کامبیز بهرام سلطانی، مرد خستگیناپذیر طبیعت ایران؛ متخصصی دردآشنا و عاشق که هرگز حاضر نشد حقیقت را فدای مصلحت شخصیاش کند، متأسفانه این روزها سخت دارد با غولی جانکاه به نام سرطان ریه دست و پنجه نرم میکند …
درست است که چند روزی است که حتا سخن گفتن برایش دشوار شده، اما دوستان من! ایمان دارم که هنوز اگر به برق چشمانش بنگرید، میتوانید نام بلند ایران را در آن رهگیری کنید … مردی که همه چیزش را برای ساختن یک طبیعت آباد و زیستمندانی شاد عرضه کرد و هرگز هیچ موقعیتی را به وکالت این محیط زیست رنجور ترجیح نداد. بیشک خوانندگان مهار بیابانزایی خاطرهی یادداشتهای وزینش را به یاد دارند که چگونه عصاره دانشش را بی هیچ چشمداشتی برای اعتلای دانش طرفداران و فعالان محیط زیست ایران عرضه میداشت و امروز نوبت ماست تا در سپاس از مردی که تارو پود وجودش با عشق به دنا، میانکاله، انزلی، پریشان، بختگان، شادگان، آلماگل، باهوکلات، کلاه قاضی، بمو، میانجنگل، هامون، ارسباران، سبزکوه و … گره خورده است، با همهی اخلاصی که در خود سراغ داریم و با همهی صمیمیتی که در خویشتن خویش میجوییم از پروردگار مهربان … از خدای طبیعت و از رفیق آسمانیمان بخواهیم تا دوباره نوشخند پرمهرش را به بهرام سلطانی عزیز و خانواده کوچکش نمایان سازد و سایهی پرمهرش را همچنان بر بالای این بوم و بر مقدس سبز نگه دارد …
هرگز یادم نمیرود هیجدهم بهمن 1388 را، وقتی که برایم نوشت: «محمّد عزیز، عمرم به پایان نزدیک شده و هنوز پاسخی نیافتهام.»
و همان زمان برایش نوشتم:
و امروز از هر کسی که این یادبرگ را میبیند و میخواند، میخواهم تا زمانی از روزانههایش را خلوت کند و از معبودش بخواهد تا به بهرامسلطانی توان پیروزی بر غول سرطان را عطا فرماید …
مگویید این آرزو خام است …
که میدانم خام نیست و حالا میتوانید از آن مادر و پسرک یک سالهاش بپرسید که چرا خام نیست؟
صمیمانه آرزوی بهبودی شان را دارم …
با آن که این خبر خوش نیست، اما به روز شدن ِ مهار بیابان زایی عزیزمان را پس از یک سال و دو روز ؛ به فال نیک می گیرم .
سپاسگزارم …
.
من از نگاه چکاوکی که رفت فهمیدم سرنوشت درختان باغ مان تبر است …
.
نگذاریم تا چکاوک های طبیعت ایران، ایران را ترک کنند … نگذاریم …
.
برای همین است که مهار بیابان زایی به روز شده است …
.
درود …
از خدای مهربان طبیعت نه خدای ترسناک تفکرها میخواهم :(به مظلومانه ترین اخرین نفسهای اخرین شیر ایرانی به پاک ترین نگاه اخرین ببر ایرانی به اخرین التماس های اخرین میش مرغ و هوبره ایرانی به خرامان ترین خزش اخرین افعی های لطیفی و زنجانی به عارفانه ترین عبادت های اخرین یوز های ایرانی در شب کویر و به عاشقانه ترین چشم های منتظر اخرین ها که به اخرین دست های اخرین عاشقان طبیعت دوخته شده ) استاد بهرام سلطانی را به یاری طبیعت باز گردان چرا که او جزو اخرین دست ها ست . (خزنده شناس )
اشکم را درآوردی علی جان با قسم های نابی که به خدا دادی …
درود بر تو …
امیدوارم هرچه زودتر سلامتیشان را بدست آورند .. نا امید نباید شد .. باید جنگید .. و می دانم که استاد اهل تسلیم شدن نیست ..
درود بر شما و کامبیز بهرام سلطانی نازنین
وجود افرادی چون ایشان در میان خانواده سبز اندیشان محیط زیست مایه دلگرمی است
خدا بیه ایشان تندرستی بدهد
برایشان بهترین آرزوها را دارم
با سلام
امیدوارم خداوند بزرگ هر چه زودتر سلامتی را به ایشان بازگرداند.
از آفریننده ی مسیح ،
در روز میلاد مسیح ، می خواهم دم ِ مسیحایی دوباره
در پیکر ِ استاد بهرام سلطانی بدمد … .
آرزوی سلامتی برای این بزرگ مرد ایران داریم…
در سایت نایبند درج شد.
برسان باده که غم روی نمود ای ساقی
این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی
امیدوارم هرچه سریعتر سلامت خود را بدست آورند
آرزوی سلامتی و پایداری استاد ارجمند جناب بهرام سلطانی را از خداوند متعال خواستاریم. به امید روزی که حضور سبز شان گرمی بخش محفل علاقه مندان طبیعت باشد.
سلام بر استاد ارجمند؛ جناب آقای مهندس درویش عزیز
ضمن عرض سپاسگزاری از اطلاع رسانی خوب و ارزشمند شما، برای استاد گرانقدر؛ جناب آقای کامبیز بهرام سلطانی آرزوی سلامتی و بهبودی دارم.
امیدوارم نگارش مطلب شما بتواند تاثیر مثبت خود را بگذارد و هر چه زودتر خبرهایی از بهبودی ایشان دریافت کنیم.
با تشکر – کاوه اشکشی
سپاسگزار محبت و دعاهای پرمهر شما خوبان برای سلامتی دوباره استاد هستم.
درود بر سعید رشوند، صادق کمالیان، نایبند، مسعود، حسین عبیری، محمدرضا پولادی، روشنک و کاوه اشکشی عزیز …
.
هفته گذشته در پاسخ به احوالپرسی من، استاد برایم نوشت:
سلام بر مهندس درویش همیشه عزیز
تقریبا” سه ماهی می شود که درد شدید ریه دارم به چند دکتر هم مراجعه کردم راه به جایی نبردم. از دولتی سر دوستان نزد یک فوق تخصص ریه رفتم . از آنجایی که علاقه چندانی به پزشک و پزشکان ندارم، این استاد قول داد من را فقط برای دو روز بستری کند و تمام آزمایش ها و نمونه های لازم را دو روزه بگیرد. من هم دو روز چهارشنبه و پنجشنبه را در بیمارستان بودم و هر بلایی که لازم بود سرم در آوردند. پنج شنبه به خانه برگشتم. فعلا” اوضاع فرقی نکرده است . صدایم قطع شده و سرفه هایم کم و بیش ادامه دارد. تا نتایج آزمایش ها که احتمالا” روز دو شنبه آماده می شود، دکتر نظری نداده، فقط مقداری داروی مسکن و غیره. مشکل اینجاست که دیگر حتا کارهم نمی توانم بکنم؛ یعنی فکرم کار نمی کند و تمام روز و شب مشغول وقت کشی هستم. در هر صورت از شما بی نهایت متشکرم که یاد من کردید؛ درویش همیشه و همه جا درویش عزیز منه، قربان محبت شما ، کامبیز
.
.
و دیروز برایم نوشت:
درویش عزیزم !
فعلا” نتیجه به سرطان ریه ختم شده است و از فردا دوستان کلیه مدارک من را نزد یک متخصص سرطان ارائه می دهند، تا تصمیم نهایی اتخاذ شود.متأسفانه توان نوشتن هم دیگر ندارم . از احوا لپرسی شما ممنونم . و امیدوارم ، خود و خانواده همیشه خوب و سرحال و سلامت باشید. قربانت کامبیز
.
برایش همچنان دعا کنید دوستان … دعا کنید …
سلام بر درویش عزیز و دوستان مهار بیابان زایی!
تولد دوباره مهار بیابان زایی را گرامی می دارم و برای استاد بهرام سلطانی آرزوی سلامتی هر چه سریع تر می کنم. خیلی ها سرطان داشتند و بهبودی کامل نصیبشان شد. حتماَ به زودی شاهد سلامتی کامل استاد عزیز خواهیم بود.
از خدا می خواهم همانطو رکه در این روزهای سخت به من کمک کرد و پاسخم را داد به استاد بهرام سلطانی عزیز هم کمک کند تا سلامتی اش را بدست آوردم . از ته دلم برایشان دعا خواهم کرد
مهندس درویش عزیزم دوست قدر، با وفا که مردانه در همه جبهه های انسانی حضور موثر داری. از خبر بیماری استاد بهرام سلطانی بشدت قلبم به درد آمد. یقین دارم خداوند بزرگ به بزرگی خودش به او سلامتی و طول عمر با عزت عطا می کند تا جامعه مهندسی ایران با شمع فروزان او راه رستگاری به پیماید. انشاء الله
درود
درویش عزیز، بفرماییدشان: درختان سبز و ریشه دار با باد می رقصند و همچنان برای دیگران سایه و نشاط به همراه دارند. دعاگوی سلامتی شان هستیم و منتظر که کماکان در سایه تجارب و ایده های ارزشمندشان، محیط زیستمان را پاس بداریم
سلام بر استاد عزیز – جناب مهندس درویش
از خداوند مهربان سلامتی و طول عمر برای استاد بهرام سلطانی آزرومندم, در ضمن آغاز مجدد فعالیت سایت مهار بیابان زایی موجب مسرت و شادی طبیعت دوستان است.
با آرزوی سربلندی و توفیق روزافزون شما
سلام جناب درویش
شما از من خواسته اید که من علیرغم شنیدن این خبر بد ، باز هم به سفر بروم . اما همانطور که دیشب به شما گفتم : پس از شنیدن این خبر دیگر حال و هوای سفرم نیست . من تصمیمم را گرفتم . برای تعطیلات به کوهای آلپ نخواهم رفت . می مانم تا امروز غروب که مسیح نوزاد متولد می شود و صدای زنگهای کلیسا به صدا در میاید . منهم به دعوت زنگها پاسخ داده و پس از سالها که (بخاطر اعتراض به سیاستهای کلیسا ، پایم را به کلیسا نگذشته ام ) دوباره در مراسم کریسمس شرکت و تمام وقت از خدای مسیح نوزاد و مادرش مریم سلامتی استاد را طلب کنم . باور کنید جای این خبر ملال انگیز در سبد هدایای زیر درخت کاج کریسمس نیست . من هنوز هم کاملا از حالت شوک بیرون نیامده ام . اما مطمئنم پس از این همه عشق و محبت که من می بینم در این صفحه از جانب دوستان نثار استاد کامبیز بهرام سلطانی گشته . حال ایشان بهتر شده و نگاهی به این صفحه مهار بیابان زایی خواهند کرد . پس با اجازه شما جناب درویش ، چند کلمه ای از زبان دل برای ایشان اینجا به امانت میگذارم :
بسیارند کاج هائی
که زیر برف های سنگین
کمر خم نکرده اند
و در یخبندان سخت
سبز و برافراشته مانده اند که پنجره احساس غربت نکند
کسی را ندیده ام که مثل تو
با درخت های کاج کنار بیاید
و بی آن که از خستگی نقاب بسازد
در بلندترین قامت زمستان هم
خرم بماند
کسی را ندیده ام که مثل تو
از ولوله ی بادها نسیم خوش خرام بسازد
و چنان در آرامش شکوفه ها بخوابد
که باغبان پاورچین راه برود
کسی به جای تو از هیچ گذری نمی گذرد
و با نگاه بلند بالایش
کوچه ها را قرق نمی کند
چون تو میدانی
اگر این طاقی بشکند
محله را آب می برد
چه کسی بجز تو می تواند در واپسین لحظات ارومیه آفتاب بسازد
و حیثیت بهار و شادابی را به دریاچه باز گردند ؟؟؟؟؟؟
با سلام
اگر چه به اخبار ناخوشایندت عادت کرده ایم ولی این خبر بسیار ناخوشایند تر از هر خبر دیگری بود. چاره ای نیست جز دعا به درگاه ایزد منان.
آفتاب دوباره خواهد تابيد و
زمستان، پاييزاين زمين را بهاري خواهد كرد
با آرزوي سلامت براي استاد عزيز
سلام
میگن هر عالمی که از دنیا میره شکافی در دین ایجاد میشه.
حالا تو عالم محیط زیست هم به خاطر کم بودن دلسوزان و عاشقانش و کسانی که در این راه زحمت کشیده اند باید چه گفت!!!
محیط زیست خیلی مظلومه،
خدا سلامتی بهشون بده به خدا داغ یاسر هنوز تو دلمونه.
تشکر از عمو درویش به خاطر یادآوری این موضوع.
کاش تا عالمان و عاشقان طبیعت هستند ازشون تجلیل بشه نه وقتی…
سلام؛ از ته دلم آرزو میکنم که خدای مهربون سلامتی رو بهشون برگردونه…هرچند که این گلهای سرخ جاشون پیش خدا خیلی امن تره تا روی زمین..من اعتقاد دارم تا وقتی آدم روحیه اش قویه میتونه مبارزه کنه..آقای درویش عزیز شما که باهاشون در ارتباطین همونطور که تا الان بهشون روحیه دادین بازم اینکارو بکنین..بیشتر..قویتر..
دشتها نام تو را میگویند
کوهها شعر تو را میخوانند
کوه باید شد و ماند
رود باید شد و رفت
دشت باید شد و خواند…
محمد جان
بازهم شوکه شدم. هر وقت به ملاقاتش رفتی سلام مرا به ایشان برسان. در این شب مقدس که تولد حضرت مسیح است برای سلامتی اش دعا کنیم. به ایشان بگو که تصمیم داشتم به کمک ایشان و دیگر متخصصان محیط زیست کتابی درسی در مورد محیط زیست و تنوع زیستی ایران بنویسیم.
فقط آرزو می کنم که سلامتی اش را بازیابد.
بزرگ دیده بان طبیعت وطن – استاد بهرام سلطانی عزیز؛ فراموش نکنید که دیده بانان کم تجربه و نوپای طبیعت وطن به راهنمائی ها و سرمشق دادن های شما سخت نیازمندند. پس …
پروردگارشفادهنده روبه مقدساتش سوگند میدهیم که هرچه زودترسلامتی این مردمقدس روبهش برگردونه تامادوباره ایشون رودرمحافل سبزاین مرزوبوم زیارت کنیم.
با سلام ضمن ارزوی سلامتی برای استاد ارجمند هر کس هر کاری که می تواند باید انجام دهد. از تهیه خوراکیها و اشامیدنیهای و تقویت روحیه ایشان تا فراهم کردن داروها را باید بر عهده بگیریم. بنده حاضرم یک وعده غذای مفید را که صاحبنظران دستور ان را می دهند تهیه کنم . یک نفر هم مسئولیت رساندن به ایشان را بر عهده بگیرد.باید بتواند با این بیماری مقابله کند . همانگونه که دکتر بسکی نسخه می نویسد.
از خداوند منان بالاترین آرزوها را که سلامتی استاد است خواهانم. امیدوارم هرچه سریعتر از این بیماری خلاصی یابند.
در ضمن بازنوشت نظرات در کامنت دونی درویش را به فال نیک می گیرم و آن را رایحه ای خوش در جهت سلامت استاد خواهم دید.
ارادتمند.
بی نهایت قدردان مهر و محبت همه دوستان بزرگوار هستم. فردا به ملاقات ایشان می روم و پیام های پرمهرتان را ابلاغ خواهم کرد. همچنین روز پنج شنبه برنامه گفتگوی داغ سبز به بزرگداشت مقام علمی و شخصیت ممتاز اخلاقی ایشان اختصاص دارد. لطفا اگر نظری یا خاطره ای از استاد دارید، برایم نقل فرمایید.
درود …
تنها مي توانيم دعا كنيم اين فعال محيط زيست با اتكا به ذات مقدس طبيعت سرطان را شكست دهند تا دوباره شاهد حضور سبزشان در عرصه محيط زيست وطن باشيم…
م.ت
کامبیز خان دوست داریم
کامبیز خان هیچوقت از یاذ ها نمی رود در پاسخ به آقای فلانی که خبر احیای تالاب ارژن و پریشان را داده بود ، تصویر شما در بستر تفدیده تالاب گویای رسوایی حضرات بود
کامبیز خان
کامبیز خان
چرا حمیدرضا بیات ها و یاصر انصاری ها باید زود بروند اما امسال کردوانی ها حتی سر چنار امامزاده صالح را هم بخورند و نابودگر کشور باشند؟
طاقت بیار رفیق
طاقت بیار رفیق
می گویند در اوایل شاه طهماسب اول یکی از امرای ازبک به سیستان یورش برده و به محلی رسید که معروف به گور رستم بود.
امیر ترک نژاد شیبانی با تفخر خواند :
سر از خاک بردار و ایران ببین
به کام دلیران توران ببین
سپس گفت ، دوست دارم بدانم اگر واقعا رستمی درکار بود چه پاسخی داشت؟
یکی از همراهان که ایرانی نژاد بود اینگونه از جانب پور دستان پاسخ داد:
چو بیشه تهی گشت از نره شیر
برآیند شغالان درآنجا دلیر
کامبیز خان اگر بری ، خیلی ها خوشحال می شوند . سهمیه های کیلویی ،دکتر های گشنه سامسومنت بدست ، کلاش هایی که آب را از خزر به چیچست می برند و دی ان ای رستم را به کذیم شیذه ای تزریق می کنند.
طاقت بیار رفیق
تو رو به اون شاخ سسیبیلای مردونت
تو رو به اون صدای گرم و مردونت
انشالله بهبودی حاصل می آید. داستان آن مادر و طفل یکساله بس عحیب و پند آموز میباشد.
با درود فراوان
در روزگاری که آرش ها می رفتند افسانه شوند این مرد بزرگ این دوستدار ایران زمین یاد این اسطوره ها را زنده کرد.از خدای آفریننده طبیعت برای شان شفای خیر طلب می کنم
خدایا چه باید گفت و چه باید کرد وقتی دل آدم به اندازه یک کویر سرد و تنهااز این خبر می گیرد؟ و هیچ چیز جز شنیدن خبر تسکین درد این بزرگ مرد طبیعت سبز دل ما را آرام نمی کند . دست دعایمان به لطف و مهربانی خالق طبیعت برای بازگشت سلامتی این عزیز بالا می رود و همه ذرات زمین به پاس زحمات بیدریغش آمین گویند .
درویش خان فرمودند که اگر خاطره ای از کامبیز خان بهرام سلطانی داذیم بیان کنیم.
بله ، یکبار تلفتی صخبتی با کامبیز خان درباره مدیریت قدیم سازمان داشتیم که ایشان معتقد بودند در دوره اسکندر میرزا شکاربان ها حکم رنجر های خون آشام را داشتند که با جوامع محلی با خشونت برخورد می کردند. البته نظر درونی من این بود که الانه که این دوره و رمان است که می بینیم ، در اواخر دهه سی و کل دهه جهل جوامع محلی به مراتب قانون گریز تر و جاخل تر از زمان حال است و با مردمی وحشی و نادان جر به زبان زور نمی توان حرفی زد.
با مردمانی غرقه در پلشتی و تراخم و غوطه ور در شهوت رانی و فساد و معتاد به تریاک به چه زبانی باید صحبت داشت؟
خاطره دیگر بر می گردد به سال تحویل که یک متن آهنگ فولکلوریک قدیمی برای کامبیز خان فرستادم که بسیار باب طبع خان قرار گرفت.
صحبت هایی از یاد نرفتنی هم با کامبیز خان از تهران سال های دهه چهل داشتیم که بسیار نوستالژیک بود و به امید یزدان اگر کامبیز خان سرحال شدند به اتفاق درویش خان ، این یار مهربان ، چرخی در میدان حسن آباد خواهیم زد.
روزگاری همه دلمشغولی و دلواپسیم چگونه بزرگ شدن بچه هایم بود.وقتی کودک بودند بوییدن گلها و مهربانی باحیوانات را یاد گرفتند .تا جایی که یک روز دخترم در نه ماهگی سوسکی را در دستش گرفته بود و به تماشای دست و پا زدنش مشغول بود و مانده بودم که چه عکس العملی نشان دهم .آقای درویش بچه ها بزرگ شدند و دنبال زندگیشان رفتند و من امروز به این نتیجه رسیده ام که نمیشود نگران پایداری و نفس کشیدن زمین ومیراثش باشی اما نفست به شماره نیفتد .نمیشود برای رساندن صدای جویباران به گوش ویران گران بی درد فریاد بکشی اما حنجره ات به درد نیاید این کامبیزها ، محمدها،یاسرها و …… هستند که از وجودی خود مایه می گذارند و ما برایشان سلامتی و سرافرازی آرزو داریم . خدایا نفسش را گرم و تازه بدار.
.
بهرام سلطانی
دیروز وقتی به اتفاق هومان خاکپور، دیده بان شریف طبیعت بختیاری به دیدار استاد بهرام سلطانی رفتم تا پیام پرمهر شما خوبان را به وی انتقال داده و قوت قلبی برایش باشیم، دریافتم که همچنان این، اوست که می تواند قوت قلب دوستانش باشد و درس بزرگی و آرامش دهد … او به سختی می توانست سخن بگوید، اما فکر می کنید همان چند کلامی را هم که گفت، چه بود؟ در باره منطقه حفاظت شده دنا سخن گفت، منطقه ای که وجب به وجبش را می شناخت و برایش سالها زحمت کشیده بود و اینک با شنیدن خبر واگذاری بخشی از این منطقه به توسعه صنعتی و عبور خط لوله گاز عسلویه، بسیار افسوس می خورد و می گفت: دنا باید ذخیرگاه بیوسفر باشد نه محل تاخت و تاز صنعت گران …
.
.
باز هم ممنونم از همه دوستان و یزرگوارانی که برای سلامتی استاد دست هاشان همچنان رو به آسمان است …
در مقابل این روحیه بالا و قوی کاری جز سر تعظیم فرود آوردن نمیتوان انجام داد…
درسته … نمی توان انجام داد!
به نظرم بهرام سلطانی یه جورایی تبلور عظمت روحی است که در کالبد طبیعت وطن دمیده شده است؛ وطنی که به رغم خراش های متعدد بر پیکر رنجورش، همچنان مردانه ایستاده و مادرانه به زیستمندانش مهر می ورزد …
درود بر شما خانم عطائیان.
درمقابل این تعریف زیبا هم باید سرتعظیم فرود آورد..کاش میشد از این پاسداران روح طبیعت پاسداري و مراقبت کرد..آنطور كه سزاوار آنند..
به نظرم یکی از وظایف متولیان طبیعت ایران در سازمان محیط زیست و وزارت جهاد کشاورزی همین است که در چنین بزنگاه هایی از این اساتید عیادت کنند و نشان دهند که نه فقط به فکر حفظ پایداری بوم شناختی سرزمین هستند؛ بلکه حواس شان به کیفیت زندگی انسان هایی هم هست که برای حفظ این پایداری بی منت زحمت کشیده اند.
امیدوارم که آقای محمدی زاده، دکتر فاضل و مهندس اورنگی پیام نهفته در این زنهار را تا دیر نشده دریابند …
یاد این جمله صمد بهرنگی افتادم که می گفت:
مرگ خیلی آسان می تواند الان به سراغ من بیاید،اما من می توانم زندگی كنم. به پیشواز مرگ نمی روم،البته اگر یك وقتی ناچار با مرگ روبرو شدم كه می شوم مهم نیست، مهم این است كه زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته است…
درود بر استاد خوب و خاکی ام درویش
از صمیم قلب برای استاد سلطانی دعا می کنم.از خدای بزرگ که بزرگتر از غم ها و درد های بزرگ ماست می خوام روح زندگی که به حق همان امید است رو در وجود همه ما فزونی بده…
دل به غم مسپار، نومیدی بران از خویش.
دور دار از جان خویش تشویش،
تو درختی، نومیدی آتش قهار
با شتاب و بی امان گستر.
هان مشو تسلیم نومیدی
که نماند از وجودت غیر خاکستر
جای شکرش باز هم باقی است
تو هنوز اینجا مرا داری،
من ترا دارم
ما هنوز اینجا شناساییم
که چه هستیم و که هستیم و کجا هستیم
وچرا هستیم ؟ این اصلی ترین اصل است
و چرا هستیم ؟
آه باور کن فلانی جان! باور کن … باور کن….
متاسفانه آنچه که در اینجا مرسوم است این است که بزرگداشت و قدردانی از بزرگان وقتی انجام میشود که دیگر آن عزیز در قید حیات نیستند چه برسد به رسیدگی به حالشان و جویای احوالشان شدن..و این حتی بقدر نوشداروی بعد از مرگ سهراب هم نیست…نمیدانم چقدر این گفته من صحت دارد..
درود بر درويش عزيز و مهمان ارجمندش خاكپورگرامي(ديده بان سختكوش طبيعت بختياري)
آرزوي همه دوستداران محيط زيست برخاستن استاد بهرام سلطاني از بستر بيماري است؛ برايش دعا مي كنيم و از خدا مي خواهيم او را براي طبيعت ايران حفظ كند،عمرش دراز باد. براي درويش عزيز هم سلامتي آرزو مي كنيم كه هيچ چيز از چشمان نكته بين اش دور نمي ماند …
ایشالله خال مامبیز خان که به امید حق خوب شد در رکاب ایشون به اتفاق درویش خان و خالو هومان به یک سفره خانه سنتی در میدون راه آهن میریم و یک دیزی توپ روی تخت با ترشی لیته و نون سنگک می زنیم.
از یک سو نوای روح انگیز هایده از گوشی مبایل تلفن همراه تخت بقلی بگوش می رسه ، اون طرف درویش خان بااحساس و شور گوشتکوب بدست بجون نخود لوبیای ذیزی افتاده که یکهو …
… تاراااااق!
صدای له شدن پیاز به ضرب مشت مردونه خالو هومان چرت رو از کله ها می پرونه.
… درویش خان اون نام هایی رو که ذکر کردید همه منتظر خاموش شذن چراغ امیذ امثال کامبیز خان ها هستند.
دنا و سبز کوه برای حضرات سیری چند ؟ آقایون چند وقت سر بدست گرفتن جنگل های شمال با هم جدل داشتند اون هم نه برای دلسوزی ، صحبت سر این بود که کدومشوم بهتر آش رو با جاش واگذار می کنه که صد البته پردیسان تو این کارها حسابی پیشرو شده.
… ای دکتر منافی جان کجایی که یادت بخیر
این حرف هایی هم که من می نویسم برای اینه که شاید یه لبخندی زیر اون سبیل های مردونه کامبیز خان غنچه کنه و گرنه ناله و زاری بنده خدا رئ بدحال تر می کنه.
اصلا نمیدونم چرا لفظ خان اینقدر برازنده کامبیز خانه؟
هومان خان لااقل شما هم یک همچو سیبیلی مانند کامبیز خان پرورش بدهید ، ماشالله عرصه و اعیان سبیل خور شما هم که ملس است
در خاتمه وظیفه خودم می دونم که از حاجی بابت حالی که به درویش خان و همه ما دادند تشکر کنم کخ الحق لوطی گری رو تموم کرد.
ایشالله یک شب جوجه کباب سر پشتبوم دولت سرا دذ ولنجک به اتفاق درویش خان در خدمتشون باشیم
صدای
ممنون از همه دوستان …
اسد خان کار ارزشمندی که تو در جریان برگزاری همایش سال جهانی جنگل در روز چهارشنبه انجام دادی، هرگز از خاطر من و همه ی آنهایی که در تالار پارک گفتگو حضور داشتند، پاک نخواهد شد.
.
در ضمن امروز در برنامه گفتگوی داغ سبز به بزرگداشت شخصیت علمی استاد بهرام سلطانی خواهیم پرداخت.
درود …
ا درود به استادی که آنهمه به من روحیه میداد و من در مدت بیماری همش از نصیحت های او قوت میگرفتم من همراهتمام دوستانم در انجمن آشتی با زمین برایتان ریکی میفرستیم من مطمئن هستم شما تا دنا هست هستید قرار بود باهم به سردشت برویم من هنوز منتظرم که پآیم خوب شود شما هم خوب شوید باهم سراغ بلوط های سردشت برویم همراه با تمام گل های کوهی دنا با بادهای سوزناک سر قله گل گل برای شمادرود می فرستم.ارادتمند نرگس روحانی
نه تو مانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی….
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم میکذرد،
آنچنانی که فقط خاطرهای خواهد ماند….
لحظه ها عریانند
به تن خود جامه اندوه مپوشان هرگز.
دوستدار شما نرگس روحانی