بزرگترین چالاب داخلی کشور با قدمتی بیش از 400 هزار سال میرود تا به تاریخ بپیوندد. در این باره حتا یاددشتهای تلخی به تاریخ 800 سال بعد هم نوشته شده که در جای خود میتواند بسیار تأملبرانگیز باشد!
امّا حقیقت این است که چه با عینک طنز یا با چشمانی اشکبار به این مروارید غلتان در چشم گربهنشان نقشهی وطن بنگریم، اصل ماجرا زیاد تغییری نمیکند! میکند؟ ماجرایی که کوس رسواییاش با هجوم یکبارهی رنگ سرخ به این دریاچه و فاش شدن 5 نظریه در چرایی آن، ابعادی انکارناپذیرتر هم یافت …
نخستین فرضیه را سید غلامرضا میرکی، مدیرکل دفتر محیط زیست و توسعه پایدار سازمان تحقیقات کشاورزی مطرح کرد و صراحتاً در یازدهمین روز امرداد 1389 در حضور نگارنده – که به بازدید از منطقه رفته بودیم – گفت: این پدیده همان بلوم پلانکتونی یا شکوفایی جلبکی – Algal bloom – و یا به عبارتی سادهتر: کشند قرمز مشهور – RED TIDE – است که حالا پس از خلیج فارس و دریای مازندران (کاسپین)، اینک دریاچهی رو به احتضار ارومیه را به عنوان سوّمین قربانی خود برگزیده است. باید بدانیم که بلوم (شکوفایی) پلانکتونی یا جلبکی هنگامی رخ میدهد که پسابهای حاوی مواد مغذی به محیطهای آبی و کم عمق در سواحل وارد شوند. این مواد معمولاً ترکیبات فسفر و ازت هستند که عمدتاً از طریق زهابهای کشاورزی و فاضلابهای شهری و صنعتی به دریاچه ارومیه ریخته میشوند.
امّا ماجرا به همین جا ختم نشد، زیرا مسعود باقرزاده کریمی، کارشناس دفتر تالابها در سازمان حفاظت محیط زیست در گفتگو با خبرگزاری مهر، ضمن رد نظریهی دکتر میرکی، دلیل سرخشدن دریاچه ارومیه را تغییر ترکیبات نمک دانست و گفت: وقتی شوری آب از حد استاندارد فراتر رفته و به حد فوق اشباع رسید، ترکیبات نمک عوض میشود و برخی از انواع نمکها، به ویژه نمکهای دارای ترکیبات سدیم که رنگ بلورهای آن سفید است، رسوب میکنند؛ اما برخی دیگر از نمکها به ویژه نمکهای منیزیمدار که نارنجی رنگ یا نارنجی مایل به قرمز هستند، به علت مقاومت بالا همچنان به صورت محلول در آب دریاچه باقی میمانند.
با این وجود، این هم پایان ماجرا نبود، زیرا حسن عباس نژاد – مدیرکل محیط زیست استان آذربایجان غربی – بروز این پدیده را نه به کشند قرمز و نه بلورهای نمک منیزیم دار مربوط ندانست! بلکه به ترشح شکوفههای جبلکی به نام “Dunalilla salina ” مربوط دانست. وی گفت: این جلبک به دلیل بالا رفتن میزان غلطت نمک دریاچه ارومیه، برای سازگاری با محیط زیست و تنفس بهتر اقدام به ترشح مادهای قرمز رنگ برای مقابله با شوری و ادامه حیات خود کرده است. گفتنی آن که آن مادهای که عباسنژاد از آن یاد کرده است، چیزی نیست جز بتا کاروتن که امروزه در برخی ممالک جهان از جمله آمريكا و استراليا به منظور استخراجش آن جلبک را كشت ميدهند؛ جلبكی که از منابع تغذيه آرتمياي درياچه اروميه هم به شمار میرود. اما وجود این جلبک در دریاچه شور ارومیه در حالی ذکر میشود که پیشتر، باقرزاده کریمی امکان حیات جلبکها در آبی با این درجه از شوری را مردود دانسته بود !
جالبتر از همه آن که نظریهی چهارمی هم وجود دارد و این رنگ قرمز را به وجود لاشهی آرتمیاهای مرده در آب دریاچه ربط میدهند. در این ارتباط، رضا ملك زاده، متخصص بيوتكنولوژي آبزيان و عضو هيأت علمي پژوهشكده آرتميا و جانوران آبزي دانشگاه اروميه با بعيد دانستن بروز پديده كشند قرمز در درياچه اروميه گفت: پس از مشاهدات مستقيم، نمونه گيري و انجام مطالعات ميكروسكوپي مشخص شد رنگ قرمز آب درياچه اروميه مربوط به تلفات آرتمياهايي هست كه قبلاً وجود داشته ولي بر اثر تلاطم امواج، در يك خط قرار گرفته و باعث ايجاد رنگ قرمز شدهاند. وي توضيح داد: وقتي باقيمانده و تلفات آرتمياها در شرايط كم اكسيژني قرار ميگيرند، گلبول هاي قرمزشان افزايش يافته و در تركيب با نمكها، خطوطي به وجود ميآيد كه رنگ آب را متمايل به سرخي ميكند. دكتر ملك زاده همچنين كاهش عمق آب درياچه به دليل گرماي زياد هوا و تشديد عمل تبخير را در ايجاد رنگ قرمز درياچه اروميه مؤثر خواند و افزود: با كاهش عمق آب، تخمهاي انبوه و متمركز آرتمياها كه در قعر درياچه رسوب كردهاند، خودنمايي ميكنند و رنگ قرمز آب درياچه مربوط به اين تخم هاست.
و اما آخرین فرضیه را دکتر محمدعلی آموزگار، دانشیار دانشگاه تهران مطرح کرده و میگویند: چرا شلوغش میکنید؟ دریاچه ارومیه اصلاً 5 رنگ است! وی خاطرنشان میکند: دریاچه ارومیه در فصول مختلف علاوه بر رنگ طبیعی با توجه به میکروارگانیزم غالب میتواند قرمز، صورتی، سبز و نارنجی هم دیده شود.
هفتهی گذشته مجدداً موضوع را با دکتر میرکی، صاحب فرضیه نخست مطرح کردم، ایشان هم ضمن گلهمندی از وضعیت حاضر باز هم بر درستی نظریهشان که مبتنی بر مطالعات گسترده مشاور یکم است، تأکید کردند. ظاهراً هیچ یک دیگر از طرفین ماجرا و صاحبان نظریههای چهارگانهی دیگر هم اعلام نکردهاند که اشتباه کردهاند! هرچند اصولاً مگر در ایران میشود کسی اشتباه کند؟!
به هر حال، اینک این پرسش جدی مطرح است که چرا پیش از آن که موضوع رسانهای شود و مسئولین مجبور به پاسخ نشوند، مدیران مربوطه اقدام به بررسی ماجرا نکرده و ابعاد آن را تشریح ننمودند؟ مگر هماکنون وضعیت دریاچه ارومیه در شدیدترین حالت نظارتی و هشدار قرار ندارد و مگر دست کم سه استاندار و دو وزیر و یک معاون رییسجمهور در کار مدیریت آن، تفاهمنامهی مشترک امضاء نکردهاند! چگونه است که در مواجهه با چنین رخدادی، آن هم در منطقهای که با عنوان پارک ملی از آن یاد میشود و قاعدتاً باید واجد بیشترین درجه نظارتی باشد، چندین عامل نامرتبط را باید به عنوان عامل ذکر کنند و هر مسئول و کارشناسی هم دلیل خود را ارایه کرده و دفاع کند؟
آیا آزمایش آب دریاچه ارومیه و فراکافت دادههای آزمایشگاهی آن زیر نظر یک گروه کارشناسی واجد صلاحیت، تا این حد دشوار و زمانبر مینماید یا مشکل در جای دیگری است!؟
به عنوان نخست این یادداشت برمیگردم و از شما خوانندهی گرامی مهار بیابانزایی میپرسم:
رنگ سرخ دریاچه ارومیه نشانه چیست؟ و چه اسراری را هویدا میکند؟!
به کیوان:
درد همینجاست کیوان عزیز … درد این است که صاحب درد اصلاً دردش نمی آید!
و وقتی از تار صدایی درنمی آید، از حنجره من نوعی چه انتظاری هست؟!
.
.
به شهریاری:
منتظر دیدن عکس ها می مانم رفیق دلسوز طبیعت بختیاری.
.
.
به یاسر:
ما نباید ناامید شویم … باید مطالبات مان را به گوش هم شهری ها و مدیران محلی برسانیم و هشدارها را بدهیم … حتا یک نفر با ایمان هم می تواند معجزه کند …
.
.
به بهروز:
2 سال در ایران یعنی دو دقیقه! شاید هم کمتر بهروز جان!!
چیزی که اینجا اهمیتی ندارد، همین زمان است که مثل آب خوردن می سوزانیم رفیق استرالیا نشین من …
.
.
به هومان خاکپور:
بله اولویت نخست باید نجات دریاچه به هر قیمتی باشد.
.
.
به احمدپور:
راستش در این دیار گاه اگر زیاد بنویسی و همیشه به روز باشی، می گویند: نگاه کن فلانی چقدر بیکاره!
درد یکی دو تا نیست رفیق دردمند من …
.
.
به مهدی م:
مساله حتا خنده دار تر از خیار شور است! به زودی خواهم نوشت از اساتیدی که تا همین یک دهه ی پیش دریاچه ارومیه را دشنام پست آفرینش می دانستند و خواهان انتقال آب آن به ارس بودند تا کوچک تر شود!!
.
.
به مرد خاکی:
ترم اوله رفیق … سبک خواهند شد! مطمئن باش.
.
.
درود …
سلام آقای درویش…
وبلاگ خیلی عالی دارین مدتی هست که دنبال میکنم و اخیرا خودم یه وبلاگ محیط زیستی زدم که البته با وب سایت شما قابل قیاس نیستف به رسم ادب گفتم بپرسم که اگه اجازه بدین لینکتون کنم.
در ملک شما آیا کسی نیست تا به اسطبل رود و دندان اسب را بشمارد و به این بحث ها خاتمه دهد؟
راستی هزینه آن سیزده میلیارد تومان پروژه حفاظت از تالابهای ایران چه نتایجی در برداشت؟
ممنونم جناب درویش پرشین بلاگ چندروزیاست خراب است شاید دوشنبه درست شود به هر حال متشکرم که امتحان کردید
به آرش حبیبی:
امیدوارم مشکل زودتر حل شود.
موفق باشید.
.
.
به زمین ما:
سپاسگزارم. امیدوارم خانه سبزرنگ تان در دنیای مجازی عمری مانا یافته و استمرار یابد. وبلاگ ارزشمندتان را در زیستکده خواهم افزود.
.
.
به ایل یاد:
منظور از اسطبل رود چیست برادر من؟!
.
.
درود …
آقای درویش عزیز،
اگر این را برای من نوشتید که خودتان بهتر میدانید، در این گونه زمینه ها با من یکی مشکلی ندارید.
اگر برای کسانی نوشتید که در امر حیات و ممات دریاچه سهیم و ذینفع هستند که باز هم خودتان میدانید که آنها اصلا اینگونه نوشته ها را نمیخوانند و اگر هم بخوانند از درکش عاجزند.
بنظر میرسد که مشکل شناسایی واقعه نباشد. مشکل درک میزان فاجعه است البته اگر بتوان فاجعه اش دانست و خواند.
نسل جوان را دریابید تا اگر روزی روزگاری فرزندتان خواست که در ادامه راه پدر مهار بیابان زایی 2 را باز کند با مشکل همدل و همزبان و همفکر مواجه نگردد.
در مملکتی که سالهاست با خشکسالی مواجه هستیم و با وجود این بعداز ظهرها کاشی حیاط خانه را با لیترها آب لوله تر میکنیم تا خنک گردد و یا با آب لوله ساعتها خودروی خود را میشوییم، آنهم در پایتخت، سخن برای روستایی دور و بر ارومیه گفتن بسی بیهوده بنظر میرسد.
خانه از پایبست ویران است.
متاسفم که ایندفعه منفی باف شدم ولی خودتان میدانید که دروغ ننوشتم.
موفق و پیروز باشید و پایدار.
فرهاد
.
بله فرهاد عزیز …
می دانم که دروغ ننوشته ای … خودم هر روز در همین تهران شاهد هستم که چگونه سرایدارهای منازل شمال شهری، کل کوچه را صبح و عصر آب می گیرند تا مثلاً روح کوچه را تازه کنند و انعامی دشت کنند!! در حالی که بسیاری از هموطنانم در ایلام و خوزستان و … از بی آبی له له می زنند …
.
سرخي درياچه به خاطر هر كدام از اين نظريه ها كه باشد چه فرقي مي كند؟ اتفاقي كه نبايد مي افتاد ، افتاده. من تخصصي در اين مباحث ندارم ولي اين پست را خواندم گيرم يكي از اين نظريه ها درست باشددليل اصلي، هر كدام كه باشد چه چيزي است غير از سهل انگاري، بي تفاوتي و ظلم موجود دوپايي به نام انسان نسبت به طبيعت؟ نيبت به خودش؟ درست است كه با كشف هر كدام از اين دلايل شيوه حل تخصصي آن روشن مي شود ولي وقتي به قول شما هيچ همتي پاي كار نيست كه آزمايشي مؤثر انجام دهند تا دليل درست پيدا شود و به دنبال آن حل ماجرا…چه فايده؟سرخي اين درياچه زيبا و حيات بخش چه مي تواند باشد جز نامهرباني انسان به موجودات ديگر.. به عناصر حيات ديگر…نشان گر چه چيزي مي تواند باشد جز ناداني آميخته به غرور انسان؟
افسوس گوشها را پنبه ها پر كرده است و …
بله … افسوس که پنبه ها گوش ها را انباشته اند! وگرنه بیدار شدن از خواب کار چندانی نیس دشواری نیست. نگاه کنید که در گیلان با افزایش تعرفه برق مصرفی و مقاومت یکپارچه مردم چه اتفاقی رخ داد! حتا استاندار هم از مردم خواست تا فیش برق را نپردازند! اما همین گیلانی های عزیز سالهاست که شاهد مرگ خاموش زیباترین تالاب ایران در انزلی هستند و چه کردند؟!
گرامي! وقتي مرگ انسان ها را با چشم ديدن به روايت خود شما از اين قصه تلخ چنين امري عادي است.. مرگ تالاب و درياچه را چه كسي درك مي كند.. جانهايمان مرده است… دلهايمان مرده است… نفس عشق به شماره افتاد ه است…
ما اگر بتوانیم روح جهان را به درستی تغذیه کنیم، آنگاه بی شک حال زمینی که بر روی آن زیست می کنیم، بهتر خواهد شد … اگر چنین نیست، برای این است که اغلب ما فراموش کرده ایم که زندگی یعنی:
ضرب زمین در ضربان دل ها …
درود.
بله.. هنوز صداي نفس عشق مي آيد.. پس اميدواريم… روح جهان گرسنه ي آگاهي است… پس دست به دست هم دهيم به مهر.. زمين خويش را كنيم آباد…
زندگي زاپاس داريم وو آن را براي همه ي عناصر حيات بخواهيم…
این که زندگی را بدون هیچ تبعیضی برای همه ی عناصر حیات بخواهیم، همان مفهوم مدرن توسعه پایدار است.
آموزه ای که اگر در وجود شهروندان هر کشوری نهادینه شود؛ بی شک صاحب سرزمینی شاد و زیستمندانی بانشاط و طبیعتی پایدار خواهند بود.
سرفراز باشید.
اميدوارم همه ما هر كاري كه مي توانيم انجام دهيم اين مهم ترين آموزه اي است كه بايد ملكه ذهن و رفتار ما بشود. حتي اگر آن كار فقط نينداختن زباله ها در سطح شهر باشد. مشكل نبودن حس اين كارهاست. اگر مشكلي ايجاد نكنيم نيازي نيست كه كاري بكنيم!!! آلوده نكنيم .. نيازي نيسن پاك كنيم…كاش همه يك قدم برداريم…
از قضا پرتاب نکردن زباله در سطح شهر و طبیعت اگر رخ دهد؛ باید یک جشن واقعی گرفت. زیرا نشانه بسیار خوبی در تحول و تکامل نگاه شهروندان به محیط زیست به شمار می آید.
.
متوجه منظور شما نشدم. عكس هم كه …!
در کامنت پیشین تان نوشته بودید:
… حتی اگر آن کار فقط نینداختن زباله ها در سطح شهر باشد.
.
یعنی پرتاب نکردن زباله را کار کوچکی فرض کرده بودید؛ در صورتی که به نظرم اگر این اتفاق رخ دهد؛ نشانه بسیار امیدبخش و بزرگی به شمار می آید.
یادمان باشد که فقط در طول سه ماهه نخست سال گذشته، بیش از 200 هزار خودرو جریمه شد؛ زیرا سرنشینانش اشغال از اتومبیل به بیرون پرتاب کرده بودند!!
درود …
با شما موفقم در مفهوم بزرگي اين كار. منظور من اين بود كه متأسفانه بسياري از افراد گمان مي كنند كه حالا اگر زباله كوچكي را در خيابان يا جاده و دشت و كوه انداختند، خيلي چيز مهمي نيست و به اصطلاح به جايي برنمي خورد حالا اگر بگوييم مردم عزيز! همين كاري كه به گمانت اين قد ركوچك است را لطفاًانجام نده!
بايد شفاف تر توضيح مي دادم.
درود بر شما و به امید روزهایی که مردم ایران حاضر باشند برای حفظ محیط زیست خود داوطلبانه هزینه بپردازند و وقت صرف کنند.
من اگر بخواهم، تو اگر بخواهي.. ما اگر بخواهيم..
من اگر قدم در راه گذارم… تو اگر قدم در راه بگذاري.. ما اگر قدم در راه بگذاريم..
ما كم نيستيم… فقط كافي است باور كنيم: خواستن،توانستن است.
اما، خواستن با آگاهي بايد آميخته شود. درود بر شما كه آگاهي مي دهيد…
پس خواهيم توانست…
خانم حسینی گرامی،
پشه چو پر شد بکشد پیل را. نمیتوان گفت که انداختن زباله کوچکی بقول شما در دشت و خیابان چیز مهمی نیست.
کار بد مصلحت آنست که مطلق نکنیم.
آقای درویش عزیز،
لازم نیست که مردم ایران برای حفظ محیط زیست هزینه ای بپردازند. با همین هم که تولید هزینه نکنند هم بایستی راضی بود. مثلا بیخود با خودرو به اینطرف و آنطرف رفتن. هم تولید هزینه برای خودشان میباشد و هم هوا را از اینهم که هست آلوده تر میسازد و تولید هزینه های رسیدگی به بیماریهای ریوی و قلبی میکند.
در زندگی شیوه نگرش ما به مسایل بسیار جنبه مصرفی و پرستیژی اشتباه بخود گرفته و این یکی از بزرگترین معضلات را برای ما سبب گردیده است. چه در مسائل اجتماعی، چه در مسائل تربیتی و چه در مسائل محیط زیستی.
موفق و پیروز باشید.
فرهاد
دوست گرامي!جناب”فرهنگي-تاريخي-صنعتي” دوباره يادداشت من را بخوانيد. منگفتم متأسفانه خيلي از افراد گمان مي كنند كه انداختن زباله كوچك كار مهمي نيست حالا از آن ها بخواهيم همين كاري كه به نظرشان كوچك است(و در واقع كار بسيار گران و سنگين و تخريب زايي است)را انجام ندهند. آن گاه خواهند فهميد كه اين كار نه تنها كوچك نيست بلكه منشابسياري از آسيب هاي بزرگ است.
درباره آنچه كه به آقاي درويش گفته ايد من هم موافقم و در يكي از همين يادداشت ها نوشته ام كه گاهي اوقات اگر ما كار اشتباهي نكنيم نيازي نسيت براي انجام كار درست هزينه كنيم.
فرهاد جان:
خیلی دوست دارم باور کنم که هنوز آنقدر فرصت هست که اگر مردم هزینه ای بر دوش طبیعت تحمیل نکنند، طبیعت بتواند دوباره خودش را ترمیم کند. اما واقعیت این است که در پاره ای از مناطق کشور، طبیعت توان خودترمیمی خود را حتا با حذف عامل مخرب انسانی هم از دست داده و باید برای جبران مافات هزینه کرد. نشست گسترده زمین و افت بی سابقه سفره های آب زیرزمینی در شمار شناسه هایی است که نشان می دهد، کار از کار گذشته است!
ممنون از شما و خانم حسینی که پیگیرانه و مسئولیت شناسانه این بحث را متکامل تر می کنید.
خانم حسینی گرامی،
نوشته شما را دوباره خواندم و حق با شماست.
موفق و پیروز باشید.
فرهنگی – تاریخی – صنعتی
بله، متأسفانه با ندانم كاري و درست انجام ندادن حالا بايد چند برابر هزينه كنيم.در حالي كه اگر به موقع متوليان فرهنگ ما و زيست محيط ما بودجه ها را درست در مسير آگاهي رساني و فرهنگ سازي خرج كرده بودند حالا بايد از آن بهره برداري مي كردند نه اين كه…
مردم اگر آگاه باشند كه با كارهاي خود ندانسته چه فاجعه هايي به بار مي آورند و يا اگر بدانند كه با درست انجام دادن كاري چه خدمتي به خود، فرزندان، اطرافيان و جهانيان و ديگر عناصر حيات مي كنند آيا همراه نخواهند شد؟ من گمان نمي كنم پاسخ اين پرسش منفي باشد.
بايد اين حس را و انديشه رامنتقل كرد كه ما از عناصر ديگر طبيعت جدا نيستيم.. چو عضوي به درد آورد روزگار…
خواهش مي كنم. دوست گرامي!
درويش گرامي!از شما بايد سپاس گزاري كرد كه مسؤليت را پررنگ مي كنيد و ديد روشني براي نگريستن به مسايل مي دهيد.
پاداش شما از دستان پربركت زمين، ارزاني تان باد.
آقای درویش عزیز،
نمیخواهم منفی بین باشم ولی شما مطمئن هستید که آمادگی تقبل هزینه جبران مافات را داریم؟
در برخی موارد هیچ کار عملی نکردن و اندیشیدن و پی بردن اگر میسر باشد، شاید موثرتر واقع گردد.
همین هزینه کردنهای بی اندیشه ولی با نیت خوب بود که سطح آبهای زیرزمینی ما را به صفر نزدیک ساخت. آیا جز این است؟
طبیعت ممکن است بصورت زمانی از انسان شکست بخورد ولی در دراز مدت خود را ترمیم میکند. پس غصه طبیعت را نخوریم. این ما انسانها هستیم که با شکستن برحه ای طبیعت خود را نابود کرده ایم. پس بایستی ابتدا اندیشه کنیم و سپس عمل. نتایج اعمال گذشته مان چندان دلچسب نیستند.
چو در تاس لغزنده افتاد مور
رهاننده را چاره باید نه زور
بقول یکی از خوانندگان این نوشتار بنام کیوان، تا زمانیکه در اطراف دریاچه ارومیه همه خوشبخت بنظر میرسند و به کارهای گذشته ادامه میدهند، گفتن شما و خواندن من هم در حد تئوری باقی خواهند ماند و در دید وسیع بی تاثیرند.
کودکان، نوجوانان و جوانان را دریابید که آنها هستند که سنگینی بار ندانم کاریهای ما را بدوش خواهند کشید.
موفق و پیروز باشید.
فرهاد
هم اکنون از طرح انتقال آب سرشاخه های دز در استان لرستان به قم رود با عنوان بزرگترین و طولانی ترین طرح انتقال آب در خاورمیانه یاد شده و آن را چون افتخاری زرین در بوق می کنند. درست مثل آن که بگوییم: تهرانی ها از این نظر باید سرشان را بالا نگه دارند، چون سرانه تولید زباله شان در کل کشور بی رقیب است!!
درد این است فرهاد عزیز …
درد این است که وقتی در یک آزادراه داری در مسیری اشتباه می رانی، کم کردن سرعت نمی تواند دردی از تو دوا کند! باید هر چه سریع تر دور زد و برگشت …
و این برگشتن البته که هزینه دارد و تحملش البته که به خردمندی و دانایی نیازمند است.
.
.
و ممنون از نیره حسینی بابت پاداشی که برایم در نظر گرفتند!
درود …
جواب سؤال آخرتون (رنگ سرخ دریاچه ارومیه نشانه چیست؟ و چه اسراری را هویدا میکند؟!) اینه:
اصولاً در ایران کسی اشتباه نمیکند :!:
بله شنگول جان … اشتباه کار دشمنه! و دشمن هم کارش تمامه …
منتها گاه ضربه ای که از جانب یک دوست می خوریم، به مراتب جانکاه تر از ضربه دشمن است! نیست؟
درود …
همین طوره …
منتها دشمن هیچ “غلطی” نمی تواند بکند ،
که با فرض استقرا یعنی دشمن ،
همه کارهایش “صحیح” است ، لابد !
بعد این جوری می شه که دشمن ِ دشمن (یعنی خودمون!) به غلط کردن می افته !
خداوند همه ي دشمنان دشمنان مان را به راه راست هدايت كرده و خردورزي ارزاني شان دارد!
درود …
با سلام
از اینکه شاهد نابودی دریاچه ارومیه هستیم وبرای ان کاری انجام نمی دهیم متاسفم.قانون طبیعت با قوانین انسان ساخت تفاوت فاحش دارد وانسان در حال پس دادن انتقام طبیعت است کافیاست چشمهایمان را باز کنیم وببینیم .
در مورد عدم تشخیص علل سرخ شدن و نظرات متفاوت کارشناسان بگویم :بیماری داشتیم که همه جور ازمایش و سی تی و سونو از او گرفتند و حتی دو پزشک نظر یکسان ندادند-در حالیکه بیمار ما می توانست به زبان ساده مشکل را توضیح دهدو ازمایشات داخلی هم که با انهمه هزینه وجود داشت .حالا دریاچه ارومیه که زبان ندارد ازمایش هزینه داری هم که از او انجام نشده است . ما شده ایم زبان او -حالا گوششنوائی نیست .باید منتظر انتقام طبیعت باشیم.مگر انهمه نمک را بیهوده انجا تلنبار کرده است .برای چشمان نا فرمایان است.
درود بر مهلقا كاشفي عزيز … بانوي هميشه در صحنه محيط زيست ايران:
فقط كافي است به سلسله رخدادهاي مرگ آفرين و اغلب بي نظير يا كم نظر اتفاق افتاده در طول سه ماه گذشته در پاكستان، چين، هند، افغانستان، نيوزلند، آمريكا، آفريقا و … بنگريم تا متوجه شويم چرا همزمان با افزايش توان تكنولوژيك آدم زميني ها، ابعاد فاجعه و مرگ و مير ناشي از بلاياي طبيعي در حال افزايش است.
اين ستيز ناسازه ها را چگونه بايد توجيه كرد؟
بله همه بايد منتظر انتقام بمب 8 ميلياردتني درياچه اروميه باشيم!
دوستان گرامی سلام
من دارم زمینه ارسال یک نامه با تعدادزیادی امضا از همشهریان ، مسئولان، شهروندان ایرانی و حامیان محیط زیست را آماده می کنم. پیشنهاد دیگرم تشکیل یک تیم دوچرخه سواری یا چیزی شبیه به این است که 10 روز برای توضیح مطلب به کشاورزان حاشیه دریاچه ارومیه در مورد ایجاد آمادگی در انها برای یک کار مشترک مثلاً همین پلمپ چاههایا چیزی مشابه و آموزش برای نحوه صحیح مصرف آب در کشاورزی. هل من ناصر ینصرنی؟ کسی هست که مرا یاری دهد؟ [email protected]
درود بر زینب یوسف زاده سبزاندیش
در همین جا اعلام می کنم که تریبون مهار بیابان زایی می تواند در اختیار فعالیت های ارزشمند شما و دوستان تان برای نجات دریاچه ارومیه و اطلاع رسانی مؤثر در این حوزه قرار بگیرد.
مؤید باشید.
خانم یوسف زاده گرامی،
با آرزوی صمیمانه و قلبی موفقیت و پیروزی برای شما در به انجام رسانیدن این امر خیر و با امید الگو قرار گرفتن کارتان. آگاه نمودنی صحیح که شنونده را نیز خوش آید کار زیباییست.
موفق و پیروز باشید و شادکام.
فرهنگی – تاریخی – صنعتی
ممنون از حمایتت فرهاد جان.
دوستان اگر پیشنهادی برای مؤثرتر شدن کوشش زینب یوسف زاده دارند، دریغ نکرده و اعلام فرمایند.
.
یعنی می شود دوباره ارومیه را اینگونه با نشاط و نیلگون و پرآب دید؟
.
.
عکس دریاچه ارومیه را در اوایل دهه 50 نشان می دهد.
با عرض سلام و ادب خدمت جناب مهندس درويش و همه ياران با صفاي ايشان !
مدتي است كه درباره درياچه اروميه مطالعه مي كنم و سعي كرده ام، با تمام بخل اطلاعاتي كه در كشور وجود دارد ،مطالبي را گردآوري كرده و در اختيار دوستان قرار دهم .تا هم مورد نقد قرار گيرم و هم شايد تا حدودوي كمبود اطلاعات جبران شود .گفته هاي ضدونقيض بسيار است .متاسفم كه بايد بگويم در برخي موارد، آنچه بيان مي شود و نوشته مي شود نظر كارشناسي نيست ؛ حدس و گمان است و آنهم متكي بر بي پروايي بسيار بالا . من درباره علل تغيير رنگ درياچه هيچ نمي دانم . ولي مي دانم كه در اين كشور تعدادي آزمايشگاه شيمي و بيولوژي آب وجود دارد. سازمان انرژي اتمي داراي پيش رفته ترين دستگاههاست كه قادرند اين قبيل آزمايش ها را به سرعت انجام دهند .ولي در روزگاري كه تفكر و اظهار نظرهاي اسكولاستيك ، جاي نظر كارشناسي را مي گيرد ،كسي هم به فكر شمارش دندان اسب نمي افتد.تنها برخورداري از عنوان « استاد دانشگاه » يا « كارشناس مسئول » دليل بر « واجد شرايط براي اظهار نظر درباره محيط زيست » نمي تواند باشد . دكتر داروسازي كه محيط زيست تدريس مي كند ، هنوز دكتر دارو ساز و نه كارشناس محيط زيست . كارشناس آبخيزداري ، در بهترين شرايط كارشناس آبخيزداري است و نه تالاب . تكليف مدير كل ها هم روشن است ؛تنها يك پست اداري و نه دليل بر كارشناس بودن. همين قدر مي توانم بگويم ، درياچه اورميه براي محدوده تحت نفوذ اقليمي خود ، نقش يك كولر آبي را ايفا مي نمود . زماني كه اين كولر آبي خشك شود ، تمامي حوزه نفوذ اقليمي درياچه نيز – تا خط هم تراز 2000 متر – نيست و نابود خواهد شد .در حدود ده سال پيش در نشستي كه براي آغاز طرح جامع مديريت يكپارچه درياچه اروميه در همين شهر برگزار شده بود ، همين مطلب را بيان كردم و مورد اعتراض حضار ايراني و بدتر از آن دلاب هاي خارجي كه زير عنوان كارشناس در جلسه حضور داشتند قرار گرفتم .حداقل نسل بنده حقير طوري بزرگ شده ايم كه حاضريم از صد نفر ايراني به طور هم زمان تو سري بخوريم ، ولي يك چپ چپ خارجي را تحمل نكنيم .جاي تأسف است كه در جلسه ياد شده ، كارشناسان ايراني و دلالان خارجي با يكديگر يك دل و يك پيمان شده بودند و اين درد آور بود .دلال هاي ITC هلند ،GEF,Wetland International و يك دلال ايراني مقيم آمريكا كه در كنار ديدار از خانواده خود ، سري هم به نشست درياچه اروميه (اورميه ) زده بود .من روز بعد نشست را ترك كردم ، ولي آنها كه قرار بود از قبل درياچه اروميه به نان و نوايي برسند ، رسيدند و خوب هم رسيدند .
داستان سرزمين ما ، داستاني غم انگيز است و لي از آن غم انگيز تررفتار خودِ ماست كه همواره نظر كارشناسان موطلايي را به ايرانياني كه ريشه در اين خاك دارند ، ترجيح مي دهيم .
با تشكر ، كامبيز بهرام سلطاني
درود بر استاد بهرام سلطانی عزیز:
1- مشتاقانه چشم انتظار انتشار دیدگاه های شما در باره دلایل بحران کنونی در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه و راه های برون رفت از آن می مانیم؛
2- جالب اینجاست که تا 10 سال پیش هنوز بودند اساتیدی که معضل دریاچه ارومیه را در خیز آب می دانستند نه در افت آن!
3- در غم انگیز بودن داستان سرزمین ما شکی ندارم؛ سرزمینی که در طول 4 دهه ی گذشته درآمدی بیش از کره جنوبی داشته است؛ اما اینک کره جنوبی کجا ایستاده و ما کجا؟!
4- سخنان دیروز معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست را شنیدید؟ ایشان گفتند:
« 21 رودخانه و 39 مسیل به دریاچه ارومیه می ریزند، اما امروز یک قطره آب هم وارد دریاچه نمی شود. در حوضه آبریز دریاچه ارومیه 29 سد در دست بهره برداری، 16 سد در حال ساخت و 17 سد در دست مطالعه است. همین سدها هستند که باعث خشک شدن دریاچه ارومیه شده اند.»
به نظرم با توجه به چنین سخنانی باید پرسید چگونه است که وزارت نیرو و لابی پرقدرتش در منطقه همچنان نقش سدسازی را در بروز بحران پیش رو آشکارا انکار می کنند؟!
آیا این درد نیست استاد عزیز من؟!
.
.
درود …
به خانم يوسف زاده:
درود بر شما. دوست گرامي! گمان مي كنم اگر اطلاعات كامل تري بدهيد بتوان همراهي مؤثرتري انجام داد. من گرچه در مشهد ساكن هستم ولي هر كاري كه از دستم بربيايد وظيفه خو مي دانم. مي شود كارهاي مكمل ديگري هم باري پربار تر شدن و گسترش اين آگاهي انجام داد. شما بفرماييد كه چه برنامه اي دقيقا براي آن روستاييان داريدو يا هر اطلاعات ديگري؟
بسیار ممنون از شما که داوطلب کمک برای نجات دریاچه ارومیه هستید. امیدوارم بشود این برنامه را منسجم تر و پربارتر به پیش برد.
.
باشد که بتوان جلوی این فاجعه را گرفت:
.
درود …
براي انسجام ذهني همه مان خوب است يك شعار محتوايي تعيين كنيم و در درخواست همراهي ها و يا اطلاع رساني و آگاهي بخشي ها آن را سرلوحه قرار دهيم. پيشنهاد من: “درياچه اروميه بايد آبي بماند” نظر شما چيست؟
پیشنهاد خوبی است. من موافقم. امیدوارم طرفداران پرسپولیس و تراکتورسازی هم موافق باشند!
درود …
گمان نكنم كسي به سرخي و خونين دلي درياچه روشن زندگي ما راضي باشد. مگر نه؟
حتمن همینگونه خواهد بود …
بهتر است رنگ سرخ برای گل های باغچه بماند و آبی دوباره به ارومیه لبخند بزند …
درود بر رنگين كمان زندگي… پيش به سوي زيست گاهي براي همه عناصر حيات . زندگي را براي آب و درياچه و درخت و ديگر موجودات زنده، يكسان بخواهيم…
و اگر بتوانیم یکسان بخواهیم، طبیعت هم بی شک نوشخندش را به ما ارزانی خواهد داشت …
اگر از طبيعت، بخشودن را بياموزيم و چون او بي چشمداشت و سخاوتمندانه داشته هاي مان را ارزاني كنيم به پاس نام بلند زندگي… او همواره سبز خواهد ماند براي امروز و فردا و فرداهاي مان …
.
فکر کنم در این خصوص -پیش تر – فریدون مشیری حجت را تمام کرده است:
.
سرخوشانند ستایشگر خورشید و زمین
همه مهر است و محبت نه جدال است و نه کین
اشک میجوشد در چشمه چشمم ناگاه
بغض میپیچد در سینه سوزانم، آه
پس چرا ما نتوانیم که این سان باشیم
به خود آییم و بخواهیم که:
انسان باشیم
.
فریدون مشیری