد.صميمانه وصميمانه تشکر مي کنم. ببخشيد اگه نامه ي رسمي ننوشتم.

  5. admin

    با درود و سلام خدمت شما دوست عزیز
    سایت بسیار قشنگ،جذاب وپرمحتوایی دارید.من admin هستم. و فرومی آموزشی،علمی و تخصصی برای تمام ایرانیان راه اندازی کردم. خوشحال می شوم از تخصص و مهارت شما به عنوان مدیری لایق و کاردان بهره مند شوم.درصورت علاقه بازدیدی بفرمایید.
    http://www.p30stars.net
    موفق باشید.منتظر حضور سبز شما هستم.

  6. خوارزمي

    سلام . من هميشه مطالب جالب شما رو مي خونم و در واقع يكي از طرفداراي پرو پا قرص شمام و همين باعث شده كه به رشته بيابان زدايي علاقمند بشم . الانم ترم 5 مرتع و آبخيز رو در دانشگاه زابل دارم مي خونم . راستي در مورد اين رشته مي تونيد يه خورده راهنماييم كنين ؟ چون قصد دارم تحصيلاتم رو تو اين رشته ادامه بدم.
    ممنونم وبراتون آرزوي موفقيت مي كنم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.