ماجرای سدسازی در شمار شگفتآورترین ماجراهای حوزهی مدیریت سرزمین در ایران محسوب میشود. علاوه بر بسیاری از جوامع محلی، اغلب متخصصان و تمامی طرفداران محیط زیست با آنچه که به عنوان سدسازی در طول دو دههی اخیر در ایران رخداده، آشکارا مخالفت کرده و میکنند. به نحوی که بسیاری از اساتید دانشگاه از سدسازی با عنوان مهمترین عامل بیابانزایی در ایران یاد کرده و یا محمدباقر صدوق – عالیترین مقام در حوزهی محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست، آن را بزرگترین مشکل محیط زیست ایران نام نهاده است. ادعایی که پیشتر از او هم مقامات عالیرتبهی دیگری در وزارت جهاد کشاورزی تکرار کرده بودند. از جمله در 20 اسفند 1385، رییس وقت سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور چنین گفت: «هزينهي عمليات آبخيزداري و آبخوانداري براي ذخيرهي يك متر مكعب آب، به طور متوسط يك دهم هزينهي تمام شده از طريق احداث سدهاي بزرگ است. بنابراين، خردمندانهتر و اقتصاديتر اين است كه دولت به جاي حمايت از بخش سدسازي، از عمليات تنظيمي آبخيزداري و آبخوانداري حمايت كند.» معاون وقت وزیر جهاد کشاورزی در دولت نهم این را هم اضافه کرد که «اغلب سدهاي كنوني ما، عملاً به تشتكهاي تبخير تبديل شدهاند و فقط آب و پول كشور را به هدر ميدهند؛ چرا كه نه تمهيدات مديريتي لازم در اراضي بالادست را ديدهاند و نه شبكههاي پاييندست راهاندازي شده است.»
با این وجود و در طول این چهار سال، ذرهای از قدرت مافیای سدسازی در ایران کاسته نشد! و آن یکی همچنان به تنهایی بر علیه همه گردنفرازی کرده و سوار بر اسب مراد خویش، چهار نعل تاخته است!
که اگر نتاخته بود، نباید امروز عزای مرگ بختگان و گاوخونی و ارومیه و طشک و کارون و … را میگرفتیم.
در همین رابطه، اخيراً 38 نهاد و تشكل مردمنهاد فعال در حوزه محيط زيست، منابع طبيعي، آب و كشاورزي با انتشار بيانيهاي واحد، به آنچه كه نامديريت آب در كشور خوانده شده، اعتراض كرده و نسبت به عواقب آن در تشديد فرآيند بيابانزايي در سرزمين ايران هشدار دادهاند. اين شايد بيسابقهترين اجماع تشكلهاي مردمنهاد فعال در اين حوزه باشد كه جملگي خواستار اصلاح رويكرد و شيوههاي مديريتي در بخش آب كشور شدهاند؛ بخشي كه ميتوانست و ميتواند به بزرگترين عامل افزايش ضريب امنيت غذايي و حفظ پايداري بومشناختي (اكولوژيكي) سرزمين ايران بدل شود، اما عملاً خود به مؤلفهاي ناپايداركننده بدل گرديده است كه كارمايههاي بومشناختي سرزمين را به هدر داده و فرصتها را يكي يكي و پي در پي ميسوزاند! توگويي آب سالاران طبيعت ستيز، به تنهايي از چنان قدرتي بهرهمند شدهاند كه ميتوانند بر عليه همه قد برافراشته و به سياستهاي ناپايداركنندهي خود در كمال امنيت ادامه دهند. به ويژه اگر يادمان باشد كه انتشار اين بيانيه، آغاز راه نبوده و تاكنون بسياري از نخبگان و فعالان خوزه محيط زيست به عواقب اصرار بيش از حد بر مديريت سازهاي در بخش آب هشدار دادهاند. از جمله در اسفند ماه سال گذشته هم نامهای در راستای درخواست اصلاح رویکرد سختافزاری در بخش آب کشور با امضای 30 تن از اساتيد دانشگاه صنعتی اصفهان برای مسئولان طراز اول کشور فرستاده شد که البته اغلب دريافتكنندگان نامه هم قول پيگيري دادند. هرچند با توجه به موانع ديوانسالارانهي موجود در چرخهي مديريتي كشور و عدم مشاهدهي عزم جدي مديران دولت براي اولويتقراردادن به ملاحظات محيط زيستي، دورنماي اين پيگيريها و قول و قرارها نميتواند زياد روشن باشد.
چنين است كه به نظر می رسد تا اجرایی شدن و توقف کامل ساخت سدهای بیفایده (بخوان مخرب!) در کشور راه درازی در پیش باشد. مگر آن كه روشنگريها شتاب بيشتري گرفته و نهادهاي علمي و دانشگاهي داخل و خارج از كشور و همهي ايرانياني كه دلشان در گروه آبادي اين ملك و ملت است، به پاخواسته و مطالبات خويش را به شكلي مؤثرتر و فنيتر فرياد كشند.
از اين منظر است كه ميتوان اقدام اخير اين 38 تشكل مردمنهاد را بسيار مهم و مثبت ارزيابي كرد و اميدوار بود كه چنين حركتهايي تا رسيدن به سرمنزل مقصود نه تنها دوام يابد، بلكه بيش از پيش نيز از منظر محتوا و حجم افزايش پيدا كند.
شايد مرور برخي از مهمترين فرازهاي بيانيهي اخير بيشتر بتواند اهميت اين روشنگريها را نمايان سازد:
• بسیاری از سدهایی که به نام کشاورزی ساخته شدند، مانند سد حنای اصفهان، سد سیوند فارس، اصلاً در پرونده¬شان هیچ نشانی از اراضی نیازمند به آب وجود نداشه است!
• سد زاینده رود حقابهی هزاران هکتار زمین کشاورزی در پائین دست را ضایع کرد.
• ورزنه، شهری تاريخي با صنعت بومی در حوزهي پارچهبافی و متکی به پنبهزارهای منطقه، با غصب حقابههایش به وسیلهی سد زاینده رود، مزارع پنبه و ناگزیر پارچهبافی خود و نیز مزاياي ماهیگیری و گردشگری در تالاب گاوخونی را از دست داد و اينك با 13 هزار نفر جمعيت ميرود تا براي هميشه متروكه شود.
• سد زرینه رود (حوضه آبخيز درياچه اروميه)، اراضی پائین دست رودخانه در میاندوآب را که پیش از آن نیز آبی بودند، زهدار کرد.
• در حقيقت همهی 40 سد ساخته شده در حوضهي آبخیز درياچه ارومیه تکرار همین تجربه تلخ (در زرينه رود) هستند. تقریباً نزدیک به180 هزار هکتار از سطح دریاچه ارومیه به شوره زار خطرناکی بدل شده است و اراضی کشاورزی منطقه با پراکنش غبار نمک از این شوره زار، در خطر کاهش است (بيم آن مي رود تا بزرگترين مهاجرت قرن در پي خشكي كامل درياچه اروميه رخ دهد و تنشهاي اجتماعي غيرقابل پيشبيني بيافريند).
• سد کرج حقابه زمینها و باغهای کرج و شهریار را همانند همه سامانههای انتقال حوضه به حوضه، بی توجه به صاحبان آنها منحرف کرد و همین بلا بر سر حقابهبران جاجرود (پس از ساخت سد لتیان)، لار (پس از ساخت سد لار) و شاهرود (پس از ساخت سد طالقان) آمد.
• سد بار نیشابور، سد نهرین طبس و سد ماشکید سیستان بلوچستان افزون بر تخريب قنوات پايين دست خود، عملاً از سطح اراضی آبی منطقه هم کاستند.
• سد میناب هرمزگان نشان داد که آب حبس شده در برابر آفتاب در این مناطق چه زود به زوال میرسد و نه بهدرد شرب می خورد و نه بهدرد کشاورزی.
• برخی میگویند آبی که به دریا میرود بهتر است در سدی جمع شود. باید پرسید چرا هرگز به راهکارهایی مانند جنگلکاری و احیای پوشش گیاهی برای جذب اسفنجی آب و هدایت آن به سفرههای زیرزمینی بدون زوال و تبخیر آب توجه نمیشود، که بسیار پایدارتر و کم هزینهترند و به تخریب دهانهها و قطع جریان ورودی بسیار ضروری آب شیرین به دریا نمیانجامند؟
• 320 میلیون مترمکعب تبخیر سالانه از سد کرخه بسیاری از کاربردهای این آب، از مصارف کشاورزی تا جلوگیری از خشکیدن خطرناک هورالعظیم را، نابود میسازد (يكي از عوامل تشديد پديده ريزگرد).
• گرانترین و خسارتبارترین شیوه تولید برق، برقآبیها هستند. اما تحلیلی برای مقایسه برقآبی با نیروگاههای گازی یا خورشیدی انجام نشد. آیا تجربه ساخت نیروگاههای خورشیدی در کشورهای کم آفتابِ اسکاندیناوی نباید مارا به اندیشه میانداخت تا درسرزمین مهر تابان، ساخت برقآبی بسیار گرانقیمت با پیآمدهای زیان بار آن برای موجودات زنده را متوقف کنیم؟
در پايان اين بيانيه هم به صراحت تأكيد شده كه “خرد جمعی چنین حکم میکند که ساخت و ساز 1000 سد کنونی با اصول توسعهی پایدار و مصلحتهای این سرزمین همخوانی ندارد.”
و در انتها تنها ميخواهم اين را اضافه كنم كه آيا اصولاً ما توانستهايم 400 سد كنونيمان را از آب پر كنيم كه حال ميخواهيم در طول 5 سال برنامه پنجم، ششصد سد جديد با اعتبار 61 هزار ميليارد تومان هم به آن بيافزاييم؟! مگر همهي آب سطحي كه در اختيار داريم بيشتر از 80 ميليارد متر مكعب نيست؟
نكند دوباره ميخواهيم آن پند تاريخي و طنزناك در زمان شاه سلطان حسين را تكرار كنيم كه خطاب به چاهكنهايي كه در شورهزار دنبال آب بودند، پاسخ شنيدند: مهم نيست اينجا آب دارد يا ندارد؛ مهم اين است كه براي ما نان دارد! ندارد؟
در این باره بیشتر خواهم نوشت …
* 38 تشكل مردم نهاد تأییدکننده بیانیه عبارتند از:
1 انجمن آسماری بختیاری(خوزستان) ؛ 2 انجمن اپک (تبریز)
3 انجمن ارگ زندهرود (روستای قورتان اصفهان) ؛ 4 انجمن اسفندگان روزمهر ایرانی
5 انجمن ایرانشناسی کهندژ (همدان) ؛ 6 انجمن ایلامشناسی ایران
7 انجمن بارگاه مهر (اصفهان) ؛ 8 انجمن بوم آب و آفتاب (اهواز)
9 انجمن جوانان سپید پارس(بابل)
10 انجمن دوستداران میراث فرهنگی افراز
11 انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا (خوزستان)
12 انجمن دوستداران میراث فرهنگی کاسپین(قزوین)
13 انجمن دوستداران میراث فرهنگی ناملموس(مینا) (تهران)
14 انجمن دوستداران میراث فرهنگی و گردشگری امرتاد (اصفهان)
15 انجمن دوستداران میراث فرهنگی و گردشگری نجفآباد
16 انجمن دوستداران میراث فرهنگی و گردشگری ورزنه (ورزنه اصفهان)
17 انجمن دوستداران یادگارهای تاریخی ایزیرتو (کردستان)
18 انجمن دهکده سبز(تهران)
19 انجمن کوه نوردان ایران
20 انجمن میراثبانان زندهرود (لنجان اصفهان)
21 انجمن وحدت جوانان ایرانزمین (اصفهان)
22 جمعیت آرتان (تبریز)
23 خانه فرهنگ جاودان
24 دروازههای سبز پارس
25 دیده بان کوهستان
26 فرزندان اهورایی ایران(مشهد)
27 فریوان سپینود (تهران)
28 کانون اندیشه سپید (تبریز)
29 کانون جوانان پارس (شیراز)
30 کانون سیمرغ اندیشه (نجفآباد)
31 کانون گردشگران خاک ایران (تبریز)
32 کانون گسترش فرهنگ ایران بزرگ(اصفهان)
33 کمیسیون انجمنهای میراث فرهنگی مازندران
34 موسسه دید خرد (اصفهان)
35 موسسه میزان (تبریز)
36 موسسه ندای دانش (تبریز)
37 موسسه نوآوران (تبریز)
38 کانون سرزمین مادری(تهران)
متشکرم از اطلاع رسانی تان
امید است با آگاهی بیشتر ما مردم ،طبیعت ایران حیاتی دوباره پیدا کند.
آمین و
سپاسگزارم.
سلام و عید شما مبارک قربان.
من توی این بحث سدها و سدسازی یه سوال برام پیش اومده اونم اینکه واقعا آیا این سدها در کنار مضرات و خسارت های احتمالی و قطعی هیچ منفعتی ندارند؟ یعنی واقعا این سدها همینطوری ساخته میشن؟ البته به دوستانی که این کامنت رو می خونن اطمینان خاطر میدم که من هیچ نسبت فامیلی یا کاری با هیچ سدسازی ندارم اما خب برام جالبه بدونم چرا این سدها ساخته میشن. اگر مثلا این سدها برای تولید برق مورد استفاده قرار بگیرند و به نوعی جایگزین نیروگاه های زغالی باشند و یا در تامین آب شرب کاربری داشته باشند نمیشه به این راحتی ارزش اقتصادی، اجتماعی و یا حتی محیط زیستی اونا رو زیر سوال برد. ممنون میشم اگر در این زمینه یه توضیحی بدید.
درود بر بهروز عزیز … عید شما هم مبارک.
حقیقت ماجرا این است که سدها هم اکنون در بهترین حالت چیزی بین 10 الی 15 درصد از برق کشور را تولید می کنند. همین تولید برق هم در مقایسه با تولید برق از طریق سلول های فتوولتاییک عملاً صرفه اقتصادی نداشته و در فرآیند جهان گرمایی و تولید گاز متان کمتر اثرگذار خواهد بود.
نکته مهم تر اما آن است که چیزی در حدود 15 درصد از شبکه های آبیاری پشت سدها عملاً به بهره برداری رسیده و تا وقتی که این شبکه ها ساخته نشوند، یعنی آب انباشته شده در پشت سدها تبخیر شده و از میان می رود و نمی تواند راندمان آبیاری را در بخش کشاورزی افزایش دهد. بنابراین، آیا بهتر نیست به جای ساخت 600 سد جدید، آن سدهای نیمه ساخته را تکمیل کنند تا هزینه ها کمتر هدر رود؟ زیرا هم اکنون 50 سال عقب هستیم!
دست آخر آن که اگر موازین حسابداری سبز را به میان آوریم، آنگاه همه ی 60 هزار سدی که در جهان ساخته شده اند، ضررهاشان بیشتر از منافع شان خواهد بود.
در این باره و در یادداشت بعدی بیشتر توضیح خواهم داد.
تا آن زمان می توانی اینجا را هم بخوانی.
سرفراز باشید.
مرسی بابت توضیح. خیلی موضوع برام روشن تر شد. راستش آقای درویش به نظرم از نظر فرهنگی و اجتماعی، در ایران تعداد سدهای ساخته و افتتاح شده همیشه رابطه ی مستقیمی با روند رشد و توسعه کشور در اذهان عمومی داشته و شاید در نگاه اول بر خلاف این جریان شنا کردن کمی از جنس توسعه زدایی به نظر برسه. چیزی که الان در مالیات کربن هم به چشم می خوره و خیلی ها به طور جدی عنوان می کنند که حاضر نیستند رفاه نسبی خودشون رو به خاطر مشکل دیگران از دست بدن. فکر می کنم نوشتن در این حوزه بتونه خیلی به روشن شدن ابعاد این قضیه کمک کنه و خصوصا برام تقابل بین سد خوب و سد بد و همچنین تضاد باورهای عمومی و تخصصی خیلی جذابه. رو به راه باشید.
پاسخ:
راستش سد خوب؛ سدی است که به عنوان آخرین گزینه برای تأمین آب شرب در منطقه ای با تبخیر کم و دره های عمیق و تشکیلات مقاوم مطرح باشد. می کوشم تا در حد بضاعت خویش این موضوع را بیشتر باز کنم.
درود …
درود بر شما….
سپاس از این آگاهی بخش ی ارزنده. واقعن برای من هم سوال پیش آمد که اگر این قدر خسارت بار است پس چطور این قدر نسبت به ساختن آن ها همت گمارده می شود؟! یعنی دیگر این قدر بحث کارشناسی در این کشور نابساان است…. به قول بهروز گرامی تامی گویند سدی ساخته شد یا می خواهد ساخته شود همه گمان (منظورم غیر متخصصین است) یک کار عجیب خیلی مهم و مفید در حال رخ دادن است!
همین لحظه یادم آمد از مطلب طنزی که سال 79 در ستون کوچکی از روزنامه قدس خوانده بودم درباره همین سد سازی های بی رویه که با این جملات پایان یافته بود:
این قدر سد می سازیم تا هر ایرانی یک سد داشته باشد.!
درود بر نیره حسینی:
موج سدسازی در دنیا به دلیل آگاهی روزافزون دولت ها و ملتها نسبت به عواقب جبران ناپذیر آنها در محیط زیست و تنش های اجتماعی که در بالادست و پایین دست خود می آفرینند؛ به شدت رو به افول گذشته و تنها در طول 13 سال گذشته بیش از 430 سد در آمریکا تخریب شده است تا دوباره بتوان حیات طبیعی را به رژیم آبشناختی رودخانه ها بازگرداند. همچنین سدها عامل از میان رفتن دست کم نیمی از گونه های ماهی ساکن رودخانه ها هستند. فقط سد سفید رود سالانه قاتل یک میلیون قطعه ماهی به دلیل عملیات شاس است!
سلام خدمت استاد عزیز درویش
وقتی وبلاگ شما دیر به دیر به روز می شود حضور کمرنگ مهار بیابان زائی در گرین بلاگ کاملا” مشخص است. همچنین استاد عزیز ای کاش در این مورد اطلاع رسانی بیشتری انجام می شد تا تعداد بیشتری سازمان مردم نهاد تهرانی نیز زیر بیانه را امضا می کردند چون نام جمعیت زنان و کانون عالی گسترش فضای سبز و خیلی دیگر از سازمانهای مردم نهاد تهران در لیست نیست
همچنین داستان جاده کشی در دماوند دوباره تکرار شد
درود بر حسین عزیز …
بله در این سیاهه نام بسیاری از تشکل های مردم نهاد خالی است که این می تواند نقطه قوت داستان باشد! زیرا نشان می دهد که مخالفین سدسازی شمارشان بسیار بیشتر از آنی است که پای این بیانیه را امضا کرده اند.
در باره ماجرای دماوند هم خواهم نوشت.
ممنون از لطفت.
اتفاقا من همیشه این سوال برایم بود که چرا در شمال سنفرانسیسکو که رودخانه های زیادی به دریا می ریزد سد نمی سازند و با لوله های فراوان آب را از دریاچه های طبیعی که در دل کوه ها و تپه ها وجود دارد به شهرها می رسانند. من فقط یک سد در این اطراف دیده ام که آنهم خیلی کوچک است و می توانم بگویم که خروجی آن به همان اندازه ورودی آن است و از میزان آب رودخانه پس از سد چیزی کم نمی شود.
پس با این مقاله شما نتیجه می گیریم که احداث سد بیشتر برای ذخیره نان بوده است و نتیجه دیگر نیز این است که علت اصلی بیچاره شدن کشاورزان ما کم آبی نیست بلکه واردات بی رویه محصولات کشاورزی است.
یادداشت بسیار مفیدی بود. با سپاس از شما
درود بر جناب درویش عزیز…
بحث بر سر این سازه های بدترکیب همچنان داغ هست :)
عکسی که از دریاچه ارومیه گذاشته بودید زیاد واضح نبودم…عکس بزرگی دارید؟از ایسنا آورده بودید درسته یا خودتون هم داده های وارد کرده بودید؟
راستی غلظت خون دریاچه در چه حده؟ایا تغییری کرده و وضع بهتر شده؟
سدها را بخواهیم بگوییم چی هستن باید گفت سازه هایی که برای بیش از 50 سال پیش ساخته شده بودند و در دنیای امروز با گرم شدن هوا کارایی کم یا متوسط گذشته رو ندارند…
شب خوش :)
آقای درویش عزیز،
میبینم که خوشبختانه هنوز زبانتان مو در نیاورده است و خدا هم نکند که مو درآورد.
بهرحال موضوع بسیار جالبی است و همانطور که در یکی از نظرهای خودتان بصورت لینک به آن اشاره کردید کمابیش بر همه اهل فن مبرهن گشته که سدسازی در کشور ما آن انتظاری که از آن میرفت را نمیتواند برآورد کند.
در مورد چهار سال مافیای سد ساز نوشته بودید. فکر کنم اگر از مافیای سد ساز بخواهید صحبت کنید زمان خیلی پیشتر از چهار سال را بایستی در نظر گرفت.
شاید خیلی بهتر میبود که پنج درصد از هزینه ای که برای ساخت سدها بکار رفته و میرود صرف بازسازی و بروز کردن سیستم قنات و کاریز کشور میکردیم و بازده بسیار بسیار بالاتری را میگرفتیم تا اینکه بخواهیم مسیر رودخانه را عوض کنیم و یا سدهای مشکوک بزنیم.
آزموده دیگران را دوباره آزمودن خطاست. خطاتر آنکه آزموده دیگران نتیجه هم نداده باشد.
موفق و پیروز باشید.
فرهنگی – تاریخی – صنعتی
نکات کاربردی و مفیدی در این مطلب وجود داشت …
ممنون رفیق
به هومان خاکپور:
درود
.
.
به فرهاد:
منظورم از 4 سال، تاکید بر حدفاصل اظهار نظر رییس سازمان جنگل ها تا امروز بود. به نظر من هم احیای سامانه کاریزها و تغذیه آّخوان ها در کشور می تواند بسیار کارآمدتر از طرح های انتقال آب باشد.
.
.
به آرش:
نتیجه گیری هایت حرف نداره پسر! در ضمن خوشحالم که مشاهدات شما در سانفرانسیسکو هم محتوای این یادداشت را تأیید می کند.
.
.
به مرد خاکی:
عکس مربوط به ایسنا است.
از غلظت جدید خون در ارومیه اطلاعی ندارم!
درسته که عمر متوسط سدها را 50 سال در نظر گرفته اند. اما با توجه به این که 50 سال زمان لازم است تا 3.5 میلیون هکتار اراضی پشت سدهای ساخته شده دارای کانال های آبیاری شوند؛ بنابراین عملاً سدهای موجود زمانی به بهره برداری می رسند که عمر مفیدشان به پایان رسیده است!!
.
.
سرفراز باشید.
برادران و خواهران گرامی
اینقدر جوش نزنید اگر زیاد حرص بخورید اگر دکتر صدوق باشید هم فرقی نمی کند شما را در سرخه حصار کتک می زنند و اگر در دایره قدرت نباشید با اجازه حاج آقا یکهو یا یک کیلو تریاک در کیف شما پیدا می کنند و یا یکهو ترمز خودرو شما خراب می شود… می دانید گردش مالی سد بازان چقدر است ؟
چشم تنگ دنیا دوست را یا قناعت پر کند یا خاک گور
درود بر آقای RS232
ایشان جایی گفته بودند : … تا حال گمان می کردم وظیفه محیط زیسا دریافت جریمه بصورت پول از آلوده کنندگان است .
بله ! همین است در اقتصاد دولتی ما پول از یک جیب به جیب دیگر می رود دقسقا همان بلایی که روس ها در عهد شوروی بر سر زیستبوم خود آوردند . شمار دانشمندان روس کم نبودند . بانیکف ، هپتنر ، سولودسکی وووو ولی این بندگان خودا هم نمی توانستند به ابلهان کرملین نشین بفهمانند که تاواریش ! رفیق !! منحرف کردن سیردریا و آمودریا برای کشت پنبه چه نتیجه ای دارد .
هرکس هم که حرفی خلاف مذاق رفقا می زد انگ ضد انقلابی بودند می زدند ودر آخر دیدیم که چه شد .
در همین آمریکا یا ینگه دنیا اوایل کسی گمان نداشت که 60 میلیون بوفالو روزی تمام شود ، گله های کبوتر مهاجر که کیلومترها طول داشت در سال 1914 منحصر به یک کبوتر ماده شود و جنگل هایی که روزگازی سرتاسر کرانه های سواحل اقیانوس اتلس را می پوساند مبدل به لکه گردد .
ولی اقا بیایید کمی هم وجدان خود را هم در نظر بگیریم این تخن لق سد بازی در اوایل دهه هفتاد در زبان ها افتاد در عهد ساخت و ساز ( حاج آقا همون دوره سازندگی است دیگر ) آن موقع که دولت وقت از تکنوکرات ها استفاده می کرد چرا صدایی از هیچکدان آقایان متخصص در نیامد و تازه یکی از ابر دشت پیمایان فرمود که اصلا چرا بخاطر قورباقه آب رودها باید در تالابی چون گاوحونی برود ؟
ها !!درویش خانا ای راحت جانا به پرسش من پاسخ بدهید
نخست آن که آن ابر دشت پیمایی که می گویی، کیست؟
دوم این که هم اینک هم شوربختانه هستند افرادی چون دکتر کردوانی که خواهان ساخت سد در هر دره هستند و خشک شدن تالاب ها را بهایی می پندارند که باید برای سدسازی و توسعه! پرداخت.
و سوم این که گویا سخن چرچیل را در مورد رودخانه نیل فراموش کرده ای برادر من؟
آن را پیش تر در همین تارنما نوشته ام. دوباره بخوان تا بیشتر گفتگو را ادامه دهیم.
درود …
آها !! منظورم از ابر دشت پیمایان کارشناسان منابع طبیعی در آن دوره بودند .
.. فاتحه منشور کوروش هم خوانده شد همین امروز و فردا است که گذارش می دهند اکبر آقا آبدارچی موزه ایران باستان سر خورد و منشور افتاد و شکست !!!
سخن چرچیل همواره چون کابوسی در گوشم زنگ می زند . از اواخر قرن نوزدهم که بریتانیا و مصر مشترکا سودان را کنترل می گردند ، پیشروی فرانسه در جنوب غربی سودان و نزدیک شدن به نیل در حوالی شهرک فاشودا ایم نگرانی را ایجاد نمود که فرانسه با ایجاد ناسیساتی بر نیل آب آن را کنترل کند که بلوای دیپلماسی عجیبی درست کرد و بدون رعایت عرف و آداب سیاسی معمول بریتانیا سربازان فرانسوی را به زور اخراج نمود .
در همین موزه ایران باستان یک دکترای باستانشناسی دو لوح زرین که داریوش در پی یکی از کاخ های پاسارگاد به رسم یادگار نهاده بود و در سال 1311 کسف شد را پس از سرقت ، خورد نموده و ذوب نمود.
کسی که با مادرش زنا کند بادیگران چه ها کند !!
وقتی متخصصان ما اینگونه باشند دیگر از عوام چه انتظاری باسد داشت ؟
این دکتر کردوانی چطور گل کرد ؟برای چه اینقدر محبوب القلوب حضرات مدیران است ؟
چطور در دوره سردار سازندگی که پس از مدت ها به متحصصان غیر خودی هم گوشه چشمی نگاه شد کسی به آن سردار نگفت : پدر جان ، سردار جان هرکجا نباید سد ساخت جان بابا عزیز دل برادر
اگر ما اینهمه در ساخت سد پیسرفته هستیم چرا زردالو و انگور و گندم را از خارج وارد می کنیم ؟
اگر در سد سازی پولهایی از این جیب به ان جیب می رود در ایجاد تاسیسات انرژی خورشیدی و بادی هم می توان دزدی کرد پس چرا در این کارها بنام انرژی نوین کسی یرمایه گذاری نمی کند تا از این راه هم بشود دزدید
( حاج آقا نمی دانید خوردن پول دزدی چقدر برکت دارد !)
من زیاد از این ادبیات مافیای سد سازی و میزان گردش پولی سد سازان و غیره خوشم نمی آید چون شبیه ادبیات یه نفر اسمش را نیاور است. مگر با این پول ها همین سد سازان نمی توانند کانال ساز شوند؟ نمی توانند تاسیسات ساز شود. اتفاقا ساخت کانال و تاسیسات پس از سد، هم راحتر است، هم کم هزینه تر و هم با حاشیه سود بیشتر. خوب اگر تنها مسئله باقی مانده راضی کردن مافیای شرکت های عمرانی است که هزاران راه هست برای رسیدن به خدا!!
می دانید چرا سدسازی در کشور ما مورد استقبال واقع شده؟ به همان دلیلی که 50 سال پیش در کشورهای پیشرفته و در حال توسعه آن زمان مورد استقبال قرار گرفته بود. و خوب البته همه ما اذعان داریم که 50 سال از آنها عقبیم. مسئله را در جای دیگری باید دید. همین الان شاید قریب به اتفاق تحصیل کردگان این مملکت وقتی سدی را می بینند تحسینگر نبوغ بشر می شوند و اراده آدمیزاه را در مهار طبیعت می ستایند. شاید کمتر کسی باشد که اثرات زیان بار ساختن سدها را بداند و بشناسد. تازه آنهایی که می دانند این زیان ها را در یک کفه ترازو گذارده و منافعش را در کفه دیگر سنگین تر می یابند. مشکل کشور ما پارادایم توسعه ای است که در آن گیر کرده ایم. ما پارادایم توسعه همهجانبه نگر و پایدار نداریم. بروید بخوانید مقالات شخصی به نام دکتر رنانی. 5 سال پیش مقاله می نوشت امتناع برنامه ریزی در ایران و از یکسال پیش تیتر می زند امتناع توسعه در ایران. ما اصلا نمی توانیم توسعه پیدا کنیم.
راه ما از آگاهی رسانی می گذرد. باید ملت آگاه شوند، باید این مطالب را آنقدر گفت که پارادایم های قبلی بشکند و هر جا سدی یافتیم به وسعهت ریاچه آن و میزان برق تولیدی آن تنها نپردازیم، بلکه سرمان را بچرخانیم و آن سوی سد را هم نگاهی بیاندازیم که چه بر شر طبیعتش و مردمانش آمده؟
در خصوص مقایسه هزینه تولید برق از سد و مقایسه آن با فتوولتائیک به نظرم فاکتور زمان جا افتاده است. فتوولتائیک نه در کشور ما که در دنیا طفلی نورسیده است. هنوز این سلولها 12 درصد نور خورشید را به برق تبدیل می کنند. منتظر باشید تا نسلهای جدیدتر با بازدهی 40 درصد و قیمتهای به مراتب کمتر از راه برسند، آنگاه بسیار به صرفه تر خواهند بود. برق آبی فناوری چهار،پنج دهه پیش است. به صرفه بودن و یا نبودنش را باید با آن زمان مقایسه کرد. با این چوب شاید بشود ایجاد ظرفیت های جدید برق ابی را زد، ولی ظرفیت های از قبل ایجاد شده را انصاف نیست در محاسبه هزینه فایده و رقابت با فتوولتائیک وارد کرد.
در خصوص دو سدی که نوشته اید در طبس و نیشابور ساخته شده و اثرات بدی داشته می خواهم بگویم اتفاقا شاید تنها جایی که سد ممکن است مفید باشد همین دشت مرکزی ایران است که رودخانه های فصلی دارد و انتهای همه انها نمکزارهای کویر و به اصطلاح دق هایی است که به تابستان نکشیده تمام آبشان تبخیر می شود.
آبی که در این رودخانه های فصلی جریان می یابد اغلب از رگبارهای پاییزی و یا بهاری نشات می گیرد و سیلابهایی قدرتمند را روانه می سازد که نه بدرد دشت می خورد و نه کشاورز و نه سفره های زیرزمینی!
در بالادست آن هم به خاطر کم آبی نمی توان جتگلکایر کرد که آب به خورد زمین رود. ابخیز داری و آبخوان داری هر چند مفید است اما حریف سیلاب های بنیان کن این گونه رودخانه ها نیست. راه چاره اما احداث سد های کم هزینه و کوچکی است که این سیلاب ها را ذخیره کند و هم اب شرب شهرهای متکی بر سفره های زیرزمینی را تامین کند (فشار را از گرده سفره ها کمتر کند) و هم اگر کانالی ساخته شد کشاورزی منطقه را رونق بخشد.
سلام دوباره. راستش مبتنی بر صحبت هایی که تا اینجا شد من قضیه رو کمی پیچیده می بینم. اول اینکه به نظرم با وجود اهمیت بهره گیری از تجربیات کشورهای دیگه، فکر نمی کنم بشه گفت چون مثلا در فلان کشور سدسازی متوقف شده یا سدها تخریب شدن باید در ایران هم چنین بشه. هر کشوری ویژگی های خودش رو داره که باید در چنین تحلیل و تصمیمی لحاظ بشه. در همین آمریکا سهم برق آبی از کل برق تولیدی در طی سی سال گذشته تقریبا ثابت بوده:
http://en.wikipedia.org/wiki/File:USHydroPower.jpg
از طرفی بعید می دونم برق آبی خیلی هم در دنیا کم طرفدار باشه. امشب چند مقاله ای رو نگاه کردم و دیدم مثلا نروژ بخش عمده ای از برقش رو از همین طریق تامین می کنه و پروژه های جدیدی در سراسر دنیا در حال اجرا هستند. جالبه که در مورد ذغال سنگ هم همینطوره. به نظرم اخیرا جایی می خوندم که چندصد پروژه نیروگاه ذغالی در آمریکا در حال بررسی و اجرا هستند.
در نهایت این یک بحث دیگه رو هم پیش میکشه که همون تضاد بین حفظ دارایی های اکولوژیک و یا توسعه از جنس خام اقتصادی است. با علاقه این بحث رو دنبال می کنم.
به اشکار:
باز هم که داری از جواب دادن طفره می روی برادر من! نامش را بگو … کار دارم!
.
.
در ضمن منظور من این سخن چرچیل است!
نظرت چیست؟
.
.
به مهدی م:
مافیا کلمه ی زیبایی نیست، اما به نظرم در باره سدسازی در این مملکت حقیقت دارد. این که چرا سدسازان توانستند این بیزینس را تا اینجا به پیش برده و درآمدی افسانه ای برای خویش و شرکت های مهندسی مشاور تابع خود بیافرینند، یک دلیلش همانی است که تو به درستی اشاره کردی: افتتاح یک سد در زیر نور فلاش دوربین عکاسان و پاره کردن روبان قرمز آن در حالی که باد پرچم سه رنگ وطن را می لرزاند، می تواند برای هر رهبر دولتی افتخار آفرین و رأی آور باشد! نمی تواند؟ در عین حال ساختن سد تکنولوژی چندان پیچیده ای ندارد، وگرنه دیکتاتور سودان هم در جشن افتتاحش اینگونه پایکوبی نمی کرد! می کرد؟
.
.
با این وجود، اینک دوره افتخار و سینه زدن زیر پرچم سدسازی به سرآمده و همانگونه که اینجا هم توضیح داده ام، بهتر است دنبال راه های بهتری بگردیم! نه؟
در مورد نیروگاه های برق آبی هم حق با شماست. شاید تا پیش از ظهور امکان آسان استحصال انرژی از طریق تابش خورشید، آن شیوه مقرون به صرفه بود؛ اما حالا و به ویژه در ایران؛ کشوری که 300 روز آفتابی دارد و هیچ نقطه ای در جهان وجود ندارد که بیشتر از ایران تابش خورشیدی دریافت کند؛ دیگر خردمندانه نیست! هست؟
و اما از قضا اگر به تآثیر مخرب سد پانزده خرداد در خشک شدن دشت مسیله نگاه کنید، درخواهید یافت که تلقی شما از جانمایی سد در دشت های مرکزی کشور به عنوان بهترین گزینه کاملاً با واقعیت تطابق ندارد. زیرا تبدیل مسله کنونی به یک کانون بحرانی فرسایش بادی و پیشروی نمکزارهای حوض سلطان و دریاچه نمک، نتیجه ساخت سد بر روی روخانه هایی است که آب شان به این کفه ی کویری وارد می شد.
.
.
به بهروز:
خوشحالم که این بحث را پیگیرانه دنبال می کنید. نخست آنکه توقف موج سدسازی فقط منوط به آمریکا نیست و افت شتاب سدسازی با روشنگری های بیشتر کاملاً در جهان محسوس است. به نحوی که هم اکنون مردم دنیا روز جهانی مقابله با سدسازی را برپا گرده و آیین های نکوداشت آن چند سال است که در ایران هم برگزار می شود. دوم این که همان گونه که در همان توضیح پیشین هم اشاره کردم، از قضا سدسازی در کشوری که میانگین تبخیر آن 2 متر در سال است؛ کاملاً نابخردانه است. ما باید بکوشیم تا از توقف آب در مخازن روزمینی در ایران جلوگیری کنیم و در عوض آبخوان های درشت دانه خود را که دست کم 80 میلیارد متر مکعب گنجایش دارند، تغذیه کنیم. این کاری است که هم بخردانه است و هم صرفه اقتصادی دارد و هم به محیط زیست کمتر آسیب می زند و نیازی به جابجایی سکونتگاه های انسانی هم ندارد.
و این موضوعی است که البته دست افرادی چون تو و دکتر کریم زادگان را می بوسد … این که بکوشیم تا به زبان علم اقتصاد نشان دهیم که میزان خسارت های واقعی احداث یک سد بر پایداری اکولوژیک سرزمین تا چه اندازه بیشتر از منافع حاصل از احداث آن است.
و سرانجام آن که حاصل 40 سال سدسازی در ایران فکر می کنی چرا باید این باشد رفیق من؟!
.
.
.
درود …
سپاس از روشنگری هایتان …
شاید دلیل این همه اصرار بر سد سازی ، این است که هنوز مصادیق پیشرفت جامعه را همان می بینیم که در زمان رضا شاه در سرمان کرده اند .
خيلي از ما عاشق “ترين” ها هستيم؛ بزرگترين پل خاورميانه، بلندترين سد جهان، حجيم ترين درياچه مصنوعي آسيا و … در حالي كه به قول فريتز شوماخر: كوچك هم مي تواند زيبا باشد؛ نمي تواند؟
.
درود …
با پول این سدها می شد تمام کویر را با سلولهای خورشید فرش کرد. و برق پاک و پر انرژی به دست آورد
نیروگاه های آبی برق که ندارند هیچ برای آّب شرب ضرر دارند هم برای زمین .من در نیروگاهی کار می کنم که هم نیروگاه بخار دارد هم گازی و هم سیکل ترکیبی. این هم برای هوای که تنفس می کنیم مضرر و هم برای آبهای زیرزمینی.
سرزمین من یک گنج بی انتها است. فقط باید تفکر کرد.
کویر هم آفتاب دارد هم گرما . تکنولوژی ساخت نیروگاههای خورشیدی و زمین گرمایی دیر زمانیست که به دست آمده. آلمان بیشترین استفاده از نیروگاههای خورشیدی در جهان را دارد. نه اینکه فکر کنی سد می سازد و یا در کشوری که در اروپای تقریبا بی آفتاب نیروگاه خورشیدی می سازد نه زمینهای بایر کشورهای افریقایی را کرایه می کند. آنوقت ما کویر مان این گنج بی انتها را همین طور گذاشته ایم افتاده ایم به جان رگهای حیاتی سرزمینمان.
درویش جان نامه های اساتید به جای نرسید فکر می کنی حرفهای من و بقیه به جایی می رسد؟
سلام
ممنون از آگاهی ‘ اطلاع رسانی و پیگیری های شما.
بدرود.
پاسخ:
درود بر ابوحنانه ي عزيز … از بوشهر چه خبر؟
با پول این سدها می شد تمام کویر را با سلولهای خورشید فرش کرد. و برق پاک و پر انرژی به دست آورد
نیروگاه های آبی برق که ندارند هیچ برای آّب شرب ضرر دارند هم برای زمین .من در نیروگاهی کار می کنم که هم نیروگاه بخار دارد هم گازی و هم سیکل ترکیبی. این هم برای هوای که تنفس می کنیم ضرر دارد
سرزمین من یک گنج بی انتها است. فقط باید تفکر کرد.
کویر هم آفتاب دارد هم گرما . تکنولوژی ساخت نیروگاههای خورشیدی و زمین گرمایی دیر زمانیست که به دست آمده. آلمان بیشترین استفاده از نیروگاههای خورشیدی در جهان را دارد. نه اینکه فکر کنی سد می سازد و یا در کشوری که در اروپای تقریبا بی آفتاب نیروگاه خورشیدی می سازد نه زمینهای بایر کشورهای افریقایی را کرایه می کند. آنوقت ما کویر مان این گنج بی انتها را همین طور گذاشته ایم افالده ایم به جان رگهای حیاتی سرزمینمان.
درویش جان نامه های اساتید به جای نرسید فکر می کنی حرفهای من و بقیه به جایی می رسد؟
من فقط يك چيز را مي دانم و آن اين است كه نبايد نااميد شد. بايد آنقدر گفت و گفت و پايمردي نشان داد تا سرانجام جهالت و آزمندي و شيادي تسليم خردمندي و دانايي و صداقت شوند. مي دانم كه اين البته آرزوي بزرگي است. اما اين را هم مي دانم كه بشر به آرزوست كه زنده است.
خوشحالم كه شما از موضع كارشناسي كه خود در چنين نيروگاهي كار مي كنيد، متوجه لكنت هاي فني و خسارت بار آن در مقايسه با استحصال انرژي خورشيدي و زمين گرمايي هستيد.
مايلم در اينجا سخني را از قول رييس فدراسيون حيات وحش اورگان، آقاي ادوارد آوريل – Ed Averill – نقل كنم كه 73 سال پيش، يعني در سال 1937 ميلادي گفته بود: «من اميدوارم نسل هاي آينده، هنگامي كه به گذشته مي نگرند و مي پرسند: چرا نياكان ما به نام همه ي ماهي هايي كه در دريا شنا مي كنند، به مهندسان اجازه دادند تا رودهاي ما را كاملاً ويران كنند؟ به ما با خفت و استهزا ننگرند.»
می دانی درویش جان
من امیدی ندارم و آروزیی محال می دانم حداقل در حد عمر خودم. اینگار درست شدنی نیست که نیست. مثل آب در هاون کوبیدن شده روزگارمان. فقط شاید تنها دلیل گفتن و گفتن و پایمردی نشان دادن باید این باشد که از خجالت نسلهای بعد کمی البته کمی به درآییم. همین!!!
چه جالب من و شما در یک لحظه به یک موضوع اندیشیدم.
نسل آینده!!!!!
بله … اين تلاش ها، كمينه ترين نتيجه اش ، كسب روسفيدي در پيشگاه آيندگان است تا نپندارند كه همه سكوت كرده بودند.
درود …
یاد یه جمله ای از فاوست افتادم:
“من انسانی را میستایم که برای رسیدن به ناممکن تلاش میکند…”
نمیدونم چرا این پست رو خوندم دلم گرفت!
دلم خواست یه بار دیگه تئاتر “فاوست” رو ببیتم وهمراه با گوته برای بشر مدرن -چه غربی ش چه شرقی ش-اشک بریزم!
شاید برای این دل تان گرفت که فکر می کنید ما نیز برای رسیدن به غیر ممکن داریم تلاش می کنیم! درصورتی که از قضا باید از فاوست الهام گرفته و نیمه پر لیوان را ببینید و همراه شوید … هرچند که می دانم هستید! نیستید؟
درود …
با سلام
یکی از مسائلی که در رابطه با سد سازی بنده را بسیار ناراحت می کند به زیز اب بردن صدها هکتار جنگل با ارزش هیرکانی و زاگرس است .جنگل کاری پیشکش.چرا جنگلهارا نابود می کنند.سد شهید رجائی را ببینید چه کرده است.سد زرینگل و بقیه.هزینه سد سازی را در کنار ارزش هر هکتار جنگل بگذاریم انوقت معلوم می شود با سرمایه هایمان چه کرده ایم.کارشناس مهاب قدس در نمایشگاه محیط زیست از تلاش این موسسه برای ابادانی کشور داد سخن می دهد.انگار این کشور به انها تعلق ندارد.
درود بر مه لقا کاشفی گرامی
اگر دوباره به کار پژوهشی دکتر کریم زادگان نگاهی انداخته که ارزش هر درخت را حدود 100 میلیون تومان برآورد کرده بود. و اگر یادمان بیافتد که فقط در سد کارون 4 حدود 200 هزار درخت بلوط از میان رفت. آنگاه بیشتر متوجه عظمت خسارت های سدسازی خواهیم شد.
سرفراز باشید.
آه کارون کارون !!!!!!!!!
همین !
این را بخوانید
http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%
88%D9%86
دلتان مثل برای کارون می گیرد. نمی گیرد؟
کم آبی کارون روی قضیه است. اگر این مرض را جراحی کنید خواهید دید که چه فجایعی در حق گونه های نباتی و حیوانی و صد البته انسانی روا شده است.
دل آدم می ترکد از اینهمه غفلت و جهالت.
البته می دانم از ما بهتر می دانند. با اینهمه سواد و مشاور و مدیر و … و این جای بسی تعجب دارد.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%86
این لینک درست تره
این راه ببنید بد نیست
http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=28648
دیگه نمی شه خوند
لب کارون چه گل ( با ضم گ ) بارون
باید گل ( با کسر گ) خوند
نه ؟
این دیگر از عجایب روز گار است!!!!!!!!!!
انتقال آب کارون به سیستان و بلوچستان !!!!!!!!!!!!
انگار قرار است یک کویر دیگر جای خوزستان درست شود
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100883690880
بخشی از کودکی هایم را در کنار کارون و اروند رود سپری کرده ام … این رود را آنقدر دوست دارم که نام فرزندم را هم “اروند” نهادم؛ کلمه ای که سه هزار سال پیش با مفهوم خروشان، پرقدرت و پهلوان، ایرانیان باستان مترادف اروند قرار دادند …
و اینک دلم می گیرد وقتی درمی یابم که شیب اروند وارونه شده و این آب شور خلیج فارس است که به آن وارد شده و نخلستان های بی نظیرش را خشک می کند …
وای بر ما …
راست آن است که اغلب طرح های انتقال آبی که هم اکنون در حال اجرا در کشور هستند؛ نه تنها به قیمت ایجاد بحران و کم آبی در استان ها و آبخیزهای فرستنده منجر می شوند؛ بلکه در دراز مدت، استان های گیرنده را نیز بسیار وابسته و شکننده تر کرده و بیم بروز تنش های اجتماعی گسترده تر را دامن می زنند؛ زیرا آب بیشتر به مفهوم زاد و ولد بیشتر است؛ در صورتی که این آب قرار بوده فقط به ماندگاری جمعیت کنونی کمک کند؛ نه این که آن را افزایش هم دهد.
درود بر تمامت تنهایی عزیز.
درود بر اروند و کارون
و سلامت باشد اروند پسر
همین است درویش جان
جنگ هسته ای در خارج و جنگ آب در داخل
خیلی به هم می آیند نه ؟
پاسخ:
البته جنگ آب به گمانم می تواند بسیار خطرناک تر باشد و ممکن است 2 میلیارد انسان ساکن در 5 میلیارد هکتار از سرزمین های خشک جهان را متأثر سازد.
درود …
نوشتارتان را که می خواندم با خود می گفتم:
درست همان بلایی که به سر رفتار آدم ها در جامعه آمده است،به سر مادرمان زمین آمده است .
و دلیل آن :
یک – فراموش کردن تجربیات نیاکان و صرفا نو اندیشی
دو- چشم هم چشمی، سود جویی و…(این هم نوعی فراموش کردن تجربیات گذشتگان است)
این یادداشت شما را به صورت ایمیل فورواردی برای همه ی دوستان فوروارد بازم خواهم فرستاد.
سپاس
درود بر شما و ممنون که حمایت و همراهی می کنید.
البته فکر کنم یک دلیل دیگر را هم باید اضافه کنیم و آن “نادانی” است.