امروز، هفدهم ژوئن 2008، برابر با 28 خردادماه 1387 است، 14 سال پيش در چنين روزي سنگ بناي پيماني نهاده شد كه قرار بود به مدد آن، مهار بيابانزايي در بيش از يكصد كشور جهان نهادينه شود. جمهوري اسلامي ايران از نخستين كشورهايي بود كه به اين پيمان پيوست و مجلس شوراي اسلامي بر آن مهر تأييد زد. امروز شمار ممالك متعهد به اجراي اين پيمان مهم جهاني به 193 كشور افزايش يافته است و اهميت بيابانزايي به حدي رسيده كه مهمترين اجلاسهاي مربوط به آن، نه در قلب آفريقا كه در قلب اروپا يا آسيا برگزار ميشود و عاليترين مقامهاي ارشد سياسي در آيينهاي مربوط به آن شركت ميكنند.
در ايران امّا بيابانزايي همچنان به شتاب نگرانكنندهاش ادامه ميدهد و ظاهراً هنوز معضلات مهمتري براي رسيدگي وجود دارد تا مهار بيابانزايي. حتا ما آنقدر سهلانگار هستيم كه به رغم تذكرات پي در پي، همچنان شاهد آن هستيم كه پوستر مربوط به اين روز كماكان با نام جعلي «روز جهاني بيابانزدايي» منتشر ميشود؛ در حالي كه عنوان درست اين روز: «روز جهاني مقابله با بيابانزايي و خشكسالي» يا (World Day to Combat Desertification and Drought) است. ما هنوز درنيافتهايم كه بيابان هم يك بومسازگان (اكوسيستم) است و از تنوع زيستي گياهي و جانوري خاص خود بهرهمند است. بنابراين، نبايد بكوشيم كه يك بومسازگان را از بين ببريم، بلكه بايد از روند تخريب سرزمين يا بيابانزايي در ديگر بومسازگانها جلوگيري كرده و به مقابله با آن برخيزيم.
چنين است كه بيابانزدايي همانقدر نابخردانه است كه جنگلزدايي يا مرتع زدايي. افسوس كه ما هنوز اين مطلب ساده را نيز درنيافتهايم، آنگاه چگونه انتظار داريم بتوانيم به مقابلهي خردمندانه و مؤثر با فرآيند ويرانگر بيابانزايي بپردازيم و از بروز فجايعي مشابه در دشت قهاوند همدان، جنوب ورامين، عليآباد گرگان، بورالان آذربايجان غربي و … جلوگيري كنيم؟
هفدهم ژوئن سالروز تولد پيماني است كه نمايندگان نخبهي كشورهاي عضو سازمان ملل متحد كوشيدند تا به مدد آن در جلب توجه بيشتر مردم و دولتهاي متبوعشان از خطرات روزافزون بيابانزايي، توفيق يافته و رهبران خويش را وادارند تا پاي پيماني را امضا كنند كه هدفش، مهار فشارهاي انساني در مناطق خشك جهان بود؛ پيماني كه به «كنوانسيون جهاني مقابله با بيابانزايي و خشكسالي» شهرت يافت و همان طور كه اشاره كردم ايران در شمار نخستين كشورهايي بود كه در همان آغازين سالهاي تولد اين پيمان، به عضويت رسمياش درآمد. هر چند معلوم نيست چرا هيچگاه كميتهي ملّي مقابله با بيابانزايي كه در آن نمايندگان تامالاختيار اغلب وزارتخانهها و نهادهاي پرنفوذ و مؤثر در اين حوزه به رياست وزير جهاد كشاورزي عضو هستند، حتا نتوانسته سالي يكي دو جلسه برگزار كرده و دوستان را گردهم آورد، چه رسد به اخذ تصميمهاي كليدي و نظارت بر حسن اجراي آن!
در حقيقت 14 سال پيش، بسياري از دانشمندان در گرايشهاي مختلف مربوط به علوم خاك، آب، زمينشناسي، اقليم، گياهشناسي، محيط زيست و … گردهم آمدند تا با تبيين ميثاقنامهاي جهاني به دولتسالاران كرهي زمين هشدار دهند كه دست كم 2/5169 ميليون هکتار يا 7/39 درصد از مجموع 6/13012 ميليون هکتار خشکيهای کره زمين تحت اثرِ جريان ويرانگرِ بيابانزايی قرار دارد؛ جرياني كه بيش از 40 ميليارد دلار تنها در زير بخش كشاورزي به امنيت غذايي شهروندان دهكدهي جهاني آسيب ميرساند و اينك پس از 14 سال، در خوشبينانهترين برآوردها بايد اعلام كنيم كه شوربختانه خسارت بيابيانزايي را نهتنها نتوانستيم كاهش دهيم كه آن را به بيش از 60 تا 70 ميليارد دلار – بدون در نظر گرفتن خسارتهاي ديگر آن در ساير بخشهاي خدماتي و صنعتي – افزايش داديم (از همين رو، شعار امسال روز جهاني مقابله با بيابانزايي، تأكيد بر كشاورزي پايدار به عنوان ابزاري براي مقابله با تخريب سرزمين است).
اما دليل اين ناتواني چيست؟! آن هم در زمانهاي كه بشر اين قدرت را دارد تا سفينهي فونيكس را در فاصلهي حدود 700 ميليون كيلومتري خود و بر روي سطح مريخ با هدايتي ديجيتالي تعمير كند!
در حقيقت – ظاهراً – براي دولتمردان جهاني و سردمداران نظم نوين كرهي خاك، سالي 1500 ميليارد دلار هزينه جنگافزارسازي و جنگافروزي در اولويت بالاتري قرار دارد تا مهار بيابانزايي و گرمايش جهاني؛ اولويتي كه برايش بيش از يك ميليون دانشمند در آزمايشگاههاي جنگ به كار گمارده شدهاند؛ اما دولتي پيدا نميشود تا هزينه 10 ميليارد دلاري اقدامهاي مقابله با بيابانزايي را بپردازد؛ رقمي كه ارتش آمريكا به صورت ماهانه فقط در عراق هزينه ميكند!
و اين درد بزرگ جامعهي امروز ماست …
جامعهاي كه هنوز ياد نگرفته دشمني واحد و بسيار خطرناك به نام تهديدات اقليمي، جهانگرمايي و بيابانزايي دارد كه ميتواند امنيت غذايي همهي مردم همهي كشورهاي جهان را به مخاطره اندازد؛ چه در شمال و چه در جنوب. و همه بايد در پشت يك خاكريز و روبه اين دشمن مهلك متحد شوند.
كافي است به ياد آوريم كه بيشترين سهم تخريب خاک در جهان، به عنوان يکی از آشناترين شناسههای بيابانزايی، نه در آفريقا يا آسيا که در اروپا رخ میدهد و اين قاره به گزارش برنامه محيط زيست سازمان ملل متحد، بيش از 23 درصد از خاکش را تا پايان قرن بيستم از دست داد (اين مقدار برای آفريقا، 55/21 درصد و برای آسيا 14/20 درصد برآورد شده است. جالب آنکه اين رقم برای ايتاليا از مرز 27 درصد نيز گذر کرده است).
نکتهي درخورِ تأمل اينکه با توجه به اثبات نقش مخرّب آدمی در بروز اين بحرانِ جهانگستر، به نظر میرسد مواجهه با آن نيز به اعمال تمهيدات و ظرافتهای بين رشتهای متعدد و تعاملی معطوف به قدرت در سطوح عالی تصميمگيری نيازمند باشد.
در سال 1987 ميلادی، گزارشی با عنوان « آيندهي مشترک ما » از سوی دانشگاه آکسفورد منتشر شد که با وجود گذشت بيش از دو دهه، هنوز چيزی از قدرت و اعتبارِ بينش حاکم بر روح کلمات آن، کاسته نشده است؛ در آن گزارش میخوانيم: «زمين يکی است، ولی جهان يکی نيست؛ همهي ما برای ادامهي حيات خويش به يک بومسپهر متکی هستيم، با اين همه هر جامعه و هر کشور در تلاش برای بقا و سعادت خويش است، بدون آنکه به تأثير تلاش خود بر ديگران چندان توجهی داشته باشد.»
و اگر ادعا شود، روند کماکان شتابناک جريان بيابانزايی، در آغازين سالها از هزارهي سوّم ميلادی، شاهدی است بر درستی گزارش آکسفورد، به نظر نمیرسد که سخنی به گزاف گفته شده باشد. ميليونها انسان آشکارا در معرض نيستی قرار گرفتهاند، مالاريا هنوز بيش از يک ميليون نفر را در سال از پا درمیآورد؛ يک ميليون نفری که اغلب در آسيبپذيرترين سرزمينهای متأثر از بيابانزايی در آفريقا زيست میکنند. امّا بشر متمدّن و دانای شمالی، به جای چشمدوختن به چنين بحرانهای آشکاری در خارج از مرزهای خويش، کماکان با سماجتی تأسفبار، با دو برابر کردنِ توليد کربن در طول فقط سه دههي گذشته، در انديشهي دوام و سعادت انحصاری خويش است! آيا طغيانِ هر از چندگاهِ ويروسهای ناشناختهای نظيرHIV يا سارس و … خود دليلی بر صحت درونمايههای انگيزشی دريافت آکسفورد نيست که همهي ما برای ادامهي حيات خويش به يک بومسپهر متکی هستيم؟
چنين است که بيابانزايی در ميان 37 چالش مهم جهانی، به عنوان يکی از سه چالش اصلی فراروی بشر در قرن 21 (پس از چالشهای مهم تغيير اقليم و کميابی آب شيرين) انتخاب میشود. بي گمان، هنگامی که موضوعی واجد چنين درجهي اهميتی طبقهبنديشده و مقابله با آن از جايگاهی ممتاز در ميان اولويتهای مشترک شهروندان زمينی برخوردار باشد؛ شناخت، ارزيابی و پايش مستمر نشانزدهای آن تا چه اندازه میتواند حياتی و تأثيرگذار قلمداد شود.
به اميد فرارسيدن روزي كه عملاً احساس كنيم ، عزمي جهاني براي مهار جريان بيابانزايي بوجود آمده است؛ عزمي كه دولت و شهروندان ايراني نيز آن را همافزايي كرده و همه در پشت يك خاكريز قرار گرفته باشيم.
انشاالله
پيوست:
– مقابله با بيابان يا بيابان زايي؟ – همشهري
– كاهش وابستگي معيشتي به سرزمين، شاهبيت گريز از بياباني شدن – روزنامه دنياي اقتصاد
– زمینههای بروز بحران آب در ایران – بخش فارسي صداي آلمان
– پيام آقاي Luc Gnacadja، مسئول كنوانسيون مقابله با بيابانزايي ملل متحد -UNCCD – به مناسبت فرارسيدن روز جهاني مقابله با بيابانزايي و خشكسالي در سال 2008 (احتمال كاهش 16 درصد از توان توليد جهاني محصولات غذايي در بخش كشاورزي در اثر تهديد بيابانزايي)
– 100 ميليون هكتار از اراضي كشور در معرض بيابانزايي – دكتر فرود شريفي
خدا قوت
مطالبت و وبلاگتان بسیار عالی است
شمارا در وبلاگم لینک دادم
موفق باشید
به امید روزی که بشر به حیات طبیعی خود برگردد
سلام مطلب زيبا وجالبي بود مثل هميشه از ايده هاي نو جنابعالي استفاده مي كنم . با آرزوي ايراني سرشار از ايراني
شما فقط یک کپی بردار حرفه ای هستید که کقداری عدد و رقم حفظ کرده اید و هیچگونه علمی ندارید