آخرین روز از دی ماه 1390، آخرین روز از زندگی استاد کامبیز بهرام سلطانیبود … او درست دو ساعت و پانزده دقیقه پیش از آغاز ماهی که در آن به دنیا آمده بود – بهمن – در آپارتمان کوچک اما باصفایش از دنیا رفت و با رفتنش طبیعت ایران را از داشتن یکی از صدیقترین و نخبهترین یارانش محروم کرد …
گروه پزشکی معالجش، جوابش کرده بودند و بسیاری از نزدیکترین دوستانش میدانستند که شمارش معکوس شروع شده است … با این وجود او تا آخرین لحظهی زندگیش جانانه در پای طبیعت وطنش ایستاد و آخرین کلامهایش آن بود که دنا، استحقاق توجهی بیش از این را دارد …
دلم میخواهد پرشکوهترین بدرقهی سبز را نثار استاد کنیم و بار دیگر همه با هم نشان دهیم که ایرانی هرگز، یاد فرزندان فرزانه و عاشقش را از یاد نمیبرد …
ممنون از همهی شما خوبان که در طول یک ماه گذشته برای بهرام سلطانی عزیز، انرژی مثبت فرستادید و دعایش کردید …
تسلیت میگویم به بانوی فداکاری که میدانم چه عاشقانه و با اراده از همسرش پرستاری کرد و هرگز خم به ابرو نیاورد؛
تسلیت میگویم به یگانه دختر عزیز استاد …
تسلیت میگویم به علی مزروقی، نزدیکترین دوست و همکار استاد که میدانم از 27 مهر 1390 تا امروز، همواره با چشمان بارانی به خواب رفته است و هر کاری که میتوانست برای نجات عزیزترین رفیق و همزادش انجام داد …
تسلیت میگویم به مسعود شکویی عزیز و دیگر همکاران گرامیاش در مهندسین مشاور رویان که آگاهم استاد را در این روزهای سخت هرگز تنها نگذاشتند …
و تسلیت میگویم به دانش عالیپور در کانادا و خانم میریام پور عزیز در آلمان که میدانم بدون آنکه استاد را دیده باشند، همهی تلاششان را کردند تا او بهارهای بیشتری را درک کند …
یادش به خیر، برایم نوشته بود که میترسم عمرم به پایان رسد و درنیابم که چرا در برابر تخریب طبیعت زادبوممان اینگونه منفعل عمل میکنیم؟ و سرانجام عمرش به پایان رسید در حالی که هنوز شصت و سومین بهار زندگیش را هم درک نکرده بود و این برای طبیعت مردی که همهی زندگیش “ایران” بود، عمر بسیار کوتاهی است …
هرچند که میدانم اینک پاسخ پرسشش را یافته است …
مراسم تشییع پیکر این طبیعت مرد دوست داشتنی ایران، ساعت 8:30 صبح روز یکشنبه، دوم بهمن 1390 از مقابل شرکت مهندسین مشاور رویان، واقع در یوسف آباد، خیابان جهان آرا، پلاک 25 – نبش خیابان ۱۴/۱ جنب مسکن آفاق – تا بهشت زهرا انجام خواهد شد.
هرگز انرژی های مثبتی که استاد در آخرین دیدار که به همراه محمد درویش عزیز برای عیادتش رفته بودیم را فراموش نخواهم کرد و همیشه در برابر عظمت و سادگی این طبیعت مرد بزرگ سر تعظیم فرود می آورم.
من هم به حضور همسر ارجمند و قابل احترام شان، یگانه دختر گرامی شان و تمامی فعالان و دوستداران طبیعت ایران تسلیت عرض می کنم و نگران خاطر، افسوس خودم را از عمر کوتاه این مدافع طبیعت وطن اعلام می دارم.
خبر را با اشک تنظیم کردم… امسال دومین بار بود… یاسر و استاد بهرام سلطانی.
حالا هر دو آسوده خفته اند، بی هیچ غصه ای از غم سرزمین.
خداحافظ استاد، سلام ما را به یاسر برسان…
قلبم چه بسیار داغدار شد …
روحشان شاد و تسلیت به همه دوستداران آب و خاک این مرز و بوم.
با سلام جناب آقاي درويش لطفا آدرس را به اين شرح تكميل فرماييد:
بزرگراه شهيد گمنام خيابان شهيد جهان آرا نبش خيابان 14/1 جنب مسكن آفاق
با تشكر از همكاران رويان
با سلام جناب آقای درویش لطفا آدرس را به این شرح تکمیل فرمایید:
بزرگراه شهید گمنام خیابان شهید جهان آرا نبش خیابان ۱۴/۱ جنب مسکن آفاق پلاك 25
با تشکر از همکاران رویان
سینه مالا مال درد است ای دریغا مرهمی!
امشب اصلا حوصله درس خواندن نداشتم. خوابم هم نمی آمد رفتم سراغ کامپیوتر تا چرخی بزنم درسایت ها. کلیک روی سایت محمد درویش …
عکس استاد بهرام سلطانی ……………. . آمادگی اش را داشتم . اما دلم فرو ریخت . استاد هم رفت . باز گیج شدم . کاری نمیشود کرد در مقابل مرگ کاری نمیشود کرد. امشب چهره خندان ومهربان او با من است. امشب خواب معنایی ندارد امشب او اینجاست . و باران گریه امانم نمیدهد . ستاره جان در افق پنهان شد . ولی از اینکه جانش از رنج تن و آن همه دردآسوده شده احساس سبکبالی می کنم . پس بگذار ستاره در جای دیگری بدرخشد .
آشنایی من با زنده یاد آقای کامبیز بهرام سلطانی از طریق یک چند ایمیل و نوشته های او بود ، نوشته هایی که از عشق به انسان و طبیعت میهن سرشارند.
برگردان یک شعر کوتاه از ” هرمان هسه ” شاعر بزرگ آلمانی را در پایان می گذارم ، به عنوان بیان همدردی ام با شما جناب درویش و خانواده گرامی بهرام سلطانی
تسلیت به همهی آنهایی که با استاد زندگی کردند، رفیقاش بودند، و دوستاش داشتند، و نیز شکیبایی برای خانواده و بازماندگانش.
روح اش شاد و یادش همواره گرامی باد.
گل سرخ های پر پر
باشد که بسیار جان ها دریابند،
باشد که عاشقان بسیار بیاموزند:
چنان از عطر خویش شیفته گشتن
چنان بر باد قاتل، عاشقانه گوش سپردن
چنان در بازیِ برگ گل، بر باد رفتن
خندان از سفره عشق گسستن
چنان آرام بدرود گفتن
چنان رها از خویشتن فرو چکیدن
و مرگ را چنان بوسه ای سر کشیدن.
شاعر: هرمان هسه
خداوند روح بزرگش را قرين آرامش گرداند، كاش ما نيز به اين دليل زندگي كنيم كه به وقت مناسبش بتوانيم اداي دين كرده باشيم
وفــــادار برفـــت
آن جگر سوخته خسته از این دار برفــــت
صادق ترين فردي كه مي شناختم رفت….
.. متأسفم .. متأسفم .. متأسفم ..
او نمرده است تا دوستان و دوست دارانش زنده اند. جاوانه است تا آثاز او باقی است.
مرگ پایان کبوتر نیست
انا لله و انا الیه راجعون
روحش شاد
نمی دانم با چه عباراتی این ضایعه را به خانواده، دوستان و همراهان استاد تسلیت بگویم. روحش شاد
دست ها که بسته باشد کاش ها و افسوس ها فراوان می شوند. در کنار همه ی آرزوها ای کاش زمانی برسد که با زندگیمان شرمساری از مردگان نکشیم.
روحش شاد است.
نمی تونم جلوی گریه ام را بگیرم آقای درویش..نمی توانم بپذیرم طبیعت ایران چنین یاور دلاوری را دیگر ندارد.. برای خودمان هم متاسفم. متاسفم که اندیشه های بلندش را پشت مصلحت های زودگذر گذاشتیم…
خداوند رحمتش کند.
برای شادی روحش صلواه و فاتحه
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
روحش شاد
سلام جناب آقای مهندس درویش عزیز
از اطلاع رسانی ارزشمند شما متشکرم.
قطعا، فقدان ایشان؛ برای علاقمندان محیط زیست بسیار تلخ و اندوهبار خواهد بود.
روحش شاد و نام نیکش تا ابد جاویدان باد.
با سپاس فراوان
گروه کوه نوردی کلکچال
کاوه اشکشی
از اینکه در این شش ماه گذشته جامعه محیط زیست ایران دو نفر از بهترین فرزندانش را از دست داد بسیار دردناک است. به همه دوستان و همکاران و عاشقان محیط زیست کشور و بخصوص به خانواده کامبیز عزیز تسلیت می گویم.
آقای درویش عزیز, من از ساعتی قبل که خبر درگذشت استاد سلطانی را در ایمیلت خواندم چنان بغضی گلویم را گرفت و چنان اشکی از چشمانم روان ساخت که گویی دهها سال با او دوست صمیمی بوده ام. باور کن این خبر آنچنان افکارم را به هم ریخته است که فکر نمیکنم بتوانم راجع به او چیزی بنویسم و یا در اینجا کامنتی بگذارم.
محمد جان, من واقعا” نمیدانم به چه کسی باید تسلیت بگویم. به شما و یا خانواده ی آن زنده یاد. زیرا من او را ندیده بودم و خانواده اش را نمیشناسم, ولی چنان آن روان شاد را بما شناسانده بودی که انگار سالها, استاد دروس مربوط به محیط زیستمان بوده است. آنقدر از دلنگرانیها و دغدغه های او در باره ی تعرض به طبیعت سرزمین عزیزمان گفته بودی, که ندیده عاشق مرام او شده بودم. آنقدر از بیماری او نگران بودی که منهم با توجه به تجربه ی بیماری خودم, بیماری او را با گوشت و پوست خود حس میکردم و لحظه ای, قیافه ی رنجور او از برابر چشمانم دور نمیشد. ینابراین, محمد جان بگذار در مرحله ی نخست, این ضایعه ی جبران ناپذیر را به شخص شما و تمام طبیعت دوستان این آب و خاک و حافظان محیط زیست مظوممان و بطور کلی به جامعه ی علمی کشور که چنین اندیشمند والایی را از دست داده اند, تسلیت بگویم و سپس از خدا بخواهم آنقدر به خانواده اش و سایر بازماندگان, صبر و شکیبایی بدهد که بتوانند این ضایعه ی جانگداز و این پرواز ملکوتی را, به راحتی تحمل و باور کنند. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
به تمامی دوستان و همکاران کامبیز عزیز تسلیت عرض میکنم.
داغ بزرگی است از دست دادن دوستی که برایمان بسیار عزیز بود.اما ناگزیر باید با خاطرات او زیست و زندگی کرد.
یادش گرامی.
مرگ می تواند جسمهای این عزیزان درگذشته را از ما جدا کند ولی نمی تواند تفکرات و یادهایشان را از ما بگیرد. ما فلات ایران نشینان همیشه اینگونه ایم که وقتی کسی به آغوش مرگ رفت او را بیشتر عزیز بداریم و وقتی هست حتی نمی دانیم که هست. من استاد را ندیده بودم ولی همیشه سعی می کردم نوشته ها و نظراتش را بخوانم و بررسی کنم و از آنها به عنوان نظرات یک پیشکسوت راهنمایی بگیرم ولی چه فایده که آنهایی که باید استفاده می کردند فقط نظراتش را سیاهه نمایی می انگاشتند.ای کاش روزی برسد که در زنده بودن این بزرگان آنها را بشناسیم و آنها را قدر بدانیم و حرفهایشان را به گوش جان بشنویم.
مرگ استاد را به همسر گرامیشان تسلیت عرض می کنم و برای ایشان آرزوی صبر دارم. همچنین این فقدان را به همه دوستان و یارانشان تسلیت عرض میکنم.
خدا رحمتشون کنه. روحشون شاد. کو تا درختهای جوان به بار بنشینند و سرماها و تندبادها رو تحمل کنند تا بشن یکی مث استاد. خداوند به بازماندگانش صبر بده
افسوس كه خداي مهربان بيشتر از اين ما را لايق وجود او ندانست و دعاهايمان را به نوعي ديگر اجابت كرد.
گاه مرگ بهترين هديه خداوند به آنهاست كه دوستشان دارد.
جانهاي آگاه و سرشار از مسووليت و احساس، گاه چنان به تنگ مي ايند كه ديوار قفس را برنمي تابند.
بايد بدانيم كه همچون اين فرزند لايق، مام طبيعت اين وطن هم داغي از همان جنس بر دل دارد.
اي كاش سوز و اشكمان در داغ اين عزيز ما را بران بدارد كه نگذاريم غده سرطان، جسم طبيعت بي همتايمان را هم فرا بگيرد. آن روز ديگر واقعا دير شده است…
تسلیت می گم-روحشون شاد
من هم تسلیت می گویم و امیدوارم که روحش جاویدان و پاینده باشد. او لب مرگ را بوسید و به خانه ابدی رفت.
کامبیز
کامبیز
کامبیز
.
.
.
چی بگم کامبیز خان… چی بگم
طبیعت ایران صادق ترین وپاک ترین عاشق خود را از دست داد.غروب زودهنگامش داغی ابدی بر دلهایمان گذاشت.
ناگهان چه زود دیر می شود
بسیار تاسف بار است این خبر، اصلا فکر نمی کردم به این زودی….
تسلیت می گویم جناب درویش هم به شما و هم تک تک فعالان محیط زیست و بیش از آن به تک تک ایرانیان که
حامی بزرگی را از دست داده اند
یادشان گرامی
یادشان زمزمه ی نیم شب مستان باد
تا نگویند که از یاد فراموشانند
با عرض تسليت پرواز اين بيقرار،
من نمي دان او كجا كوچيد يك شبي از كنار ما كوچيد
آنكه با من كنار آتش بود آب شد سوي ابرها كوچيد
آنقدر بال زد ميان قفس تا كه از بين ميله ها كوچيد
روحش شاد و يادش گرامي
درود به روان پاک استاد سلطانی
پس از یاسر انصاری عزیز که غم بزرگی به جامعه طبیعت دوستان این سرزمین وارد آورد . غم از دست دادن بهرام نازنین بار دیگر قلب ما رنجور نمود و اما عزم ما را برای پاسداری از میراث طبعت ایران زمین دو چندان نموده است
به شما و خانواده و دوستانش تسلیت می گویم
روحشان شاد. خبر ناراحت كننده اي بود كه باز هم يكي ديگر از طبيعت مردان مان را از دست داديم. اميدوارم بتونيم در ادامه از تحربيات ايشان به خوبي استفاده كنيم و از آن بهره ببريم. چرا كه ايشان زحمات زيادي در عرصه هاي محيط زيست و طبيعت كشيده اند.تسليت مرا نيز به خانواده بزرگ طبيعت دوستان و خانواده محترم ايشانو دوستان نزديكشان برسانيد.
تسلیت به خانواده آن سفر کرده
به محمد که در شناساندن او به جامعه زیست محیطی سخت کوشید.
به همکارانش در رویان وموسسه
به همه علاقمندان به زیست بوم وطن که یک یار را از دست دادند.
از شنیدن این خبر بسیار متاثر شدم
تسلیت مرا نیز پذیرا باشید
روح شان شاد
روحش شاد،يادش گرامي و رهش همواره سبز باد…
خیلی متاسفم… کاش در روزگاری چنین پر دریغ از میان ما نمیرفت…تا تاسفهامون صدچندان بشه!
بنده نيز درگذشت اين استاد فرهيخته را به دوستداران محيط زيست ايران تسليت گفته و برايش بالاترين درجات را از ايزد منان آرزومندم
.
.
. و اما يادمان نرود كه مرگ پايان راهش نخواخد بود. . .
اوست باقی
چه سخت است روز وداع یاران
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
بگذار تا بگویم شرح فراق یاران
از دست رفت صبرم، با من ببار باران
در گذشت استاد کامبیز بهرام سلطانی را خانواده و دوستان ایشان و به جامعه زیست محیطی کشورم تسلیت عرض می کنم
با نهايت تاثر اين يادداشت را مينويسم
خداحافظ استاد….خدا حافظ
خدايش بيامرزد
همسفر در راه ماند..زندگی سخت است…لیک..در سفر باید بود…همراهتان از سفر ماند سیلی سهمگین باور شاید نه ..سختی راه را مینماید که بایستی تنها رفت صبری باید تا آرامشی زاید
روحش شاد
یادش همیشه زنده باد.
یادش گرامی روانش شاد.
گذرگهی است پر ستم که اندر او به غیر غم یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند….
افسوس…افسوس
آقای درویش عزیز به شما و همه سبزاندیشان تسیلت عرض می کنم
کامبیزه عزیز چقدردیرازحالت باخبرشدم
وبه قول معروف چغدرزود دیرمی شود
کامبیز عزیز چقدر دیرازحالت باخبرشدم
وبه قول معروف چقدر زود دیر می شود
تسلیت مرا نیز پذیرا باشید.
روحش شاد و یادش گرامی باد- درویش عزیز تسلیت من را پذیرا باش – باز محیط زیست ایران یکی دیگر از یارانش را از دست داد و این مسئولیت شما را سنگین تر میکند
گویی خدای طبیعت انقدر از دستمان رنجیده که دعا هایمان را براورده نساخت .( اینان خوبان اند که میروند نه انان ). تسلیت میگم .
درود بر همه دوستانی که امروز خود را به بهشت زهرا رساندند تا آخرین بدرود را با استاد بهرام سلطانی عزیز انجام دهند و ممنون از همه عزیزانی که نتوانستند بیایند، اما می دانم که دلشان در قطعه 14 بهشت زهرا بود …
چيزي نميتونم بگم فقط ميتونم بگم متاسفم و اصلا فكرشو نميكردم فقط ميتويم بگم خيلي انسان مهربان و دلسوزي بود و به خانواده محترمشان تسليت مي گم .
رحمت خداوند بر او باد. روحش شاد و یادش گرامی باد.
ای که داری چشم و عقل و گوش و هوش
پند من در گوش کن چون گوشوار
نام نیکو گر بماند ز آدمی
به کزو ماند سرای زرنگار
سال دیگر را که میداند حساب
یا کجا رفت آنکه با ما بود پار
کامبیز سلطانی که رفت خدا رحمتش کند قدر چنین کسانی که مانده اند بدانیم