چهارشنبه هفتهی گذشته – ششم دی ماه 1391 – در شبکهی تلویزیونی بام ایران، بخشی از سخنان استاندار چهارمحال و بختیاری – علی اصغر عنابستانی – پخش شد که در آن دو هشدار جدی به بخش منابع طبیعی داده شده بود؛ هشدارهایی از جنس سخنان رییس دولت دهم، زمانی که البته رییس دولت نهم بود و آشکارا در کلام مشهورش در جمع مردم خراسان در سال 1385 هشدار داد: منابع طبیعی نباید سد راه توسعه شود. از آن زمان البته اتفاقات بسیار زیادی رخداد؛ به نحوی که محمود احمدینژاد نه تنها دیگر سخنی از تضعیف ملاحظات محیط زیستی و منابع طبیعی به نفع مصلحتهای اقتصادی نزد، بلکه با شرکت در چند مجمع جهانی محیط زیستی، از جمله کنفرانس کپنهاگ در دانمارک و ریو + 20 در برزیل، به شدت و شورانگیزانه از سیاستها و برنامههایی دفاع کرد که در راستای حفظ محیط زیست طراحی شدهاند. وی در دی ماه 1388 و در پایتخت یکی از سردترین کشورهای اروپایی به گرمی دست مدافعان محیط زیست در جهان را فشرد و گفت: «از همه دوستداران طبيعت و حيات انساني و گروههاي مردمي كه با سخنرانيها و تجمعات و روشنگريهاي خود، موجب تحريك حساسيت مثبت نسبت به ضرورت صيانت از محيط زيست شدهاند، تشکر میکنم .» سه سال بعد، ایشان در حضور رهبران بیش از 190 کشور حاضر در اجلاس ریو در همین تابستان سال جاری اعلام کردند: «در يك دوره طولاني نوع خاصي از اقتصاد و زندگي و چپاول سيستماتيك از خزانه ملتها، تحميل فقر به حدود سه ميليارد نفر و نابودي گسترده محيط زيست و گسترش بيماريهاي پيچيده و صعب العلاج و آلودگيهاي متعدد محيطي، همه با شعارهاي زيبا و به ظاهر انساني مانند آباداني و توسعه بر جامعه بشري تحميل شده است.»
شنیدن چنین سخنانی از رییس جمهور سبب شد تا به تدریج گفتمان غالب سیاستمداران دولتی در کابینه دهم تغییر کرده و دیگر، شاهد تکرار سخنانی چون سخنان استاندار وقت خراسان رضوی در کابینه نهم یا وزیر کشور یا وزیر ارشاد و … نباشیم که جملگی نشان میداد، پایبندی به آموزهها و اصول محیط زیست در دکترین مدیریتی آنها نه تنها جایی ندارد، بلکه به شکلی مشکوک به چنین خواهشها و مطالباتی مینگرند!
اینک اما در سال پایانی حکومت هشت ساله محمود احمدینژاد، یکبار دیگر شاهد تکرار سخنانی شگفتآور از عالیترین نماینده ایشان در استان چهارمحال و بختیاری هستیم؛ استانی که به گفتهی مدیرکل وقت منابع طبیعیاش سالی یک هزار هکتار از اندوختههای جنگلیاش در کورههای ذغالسوزی نابود میشود، هکتارها از بلوطستانهایش در مخزن سدهای پهنپیکرش غرق گشته و میگردند، فشار دام نفس مراتع و جنگلهایش را گرفته و چند سال است که به دلیل تحمل خشکسالی و هجوم ریزگردهای عربی حتا تاب مقابله با آفتهایی چون سوسک چوبخوار را هم ندارد و سرزمین حاصلخیزش با بحران افت سطح آب زیرزمینی، نشست زمین و خودسوزی روبرو شده است.
با این وجود، استاندار محترم و جوان بام ایران، مدیران منابع طبیعی را تهدید میکند که یا ظرف حداکثر 20 روز تکلیف زمینهای مورد تعارض را روشن کرده و به مردم واگذار کنید، یا فرماندار رأساً اختیار دارد تا حکم واگذاری را امضاء کرده و رونوشتش را به منابع طبیعی بفرستد! ایشان در مورد کشت دیم در محدوده اراضی منابع طبیعی هم گفتند: کشت دیم، مصوبه ماست و هیچکس هم حق ندارد با آن مخالفت کند، مگر آن که مرا با نظر کارشناسی قانع کنند.
این درحالی است که به نظر اغلب کارشناسان این حوزه، یکی از مهمترین دلایلی که سبب شده تا توان زادآوری طبیعی رویشگاههای زاگرس به شدت مختل شود، همانا توسعه کشاورزی در زیراشکوب جنگلهای بلوط و بنه استانهای زاگرسنشین بوده است. علاوه بر آن، افزایش رخداد سیلهای حادثهخیز، فزونی نرخ فرسایش خاک و افزایش حجم رسوبگذاری در مخازن سدها نشان میدهد که از بین بردن پوشش طبیعی سطحی خاک به بهانه کشت دیم و تشدید سطوح برهنه در دامنهها، به صورت مستقیم هم نرخ جابه جایی خاک را افزایش خواهد داد و هم توان ذخیرهسازی آب در راهبردیترین استان کشور را از این منظر، کاهش میدهد.
کلام آخر آن که
علی اصغر عنابستانی و مدیرانی که هنوز چون او میاندیشند، باید بدانند که اگر میخواهند مواد اوّليه و بستر تولید در سرزمینشان دچار تخريب و نیستی کامل نشوند، بايد به آنها فرصت بازفرآوری، خودترمیمی و زيستپالايي مجدد دهند.
عجب روزگاری داریم ما کاش می شد که یک روز ایران زمین و محیط زیست آن نفسی راحت از دست دوستان بکشد
ترجیح می دهم سکوت کنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
حقا که هنریک مجنونیان درست گفت که طبیعت ایران الماسی است که به دست کودکان افتاده کودک با الماس چه می کند؟تیله بازی.
باسلام و تشکر از توجه شما
آقای بید هندی شما درست می فرمایید ولی کاش برخی از مسئولان ما همان تیله بازی را می کردند چون کودک حداقل موظب تیله اش هست واز آن خوب مراقبت می کند!!!!!!!!!!
با عرض سلام و ادب و احترام
خوشحالم که هنوز کسانی هستند که به فکر منابع طبیعی این کشور هستند. من امروز و بطور اتفاقی حین جستجو در مورد “درختان کهور ریگان بم” با سایت شما آشنا شدم. من روستا زاده هستم. روستای ما در شهرستان جیرفت و منطقه ای بنام اسفندقه است که پوشش گیاهی غالب آن”قیچ”، “درمنه”، “گز” و…و درختان”بنه” و “بادام” کوهی می باشد. شاید گفتن این موارد مرتبط با این خبر نباشد.اما می خواهم بگویم که متاسفانه یکسری آدم که به بالا بالاها وصلند، بخش زیادی از پوشش گیاهی را تخریب و به زمین کشاورزی تبدیل کرده اند. مردم روستاها نیز متاسفانه درختان گز را ازجا درآورده و برای پخت نان استفاده می کنند.درختان بنه نیز بخشی اسیر بی رحمی خوکهای وحشی(گراز)و خارپشت شده که ریشه شان را درآورده و میخشکانند..اما دریغ از اطلاع رسانی و آگاه سازی..منابع طبیعی به خودش زحمت این را نمیدهد که برنامه های ترویجی بگذارد و مردم را آگاه بسازد. مدیریت ضعیف، نداشتن دلسوز..حود من چندان به طبیعت توجهی نداشتم، اما ورود به دانشگاه انگار انقلاب روحی در من ایجاد کرد انگار طبیعت بخشی از وجودم شده، گاهی به شکلی مجنون وار سر به طبیعت میگذارم…
ببخشید که زیاده گویی کردم، درددلی بیش نبود
ماندانا خانم این جمله مربوط به هنریک مجنونیان است در ضمن بچه ها اگر خوب مراقبت می کردند لااقل از آن همه تیله ی کودکی بیشتر از 2یا 3 تا در بزرگی برایشان می ماند!!
نکته جالب اینجاست که فرماندار فرمودند ( مگر آن که مرا با نظر کارشناسی قانع کنند ). البته از نوع کلام این بزرگوار می شه فهمید که بار گذاشتن دیزی در کره ماه به احتمال بسیار قوی بسیار آسان تر از قانع کردن ایشان خواهد بود.
درود
ابتدا سپاس از حسن توجه دوستان به مسائل زیست محیطی.
به نظر بنده در شرایط فعلی یا باید مسئولین خودشان رویه ی خود را عوض کنند یا مردم به این کار وادارشان کنند که راه دوم مستلزم وجودngoها وحضور فعالانه ی آنها در عرصه است.
می نگرید که هردوی این راهها در شرایط فعلی چه سخت مینماید؟!؟
پس چه باید کرد؟ به هیچ وجه قصد القای یاس وناامیدی ندارم. چه باید کرد؟ جناب آقای درویش، به نظر شما ما چکار کنیم؟
مسئولین و مردم هر دو با افزایش دانایی خود می توانند به تغییر و تحول مثبت خویش شتاب بخشند.
رسالت من در این تارنما هم همین ظرفیت سازی درخورتر در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی است.