آیا تهران امروز از تهران امروز هم می‌گوید؟

    امروز – 8 مهرماه 1391 – هزارمین شماره از روزنامه تهران امروز منتشر شد؛ آن هم در شرایطی که بساط روزنامه شرق برای بار چهارم از دکه‌های روزنامه فروشی‌های شهر جمع شد … انگار یه جورایی قصه‌ی پرغصه‌ی روزنامه‌نگاری در این بوم و بر، مثل ماجراهای تلخ و شیرین تولد و مرگ آدم زمینی‌ها می‌ماند! نه؟

    به هر حال، یکی از قدیمی‌ترین ستون‌های محیط‌زیستی را با عنوان “نگاه سبز” در شرق داشتم که حدود 60 هفته در صفحه آخر روزهای دوشنبه چاپ می‌شد و اینک امیدوارم که وزن جستارها و تحلیل‌های محیط زیستی در تهران امروز، روزی از شرق بیشتر شده و در این رقابت، محتوایی باکیفیت‌تر آفریده شود.
به همین بهانه، یادداشتی را در صفحه 4 از ویژه‌نامه تهران امروز منتشر کرده‌ام که با هم می‌خوانیم و امیدوارم با آرزویش، هم‌فرکانس باشیم:

     نوشتن از روزنامه‌ای که در آستانه‌ی انتشار هزارمین شماره‌اش قرار دارد، آن هم در کشوری که در آن روزنامه‌ای چاپ می‌شود (روزنامه اطلاعات) که بیش از 86 سال از عمرش گذشته و حدود 25 هزار و پانصد شماره‌اش را تاکنون به مخاطبان فارسی زبانش ارایه داده است، خیلی اتفاق خاصی نیست! هست؟ به ویژه اگر بدانیم که در جهانی زندگی می‌کنیم که هنوز در یکی از ممالک آن (کشور سوئد) روزنامه‌ای چاپ می‌شود که نزدیک به چهارصد سال عمر داشته و تاکنون بیش از یکصد و بیست هزار از شماره‌هایش منتشر شده است.

    با این وجود و به رغم چنین پیشینه‌ای، باید برای انتشار هزارمین شماره از تهران امروز جشن گرفت؛ چرا که تهران امروز در مملکتی به شماره‌ی هزار رسیده است که بیش از دو سوم از روزنامه‌های متعدد و متنوع‌اش، هرگز این شماره را در طول حیات‌شان درک نکردند و به دلایل مختلف اقتصادی، سیاسی و فنی از ادامه‌ی راه بازماندند.

    به دیگر سخن، در ایران عبور هر روزنامه از آستانه‌ی شماره هزار، نشان می‌دهد که کادر رهبری و تخصصی آن روزنامه در مجموع توانسته از استانداردهای سیاسی، اقتصادی و فنی لازم برای ماندگاری‌اش برخوردار باشد. به ویژه مایلم علاوه بر اشاره‌ام به شکل و شمایل اغلب جذاب نسخه‌ی کاغذی روزنامه، مانند انتخاب تیترها و تصاویر مرتبط، باکیفیت و کنجکاوی‌برانگیز، تأکید کنم بر درگاه مجازی و نسخه‌های الکترونیکی تهران امروز که به نظرم یکی از حرفه‌ای‌ترین تارنماها را در بین روزنامه‌های کشور به خود اختصاص داده است و تا همین جا هم دست‌مریزاد دارد.

    امّا از منظر یک فعال محیط زیست، به نظرم تهران امروز، وزنه‌ای درخورتر به شمار آمده و جشن هزارمین شماره‌اش را باید به فال نیک گرفت و آرزو کرد که تهران امروز، روزی به آینه‌ای تمام نما از طبیعت “ایران امروز” بدل شود. چرا که تهران امروز تا همین جا هم نشان داده که یکی از موضوعات جدی و مورد توجه‌اش، محیط‌زیست است؛ گزارش‌های جامع و جسورانه‌اش در باره وضعیت دریاچه ارومیه، یوزپلنگ آسیایی، سد گتوند و رودخانه کارون، پارک ملّی گلستان، جنگل ابر و ده‌ها مورد از این دست نشان می‌دهد که نگاه به محیط زیست در تهران امروز، فراتر و حرفه‌ای‌تر از بسیاری همتاهای دیگرش در ایران است. با این وجود، هنوز یک صفحه‌ی ثابت و روزانه به محیط زیست در تهران امروز اختصاص ندارد؛ همچنین به نظرم، شمار کادر تخصصی گروه محیط‌زیست روزنامه (اگر اصولاً چنین گروهی در روزنامه وجود داشته باشد)، به نسبت قلمرو پهناور ایران، بسیار اندک بوده و از لکنت‌هایی جدی ممکن است در میان مدت و دراز مدت آسیب ببیند و دست آخر این که کاش همانگونه که تهران امروز به چالش‌های محیط زیستی ایران در مقیاسی عام و کلی می‌پرداخت و آنها را با نگاهی اغلب بیطرفانه و چالشی به نقد می‌کشید، در مورد وضعیت محیط زیست کلانشهر تهران هم اینگونه رفتار می‌کرد و می‌توانست آنجا که لازم باشد، تیغ تیز انتقادهایش را متوجه مدیریت شهرداری تهران هم بکند؛ خصلتی که اگر در تهران امروز پرورش یابد، آنگاه اثرگذاری انتقادها و تحلیل‌هایش در دیگر حوزه‌های برون شهری هم بی‌شک دوچندان شده و اعتماد بیشتری در بین فعالان و طرفداران محیط زیست بوجود خواهد آورد.

    باشد که در جشن دوهزارمین شماره از تهران امروز، بتوانم و بتوانیم آن را سبزترین روزنامه کشور هم بنامیم.

4 فکر می‌کنند “آیا تهران امروز از تهران امروز هم می‌گوید؟

  1. مسعود

    به اميد عمر ِ طولاني براي روزنامه هاي سبز نويس و سبزانديش ايران …

  2. مسعود

    درضمن من به شدت به تيترهاي شما ارادت دارم استاد.
    هرچند كه اين موضوع نخ نما شده ، بس كه گفته ام؛
    نگفته ام!؟

  3. سهیلا

    امیدوارم هر روز بیشتر از دیروز شاهد ترقی این روزنامۀ زیست محیطی باشیم و طوری شود که روزنامه های دیگر به خاطر داشتن خوانندگان و طرفداران چنین روزنامه ای هر روز سمت و سوی بیشتری بگیرند برای داشتن ایرانی سبز و دنیایی پاک
    و درود بر دلاور مردی به نام محمد درویش که همیشه دلسوزانه رهی پر فراز و نشیب را میپیماید و بد نمی گوید
    :)

  4. کوشان مهران

    درویش من

    ای مهربان نگار

    در ایران روزنامه نگاری وسیله است تا هدف
    جای افسوس است که رکن چهارم مشزوطیت از پیش از مشروطه تا حال همواره قربانی می شده است.

    روزنامه نگاری در ایران مانند انتشار فرهنگ نامه ها می باشد که غالبا تا ح و ج بیشتر به زیور طبع آراسته نمی گردد.

    سرنوشت روزنامه نگاران و اربابان جراید هم بسی سوزناک می باشد.
    سرانگشتی می توان حساب نمود که معدودی به دلایل طبیعی رهسپار قبرستان شدند. از صور اصرافیل تا … بگذریم.
    صحبت از کیم کارداشیان و آن عضو شریفش بکنیم کم خطر تر است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.