همه چیز با اظهار نظر رییس جدید سازمان هواشناسی در بارهی دلایل گرم شدن زمین شروع شد … یادداشت کوتاهی که سبب گردید تا عبداللطیف عبادی – مدیر پایگاه اطلاعرسانی پرمخاطب روزنامهنگار آزاد – به حمایت از هواشناس مسئول پرداخته و با صراحتی مثالزدنی که فقط از لطیف میتوان سراغ گرفت! در گرین بلاگ حاضر شده و بحث تغییر اقلیمی را (به آن شکلی که جمعی از دوستداران محیط زیست در دنیا مطرح میکنند) اساساً فاقد هویت خارجی دانسته و اعلام دارد که نهتنها مبنای علمی ندارد؛ بلکه افسانهای بیش نیست! هست؟
در این لحظه و در هنگامهای که ناصر کرمی با خواندن پاسخ دلبرانهی لطیف، از شادی در پوست خود نمیگنجد، ناگهان، از صف خیل موافقان بیشمار – اما اغلب محافظهکار – نظریهی تغییر اقلیم، سرانجام یک سردار دلیر و جان بر کف، پاسخ میدهد: هست! و به سرعت داوطلب رفتن به مسلخ کارزاری میشود که یک سوی آن، عبداللطیف عبادی قرار دارد؛ جنگسالاری که در این میدان و اصولاً در هیچ میدانی با کسی شوخی ندارد! دارد؟
شاید بپرسید که چرا کسی جز بهروز حسنی مهمویی، داوطلب چنین جدال طلبگی با لطیف نشد؟ حتا دیدهبان شجاع محیط زیست ایران که این جنگ را شروع کرد؟! جواب ساده است! به قول روانشاد برنارد شاو: در طول تاریخ این زنان بودهاند که جنگها را آغاز کردهاند و این مردان بودهاند که آن جنگها را ادامه دادهاند! ندادهاند؟
بگذریم …
حقیقت داستان امّا چیز دیگری از کار درآمد! زیرا هم بهروز و هم لطیف نشان دادند که میتوان با نظر یکدیگر مخالف بود، اما حرمتها را هم حفظ کرد …
چنین است که به همهی خوانندگان عزیز مهار بیابانزایی توصیه میکنم که اگر آب دستتان است، بگذارید زمین و نظارهگر جدال قلمی این دو سردار بزرگ اقلیمی و پارا اقلیمی در وبلاگستان فارسی شوید.
از قضا بهروز در یکی از تازهترین یادداشتهایش خبر از یک نظرسنجی بین دو نفر از موافقان و مخالفان قسم خورده تغییر اقلیم در جهان – Christopher Monckton و John Abraham – داده است و در آن لحظه خبر نداشت که ممکن است روزی صیاد خود صید شود و درویشی هم باشد تا همان درخواست را از مخاطبانش برای لطیف و بهروز تکرار کند!
در این میان، فقط میماند سکوت معنیدار ناصر کرمی – چهره برتر سال 1388 – که خود سال گذشته، بعد از انتشار خبری سراسر دروغ، آن را در وبلاگ و خبرگزاری محیط زیستیاش با آب و تاب انتشار داد، و از یخ زدن جهان گرمایی خبر داد! اما پس از افشاگری مسئولیتشناسانه و متین شهریار عیوضزاده و مهمتر از آن، وقتی که رسماً اتهامات وارد بر دانشمندان بریتانیایی رد شد، باز هم حاضر نشد تا این خبر را در درگاههای مجازی شخصی و عمومیاش منتشر کند!
البته ناصر بارها گفته که آدم خجالتیای است و نمیتواند در مجامع عمومی زیاد شرکت کند و بنابراین، اغلب چنین درخواستهایی را رد میکند، اما از قضا وی در محیط وبلاگستان اصلاً خجالتی نیست و آن را میشود از ماجرای شترها دریافت! نمیشود؟
بنابراین، جا دارد که ناصر به کمک دوست دیرینش رفته و نگذارد تا او پارههایی از لغزشهایی انکارناپذیر را در بیان استدلالهای خویش – به ویژه در کامنت سومش – مرتکب شود و به قول خودش از مسیر بحثهای آکادمیک به جدالهای خالهزنکی سقوط کند.
زیرا ما لطیف را دوست داریم و دوست داریم همچنان به عنوان سرمایهای ارزشمند در خدمت وبلاگستان فارسی بماند.
– آیا جهانگرمایی واقعن یخ زد؟!
– دانشمندان آلمانی: کرهی زمین بدتر از این شرایط را تاکنون تجربه نکرده است!
– تصاویری از ابعاد فاجعهآمیز جهانگرمایی در آلاسکا که دولت بوش آنها را سانسور کرده بود!
– رونمایی از نقشهای عجیب در موزه علم لندن!
– تصویری که جهانگرمایی را تعریف میکند!
– ناسا آژیر را میکشد: سال ۲۰۱۰ میرود تا رکورد شکن شود!
– فقط ۲۹۰ سال زمان داریم برای این که نیمی از زمین را تخلیه کنیم!
– بررسی روند گرم شدن زیستاقلیم ها در ایران
– خطر جهانگرمایی در هفت منطقه اصلی کشور جدی است!
– سرعت تغییرات اقلیمی با کاهش ارتفاع، افزایش مییابد!
– نشنال جیوگرافیک: رابطه جهانگرمایی و افزایش هیبت عنکبوت!
– جهانگرمایی همچنان ابرخطر است!
– آیا این تصویر از لندن میتواند واقعیت داشته باشد؟!
– آیا جهانگرمایی، زمین را ۵۵ میلیون سال به عقب خواهد راند؟!
– جهانگرمایی ؛ فرصتی برای جهانگرایی!
– تصور جهان بدون ابر (یا همان جهنمی که میشناسیم)!
– مسافری از سوئد و جهان گرمایی!
– از فرسایش و رسوب تا تغییر اقلیم و جهانگرمایی
– آیا دماوند راه کلیمانجارو را میرود؟!
سلام
براي اين حماسهسزايي كه الحق هم به دل مينشيند ممنون. هنوز تا پايان نبرد راهي دراز داريم .
دمت گرم و سرت خوش باد
جاي خانم اسماعيلپور خالي تا ببيند چگونه حماسهرايي در مهار بيابانزايي قلم ميزند!
درود بر قباد عزیز …
بله … من هم گمان برم که راهی دراز باید این دو پهلوان بالا بلند و اندیشه مند طی کنند تا نامشان در دیوان مهار بیابان زایی جاودانه شده و حقیقتاً حماسه شان سروده شود!
سرفراز باشی دهیار دوست داشتنی تاج آباد پایین …
درويش عزيز
نميدانم اين دو جنگآور ميدانند ما هماكنون پيكار ايشان را به نظاره نشستهايم؟!
نه، اصلاح ميكنم،
همان بهتر كه سرشان گرم رزماشان باشد!
مگر می شود که ندانند؟ اصلن اگر می خواستند ندانند و این پیکار تماشاچی نداشته باشد، به جای آن که در یک مکان عمومی به نام گرین بلاگ که زن و بچه آدم رد می شود! بحث کنند، می رفتند در پستوی مجازی خویش و از طریق ایمیل برای هم شاخ شونه می کشیدند! نمی کشیدند؟
درود …
سلام آقای درویش
در اینکه بحثی هیجان انگیز در جریان است شکی نیست اما من چیزی از ادب و متانت و حفظ حرمت در نوشته های آقای عبادی نمی بینم. می دانم که چقدر برایتان پیگیری مسایل محیط زیست مهم است اما بپذیرید این بحث به هیچ وجه آکادمیک نیست در بحث آکادمیک دو طرف به متون معتبر جامعه علمی اتکا می کنند نه اینکه یک طرف مقاله ارایه کند و طرف دیگر لیچار بار آن دیگری کند. این بحث آکادمیک نیست و حتی بحث علمی نیست. ای کاش به جای اینکه در این بحث یک طرف دیگری را جن گیر و بی سواد خطاب کند و برایش رجز بخواند که تمام هم و غم و دردش بورس تحصیلی استرالیا و کار در ایران است و آخر هم عیسی را به دین خود و موسی را به دین خود بخواند به آمار های موجود اشاره می شد، به مدارک که هر کدام از طرفین را به نتیجه فعلی رسانده است.
آقای درویش عزیز ، من تا کنون در هیچ وبلاگی هیچ نظری نگذاشته ام و با وجود اینکه روزانه دهها وبلاگ و وب سایت شخصی و از جمله محیط زیستی را به واسطه کارم مرور می کنم و با بخشی از مطالب آنها نیز قطعا مخالف هستم، اما سعی کرده ام فقط ناظر باشم اما در این مورد به خودم اجازه دادم تا این سنتم را بشکنم. اعتبار شما باعث می شود خوانندگان و دنبال کنندگان وبلاگتان به حرف شما اعتماد داشته باشند و وقتی شما این بحث یک طرفه را آکادمیک می خوانید نکند که آنها هم فکر کنند علم و روش علمی یعنی هرکه حاضر جواب تر بود و بی پروا تر برنده بازی علم است. علمی که به ما آموخته اند نبرد و کارزار نیست که برنده و بازنده داشته باشد . دانشمند و دانش دوست تشنه حقیقت است و این آمادگی را دارد که هر لحظه از دیدگاهش – به شرط رسیدن به مدرک کافی – برگردد. البته هستند دانشمندانی که مانند نخبگان دیگر حوزه ها به اصول روش علمی پایبند نیستند (مگر همه پزشکان پایبند قسم نامه اشان می مانند؟ ) اما روش علم روش مجادله نیست روش گفتگوی مبتنی بر سند است. نظریه می دهد و نظریه اش را به آزمون می گذارد و آن را رد یا تایید می کند و در هر صورت علم را پیش می برد و کدام مرد هنرمندی است که بتواند ادعا کند در علم گامی برداشته است بی آنکه بر دوش های همه پیشینیان خود ایستاده باشد؟
برای اصلاح نظر قبلی : من در نظر قبلی اسمم را اشتباه نوشتم من پوریا هستم
پاسخ:
درود بر پوریای عزیز … بنده می دانم که شما یک سر دارید و هزار سودا و حقیقتاً منت گذاشته اید و در مهار بیابان زایی برای نخستین بار کامنتی به یادگار نهاده اید که باید از لطیف و بهروز بابتش تشکر کنم!
در باره شما با پژمان گاه گپکی می زنیم! نزنیم؟
اما در مورد این که این بحث آکادمیک هست یا نیست، باید بگویم: تا پیش از نگارش کامنت سوم لطیف، بحث داشت خوب پیش می رفت … اما ناگهان همه چیز از کنترل خارج شد و یکباره خود را مانند آلیس در سرزمین عجایب محبوس دیدیم! با این وجود من به دوستان یادآوری کردم که هم اکنون پروژکتور مهار بیابان زایی بر روی شما تابانده شده است تا بلکه بیشتر مراعات کنند! و شما یقین بدانید که من اگر این کار را نکرده بودم، ممکن بود خون و خون کشی به بار آید! به خصوص که ناصر کرمی هم آدمی نیست که اینجور مواقع وارد دعوا شده و طرف رفیقش را بگیرد!
در نهایت باور به فرما که حرکت من در نهایت به ارتقای کیفی وبلاگستان فارسی در حوزه تغییرات اقلیمی کمک خواهد کرد! نخواهد کرد؟
درود مجدد …
از اشارات شما به گفتگویم با بهروز عزیز ممنونم . من امروز به شدت درگیر چند کار مختلف بودم و نتوانستم چندان در عالم اینترنت باشم .
با تیتری که نوشته اید موافق نیستم . گفتگوی من بهروز شاید به نوعی علمی بود اما اصلا” آکادمیک نبود . بهروز در تمام کامنت هایش اولا” حتی یک جملهء – و حتی یک کلمه! – علمی و فنی دربارهء مبحث تغییر اقلیم ننوشت و صرفا” مشغول گذاشتن لینک به امضا ها و نامه ها و پیغامها و مقاله ها و مجله ها و امثال اینها بود . من هم که مشغول بی اعتبار اعلام کردن آن امضاها و نامه ها پیغامها و مقاله ها و امثال آنها بودم . به این قبیل مناظرات ، آکادمیک نبودند .
بحث آکادمیک یعنی اینکه دو نفر که هر دو در زمینهء مورد بحثشان تحصیلات آکادمیک و دانشگاهی داشته باشند ، روبروی هم بنشینند و با استناد به منابع و مدارک و مراجعی که مورد قبول هر دو طرفشان باشد شروع به مناظره کنند .بهروز در زمینهء مبحث تغییر اقلیم تخصص آکادمیک ندارد و نه تنها در زمینهء بحث مذکور حتی یک جملهء تخصصی نگفت بلکه به منابعی استناد می کرد که از نر من کاملا” بی اعتبار بودند . توافق روی منابع مورد تایید نیز نیازمند متخصص بودن و یا لااقل آشنا بودن کافی من و بهروز به علم جغرافیاست در صورتی که بهروز – به تصور بنده – آشنایی چندانی به علم جغرافیای طبیعی ندارد .
با توجه به توضیحات فوق ، گفتگوی من و بهروز تا حدودی یک گفتگوی علمی بود اما قطعا” یک بحث آکامیک و تخصصی نبود . من امیدوارم یکروز در ایران فرصتی فراهم شود تا در جلسه ای علمی و با حضور اهل فن با همهء دوستانی که معتقد به وجود مبحث تغییر اقلیم – به این شکلی که در سالهای اخیر رایج شده است – هستند مناظره کنم
دوباره تاکید می کنم : در این که گازهای گلخانه ای تا حدود زیادی میان خورشید و زمین حائل شده اند و زمین نسبت به یکصد سال گذشته اندکی گرمتر شده است شکی نیست . و نیز در این که انسان هم در این گرمتر شدن جهان ( یا همان جهانگرمایی ) نقشی داشته است نیز شکی نیست . اما اولا” گرمتر شدن جهان به آن حدی نبوده است که در تبلیغات معتقدین به مبحث تغییرات اقلیم مطرح میشود ، دوما” نقشی که بشر در ایجاد این گازهای گلخانه ای ایفا کرده است و می کند نیز بسیار بسیار کمتر از آن چیزی هست که در ابتدا تصور می شد . بنابراین هم تغییر اقلیم و هم جهانگرمایی و هم جهان سرمایی صدها میلیونها سال است که هر از چند میلیون سال یک بار بر کره زمین به وقوع می پیوندند . اما این ماجراهایی که در چهار سال اخیر پیرامون مبحث تغییر اقلیمی و بخصوص جهانگرمایی براه افتاده اند غالبا” جنبهء احساسی و افسانه ای دارند تا واقعیت .
پاسخ:
حالا باز یه خورده بهتر شد!
چون نوشته ای: “غالبا” جنبهء احساسی و افسانه ای دارند تا واقعیت .”
زیرا پیش تر و با صراحت تمام ماجرا را افسانه پنداشته بودی.
من همچنان منتظرم تا دلایل علمی و آکادمیک تو را برای رد این نظریه در وب سایتت بخوانم رفیق.
درود …
پاسخگویی آقای عبادی 48 ساعت پس از جوابیه اول آقای حسنی (بهروز)، قابل تامل بود !
و ادعای منبع کردن از طرف کسی که خود در جواب ارائه مدرک و منبع می گوید : منبع خودم !بسیار قابل تامل تر بود!
پاسخ:
رجاء واثق دارم که لطیف دستش بند بوده و داشته غذاهای عربی خوشمزه برای مهمانانش در منچستر آماده می کرده!
در مورد این که گفته: منبع خودم! البته باید خودش بیاید و توضیح دهد و البته امیدوارم با تکه کلام مشهورش “قربانت گردم” توضیحش را شروع نکند!!
درود …
سلام جناب درویش
امیدوارم خوب باشید
بالاخره امتحاناتمون تموم شد ولي من هنوز نتونستم يه نفس راحت بكشم.از غيبت طولاني مدتم عذر خواهي ميكنم(شايد امتحانات بهانه اي بيش نباشه براي رفتار كبك وارم،اما به اين زمان و دوري از خبراي غالبا، نه چندان خوشايند محيط زيستي،نيازمند بودم)
الان كمي از بار افكار پراكنده ي سرم كاسته شده و ميتونم با فراغ بال بيشتري(به قول يكي از بچه هاي كانون) برستاكم. در جهت اين رستاكيدن!!من مامور به انجام مسئوليت خطيري!!! شدم،كه در اون به كمك شما و ساير دوستان محيط زيستيمان نيازمندم.
قضيه از اين قراره كه بچه هاي كانون تصميم به انجام كاري گرفتند كه قسمتي از اون طراحي،تهيه و تنظيم يك تقويمه،يك تقويم زيست محيطي-تحصيلي ؛در نظر داريم در اين تقويم مناسبتهاي مختلف زيست محيطي ملي و بين المللي و حتي اتفاقات و كارهايي رو كه مردم تمام دنيا سالانه براي احترام به محيط طبيعي زندگيشون انجام ميدهند-يه چيزي مثل ساعت زمين-رو بگنجونيم.و در صفحات مربوط به اون مناسبت از مطالب محيط زيستدوستان سرشناس -البته در زمينه عنوان مربوط به تاريخ همان صفحه(كه مسئوليت تعيين عناوين برعهده ي خانم بابازاده گذاشته شده)-استفاده كنيم.
در همين مورد ما هم اكنون نيازمند قلم سبز شماييم تا بر كاغذ دوانيده شود و ما را از مطالب و ذهن پربارتان بهرمند سازد.
امیدواریم دریغ ندارید و ببخشائیدمان.
(در طول تاریخ این زنان بودهاند که جنگها را آغاز کردهاند و این مردان بودهاند که آن جنگها را ادامه داده اند)ردپای هیچ زنی رو در این جنگ تن بتن ندیدم اقای درویش،لطفاشفاف سازی کنید!!!وگرنه من باید یه مکالمه ای شخصا با اقای شاو داشته باشم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پاسخ:
از یک دانشجوی داروسازی دانشگاه شیراز بعید است این همه بی دقتی! بعید نیست؟
ادعاهای آقای عبادی در آن نوشته ها را اولین بار بود که در نوشته های به زبان فارسی دیده ام.
البته شنیده بودم که بحث تغییر اقلیم منتقدانی دارد. اما همانطور که آقای عبادی نوشته بودند دیر رسیدن ما ایرانیان به بحث منجر شده که هنوز بحث های منتقدان تغییر اقلیم چندان ترجمه نشود.
ممنونم از جناب درویش که این بحث را پوشش دادند. بسیار باید بیش از اینها بحث شود تا ما در جریان آنچه در جهان می گذرد و و بحث های طرفین قرار گیریم. نیش و کنایه های عبادی نشان می دهد که منتقدین تغییر اقلیم چقدر در ادعاهای خود ثابت قدمند. چیزی که من تا کنون تصور می کردم عکس آن باشد و این منتقدان در موضع ضعف و یا شک باشند.
درود بر آقا مهدی عزیز:
تا آنجا که ذهن من یاری می کند، در سراسر خاک ایران را که بگردیم، تنها یک متخصص را می توان نام آورد که با نظریه تغییر اقلیم مخالف است و این مخالفتش برمی گردد به سال 1373! نام این شخص هم دکتر ناصر کرمی است که تقریباً از آن تاریخ تا امروز پیوسته قول داده که دلایل علمی اش را برای بیان این مخالفت بیان کند و آمارهایی ارایه دهد و چه و چه که نکند! اما تا امروز که 16 سال ناقابل از آن ماجرا می گذرد و دست کم صد ها هزار داده ی اطلاعاتی جدید منتشر شده و هزاران دانشمند دلایل خویش را در موافقت با این نظریه اعلام داشته اند؛ همچنان ناصر خان سکوت کرده است! نکرده است؟
جناب عبادی هم البته در خارج از ایران زندگی می کنند و یکی از مخالفان این نظریه هستند، اما من از ایشان هم هیچ مقاله و یادداشتی که در آن به شیوه ای علمی و آکادمیک دلایل مخالفت شان با نظریه شرح داده شده باشد، ندیده ام. البته پیش ترها، ایشان با این نظریه مخالف نبودند و به یاد دارم که در شمار نخستین افرادی بودند که اعلام داشتند گاز متان در فرآیند جهان گرمایی بیشترین تأثیر را دارد! اما ظاهراً بعداً نظرشان تغییر کرده که قابل احترام است. اما ما دلایلش را نمی دانیم و یا این که ایشان مایل نیست دلایلش را برای ما بگوید!
به هر حال همچنان امیدوارم تا لطیف روزی در تارنمایش مطلبی در باره لکنتهای نظریه تغییر اقلیم منتشر ساخته و دست کم مخاطبان فارسی زبان را که در این حوزه کمتر به منابع دست اول دسترسی دارند، آگاه سازد و زمینه بحث بیشتر را فراهم آورد.
درود …
امشب باید سر فرصت ، تمام لینک های این پست را بخوانم.
ممنون از اطلاع رسانی تان.
زنده باشید و بخوانید …
ضرر نخواهید کرد.
سلام
ممنونم آقای درویش و ممنونم آقای عبادی و ممنونم دوستانی که زیر مطلب در موافقت و مخالفت کامنت گذاشته اید.
من به آقای عبادی کاملا حق می دهم که مرا “بدون تخصص” در این زمینه بخوانند. راستش اندک سواد من در این زمینه محدود می شود به پایان نامه ی دکترایم، دو مقاله ای که در این زمینه آماده ی انتشار دارم، مقاله ای که در این زمینه در یکی از معتبرترین کنفرانس های جهانی ارائه شده است، دو پروژه پژوهشی در این زمینه کار کرده ام که یکی بین المللی بوده است. از نظر خبری و تسلط به رویدادهای روز این حوزه هم تنها اکانت توئیتر فعال و تنها وب سایت فعال در این حوزه را به زبان فارسی مدیریت می کنم. متاسفانه در مقالاتم تا اینجا حدود یک صد مقاله ی معتبر را در این زمینه ریفرنس کرده ام و باز هم از سر بی سوادی تا به حال در دو سمینار تخصصی در مورد مدلسازی اثرات تغییر اقلیم صحبت کرده ام و چند کتاب خوانده ام. از بی تخصصی خودم بگویم که … فکر می کنم بس است، نیست آقای درویش؟
شما کمی صبر کنید تا آقای عبادی عزیز زیر همین مطلب برای شما لیست مقالات علمی اشان را در ژورنال های معتبر جهانی (و نه وبلاگ شخصی اشان) در زمینه ی تغییرات اقلیمی نام ببرند و کتاب های تالیف شده و پروژه های بین المللی پژوهشی اشان را در این حوزه لیست کنند تا به همه ثابت شود که من در مقابل ایشان چقدر بی اعتبارم. هرچند من لیست نکرده هم قبول دارم.
از لحاظ نحوه ی بحث هم من هیچ توان آکادمیکی ندارم. شما ببینید که من بی سواد مقاله از ژورنال آکادمی علوم ایالات متحده ریفرنس کرده ام و در نهایت بی سوادی گزارش آی پی سی سی را که خودش حاصل کار هزاران دانشمند است مورد اشاره قرار داده ام و اسناد سازمان ملل را روی میز گذاشته ام که البته آقای عبادی هیچ کدام را قبول ندارند چون دست حزب دموکرات آمریکا در همه ی آن هست. اما آن طرف آقای عبادی را ببینید که به روش آکادمیک در حوزه علم جغرافیا و زمین از افسانه هایی چون آلیس در سرزمین عجایب نام برده است و مقاله دلایل علمی قدرت مهره ی مار را اشاره کرده است و از عباس قادری و جواد یساری و میرزا آقاسی برای تقویت بحثش استفاده کرده است و خب خدا را شکر که ال گور و حزب دموکرات هست.
دوستان من واقعا تخصص علمی ندارم اما در نهایتش خوشحالم که آقای عبادی که در کامنت اولش روی گرین بلاگ گفته بود
“بحث تغییر اقلیمی اساسا وجود خارجی و مبنای علمی ندارد و افسانه ای بیش نیست. آنچه که ما با آن مواجه هستیم گرمتر شدن برخی از نقاط جهان و همزمان با ن سردتر شدن نقاطی دیگر است .”
کمتر از سه روز بعد در کامنت آخرش همین بالا گفته است
“در این که گازهای گلخانه ای تا حدود زیادی میان خورشید و زمین حائل شده اند و زمین نسبت به یکصد سال گذشته اندکی گرمتر شده است شکی نیست . و نیز در این که انسان هم در این گرمتر شدن جهان ( یا همان جهانگرمایی ) نقشی داشته است نیز شکی نیست .”
ورود آقای عبادی را به جمع باورکنندگان نظریه تغییر اقلیم تبریک می گویم، نگویم؟
کامنت هایم را زیر همان مطلب دنبال کنید.
حقیقت داستان این است که لطیف واقعاً مخالف این نظریه نبود! دست کم تا قبل از نمایش فیلم یک حقیقت ناخوشایند، اینگونه نبود! بود؟
خدا بگم اون ال گور را چیکار کند که لطیف ما را از ما گرفت! البته فقط در حوزه جهان گرمایی و تغییر اقلیم.
درود بر بهروز عزیز …
مشتاقانه بحث تان را دنبال می کنم. بلکه یخ وبلاگستان فارسی در غیاب یخ شکن بزرگ – ناصر کرمی – اندکی آب شود و دوستان فعالیتکی از خود بروز دهند!
سلام دوباره
کی ؟کی؟ کجا؟ چی؟ من؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پاسخ:
بله … تو!
ببین یک هفته من رفتم زندگی کنم باز همه محله را به هم ریختی؟
پاسخ:
همین است دیگر! محله مان باید به جامعه مان بیاید! نیاید؟
به درویش عزیز
وقتی بنده عرض می کنم ” مبحث تغییر اقلیمی و بخصوص جهانگرمایی براه افتاده اند غالبا” جنبهء احساسی و افسانه ای دارند تا واقعیت ” ، منظورم از ( گفتگوهای غالب ) در این مبحث همان اظهارات افسانه سرایان هست . خیلی طبیعی هست که در این هیاهوی احساسی و داستان سرایی های معتقدین به افسانه های رایج تغییر اقلیم و باورهای ال گوری ، در میان عوام و روزنامه ها ، صدای امثال بنده که موضوع را خارج از حال و هوای احساسی و به دور از افسانه سرایی بررسی می کنیم ، غالب نیست ( هر چند که در اجرا غالب است!)
نکتهء بسیار جالب و بامزه ای که من در اظهارات دوستانی مثل شما که افسانهء تغییر اقلیمی – ال گوری زمین را جدی گرفته اید می بی بینم این است که موضوعی را مطرح می کنید و بعد می فرمایید هر کسی که مخالفش بیاید جلو مدک ارائه کند! یعنی بجای اینکه خودتان برای اثبات درستی نظریاتی که ابراز می کنید دلایل عقلی و منطقی بیاورید ، از مخاطبینتان می خواهید که یا بدون توضیح علمی خواستن از شما با شما موافق باشند ، و یا اینکه اگر زحمتی برایشان نیست لطف کنند و بروند در رد اظهارات علمی تان یک مقدار مدرک جمع و جور کنند بیاورند!
این منطق شما بنده را بیاد حکایتی از ملانصرالدین انداخت . یک روز به او گفتند مرکز عالم کجاست؟ ملا از الاغش پایین پرید و چوبدستی اش را محکم به زمین کوبید و گفت همینجا! بعد هم نگاهی عاقل لندر سفیه به مخاطبش کرد و خیلی حق به جانب گفت : اگر باور ندارید بروید عالم را پیاده گز کنید تا ببینید که حق با ملا نصرالدین است!
عزیز من ، شما اول چهارجملهء علمی در تعریف ” تغییر اقلیمی زمین ” بنویسید تا بنده و سایرین اول ببینیم اصلا” منظور و تعریف شما از این ” تغییر اقلیمی ” چیست . بعد که مشخص شد شما به چه چیزی می گویید تغییر اقلیمی ، آنوقت از شما خواهش خواهیم کرد برایمان بفرمایید که این تغییر اقلیمی چه عواملی و چه عواقبی داشاه است و یا دارد و یا ممکن است داشته باشد . بعد بنده و سایرین فرمایشات شما را می خوانیم . اگر با آنها موافق باشضیم ، قطعا” در موافقت با آنها خواهیم نوشت و اگر مخالف فرمایشات شما باشیم ، قطعا” در مخالف با آنها خواهیم نوشت . اما وقتی شما در مطلب حاضرتان حتی یک کلمه در باب موضوع علمی تغییرات اقلیمی مطلبی ننوشته اید ، خب بنده بروم مدارک و دلایل علمی بیاورم که با آنها چه چیزی را رد کنم؟ کسی که ادعای نبوت می کند بالاخره باید یک معجزه ای ، کرامتی ، چیزی ، نشان بدهد . شمایی که همچنان معتقد هستید جهان تخت است و خورشید به دور زمین می چرخد و دین جدیدی بنام اعتقاد به وجود تغییرات اقلیمی – ال گوری آورده اید خب بالاخره چهارتا دلیل جغرافیایی ، دو تا فورمول اتمسفر شناسی ، یک شاهد آماری ، نیم گرم منطق و دو مثقال معجزه هم نشان بدهید بلکه خدا خواست و ما هم این آخر عمری به شما ایمان آوردیم .
به بهروز خان عزیز و لطیف گرامی عیضا:
یعنی می فرمایید لطیف عزیز دست من را در تئورری توطئه از پشت بسته و دن کیشوت وار ادامه می دهد؟ که می گوید کار کار دموکراتهاست!
درویش جان هنوز نظر خودت را نداده ای؟ (البته ببخشید من یکدفعه وسط کار دویدم وسط. پابرهنه نیستم چون ظرف شب گذشته تمام ماجرا را مرور کرده ام.)
پاسخ:
اگر مرور کرده ای که باید نظر مرا بدانی امیر جان!
به مسعود
اول اینکه تاخیر در جواب نه به معنی جواب نداشتن است و نه به معنی بی اعتنایی کردن . من تا ساعت یک و نیم دیشب مهمان عزیز داشتم . ضمن اینکه فاصلهء جواب دادنم به بهروز عزیز هم 48 ساعت نبود . ملاحظه بفرمایید :
1. عبداللطیف عبادی | تیر ۲۳م, ۱۳۸۹ at ۱:۱۲ ب.ظ
2. بهروز | تیر ۲۳م, ۱۳۸۹ at ۴:۴۷ ب.ظ
3. عبداللطیف عبادی | تیر ۲۵م, ۱۳۸۹ at ۱۲:۴۰ ق.ظ
4. بهروز | تیر ۲۵م, ۱۳۸۹ at ۴:۴۵ ق.ظ
5. بهروز | تیر ۲۵م, ۱۳۸۹ at ۴:۴۸ ق.ظ
6. بهروز | تیر ۲۵م, ۱۳۸۹ at ۴:۵۹ ق.ظ
7. عبداللطیف عبادی | تیر ۲۵م, ۱۳۸۹ at ۱۰:۴۰ ق.ظ
8. محمد درویش | تیر ۲۵م, ۱۳۸۹ at ۱:۳۹ ب.ظ
9. بهروز | تیر ۲۵م, ۱۳۸۹ at ۱:۴۹ ب.ظ
10. بهروز | تیر ۲۵م, ۱۳۸۹ at ۱:۵۴ ب.ظ
11. عبداللطیف عبادی | تیر ۲۵م, ۱۳۸۹ at ۱۱:۲۱ ب.ظ
————————
ملاحظه می کنید که تاخیر در جواب دانم به بهروز نه 48 ساعت بلکه پنج تا ده ساعت بوده است که با توجه به اختلاف بسیار زیاد ساعات بین من و ایشان طبیعی هست ( یعنی وقتی ما بیداریم اهالی ولایت ایشان خوابند و قاعدتا” ایشان بیدارند ما در خوابیم ) . این توضیح را نوشتم که بگویم دروغگو هم دروغگوهای قدیم!
و دیگر اینکه بنده هر وقت لازم بدانم در پاسخ به برخی از سئوالهای شگفت انگیز و بامزه جوابهای شگفت انگیز و بامزه می دهم . از جمله در پاسخ به کسی که منبع علمی گرد بودن زمین را از بنده میخواهد قطعا” عرض می کنم منبع خودم!
برادر عزیزم، جناب عبداللطیف عبادی: به نظرم شما دارید عصبانی می شوید و وقتی که با این حالت بحث را ادامه دهید، نمی توان انتظار سرانجامی بایسته و معقول را داشت که سبب دلخوری کسی را هم فراهم نیاورد. به عنوان مثال، نوشته اید: “نکتهء بسیار جالب و بامزه ای که من در اظهارات دوستانی مثل شما که افسانهء تغییر اقلیمی – ال گوری زمین را جدی گرفته اید می بینم این است که موضوعی را مطرح می کنید و بعد می فرمایید هر کسی که مخالفش بیاید جلو مدرک ارائه کند! یعنی بجای اینکه خودتان برای اثبات درستی نظریاتی که ابراز می کنید دلایل عقلی و منطقی بیاورید ، از مخاطبینتان می خواهید که یا بدون توضیح علمی خواستن از شما با شما موافق باشند ، و یا اینکه اگر زحمتی برایشان نیست لطف کنند و بروند در رد اظهارات علمی تان یک مقدار مدرک جمع و جور کنند بیاورند!”
سخن شما درست مانند این است که من بگویم: شکر شیرین نیست، و بعد بگویم: هر کس که غیر از این اعتقاد دارد، برود مدرک بیاورد!
ماجرا ساده است رفیق. در این دنیا با این همه پیچیدگی های علمی، باید قبول کنیم که مراجعی علمی و بین المللی وجود دارند که می توان به آنها اقتدا کرد و نظرات شان را در حوزه هایی که تخصصش را نداریم، پذیرفت. دست کم 95 درصد دانشمندان جهان و 97.5 درصد از اقلیم شناسان جهان، نظریه تغییر اقلیمی را یک اصل مسلم می دانند. پرسش ما این است که برایمان بگو به چه دلیلی حرف اکثریت مطلق دانشمندان را در یک موضوع علمی نمی پذیرید؟ واقعاً مایلم تا دلایلتان را بدانم و در مورد آنها اندیشه کنم. این بهترین فرصت برای پویایی علمی است. ما که اینجا با هم پدرکشتگی نداریم! داریم؟
یک بحث داغی چند سالی است که در جهان مطرح است و در دنیا از بین آن اقلیتی که مخالف نظریه تغییرات اقلیمی هستند، همواره چند نفری پیدا می شوند که با دلیل و منطق بیایند جلو و بحث کنند، در ایران اما من به جز ناصر کرمی و شما هیچ متخصص دیگری را سراغ ندارم که تا به حال کلمه ای به زبان فارسی و در مخالفت با این نظریه گفته باشد. متأسفانه ناصر که کلاً سکوت کرده و آن مقاله مورد نظرش را منتشر نمی کند. شما هم به جای روشنگری، فقط اتهام می زنید که چون مخالفان نظرتان سواد بحث کردن با شما را ندارند، من هم آنها را در حدی نمی دانم که وارد چنین بحثی شوم. آیا این سزاوارانه است؟
من متآسفم که اینگونه با موضوع برخورد کرده و فرافکنی می کنید.
انتظار نداشتم.
به مهدی
متاسفانه این مبحث تغییر اقلیم به شکلی بسیار ناقص و غیر علمی در کشور ما مطرح و در واقع ترجمه شد . در واقع خشت اول این موضوع کج گذاشته شد و مسئله از حالتی عقلانی و علمی خارج شد و جنبهء احساسی ، داستانی و حتی حیثیتی به خودش گرفت .
درویش عزیز می گوید ” از ایشان ( یعنی من – عبداللطیف عبادی) هم هیچ مقاله و یادداشتی که در آن به شیوه ای علمی و آکادمیک دلایل مخالفت شان با نظریه شرح داده شده باشد، ندیده ام. البته پیش ترها، ایشان با این نظریه مخالف نبودند و به یاد دارم که در شمار نخستین افرادی بودند که اعلام داشتند گاز متان در فرآیند جهان گرمایی بیشترین تأثیر را دارد! اما ظاهراً بعداً نظرشان تغییر کرده که قابل احترام است. اما ما دلایلش را نمی دانیم و یا این که ایشان مایل نیست دلایلش را برای ما بگوید! ” . در جواب ایشان و برای روشن شدن شما ، باید عرض کنم که بنده همواره و در همه جا – و از جمله در اولین کامنتی که در همینجا نوشته ام! – گفته ام و نوشته ام که در اینکه جهان در طول یکصد سال اخیر اندکی گرمتر شده است شکی نیست . و احتمال دارد از این به بعد هم با همین آهستگی به روند گرمتر شدنش ادامه بدهد . هیچ کارشناسی هم در دنیا وجود ندارد که گرمتر شدن زمین در طول یکصد سال گذشته را انکار کند و یا احتمال ادامهء این روند را قطعا” و قویا” رد کند . آنچه که باعث اختلاف بین امثال بنده و مخالفینمان شده است نه تایید یا انکار اصل گرمتر شدن زمین بلکه میزان و علل و عواقب گرمتر شدن زمین است . ما معتقد هستیم که اولا” وقوع جهانگرمایی به آن شدت و حدتی که معتقدین به نظریات جدید تغییرات اقلیمی ( و در راسشان افرادی مانند ال گور ) می گویند نیست . و دوم آنکه خود انسان نقش چندانی در این گرمتر شدن اندک زمین نداشته است . به نظر ما مخربترین گازهای گلخانه ای که به جو زمین وارد میشوند نه از اگزوز خودروها بلکه از دهانهء آتشفشانها بمزارع برنج ، بخارات اقیانوس ها و از همه بدتر ، از دهان گاوها و گوسفندها بر می خیزند . در صورتی که معتقدین به افسانهء تغییرات اقلیمی برعکس اینها را می گویند . یعنی نظرشان این است که اولا” جهان به سرعت برق و باد دارد گرمتر میشود ، این گرمتر شدن به شدت زیاد بوده است ، و از همه مهمتر اینکه عامل اصلی افزایش گازهای گلخانه ای – و طبیعتا” گرمتر شدن زمین – مصرف سوخت خودروها و نیز دودکش کارخانه بوده است . به عبارتی دیگر ، اختلاف ما با افسانه سرایان در این نیست جهان گرمتر نشده است ، بلکه در این است که این مجموعهء داستانهایی که به عنوان خطرات ، علل و عواقب تغییرات اقلیمی ساخته شده اند و تبدیل به فیلم سینمایی هم شده اند! مبنایی عقلی و منطقی و علمی ندارند
این بحث جاری ما هم از زمانی شروع شد که بنده یکی دو روز پیش در حمایت از نظرات یکی از مسئولین سازمان هواشناسی کشورمان جملاتی را نوشته بودم . آن کارشناس خوشفکر و بسیار خردمند حرفی زده بود که متاسفانه کسی معنایش را متوجه نشد . او ” افزایش جمعیت ” را عامل اصلی گرمتر شدن زمین دانسته بود . افزایش جمعیت یعنی نیاز بیشتر به برنج و نیاز بیشتر به گوشت و نیاز بیشتر به تولید و کارخانجات و خودروها . اینها هم که جزو عوامل مهم در افزایش گازهای گلخانه ای هستند . در واقع این کارشناس افزایش جمعیت را یک نکبت و بدبختی برای محیط زیست و کل دنیا دانسته بود . این اظهارات زمانی ارزش پیدا می کنند که که متوجه شویم جناب رئیس جمهور ما خواستار افزایش جمعیت کشورمان به 120 میلیون نفر شده اند .
————
درویش عزیز به دو نکبتهء دیگر هم در جوابشان به شما اشاره کرده اند . یکی اینکه گفته اند تا کنون هیچ مقالهء آکادمیکی از بنده ندیده اند که در ادعاهای موافقین داستانهای تغییرات اقلیمی نوشته باشم و دیگر اینکه گفته اند ناصر کرمی تنها کارشناسی هست که با اظهارات ال گوری افسانه سرایان تغییرات اقلیمی مخال هست . در پاسخشان عرض می کنم که ، شما اول زحمت بکشید و چراغ اول را با نوشتن ” یک مقالهء آکادمیک در تایید نظریات ال گوری تغییرات اقلیمی ” بنویسید تا بنده بلافاصله یک مقالهء علمی و آکادمیک را در ردش بنویسم و تقدیمتان کنم! وقتی شما تاکنون حتی یک کلمهء علمی در این باره نگفته اید و ننوشته اید ، خب بنده بیایم در رد کجای اظهارات شما مقاله ای آکادمیک بنویسم؟! و دیگر اینکه گفته اید جز ناصر کرمی کارشناس دیگری را ندیده اید که با نظریات ال گوری تغییرات اقلیمی مخالف باشد . عزیز من ، شما اول زحمت بکشید و در بین موافقین این نظریات افسانه ای نه چهارتا ، بلکه یک نفر کارشناس پیدا کنید ، بعد ما هم انشاء الله شال و کلاه می کنیم و می گردیم برای ناصر کرمی یک عدد موافق آکادمیک پیدا می کنیم . کارشناسان بزرگ ما همان اساتیدی بودند که در مراسم دیدار با شهردار تهران حضور داشتند و بقول وحید نوروزی ، یا آنقدر پرت بودند که علم و اختیارات شهردار تهران را با رئیس جمهور عوضی گرفته بودند و یا آنقدر خارج از دنیای واقعی بودند که آدم احساس می کند لازم است این بندگان خدا علم و عالم را رها کنند و بروند بازنشست شوند . ما کارشناسمان کجایمان بود؟
بررسی های علمی نشان می دهد آتشفشان ها سالانه حدود سه دهم بیلیون تن دی اکسید کربن وارد جو می کنند. این حدود یک درصد دی اکسید کربنی است که توسط فعالیت های انسانی منتشر می شود. این با در نظرگرفتن فعالیت های زیر آب و روی زمین است. از همین رو فعالیت آتشفشان ها در افزایش دی اکسید کربن در مقایسه با فعالیت های انسانی بسیار ناچیز است.
مرجع
Carbon degassing from the lithosphere, Nils-Axel Morner , Giuseppe Etiope, Global and Planetary Change 33 (2002) 185–203
اگر این تصویر را باز کنید مشاهده می کنید که بروز آتشفشان های بزرگ در یک دوره ی چهل ساله هیچ تاثیر قابل توجهی بر دی اکسید کربن اندازه گیری شده در ایستگاه مورد اشاره در هاوایی نداشته است.
http://www.skepticalscience.com/images/CO2_vs_Volcano.gif
ممنون از روشنگری و اطلاع رسانی سزاوارانه شما بهروز عزیز.
منحنی لینک داده شده کاملاً گویاست.
به بهروز
یکی از بدبختی های بزرگ اهل علم در طول تاریخ ، قرار گرفتنشان در مقابل عوام بوده است . عوام یعنی عامی ها . عامی هم یعنی بی سواد . این بی سوادی لزوما” به معنای ناتوانی در خواندن و نوشتن و بی اطلاعی از همهء امور نیست . برای مثال ، بنده ای که عبداللطیف عبادی هستم ، در علم ریاضی مطلقا” بی سواد هستم . به همین دلیل به هیچ عنوان وارد حوزهء این علم نمی شوم و هرگز در رد و یا تایید تئوری های ریاضی نظری نمی دهم . چون واقعا” بی سوادم و صلاحیت این کار را ندارم . جغرافی هم یک علم است . همانگونه که بنده در علومی که شما متخصص و متبحر و استاد هستید – مانندعلوم کامپیوتری – بی سواد مطلق هستم ، شما هم در علم جغرافیا و و کلا” علوم زمین مطلقا” بی سواد هستید . من به دلیل بی سوادی وارد حوزهء تحصیلی و تخصصی شما که کامپیوتر و تجارت است نمی شوم اما شما با همهء بی سوادی تان در علوم جغرافیایی – و از جمله مبحث تغییرات اقلیمی – به راحتی وارد این حوزهء علمی میشوید . این کار نه علمی هست و نه اخلاقی .
من آدم صریحی هستم و نه علاقه ای دارم در پرده و لفافه حرف بزنم و نه اصلا” لزومی به این کار می بینم . در نتیجه تصور می کنم با اعلام نهایت احترام و عزت شخصی که برای شما دوست و هموطن نادیده ام قائل هستم ، چند نکته را به نحوی روشن به عرض برسانم .
شما در دورهء لیسانس و به مدت چهار سال در دانشگاه فردوسی مشهد مهندسی کامپیوتر خوانده اید . اما بعد از اتمام دورهء لیسانس کامپیوترتان وارد دورهء فوق لیسانس اقتصاد شده یاد . حالا اینکه چگونه یک کارشناس کامپیوتر از حوزهء کامپیوتر وارد حوزهء علم اقتصاد میشود بر می گردد به ساختار آموزشی و ادری در ایران و ربطی به مووضع بحث ما ندارد . شما بعد از آنکه لیسانس کامپیوتر را گرفتید و بدون اینکه کارشناس اقتصاد باشید ، مدرک کارشناسی ارشد اقتصادتان را هم گرفتید ، برای اخذ دکترا در زیر مجموعه های علوم اقتصادی وارد ” دپارتمان اقتصاد ، تجارت و آمار ” موناش واقع در ملبورن استرالیا شده اید و در حال حاضر نیز در آنجا مشغول به درس و مشق هستید . اما شما به شکل عجیبی سعی دارید در نوشته هایتان خودتان را یک جغرافی دان – و آنهم کارشناس اقلیم شناس – معرفی کنید . از طرفی می پذیرید که در عمر شریفتان حتی یک واحد چغرافیایی و علوم زمنی و هر آنچه که مربوط به شناخت تفییرات اقلیمی و جهانگرمایی باشد را نخوانده اید ، اما از طرفی دیگر می فرمایید که مشغول نوشتن پایان نامهء دکترایتان در زمینهء مبحث جغرافیایی تغییرات اقلیمی هستید . من واقعا” نمی دانم علوم زمین و مباحث جغرافیایی و اقلیم شماسی در دانشکدهء آمار و اقتصاد دانشگاه موناش چه می کنند و از آن مهمتر اینکه دانشجویان علم اقتصاد و تجارت و آمار آن دانشگاه در حوزهء علوم جغرافیایی چه می کند؟!
البته کم نیستند کسانی که مثلا” عنوان تز دکترایشان را ” بررسی آماری لطمات وارد شده به اقتصاد خرد و کلان سواحل شرقی بنگلادش به دلیل بالا آمدن آب درای – ناشی از پدیدهء تغییرات اقلیمی ” انتخاب می کنند و در همان دانشگاه موناش هم به عنوان دانشجوی رشتهء آما یا اقتصاو یا تجارت مشغول به نوشتن پایان نامه شان می شوند . اما اینکه آن دانشجو بخواهد از وجود کلمه ” تغییرات اقلیمی گ در تیتر پایان نامه اش استفاده کتد و خودش را به عنوان یک کارشناس علم جغرافیا – آنهم از نوع اقلیم شماسش – جا بزند و وانمود کند که در حال تحقیق و پژوهش در باب علوم جغرافیایی هست ، کاری بسیار ناپسند و غیر اخلاقی مرتکب شده است . حکایت شما در مقابل سئوالات بنده مانند جوابهای شترمرغ شده است . به شتر مرغ گفتند بار ببر . گفت من مرغم! گفتند خب پس تخم بگذار ، گفت من شترم! . حالا حکایت جواب دادنهای شماست . به شما گفتم خودت بیا و چهار جمله بطور علمی دربارهء تغییرات اقلیمی ومعنای جغرافیی آن بنویس . گفتی من در زمینه مبحث تغییرات اقلیمی بی سوادم و نظری ندارم و می روم روی شانه های دیگران! می ایستم و با شما حرف می زنم . گفتم خب پس تویی که در این زمینه سوادی نداری و صاحب نظر نیستی لطف کن از شانه های کارشناسان این مبحث پایین بیا و برو در همان جای علمی خودت که کامپیوتر و اقتصاد هست بایست . اما شما می فرمایید که نخیر، من دکترای اقلیم شماسی دارم و در این زمینه پژوهشگرم!
بنده گفتگوی بیشتر با شما را موجب لوث شدن علم می دانم و از ادامهء گفتگوی با شما – البته صرفا” در این زمینه – معذورم . ضمن آنکه احترام و عزت شما هموطن عزیزم برایم کاملا” واجب و محفوظ است
اقیانوس ها در سراسر جهان در حال گرم تر شدن هستند و در واقع در به طور سراسری اقیانوس ها در حال جمع آوری انرژی با نرخ 4×10(21) Joules per year می باشند. به عبارت دیگر بیش از آنکه انرژی از اقیانوس ها خارج بشود به آن ها وارد می شود. در واقع گرم شدن اقیانوس ها و سرد نشدن آن ها نشان می دهد که عاملی برای گرم شدن کره ی زمین به حساب نمی آیند.
مرجع
Global ocean heat content 1955-2006 in light of recently revealed instrumentation problems, S. Levitus, J. I. Antonov, T. P. Boyer, R. A. Locarnini, H. E. Garcia, and A. V. Mishonov, GEOPHYSICAL RESEARCH LETTERS, VOL. 36, L07608
Levitus, S. “Warming of the world ocean.” Science 287.5461 (2000): 2225-2229.
پس تا اینجا سه مقاله ی علمی که نشان می دهد نقش اقیانوس ها و آتشفشان ها در انتشار گازهای گلخانه ای و گرم شدن کره زمین ناچیز است و این نفش فعالیت های انسانی است که قابل توجه است.
قربانت گردم ، مگر خانم نگس مجتهد تو را با جدل های فرسایشی اش دیوانه نکرد؟ علت عاصی شدن شما و هنکارانت در گفتگوی با آن بانوی عزیز و ساده دل چه بود؟ آن خانم محترم – که از قضا شخصا” تصور می کنم بسیار هم دوستدار و علاقمند شدید به محیط زیست هست – این بود که بدون اینکه در علوم کشاورزی و گیاهشناسی و محیط زیست و دیگر شاخه های مربوط به آنها علم و اطلاعی تخصصی داشته باشد ، صرفا” از سر علاقه و تجربه و مطالعهء فردی اش ، خودش را کارشناس و صاحب نظر در امور باغداری و گیاهشناسی و فضای شبز و جنگاداری تصور کرده بود و در مقابل شما شمشیرش را در هوا می چرخانید و هماورد طلب می کرد . شما هم هر چه سعی می کردی به توضیحات علمی و عقلی و منطقی مجابش کنید بی فایده بود . چرا؟ چون ایشان به دلیل حهلش در علوم مذکور ، قادر به درک مفاهیمی که شما بکار می بردید و نوع منطقی که از آن استفاده می کردید نمی شد . در نتیجه هم خودتان و هم دیگران واقعا” خسته شدند از ادامهء گفتگو با ایشان .
بحث جهانگرمایی و تغییرات اقلیمی هم همینگونه است . این مباحث زیر مجموعهء علمی هستند بنام علم جغرافیا . مجموعهء شاخه های علمی جغرافیای طبیعی نیز امروزه بنام علوم زمین شناخته میشوند و از شناخت عاق زمین را شامل میشوند تا لایه های گازی اطراف کرهء زمین . خب قربانت گردم ، آخر من چگونه می توانم در مقابل کسی که در طول عمرش حتی یک واحد درسی از زیر شاخه های مربوط به علوم زمین را نخوانده است بایستم و با او در مبحث جهانگرمایی و تغییرات اقلیمی گفتگو کنم؟ مگر رفرنس دادنهای خانم مجتهد و استنادش به پژوهشایی که در زمینهء بادمجان شناسی و کاشت سبزی خوردن در موئسسهء علمی ” تا ظهور امام زمان! ” انجام داده بود را از یاد برده اید؟ خب این رفرنس دادنهای بهروز و پژوهشهایی که به عنوان کارشناس کامپیوتر و اقتصاد در دانشکدهء آمار و تجارت دانشگاه موناش انجام میدهد هم همان حکایت نرگس مجتهد شده است . نرگس خانم ول کن بحث شیرین ” لزوم کشت بوتهء گل گاوزبان بجای درختان چنار تهران ” نبود و آقا بهروز هم ول کن بحث شیرین ” داغ شدن کرهء زمین و کن فیکون شدن دنیا بر اثر تغییرات اقلیمی ” نمی شود . شما خسته شدی از دست نرگس مجتهد و من هم خسته شدم از دست بهروز مهموئی .
خدمت آقای عبادی عزیز
سلام دوباره. آقای عبادی خیلی از این پرونده رو کردنتان خوشم می آید. تازه دارم می فهمم که وقتی از نوازش های شما می گویند یعنی چه. خصوصا اینکه سی وی ام را به دقت مطالعه کرده اید باعث افتخار است. اول اینکه من کامپیوتر را در پنج سال خواندم. اینکه بعد رفتم اقتصاد کاری است که در دانشگاه های برتر جهان بسیار مرسوم است و برعکس در ایران بسیار مذموم. خصوصا در سطح دنیا از مهندسی به علوم اجتماعی رفتن بسیار پسندیده است. رتبه ارشدم هم زیر پنجاه بود که یعنی می توانستم اقتصاد شریف و علامه بخوانم. اما خب مشهد است دیگر. اسم دپارتمان فعلی را اشتباه ترجمه کرده اید. اسم دپارتمان اقتصاد سنجی و آمار تجاری است. چند اشتباه دیگر: آن قضیه بنگلادش موضوع تزم نیست، مقاله ام هست. بررسی اقتصادی هم نیست، اقتصادی و اجتماعی است. آماری هم نیست، عاملگرایانه است.
راستش در استرالیا دانشجویان را بسیار تشویق می کنند که به جای کلاسیک و تک رشته ای فکر کردن به موضوعات میان رشته ای و چند حوزه ای فکر کنند و دامنه ی کاربرد پژوهششان را باز کنند و از گروه های دیگر استاد راهنما بگیرند. حوزه ی کار من جغرافی نیست. من اصلا در حوزه علمی محض تغییرات اقلیمی نه تحقیق می کنم و نه صاحبنظرم، فقط مطالعه دارم. حوزه ی کاری من مدلسازی اثرات اجتماعی و اقتصادی اثرات سناریوهای اقلیمی با روش عاملگرایانه با تاکید بر آینده ی کشورهای در حال توسعه است. عنوان پایان نامه و موضوع مقالاتم هم همین است.
شما هیچ جا مرا دعوت نکردید که در مورد مباحث اقلیمی بنویسم. شما گفتید افسانه است، من گفتم نیست. هنوز هم می گویم نیست.
در نهایتش باز هم می گویم که مثل تمام کسانی که اینجا می نویسند خیلی برای شما احترام قائلم و اگر بنده را قابل ندانید به هیچ وجه مزاحم وقت شریفتان نمیشوم و به عنوان یک بی سواد عوام از بین مجلات علمی بین المللی برای آقای درویش کامنت هایم را می گذارم.
ممنونم.
لطیف جان: یک روز در این تهران می خواستیم همایشی برگزار کنیم با موضوع تغییر اقلیم. طبق معمول دوستان فراوانی را یافتیم که جملگی از طرفداران نظریه تغییر اقلیم بودند و حاضر به بحث. اما بحث با کی؟! حقیقت داستان این بود که هیچکس جز ناصر کرمی را نیافتیم که یک تنه در برابر ایشان صف آرایی کند. یادم هست دکتر حمید طراوتی در آن همایش حرف جالبی زد. وی خطاب به ناصر گفت: همین که شما یک تنه حاضر شدید در این همایش شرکت کرده و ساز مخالف کوک کنید، ستایش برانگیز است! ناصر هم البته قول داد که به زودی چند مقاله آکادمیک در این حوزه انتشار دهد. اما این اتفاق نیافتد. حرف من این است که تو لازم نیست مخاطبین امروزت را ببینی که جملگی مانند خانم نجفی در این بحث وارد شده اند! تو بالاتر را ببین و برای ارتقای وبلاگستان فارسی یافته هایت را در این حوزه قلمی کن.
آیا قبول داری که در زبان فارسی، مقاله ای علمی و مستند در رد این نظریه تاکنون در هیچ یک از مراجع و ژورنال های علمی / پژوهشی منتشر نشده است؟ و آیا قبول داری که تاکنون هنوز هیچ اقلیم شناس ایرانی نتوانسته یک مقاله در رد این نظریه در مجلات معتبر بین المللی منتشر سازد؟
حرفم این است که ما در این زمینه بسیار کم کار بوده ایم و دوست داشتم به این بهانه تو و ناصر را وادارم که محتوای فارسی را غنا بخشید.
همین.
درویش جان چه ژورنالی؟ چه کارشناسی؟ چه کشکی؟ چه پشمی؟ ما کارشناسمان کجایمان بود؟ ما که از خدایمان هست آدمهایی در کشورمان پیدا بشوند که دربارهء مسائل علمی روز جهان نظر بدهند . کاشکی عده ای کارشناس پیدا بشوند و در تایید همان ال گور حرف بزنند . آنجوری لااقل دلمان خوش میشود که ما هم چهارتا کارشناس داریم که حرفی برای گفتن دارند . بدبختی ما این هست که آدم نداریم . ما نه کارشناس داریم ، نه پژوهشگاه داریم ، پژوهشگر داریم ، نه اصلا” گوشی برای شنیدن به حرفهای عالمان و کارشناسان و پژوهشگران داریم . هر چه داریم از نوع ” رفع تکلیفی ” اش هست . یعنی به ظاهر همه چیز داریم اما در عمل هیچ چیز نداریم . هر چه هست ظاهری و جعلی و نمادین و بی خاصیت و غیر موثر و بدون کاربرد و بی عمل هست . البته استثناء هایی هم همیشه هستند اما من صحبت از قاعده می کنم . جدیدترین کتابهای درسی ئانشگاه تهران را که ورق زدم متوجه شدم منابعشان تماما” مربوط به سالهای پیش از دههء شصت میلادی است! کتاب زمین شناسی – از انتشارات تهران ، چاپ 1387 – همهء تئوری ها و نمودارها و نتیجه گیری های زمین شناسی اش متعلق به کتابهای فرانوسی منتشر شده در سالهای 1948 و 1963 فرانسه بود . جالب اینجاست که هفت سال پیش و وقتی کتاب بسیار بزرگ و قطور ” مبانی جغرافیای طبیعی ” منتشر شده از سوی دانشگاه بوستون آمریکا را به من دادند تا به عنوان منبعی جهت پاس کردن یکی از دروسم بخوانم ، یک عدد سی دی هم در آن بود که دانشجویان باید آنرا در کامپیوترشان نصب می کردند تا دانشجویان رشتهء جغرافیا و زمین شناسی منتظر جاپ جدید آن کتاب در سال بعدش نباشند و نتایج علمی و آمار و ارقامی که در آن کتاب بود بطور روزانه و آن لاین اصلاح میشد!
آنچه که در کشور ما وجود دارد صرفا” کاریکاتوری از علم است . خدا رحمت کند سپهد حاجعلی رزم آرا . ایشان علاوه بر سمت نظامی و سیاسی اش ، بزرگترین جغرافیدان ایران نیز بود . آن خدابیامرز آمد و رو به نمایندگانی مانند مرحوم دکتر مصدق ، که میخواستند بدون مطالعه و بی هیچ حساب و کتاب عقلی و منطقی و بطور ناگهانی ملی کنند ، گفت : عزیزانم! ما در حال حاضر حتی قادر به ساختن یک آفتابه هم نیستیم ، چه رسد به تبحر داشتن در علوم مربوط به نفت … و زدند آن بیچاره را کشتند .
کوفی عنان با نهایت تحقیر کردن ما گفته بود ایرانی ها صد سال است نفت استخراج می کنند ولی هنوز قادر به ساختن یک پالایشگاه کامل نفتی نیستند . راست هم می گفت . کارشناسان ما همان حضاری هستند که در جلسهء آجیل خوران قالیباف چرت می زدند و یا در عالم هپروت سیر می کردند . ما کارشناسمان کجایمان بود؟ خدا رحمت کند پروین اعتصامی را :
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست
و ….
گفت باید حد زند هشیار مردم مست را
گفت هشیاری بیار ، اینجا کسی هشیار نیست ..
پاسخ:
لطیف گرامی، اگر قبول داری که امثال کوفی عنان ها با آن جمله، ما را تحقیر کرده اند؛ چرا پس خودمان بر این تحقیر بیافزاییم؟ من هم قبول دارم که مشکلات فراوانی در حوزه نهادهای دانشگاهی و پژوهشی مان وجود دارد؛ اما آیا واقعاً آن گونه که گفته ای: ما کارشناس مان کجایمان بود؟ یعنی هیچ پژوهشگر و کارشناسی در ایران وجود ندارد که از استاندارهای عنوانش برخوردار باشد؟ آیا این سیاه نگری مطلق، بی انصافی در حق بزرگوارانی چون استاد آهنگ کوثر و کامبیز بهرام سلطانی و … نیست؟ و آیا با چنین نگاهی می توان ایران را ساخت و جوانان را همچنان با امید واداشت که علم آموزی را به کناری ننهند؟!
آیا واقعاً اینجا کسی هشیار نیست؟!
این هم چند لینک دیگر برای دوستانی که ممکن است علاقمند باشند آمارهای دیگری را در این حوزه ببینند
http://en.wikipedia.org/wiki/File:Greenhouse_Gas_by_Sector.png
که نشان می دهد حدود 72 درصد انتشار گازهای گلخانه ای ریشه در فعالیت های انسانی دارد. مرجع:
Emission Database for Global Atmospheric Research version 3.2
و این هم نموداری از موسسه ی منابع جهانی که نشان می دهد دهان گاو و گوسفندها و مجموع فعالیت های کشاورزی منبع کمتر از پانزده درصد گازهای گلخانه ای هستند در حالی که سایر بخش هایی که به دلیل فعالیت های انسانی رشد کرده اند بخش عمده ای را شامل می شوند.
http://cait.wri.org/figures/World-FlowChart.jpg
این نمودار در مورد اینکه بر خلاف گفته ی منتقدین عالم تغییر اقلیم فعالیت های خورشیدی نیست چرا که دمای خورشید در حال حاضر در حال کاهش است
http://www.skepticalscience.com/images/Temp_vs_TSI_2009.gif
و این همه توضیح تصویر که مرجع برخی اطلاعات آن ناسا است و مابقی مربوط به نهادی است که در سطر آخر گفته شده است.
Figure 1: Annual global temperature change (thin light red) with 11 year moving average of temperature (thick dark red). Temperature from NASA GISS. Annual Total Solar Irradiance (thin light blue) with 11 year moving average of TSI (thick dark blue). TSI from 1880 to 1978 from Solanki. TSI from 1979 to 2009 from PMOD.
در کامنت باید جای کلمه ی عالم با عامل عوض شود.
لیستی که در زیر درج می کنم اسامی برخی مراکز علمی است که شواهد و مباحث علمی را در این حوزه مورد تایید قرار داده اند و قبول کرده اند که بخش عمده ای از افزایش دمای کره ی زمین در دهه های اخیر به دلیل فعالیت های انسانی است.
American Association for the Advancement of Science, American Astronomical Society, American Chemical Society, American Geophysical Union, American Institute of Physics, American Meteorological Society, American Physical Society, Australian Coral Reef Society, Australian Meteorological and Oceanographic Society, Australian Bureau of Meteorology and the CSIRO, British Antarctic Survey, Canadian Foundation for Climate and Atmospheric Sciences, Canadian Meteorological and Oceanographic Society, Environmental Protection Agency, European Federation of Geologists, European Geosciences Union, European Physical Society, Federation of American Scientists, Federation of Australian Scientific and Technological Societies , Geological Society of America, Geological Society of Australia, International Union for Quaternary Research, International Union of Geodesy and Geophysics, National Center for Atmospheric Research, National Oceanic and Atmospheric Administration, Royal Meteorological Society , Royal Society of the UK, Academia Brasiliera de Ciencias (Brazil), Royal Society of Canada, Chinese Academy of Sciences, Academie des Sciences (France), Deutsche Akademie der Naturforscher Leopoldina (Germany), Indian National Science Academy, Accademia dei Lincei (Italy), Science Council of Japan, Russian Academy of Sciences, Royal Society (United Kingdom), National Academy of Sciences (USA)
این حقیقت که جامعه علمی پذیرفته و ثابت کرده است که عامل افزایش دمای زمین ، افزایش دمای خورشید نیست، می تواند در جای خود بسیار با اهمیت باشد و فرضیه انسانی بودن عامل جهان گرمایی را بیشتر ثابت کند.
ممنون از وقتی که می گذاری بهروز عزیز.
درود …
راستش آن زمان که نوشتم 48 ساعت مطمئن بود که اگر تایم گپ 47 ساعت و 59 دقیقه باشد هم جای اعتراض از طرف شمارا خواهد داشت!ولی خب شما راست می گویید
از4:47عصر، 23 تیر تا 12:40 ،25 تیر ، دو سه ساعت بیشتر نیست !
برایم جالب بود که آقای حسنی را که خود من به عنوان خواننده همیشگی نوشته هایشان ، هیچ گاه ندیده ام بی ربط و بدون منبع ( حتا در مورد بدیهیات!!)سخنی بگویند با خانم نجفی هم تراز و حتا هم راستا دیده اید !
در مورد کارشناس هایمان با شما بسیار موافقم ، تا وقتی که ما به عنوان قشر تحصیل کرده نتوانیم بدون عصبانی شدن و حتا دشارژ شدن (ر.ک :این آخرین کامنت من زیر این پست است!) ، قربانت گردم گویان به جان هم بیفتیم و پاس کردن یا نکردن فلان واحد دانشگاهی را ساده لوحانه مایه فخر خود بدانیم ؛ دیگر چه انتظاری داریم !؟
با استاد درویش در مورد این سیاه نگری کلی که متاسفانه در بیشتر اقشار روشنفکر و روشنفکر نمایمان (!)دیده می شود ؛ در حق اساتید به حق ، ظلم کرده ایم موافقم !
و البته این جای بحث دارد که ما می خواهیم باور کنیم که از ماست که بر ماست یا خودمان به جان خودمان می افتیم ؟!
اما بروم سراغ این نکته که آیا واقعا قرار است تغییرات اقلیمی اثرات فاجعه بار به همراه داشته باشد؟ آیا قرار است کره ی زمین نابود بشود؟
پاسخ به این سوال به این سادگی ها نیست. در واقع یکی از نقاط قابل توجه در مباحث اقلیمی همین وجود نااطمینانی است که باعث می شود نتایج و خروجی ها به طور مستمر در بازه های اندکی تغییر کنند هرچند کلیات به طور عمومی ثابت است. این نااطمینانی توسط پژوهشگران این حوزه بارها مورد تاکید و توجه قرار گرفته است.
این بحث یک موضوع پیچیده است و در یک حوزه ی علمی یا یک گرایش خاص نمی گنجد. امروزه گروه های علمی که مباحث اقلیمی را بررسی می کند، از مجموعه متنوعی از تخصص ها استفاده می کنند تا بتوانند نتایج علمی بهتری را بگیرند. نکته جالب دیگر اینجا است که تغییرات اقلیمی می تواند نتایج مثبتی را هم به دنبال داشته باشد. مثلا پیش بینی می شود زمینه رشد محصولات کشاورزی در برخی مناطق بهبود پیدا کند.
مثلا برخی نتایج مثبت احتمالی تغییر اقلیم روی کشاورزی را اینجا ذکر می کنم اما لینک ها را درج نمی کنم تا مبادا مطلبم اسپم شود. اگر دوستان علاقمند بودند اطلاعات بیشتر را از طریق ایمیل از من دریافت کنند:
Improved agriculture in some high latitude regions
Increased growing season in Greenland
Increased productivity of sour orange trees
اما اثرات منفی این تغییرات بر کشاورزی عبارتند از:
کاهش دسترسی به منابع آب، افزایش احتمال آتش سوزی، افزایش مساحت بیابان ها، کاهش میزان برداشت برخی محصولات مانند برنج به دلیل افزایش دمای شب و …
این هم سه مرجع علمی در این زمینه
rreversible climate change due to carbon dioxide emissions PNAS 2009 106 (6) 1704-1709; published ahead of print January 28, 2009,
The distributional impact of climate change
on rich and poor countries, ROBERT MENDELSOHN, Environment and Development Economics 11: 159–178
Tao, F., Y. Hayashi, et al. (2008). “Global warming, rice production, and water use in China: Developing a probabilistic assessment.” Agricultural and Forest Meteorology 148(1): 94-110.
ویرایش :
با استاد درویش در مورد این سیاه نگری کلی که متاسفانه در بیشتر اقشار روشنفکر و روشنفکر نمایمان (!)دیده می شود ؛و این که با این نگاه در حق اساتید به حق ، ظلم می کنیم موافقم !
و البته این جای بحث دارد که ما می خواهیم باور کنیم که از ماست که بر ماست یا خودمان به جان خودمان می افتیم ؟
مسعود جان: بارها گفته ام که خطاب لفظ استاد به همچو منی، جفای آشکار در حق اساتید فرزانه ای چون آهنگ کوثر و اسماعیل رهبر و کامبیز بهرام سلطانی و … است.
لطفاً مرا همان “درویش” خطاب بفرمایید.
متشکرم.
اختیار دارید آقای درویش و ممنون از سایر دوستان.
اثر بعدی در حوزه ی سلامت است. گرچه برخی مطالعات نشان می دهد که افزایش دما ممکن است از برخی تلفات زمستانی جلوگیری کند اما در آن سوی ماجرا خبرها چندان خوشایند نیست.
افزایش مرگ و میر در اثر موج های گرما، افزایش استرس گرمایی در میان انسان ها و حیوانات، افزایش بروز بیماری هایی مانند مالاریا و آلرژی ها روی دیگر سکه اند. اما مراجع این ادعاها:
Temperature, temperature extremes, and mortality: a study of acclimatisation and effect modification in 50 US cities, M Medina-Ramón, J Schwartz1, Occup Environ Med 2007;64:827-833
An adaptability limit to climate change due to heat stress PNAS 2010 107 (21) 9552-9555; published ahead of print May 3, 2010
Interaction of the Onset of Spring and Elevated Atmospheric CO2 on Ragweed (Ambrosia artemisiifolia L.) Pollen Production
Christine A. Rogers, Peter M. Wayne, Eric A. Macklin, Michael L. Muilenberg, Christopher J. Wagner, Paul R. Epstein, and Fakhri A. Bazzaz,
Environ Health Perspect. 2006 June; 114(6): 865–869.
راستی! نگران اسپم شدن در محیط وردپرس نباش. اگر مایل هستید تا لینکی را معرفی کنید، آن کار را انجام دهید. من مدیریت می کنم.
درود …
خواهش می کنم ،شما برای من ،مرتبه ی استادی دارید…
سپاسگزارم.
اما من مرتبه “درویشی” را به هر مرتبه ای در این عالم ترجیح می دهم.
ببخشید که تعداد کامنت ها دارد زیاد می شود. هرجا حس کردید زیاده گویی است بفرمایید.
موضوع بعدی خطرات پیش رو برای مناطق قطبی و یخچال های طبیعی است که حالا به مقالاتی که دیده ام و نگاه کرده ام دسترسی ندارم. این حوزه شامل مواردی مثل کاهش تعداد خرس های قطبی، کاهش منابع آبی مبتنی بر یخچال های طبیعی، و افزایش سطح دریاها می شود. اگر فرصت کنم دوشنبه جستجو می کنم و در این مورد هم مراجعی را درج می کنم.
خود بحث افزایش سطح دریاها می تواند فجایع اجتماعی به خصوصا در حوزه مهاجرت انبوه به همراه داشته باشد. فعلا این کار بانک جهانی را دم دست دارم
The impact of sea level rise on developing countries : a comparative analysis
که فکر می کنم به طور رایگان در دسترس باید باشد.
باز در بخش خروجی های مثبت بگویم که تغییر اقلیم ممکن است باعث افزایش رشد درختان در برخی مناطق به گمانم حاره ای شود. شرمنده ام که چون این حوزه هم خیلی به کارم مرتبط نیست در حال حاضر مقاله ی مرتبطش را ندارم.
ممنون … بی شک این کامنتها و لینک ها برای آیندگانی که در جستجوی واقعیت نگاه ایرانیان به تغییر اقلیم هستند، مفید خواهد بود و در حافظه این تارنما برای همیشه خواهد ماند.
درود …
اما برویم در حوزه ی اقتصادی. راستش کاری که من دارم انجام می دهم شبیه سازی کامپیوتری یک مدل اقتصادی اجتماعی برای بررسی اثرات تغییر اقلیم است چون من شخصا منتقد روش های کلاسیک در این زمینه هستم. اما در نهایت مدل های ایستا و پویای فعلی خبرهای چندان خوشایندی را در این بخش به همراه ندارند.
ضربه به زیرساخت های اقتصادی و اجتماعی، افزایش احتمال درگیری، کاهش رشد اقتصادی و …
در این رابطه با اینکه کارهای زیادی را روی سیستمم دارم و حتی اخیرا دو سه کتاب خوب خوانده ام اما هیچ کدام را معرفی نمی کنم چون با روش علمی اشان موافق نیستم!!! منصفانه است، نیست؟
این نتیجه گیری گزارش صندوق جهانی پول است:
Climate change is a powerful global trend that, along with trade and financial integration, is likely to have profound effects on economies and markets in coming decades. As temperatures and sea levels rise and precipitation patterns change, the global pattern of comparative advantage will shift in tandem. This will prompt structural changes within economies, at the domestic as well as at the global level. There will be shifts in international trade, in capital and migration flows, and in the prices of commodities, other goods and services, and assets.
که اصل گزارش سال 2008 آن پیرامون اثرات احتمالی تغییرات اقلیم بر روی اقتصاد اینجا است. در حال حاضر فکر نمی کنم مرجع معتبرتری از صندوق داشته باشم.
http://www.imf.org/external/pubs/ft/weo/2008/01/pdf/c4.pdf
بسم الله الرحمن الرحیم
عبداللطیف عبادی گفته است :
شنبه ۲۶م تیر ۱۳۸۹ در ۱۳:۴۰
قربانت گردم ، مگر خانم نگس مجتهد تو را با جدل های فرسایشی اش دیوانه نکرد؟ علت عاصی شدن شما و هنکارانت در گفتگوی با آن بانوی عزیز و ساده دل چه بود؟ آن خانم محترم – که از قضا شخصا” تصور می کنم بسیار هم دوستدار و علاقمند شدید به محیط زیست هست – این بود که بدون اینکه در علوم کشاورزی و گیاهشناسی و محیط زیست و دیگر شاخه های مربوط به آنها علم و اطلاعی تخصصی داشته باشد ، صرفا” از سر علاقه و تجربه و مطالعهء فردی اش ، خودش را کارشناس و صاحب نظر در امور باغداری و گیاهشناسی و فضای شبز و جنگاداری تصور کرده بود و در مقابل شما شمشیرش را در هوا می چرخانید و هماورد طلب می کرد . شما هم هر چه سعی می کردی به توضیحات علمی و عقلی و منطقی مجابش کنید بی فایده بود . چرا؟ چون ایشان به دلیل حهلش در علوم مذکور ، قادر به درک مفاهیمی که شما بکار می بردید و نوع منطقی که از آن استفاده می کردید نمی شد . در نتیجه هم خودتان و هم دیگران واقعا” خسته شدند از ادامهء گفتگو با ایشان .
ج:
از اینکه مودبانه و با احترام اظهار نظر کردید و از اینکه مرا دوستدار و علاقمند شدید به محیط زیست معرفی کردید تشکر می کنم
واقعا در تمام این اظهار نظر ها به اندازه این یکی خوشحال نشدم که مانند بقیه مرا نابود کننده محیط زیست معرفی نفرمودید واقعا این عبارت شما “بسیار هم دوستدار و علاقمند شدید به محیط زیست هست” بشارت بزرگی برایم بود واقعا متشکرم حداقل این گفتگو ها تا این حد نتیبجه داده بزرگترین دستاورد است
بله این واقعیت است و به محیط زیست و جانداران آن علاقمندم حتی به همان گیاهان و درختان “غیر مثمر ” هم دشمن نیستم
اما خودم را کجا کارشناس و صاحب نظر امور باغداری و کشاورزی و گیاهشناسی و … معرفی کردم مقابل چه کسی شمشیر در هوا چرخاندم نکاتی را صرفا برای مطالعه در اختیار این کارشناسان البته با واسطه قرار داده بودم دلشان می خواست استفاده می کردند دلشان نمی خواست دور می انداختند این کارشناسان محترم بودند که این موضوع را وارد فضای مجازی کردند و اینجانب علیرغم میلم و انهم یک سال و نیم بعد دارم جوابهایی را می نویسم که واقعا اشتباه بوده
بعد هم اینجانب کماکان آماده بحث هستم و به یاری خداوند ادامه خواهم داد
برادر محترم کجا دلیل علمی بود؟ کجا منطق بود یکی بحث با خودتان
به عنوان مثال:
1- شما کارشاس دین هستید یا نه؟
شما محدث و کارشناس حدیث هستید یا نه؟
اگرهستید چرا این اظهار نظر های کاملا اشتباه را در حدیث شناسی ابراز کردید؟
اگر حدیث شناس نیستید چرا در باره رد روایات آنهم با دلایل واهی اظهار نظر کردید؟
2- شما خودتان واقعا کارشناس گیاه هستید یا نیستید
اگر کارشناس گیاهان نیستید به چه جهت در باره تاریخ بادنجان اظهار نظر کردید؟
پس چرا شما بتوانید در علوم حدیث و علوم گیاه شناسی اولا اظهار نظر کنید
دوم اظهار نظرتان هم نادرست باشد
چرا من حق نداشته باشم در باره گیاهان اظهار نظر کنم
چرا شما بتوانید در علوم حدیث و همچنین گیاه شناسی اولا حق اظهار نظر داشته باشید و دوم این همه اشتباه بکنید اما من این حق را نداشته باشم
اگر کارشناس گیاه هستید شما هم اشتباه عجیبی در باره تاریخچه بادنجان کردید و آنهم برای رد روایات بادنجان که در کتب معتبر شیعه آمده
آقای عبادی : أحمد بن محمد بن خالد البرقي که در کتاب “المحاسن” خود روایات باذنجان را آورده سال 274 هجری وفات کرده و شیخ کلینی صاحب کتاب معتبر و گرانسنگ “کافی” سال 329 وفاتش بوده که روایات بادنجان را با سند در کتاب کافی آورده چند قرن قبل از تاریخی که شما ادعا می کنید تا قبل از آن اعراب مطلقا بادنجان ندیده بودند از دنیا رفته اند
آقای عبادی شما ادعا می کنید در صدر اسلام مطلقا اعراب تا اواخر دوره عباسیان 656- 132هجری 1258-750 میلادی باذنجان ندیده بودند و این را با یقین بیان می کنید یعنی اعراب تا حدود قرن 7 هجری و یا قرن 13 میلادی مطلقا بادنجان ندیده بودند در حالیکه الخلیل الفراهیدی در قرن دوم هجری و هشتم میلادی همزمان با شروع عباسیان و حدود 5 قرن قبل از قرنی که شما ادعا کردید اعراب باذنجان را مطلقا ندیده بودند مولف اولین کتاب لغتی که در عرب تدوین شده است یعنی “کتاب العین” ذکر کرده علاوه بر “الباذنجان” این گیاه چند نام عربی دیگر نیز دارد و نیز در قرن دوم یعنی 5 قرن قبل از وقت ادعایی شما باذنجان آنقدر معروف بوده که الخلیل الفراهیدی در معرفی گیاهان دیگر از شباهت آنها به باذنجان استفاده کرده است
جناب آقای عبادی شما که عرب هستید بدانید بادنجان نزد همان عرب قدیم که ادعا کردید مطلقا بادنجان ندیده بودن حدود 14 اسم دارد
اسامی متعدد قدیمی بادنجان نزد اعراب قدیم به نقل از کتب لغت قدیم مانند کتاب العین فراهیدی تولد آخر قرن اول معجم مقاییس اللغة – أبو الحسین أحمد بن فارس زکریا ، القاموس المحیط – الفیروز آبادی ، تاج العروس – الزبیدی
الوغد ، المغد ، الأنب، واحدته أنبة ، القهقب ، الکهکم والکهکب ، الحدق ، الحذق ، الحدق، الحذق، الجدح، الحیصل ، الشرجبان، الأنفحة
همگی این اسامی بادنجان نزد اعراب قدیم بوده است
اشکالی ندارد اینکه شما بفرمایید اعراب مطلقا باذنجان تا اواخر عباسیان ندیده بودند امثال این حرفها علمی و کارشناسی باشد اما تحقیقات اینجانب همگی جهل باشد نمی دانم شاید هم از جهلم نمی توانم درک کنم حرف شما درست تر از ده ها کتاب روایی و کتاب لغت و تاریخ و پایگاه های انگلیسی عربی و اسپانیایی است و از جهلم نمی توانم حرف شما را مبنی بر عدم امکان بادنجان در جزیره العرب تا اواخر دوره عباسیان نمی توانم باور کنم اما حرف ده ها روایت از کتب معتبر شیعه ماند کافی را مبنی بر وجود بادنجان قبل از تاریخ شما بهتر باور می کنم
چکنم از جهلم است که حرف چند کتاب لغتی که چنر قرن قبل از حرف شما از دنیا رفته اند بهتر باوز می کنم
و از جهلم است که حرف ده ها پایگاه عربی و انگلیسی و اسپانیایی را که صراحتا می گویند اعراب بادنجان را اوایل قرون وسطی وارد اروپا کردند بهتر باور می کنم
شاید همه اینها از جهلم باشد
بزودی یک تحقیق مختصری پیرامون بادنجان انجام خواهم داد انشاءالله
این را برای این نوشتم که فکر نکنید فقط دیگران اشتباه می کنند و فقط دیگران در علوم غیر تخصصی خودشان وارد می شوند
امید وارم ناراحت و عصبانی نشوید و لحن ملایم فعلی تان عوض نشود
موفق باشید
درود بر خانم نجفی گرامی که حالا دارند یواش یواش خواننده ی همه ی یادداشت های مهار بیابان زایی می شوند.
این البته رخداد بسیار مثبتی است و امیدوارم تداوم یابد.
بسم الله الرحمن الرحیم
• عبداللطیف عبادی گفته است :
شنبه ۲۶م تیر ۱۳۸۹ در ۱۴:۲۶
درویش جان چه ژورنالی؟ چه کارشناسی؟ چه کشکی؟ چه پشمی؟ ما کارشناسمان کجایمان بود؟ ما که از خدایمان هست آدمهایی در کشورمان پیدا بشوند که دربارهء مسائل علمی روز جهان نظر بدهند .
آنچه که در کشور ما وجود دارد صرفا” کاریکاتوری از علم است .
ج:
وای بر ما وای بر محیط زیستمان وای بر باغاتمان وای بر جنگلهایمان
وای بر آینده فرزندانمان وای و صد وای بر آینده تغذیه فرزندانمان وای و صد وای بر آینده جانداران ما
پس هیچ کارشناسی نداریم؟
آیا در کشور ما کاریکاتوری از علم وجود دارد؟ پس در کشاورزی و تحقیقات جنگلها و مراتع هم کاریکاتوری از علم وجود دارد وای بر ما وای بر ما
شاید به این دلیل باشد که علوم خودمان را کنار گداشتیم وحی را زیر پا انداختیم آن علوم ارزشمند که روزی اروپای قرون وسطی مقابل آن سر تعظیم فرود آورد و از آن استفاده کرد و توانست خود را به اینجا برساند را ما رها کردیم
و در هر دانشی به علوم ترجمه ای رو آوردیم هرچه را آنها بدست آوردند غبط یا صحیح و 50 سال دیگر به ما رسید آنهم نه علم جدیدشان استفاده می کنیم
نمونه اش همین بحث فضای شبز است وقتی زیباترین شهر دنیا یعنی ونکوور که باغ بوچارت در آن است به این نتیجه برسد و به طور رسمی و قانونی کاشت درختان میوه را در پارکهایش تصویب کند شاید کارشناسان وابسته به علوم ترجمه ای 50 سال یا 100 سال دیگر از ونکوور تقلید کنند
البته امید وارم این چند جمله به کسی برنخورد واقعا از این اظهار نظر آقای عبادی به فکر فرو رفتم
و از خود پرسیدم آیا حرف ایشان درست است یا نه
اگر خدای ناکرده درست نباشد وای بر ما چرا باید کسانی پیدا شوند و به نام دوستداران طبیعت اینگونه بی محابا کارشناسان کشور ما را بکوبند و اگر خدای ناکرده درست باشد بازهم وای بر ما و بر کارشناسان ما
نمی دانم من که حیرت کردم و تاسف و افسوس
انگار ورود به عالم محیط زیست ملازم است با تاثر و تاسف و غم و اندوه و ……
بسم الله الرحمن الرحیم
# محمد درویش گفته است :
شنبه ۲۶م تیر ۱۳۸۹ در ۱۷:۰۴
درود بر خانم نجفی گرامی که حالا دارند یواش یواش خواننده ی همه ی یادداشت های مهار بیابان زایی می شوند.
این البته رخداد بسیار مثبتی است و امیدوارم تداوم یابد.
”
ج:
اما این عالم و افرادش متفاوت هستند با آن ذهنیت مثبتی که دو سال قبل داشتم این فضا علاوه بر فضای مچ گیری و فضای خشن توهین و…. حاوی چنین اخبار غم انگیزی هم هست فکر می کنید من از اینکه کارشناسان کشورم اینگونه مورد اهانت قرار می گیرند و یا از اینکه “آنچه که در کشور ما وجود دارد صرفا” کاریکاتوری از علم است ” خوشحال می شوم؟
وجود اینگونه مطالب چه راست باشد و چه نادرست باشد اخبار خوشایندی نیست
موفق باشید