همه چیز شاید با برهم خوردن سامانهی چندصدهزارسالهی آبشناختی در حوضهی آبخیز رودخانههای کُر و سیوند شروع شد؛ حوضهای به وسعت 31511 کیلومتر مربع که مهمترین دلیل ماندگاری حیات در شمال و خاور استان فارس محسوب میشود. زیرا هر زمان که میزان استحصال از منابع آب شیرینش متناسب با توان بومشناختیاش بوده است، روزگار مردم و دیگر زیستمندان گیاهی و جانوری انبوهش آن گونه خوب بوده که همهی کبکها، خروس میخواندند؛ امّا هرگاه که میزان بارگذاریها، بدون لحاظ خواهشهای اکولوژیکی زیستبوم گسترش یافت، خروسها هم چارهای جز قدقد کردن، نداشتند!
و شوربختانه باید اذعان کنیم که اینک همان نوای قدقد هم به سختی شنیده میشود! چرا؟
حقیقت داستان آن است که دستور ساخت پنج سد مخزنی در این پهنهی آبشناختی صادر شد تا به رونق بیشتر کشاورزی و کسب و کار مردم کمک کند. از آن میان تاکنون سه سد درودزن، ملاصدرا و سیوند به بهرهبرداری رسیده و سدهای جورگ بیضا و تنگ سرخ هم مراحل نخست و دوم مطالعاتی خود را میگذرانند. اما تا همین جا هم، بزرگترین فاجعهی محیط زیستی منطقه ناشی از تلفیق یا برهم کنش خشکسالی طبیعی و انسانی! رقم خورده است؛ چرا که نهتنها با افزایش شمار چاههای حفر شده، سدهای احداث شده و خشکسالیهای طبیعی منطقه، سطح سفرههای آب زیرزمینی منطقه به شدت کاهش یافت، بلکه تمامی دریاچهها و تالابهای اصلی موجود در این عرصه، از جمله، دریاچه بختگان، دریاچه مهارلو، دریاچه کافتر، تالاب طشک و تالاب کمجان هم کاملاً بی جان شده و با خشک شدن بسیاری از چشمهها و کاریزها به ویژه در ارسنجان، نی ریز و استهبان، حدود نیم میلیون هکتار از پهنههای آبی و تحت اثر آن، تبدیل به چشمههای تولید گرد و خاک و نمک شدند؛ بحرانی که شاید بیش از همه گریبان پهناورترین باغشهر دیم ایران، یعنی انجیرستان 27 هزار هکتاری استهبان را گرفت؛ انجیرستانی که با دارابودن بیش از 2.5 میلیون پایه از درخت انجیر از آن با عنوان پهناورترین و مهمترین تولیدکننده انجیر سالم و ارگانیک در جهان یاد میشود و درآمدی افزون بر 30 میلیارد تومان درسال برای مردم منطقه به ارمغان میآورد.
اما ما این همه را به بهانهی توسعهی کشاورزی به شدت در معرض خطر نابودی قرار دادیم! یعنی: متهم شماره یک در کاهش درآمد کشاورزی منطقه، اصرار بر توسعه کشاورزی منطقه بوده است! یک نوع خودزنی شگفتآور که بیشک در کتابهای ثبت رکوردهای جهانی و خودکشیهای حیرتانگیز ماندگار خواهد شد! نخواهد شد؟
شگفتآورتر آن که به نظر میرسد هنوز هم آنگونه که بایسته است از عواقب این نابخردی و آزمندی درس نگرفته و همچنان میکوشیم تا علاوه بر از دست دادن یکی از بینظیرترین دریاچههای جهان (بختگان)، بینظیرترین و کهنسالترین باغ انجیر دیم گیتی را هم با قدمتی در حدود 400 سال، با جراحتهایی بیشتر مواجهه کنیم. آنچه که مسلم است با خشک شدن محیطهای آبی منطقه، ظرفیت گرمایی ویژهی این پهنهی آبشناختی کاهش یافته و درنتیجه نباید انتظار داشته باشیم تا همچنان بتواند نیازهای آبی نهالها و درختان دستکاشت انجیر را تأمین کند. به دیگر سخن، به هیچ عنوان نباید به دنبال افزایش سطح انجیرستانهای منطقه به بهانهی اشتغالزایی بیشتر و تولید درآمد بیشتر باشیم؛ چرا که اگر بتوانیم همین سطح موجود را هم از گزند خشکیدگی کامل نجات دهیم، بسیار کار مهمی صورت دادهایم.
با این وجود، خبرهای رسیده از شهرستان استهبان در 175 کیلومتری خاور شیراز، به عنوان جنوبیترین سکونتگاه حوضهی آبخیز کر و سیوند، حکایت از آن دارد که تلاشهایی برای تغییر کاربری اراضی و رویشگاههای طبیعی در دامنههای کوه بَش واقع در جنوب استهبان در حال رخ دادن است ؛ منطقهای که نه تنها سهم عمدهای از آب شرب شهر از چشمهها و کاریزهای آن تأمین میشود، بلکه به دلیل استقرار درختان اُرس، یکی از اندوختهگاههای ارزشمند و طبیعی جنگلی کشور هم محسوب میشود. افزون بر آن، بخشی از این عرصه با نام باغ جوزا ، شهرتی فرامنطقهای داشته و به عنوان یکی از مهمترین جلوههای طبیعی و زیباشناختی شهر محسوب میشود که بسیاری از اهالی در روزهای تعطیل یا بعدازظهرها با یک پیادهروی نیم ساعته از مواهب طراوتبخش و روحانگیزش استفاده میکنند.
اینک اما خبر میرسد که قرار است با احداث جاده ، تسهیلات لازم برای کاشت درختان انجیر در این کوهستان و انتقال محصول به شهر را فراهم کنند؛ اقدامی که با توجه به کاهش محسوس توان هیدرولوژیکی و ظرفیت گرمایی ویژه منطقه، آشکار است که جواب نخواهد داد و تنها بهانهای میشود برای کاهش باز هم بیشتر درختان موجود در منطقه، افزایش برهنگی زمین، تشدید فرسایش آبی، از بین رفتن زیستگاه حیات وحش و سرانجام نابودی باغ جوزا و تبدیل آن به ویلاهایی که عملاً در دراز مدت داوطلبی هم برای سکونت در آنها یافت نخواهد شد؛ یعنی همان سرنوشت تلخی که طرح فلاحت در فراغت در اطراف شیراز به ارمغان آورد!
باشد تا مسئولین شهر استهبان با اجابت درخواست اغلب مردم و فعالان محیط زیست منطقه ، با هوشیاری و ممانعت از احداث چنین جادهای، بکوشند تا حیاتی باکیفیتتر و ماندگارتر برای مردم شهری بیافرینند که هماینک هم رشد جمعیت در آن منفی شده و زنگهای خطر زوال تمدنش به صدا درآمده است.
اگر درآمد سی میلیاردی انجیرزارها را تقسیم بر دو و نیم میلیون پایه درخت انجیر یا بیست و هفت هزار هکتار زمین انجیرزار بنمائیم اعدادی بدست می آید که نشان میدهد کاربری فعلی زمین های آنجا به هیچ وجه اقتصادی نبوده و سبب ادامه فقر مردم آنجا خواهد بود
این درخواست را که فرمودید چگونه میتوان به گوش این مسئولان بی خرد رساند؟
جناب شیرازی عزیز
فراموش نکنید که این انجیرستان ها دیم بوده و نه هزینه مصرف آب دارند و نه آفت کش و کود شیمیایی.
سهیلا خانم: فکر کنم همین الان هم این درخواست به گوش مسئولان رسیده باشد!
درود …
سلام
درآمد 30 میلیاردی کجا بوده؟ امسال درآمد انجیر استهبان 150 میلیارد تومن بوده. این رو خودم شخصا از یکی از مسئولان شهرستان شنیدم.
جناب صابر امیدوارم که چنین باشد تا در این صورت نگرانی آقای شیرازی هم برطرف شود.
اگر امکان دارد رفرنسی در این مورد برایم بفرستید. زیرا مراجعی که من دارم، رقم 30 میلیارد تومان را قید کرده اند.
درود …
سلام امروز به طور اتفاقی وبلاگی دیدم که قلبم شدید درد گرفت ما کجاییم و این ها کجا؟ تا زمانی که این ها هستند نیمی از تلاش های ما بیهوده است http://www.shekarbijar.blogfa.com/ آدرس این بود. هنوز کوه های سرزمین من صدای طنین گلوله را بر بدن زیستمندان خود می شنود.افسوس
همه این مشکلات ناشی از عدم قدر شناسی از نعمات بزرگی چون باغ جوزاست.شهر ها و کشورهایی هستند در آرزوی یک وجب از این طبیعت بکر هستند و ما در خواب غفلت..تو در کنار فراتی ندانی این معنی ،به راه بادیه داند قدر آب زلال
متاسفانه آسمان همه زیست بوم های وطن همین رنگ است؛ نابودی پایداری سرزمین به بهانه عوام فریبانه اشتغال و درآمدزایی