همان طور که خوانندگان عزیز این سطور میدانند و پیشتر اطلاع رسانی کردهام، به پیشنهاد برخی دوستان درصدد راهاندازی صندوقی با نام: «صندوق حامی طبیعت ایران» هستم. چند هفتهای است که به شدت درگیر راهکارهای قانونی، حقوقی و اجرایی شکلگیری این صندوق بوده و کوشیدهام تا به نحوی این صندوق پای بگیرد که هم در کمترین زمان ممکن و بدون دیوانسالاریهای رایج و نفسگیر اداری، اجرایی گردد و هم این سرعت و تعجیل، خدای ناکرده سبب بروز لکنتهای حقوقی و قانونی دست و پاگیر بعدی نشود.
به هر حال با مشورت بسیاری از دوستان صاحبنظر و نیز برخی از حقوقدانان، از جمله یکی از قضات باسابقه به نام آقای ایزدیخواه – که هماکنون دادستان شهرستان کازرون هستند – به این جمعبندی رسیدم که میتوان این صندوق را با گشایش یک حساب مشترک در یکی از بانکهای کشور و ارایهی عمومی اساسنامه و مرامنامهی آن، بدون تشریفات رسمی و دست و پاگیر رایج، هویت بخشیده و اعلام موجودیت کرد. از همین رو، به کمک دو تن از فعالان به نام و شناخته شده این حوزه، آقایان بهمن ایزدی (کویرنورد نامی و رئیس هیات مدیره کانون سبز فارس) و عباس محمدی (فعال پیشگام و دیرینه کشور در حوزه کوهنوردی و محیط زیست)، تصمیم گرفتیم تا هستهی مرکزی یا هیأت امنای این صندوق را تشکیل داده و پس از اخذ نظرات ارشادی و انتقادی دوستان در باره محتوای اساسنامهی این صندوق، کار آن را رسماً آغاز کنیم.
چنین است که اینک و در ادامه متن پیش نویس اساسنامه صندوق حامی طبیعت ایران را برای اظهار نظر و صیقل یافتن بیشتر مفاد آن به مدت یک ماه بر روی وب قرار میدهم تا پس از اخذ نظرات دوستان و پالایش نهایی آن، آغاز نخستین روز از زندگی صندوق حامی طبیعت ایران را در روز زمین – دوم اردیبهشت سال 1392 – رسماً اعلام کنیم.
«اساسنامه صندوق حامی طبیعت ایران»
1- دیباچه:
طبیعت ایران، به دلیل برخورداری از چینش ارتفاعی کم نظیر و تنوع پیکری قابل توجه در شمار یکی از ممتازترین و منحصربهفردترین پارههای بومسازگان جهانی ردهبندی شده است. تراز ارتفاعی گستردهی این طبیعت از 5671 متر در کاکل سپید و دوست داشتنی دماوند تا منفی 22 متر در سواحل دریای زیبای مازندران در شمال وطن، نمایشگر توان فوقالعادهی فلات ایران برای ارایهی تصویری خیالانگیز از موهبتهایی طبیعی است که فقط در این بخش از عرض 35 درجه شمالی کره زمین میتوان آنها را یکجا دید و در زیباییهای شگفتآورش شناور شد. مرتفعترین کلوتهای جهان، گستردهترین کفههای نمکی، بزرگترین نبکاهای شناخته شده در عرصههای بیابانی، متنوعترین اشکال ناهمواریهای ماسهای، باستانیترین رویشگاه جنگلی دنیا، آخرین مرز حضور گاندو و مانگرو، وجود امپراطوری یگانه به نام سمندر در لرستان، بلندمازوهایی که سر به آسمان ساییدهاند، زاگرسی که برخی از پرآبترینترین رودخانههای آسیای جنوب غربی و خاورمیانه را هویت بخشیده، پهناورترین انجیرستان دیم جهان در استهبان، تنها تالابی که به طور همزمان آب شور و شیرین را در کنار خود جاری ساخته، آبشارهایی چند طبقه در سبزکوه و دنا که بوی عشق میدهند، یوزپلنگهایی که اگر از آفریقا بیرون بیاییم، تنها و تنها در ایران یافت میشوند و… بیش از 1728 گونهی گیاهی که در هیچ جای این 13.5 میلیارد هکتار خشکی زمین، مأوا ندارند، جز سرزمینی که دوستش داریم و نامش ایران است.
2- اهمیت موضوع
پرسش این است که برای پاسداری از چنین موهبت ناهمتایی از چه ابزار و توانمندیهای قانونی، مالی و حکومتی برخورداریم؟ آیا ایرانیان تاکنون سزاوارانه نشان دادهاند که استحقاق زیستن در چنین آبادبوم یگانهای در کره زمین را دارند؟ آیا ما برای این که نشان دهیم، حفظ محیط زیست لازمهی حیات اجتماعی روبه رشدمان است، آنگونه که باید هزینه کردهایم؟ آیا میدانید مجموع بودجهی سالانه بخش محیط زیست و منابع طبیعی کشور هرگز به یک دهم درصد از بودجه کل کشور هم نمیرسد؟! و آیا میدانید میزان پرداختها به پرسنل در این دو بخش حاکمیتی، به طور میانگین، همواره در شمار کمینهی پرداختها در بدنهی دولت بوده است؟ چنین است که اندیشهی شکلگیری این صندوق شکل میگیرد تا ابزاری باشد که بتواند در بزنگاههایی که باید، خونی تازه در رگهای طبیعتی که دوستش داریم، جاری سازد. از همین روست که این صندوق میتواند نمادی از درجهی توجه و عشق خالص ایرانیان به طبیعتی باشد که دوستش دارند؛ نمادی که هر چه قدرت و توان مالی و تعداد اعضای داوطلبش بیشتر باشد، گواه آن است که اینجا سرزمینی است که در آن طبیعت، هواخواه فراوانی دارد.
3- هدفها و وظیفههای صندوق
صندوق حامی طبیعت ایران میکوشد تا مرهمی باشد بر دردهای بیشمار محیط زیست و زادبوم مشترکمان. بنابراین، دست دوستی و کمک هر شخصیت حقیقی و حقوقی را که دلش برای افزایش توان زیستپالایی این طبیعت میتپد به گرمی میفشارد و کمکهای نقدیاش را به هر میزان که باشد میپذیرد و پاس میدارد.
موجودی این صندوق در زمینههای زیر میتواند هزینه شود:
– حمایت مالی از سلحشوران طبیعت ایران؛ شامل محیطبانان، محیطیاران، جنگلبانان، قرقبانان و دیگر افرادی که در راه پاسداری از طبیعت ایران، آسیب دیده اند؛ برای جبران هزینههای درمان، پرداخت دیه و مانند آن.
– خرید علوفه و دیگر مواد غذایی مورد نیاز برای جاندارانی که در شرایط خاص و موقعیت خطرناک قرار گرفته و ممکن است بدون کمک انسانی، امنیت روانی و جانیشان به شدت به مخاطره افتاده و تنوع زیستی کشور خدشهدار شود.
– کمک به ساخت مستندهای سینمایی و یا برپایی همایشها و کارگاههای محیط زیستی با کارکرد آموزشی و ترویجی مؤثر.
– حمایت مالی از چاپ کتابها و نشریاتی که انتشار گستردهی آنها میتواند به ظرفیتسازی شایسته در این حوزه کمک کند.
– حمایت از طرحها و برنامههایی که برای مثال در راه کاهش استفاده از کیسههای نایلونی و ظرفهای یکبار مصرف ، مدیریت زباله در سفرهای طبیعتگردی، کاهش مصرف دخانیات، تشویق مؤثر و جذاب مردم به کاهش استفاده از پروتئین حیوانی در سبد غذایی روزانه، جلوگیری از رواج فرهنگ و صنعتی به نام شکار حیوانات و … اجرا میشود.
– اهدای جایزه و مشوقهای مالی و معنوی به افراد یا گروههایی که در حوزهی حراست از منابع طبیعی و محیط زیست به فعالیتهای داوطلبانه و روشنگرانه میپردازند.
4- اعضای اولیه یا هیأت مؤسس صندوق عبارتند از:
بهمن ایزدی، عباس محمدی و محمّد درویش. شایان ذکر آن که اعضای این هیأت، هر سه سال یکبار در مجمعی که از مشارکت کنندگان در صندوق تشکیل میشود، برای دورهی بعدی انتخاب خواهند شد. همچنین میزان دریافتها و پرداختهای این صندوق در فواصل منظم ماهانه به اطلاع اعضای آن خواهد رسید.
موفق باشید.
ما را جزو اولین حامیان این صندوق بشمارید.
انجمن اندیشه ورزان برنا از عسلویه
درود عزیزانم، دستتان درد نکند برای راه اندازی این صندف و ایجاد امکانات مالی مستقل برای طرح ها و سازماندهی و خبررسانی و آموزش درباره محیط زیست ایران. این مانع از آن نیست که پیوسته دولت را برای اختصاص بودجه جهت نگهداری محیط زیست ایران مورد پرسش و فشار قرارداد.جامعه ای که امروز از پول نفت میخورد و منابع طبیعی و زیست محیط ایران را فراموش میکند دچار یک بیماری است.زندگی بدون شرط زیست محیطی مردگی است.دوستان در ضمن شماره حسابی باز کنید که برای کمک از خارج کشور هم آسان باشد. در خارج کشور میان ایرانیان توجه لازم و عمیق به محیط زیست ایران و بحرانهای کنونی آن آنطور که شایسته است نمیشود. ولی افرادی هستندکه صمیمانه به طبیعت ایران و زیست بوم پداران ومادران خود علاقه دارند. بحران اکولوژیکی یک پدیده جهانی است و بحران زیست محیطی ایران دردآور است و ماباید تا آنجا که میسراست برای حفاظت آن تلاش کنیم.من در مقالات گوناگون خود درباره محیط زیست ایران بفارسی و فرانسه به تلاش خود ادامه میدهم و در دانشگاه پاریس یکی از درسهایم “اکولوژی و اقتصاد پایدار” میباشد. کار آموزشی درباره محیط زیست کار اساسی است و همه میتوانند در این راه تلاش کنند. جلال ایجادی از فرانسه
این هم نون دونی حضرتعالی!
تف بر این سرزمین. هرچه پرورش داده دزد!
با سلام و درود بر شما استاد عزیز جناب درویش و سپاس و امتنان بیکران از این زحمات و خدمات شایانتان در قبال طبیعت ایران زمین. از همینجا حمایت خود را از تشکیل این صندوق و موسسان محترم آن اعلام می کنم. همچنین درقالب همین دیدگاه نظرات و پیشنهادات خود را در خصوص اساسنامه به نظر حضرتعالی می رسانم:
1- در خصوص منابع مالی صندوق علاوه بر کمک حامیان و دوستداران محیط زیست می توان به اقداماتی جهت تأمین این منابع اقدام نمود، به عنوان مثال برگزاری نمایشگاهها، همایشهای علمی، انجام پروژه های مطالعاتی، برگزاری دوره های آموزشی و…. که می تواند به عنوان منابعی مستمر و مهم جهت تأمین نیاز مالی صندوق به شمار روند.
2- در صورت اخذ مجوز از سوی بانک مرکزی ایران می توان اقدامات بهتر و بیشتر و مثمر ثمر تری در این زمینه انجام داد و بصورت صندوقی رسمی و به ثبت رسیده اقدام به جذب سرمایه های حامیان نمود.
3- در خصوص بند ” – خرید علوفه و دیگر مواد غذایی و… ” می توان به تأمین هزینه های مداوای حیات وحش مجروح و آسیب دیده، خرید و رها سازی گونه های در اسارت از جمله گونه هایی که در باغ وحش ها بصورت نامناسب نگهداری می شوند(به مانند آنچه اخیراً از باغ وحش خوزستان گزارش شد)، تکثیر و یا پرورش گونه های در معرض خطر انقراض، خرید مکانهایی جهت نگهداری گونه ها و … اشاره کرد که از این دست موارد بسیاری قابل ذکر است.
4- در خصوص بند ” – حمایت مالی از چاپ کتابها و نشریات…” می توان به حمایت از انجام طرح های تحقیقاتی کاربردی در جهت حفظ و حمایت از موجودیت حیات وحش و گونه ها نیز اشاره نمود.
5- همچنین در خصوص محل مصرف موجودی صندوق می توان به خرید و رفع تعارضات و مستثنیات موجود در زیستگاه های خاص و مهم حیات وحش کشور از جمله مناطق مسکونی و یا صنایع و … اشاره نمود که موجب تکه تکه شدن زیستگاه و تخریب آن گردیده است اشاره نمود.
6- در خصوص بند ” – حمایت از طرحها و برنامههایی که برای مثال در راه کاهش استفاده از کیسههای نایلونی و…” می توان بصورت کلی به مبحث فرهنگ سازی و مشارکت مردمی اشاره نمود.
7- همکاری و مشارکت نزدیک و تنگاتنگ صندوق با موسسات و نهادهای ملی و بین المللی از جمله “صندوق تسهیلات جهانی محیط زیست GEF”، “اتحادیه بین المللی حفاظت از طبیعت IUCN” و … می تواند نقطه عطف مهمی در راستای تأمین اهداف صندوق به شمار رود. لذا شناساندن و مدنظر قرار دادن محدوده جغرافیایی فعالیت صندوق در سطح بین الملل در اساسنامه مربوطه می تواند در این خصوص کمک شایانی نماید.
با تجدید احترام و امتنان و آرزوی توفیق و سربلندی و بهروزی
امیدوارم که این صندوق همیشه پر پول باشد.
یک پیشنهاد داشتم آقای درویش نازنین. کاش بشود تیمی هم تشکیل شود که همزمان با پیشبرد همه این رویکرد ها فعالیت های حفاظتی هم جهت بهبود وضعیت حیات وحش در مناطق مختلف انجام دهد.
برای مثال گاهی ساختن یک یا چند آبشخور یا تعمیر آنها یا حتی تغیر مکان یکی در یک منطقه موجب برقراری امنیت چشمگیری برای کل حیات وحش آنجا میتواند باشد و یا در فصل گرما از گدار حیات وحش از محدوده امن برای رفع نیاز به آب به مناطق ناامن میشود به سادگی جلوگیری کرد خصوصا در مناطق دشتی.
یا ساخت پاسگاه یا تجهیز پاسگاه ها و البته مأمورین .
فنس کشی در برخی نقاط در بعضی مناطق برای جلوگیری از تعارضات باز به جهت حفظ بیشترامنیت
در کل تیمی که موظف به پایش و رفع مشکلات مربوط به حفظ حیات وحش و مناطق باشد.
من همینجا بدون هیچ چشمداشتی به این صندوق اعلام آمادگی میکنم برای هر نوع همکاری بیشتر :)
با آرزوی روز های بهتر برای طبیعت ایران
ارادتمند
محمدعلی
درود بر شمااستاد گرامی.باخواندن این مطالب بر خود میبالم و افتخار میکنم به اینکه من نیز یک ایرانی عاشق طبیعت،محیط زیست وحیات وحش هستم.امیدوارم پیروز باشید
عالیه خسته نباشید و ممنون …
درود برشما و سپاسگزارم از تلاشتون.
من هم در کنار شما و در حد توانم هستم
جناب درویش؛ سلام:)
دوستان حتما نظر کامل تری نسبت به بنده می توانند بدهند؛ اما من فکر می کنم که صندوق باید حیطه عملکرد حمایتی اش، ویژه تر و خاص تر باشد و به زمینه هایی متمرکز شود که به طور سنتی از حمایت های معمول برخوردار نمی شوند…
به همین خاطر، ضمن حمایت شدید از بندهای یک و دو که در فقدان چنین صندوقی، بسیار سخت می توان ارگان یا منبع مالی مناسبی برای حمایت از آنها پیدا کرد، نارضایتی نسبی از بندهای پنج و شش و نارضایتی بیشتر از بندهای سه و چهار(حمایت از فیلم ها و کارگاه ها و نیز انتشارات) را که غالبا می شود به طرق دیگری غیر از صندوق، برایشان منبع مالی کوچک و بزرگ دست و پا کرد، اعلام می کنم…
کما اینکه پیشنهاد تشکیل ایده صندوق هم فکر می کنم از مشاهده موارد متعددی از مسائل مرتبط با بندهای یک و دو به وجود آمده بود که چنین کمبودی را به یادمان آورد…
این البته نظر بنده بود…
برایتان در این راه آرزوی موفقیت می کنم؛
ممنون از حمایت و همراهی دوستان و هموطنان بزرگوارم …
به هامون طهماسبی: همان طور که ملاحظه می فرمایید، اولویت بر اساس همان نکاتی است که شما اشاره فرموده اید. اما چنانچه حمایت از صندوق درخورتر باشد، می توان به گزینه های کارآمدتر دیگر هم فکر کرد.
به شهرام صمدی خادم: ممنون از دقت نظر و پیشنهادهای ارزنده تان که اغلب آنها را لحاظ خواهم کرد. در مورد اخذ مجوز از بانک مرکزی باید بگویم که بانک مرکزی دیگر چنین مجوزهایی صادر نمی کند!
به استاد ایجادی: امیدوارم بتوان با توجه به تحریم هایی که وجود دارد، از کمک ایرانیان خارج از کشور هم برخوردار شد. ممنون از توجه و حمایت درخورتان.
به محمدعلی الله قلی: پیشنهاد خوبی است. امیدوارم بتوان در این زمینه هم کاری کرد.
به علی: یکی از دلایلی که در طول این سالها از راه انداختن چنین صندوقی پرهیز داشتم و حتا برخی از دوستانم هم چنین هشداری را به من داده اند، همین نگاهی است که شما نمایندگی آن را در جامعه امروز متاسفانه برعهده دارید و امیدوارم تجربه عملی این صندوق سبب شود تا در قضاوت تان تجدید نظر فرمایید.
و سپاس از همراهی و حمایت اعظم فیروزی، مهدیه نصرتی، اندیشه ورز برنا و علیرضا افشار عزیز …
درود وامیدوارم موفق باشید
آقای شهرام صمدی خادم کاملا درست گفتند خصوصا درمورد باغ وحش ها….
آقای درویش واقعا درمورد باغ وحش ها کاری نمی شه کرد ؟
اساسا وجود این باغ وحش ها یعنی چی ؟حیوانات بی گناه را درقفس می کنیم تا دیگران نگاهشان کنند؟
فکرکنم دیدن تصاویر باغ وحش خوزستان واقعا برای همه تاسف آوره حتی افراد بی تفاوت
بازهم ازشما ممنون ایده خیلی جالبی است امیدوارم بتوانم کمک کنم
با درود و دو صد خدا قوت و تشكر فراوان از اين همه تلاش و متشكر كه با اين همه ناملايمات، باز هم قدمهايي ماندگار را داريد پايه ريزي مي كنيد.
از دقت دوستان پيغام گذاشته هم متشكرم. پس بعضي موارد ذكر شده، بيان نمي شوند.
سپاس از اينكه حمايت و آموزش را چنين قدرتمند اولويت بندي كرده ايد. نمي دانم امكانش است بحث پشتيباني از نظارت (البته بيشتر داوطلبانه) را هم در آن گنجاند يا نه!
و اينكه اگر ممكنه در بخش آخر ذكر شود به اين مضمون، كه امكان اصلاح بندهاي اين اساسنامه در مجمع مشارکت کنندگان در صندوق در همان موقع راي گيري اعضای هیأت، قابل بحث است.
بدرود
امیدوارم این صندوق، به عنوان مرجعی برای حمایت از محیط زیست ایران باشد.
کار بسیار خوبی است.
موفق باشید
سلام به نظرم خیلی در ابتدای کار نباید شلوغ کرد و انتظار قدم های بزرگ داشت. چون دست اندرکاران رو خسته می کنه .
پیشناد دارم یک وبلاگ یا سایت هم به همین منظور راه اندازی بشه که موارد واریزی به حساب اونجا نشان داده بشه و از طرفی گزارش هزینه هایی هم که انجام میشه نمایش داده بشه. به نوعی کار کاملن شفاف باشه و جای حرف و حدیث باقی نمونه تا جلب اعتماد و مشارکت عمومی را داشته باشیم
به فاطمه: من هم امیدوارم و سپاس از دعای خیرتان.
به مهدی: درود بر شما. چشم. بند آخر را اضافه خواهم کرد. در مورد بحث پشتیبانی از نظارت هم فعلاً زود است. اما شاید اگر صندوق از استطاعت مالی و حمایت های انسانی قوی تری برخوردار شود، بتوان آن را هم پیگیری کرد.
به ماندانا: بنده اصولاً با محبوس کردن حیوانات و جدا کردن آنها از محیط طبیعی شان مخالفم. اما در برخی کشورها، به راستی شرایط بسیار ایده آلی برای حیوانات فراهم کرده و مضافاً به این که باغ وحش ها برای مردم عادی و کودکانی که توان مسافرت برای دیدن حیوانات در زیستگاه اصلی شان را ندارند، کارکردی آموزشی و فرهنگی دارد. همچنین، برخی از حیوانات و توله های آنها که قاچاق می شوند و توسط پلیس کشف می گردند، چاره نیست جز آن که در چنین محیط هایی نگهداری شوند.
به خانم یا آقای فیروزی: موافقم و حتمن وبلاگی را به همین منظور راه اندازی خواهیم کرد.
درود …
با سلام
استاد عزیز با کمال میل آماده همکاری هستیم ما را در جمع خود پذیرا باشید.
درود بر تمامی دوستداران محیط زیست ایران
سلام مهندس عزیز:
بهترین ایده ممکن برای حفظ محیط زیست توسط شماارائه شده,درتحقق ان بکوشید,بی شک کائنات هم باشماهمراه خواهدشد.
کمک به خدابرای حفظ انچه باقی مانده,بهترین هدیه به خدادراستانه سال جدیداست.
برای طرح نظرات زوداست,حتمادراین طریق الِی الله خدا مرانیزمددخواهدکردبه قدرلیاقت سهیم باشم.
درود.دروذ…
دست مريزاد و به احترام ِ انگيزه ي اين كار شايسته در اين روزگار وانفسا ، تمام قد مي ايستم .
به نظر من :
براي اين حركت كه اميدوارم همه گير شود ، يك فضاي مجازي طراحي و ساخته شود كه علاوه بر آن كه كليه تراكنش هاي ورودي و خروجي اين حساب مشترك اعلام شود ؛ جايي باشد براي تبادل نظر و همفكري در خصوص چگونگي جمع آوري اعتبار و يا احياناً تعيين الويت در مورد استفاده از اين اعتبار مالي … يكي ازحُسن هاي جانبي اين كار نيز مي تواند كاستن كامنت ها و حرفهايي چون كامنت علي آقاباشد .
در ضمن علاوه بر هيات مديره ي سه نفره ؛ بهتر است داوطلباني جذب شوند براي نظارت ، همكاري و حتا ايجاد عوامل انگيزشي .
با درود بر شما جسارتا بايد به اطلاعتان برسانم كه اين نوشته ي شما اصلا به اساسنامه شبيه نيست. اين صندوق در قالب NGO يا موسسه يا هر چيز ديگري كه دوستان حقوقدان شما صلاح بدانند بايد ثبت شود و فرم هاي قانوني اساسنامه رعايت گردد. تعجيل شما در راه اندازي اين صندوق ستودني و براي من قابل درك است اما اگر كار از آغاز روي پايه هاي محكمي بنا نگردد بي شك فرو خواهد ريخت ضمن اين كه افرادي مانند علي هم اينگونه قضاوت خواهند كرد. اگر هنوز كه كاري را شروع نكرده ايد از ديوانسالاري بترسيد بعدها چه مي خواهيد بكنيد؟!(ضمن اين كه خيلي وقت ها ديوانسالاري هم چيز بدي نيست) البته راه ديگرش هم همين كاري است كه آقاي الله قلي بدون هيچ گونه تشكيلاتي در سرخرود براي قوها انجام داد كه ديگر صندوق نمي خواهد.
جناب آقای درویش
من نمایندگی کسی یا گروهی را بر عهده ندارم واین حرف شخص خودم است. جامعه ای برای من وجود ندارد که بخواهم نمایندگی آنرا بکنم. پرنده هرکجا را دوست داشته باشد پرواز می کنند.
آقای درویش شما هیات علمی یک مرکز تحقیقاتی هستید و همچنین یک روزنامه نگار. وظیفه شما صندوقداری و ساختن آبشخور برای حیات وحش نیست. اگر قرار هست شما این کارها را بکنید پس وظیفه سازمان محیط زبست با این همه کارمند مفتخور چیست؟ هر کسی باید وظیفه خود را بداند.
بی ادبانه نوشتم دزد! آری خیلی بی ادبانه است و دردناک هم برای شما هم برای خودم . ولی مودب بودن در مقابل فجایعی که اتفاق می افتد دیگر معنی و مفهومی ندارد چند سالی است که گروهایی به نام NGO ( تقریبا از زمانی که پروژه یوز در ایران آغاز شد) مثل قارچ رشد کردند که شما هم همه انها را می شناسید. اکثر اینها را افرادی تشکیل می دهند که از دانشگاه آزاد در رشته محیط زیست فارغ التحصیل شده اند یا در رشته غیرمرتبط با محیط ریست مثلا کاردانی کامپیوتر یا عمران مدرک گرفته اند. پولهای بی حساب و کتاب زیادی از سازمانهای داخلی و خارجی به اسم حیات وحش، حفاظت، آموزش جوامع محلی … می گیرند ولی کدام یک از این کارها یا بخشی از آنها انجام شده است؟ خیلی هم خوب کارشان بلد هستند که چگونه در سایتها، صفحات اجتماعی..تبلیغ کنند و نشان دهند که دارند مثلا کار می کنند. آقای درویش ساده بگویم این یعنی دزدی و کار شما هم چه بخواهید و چه نخواهید در همین راستا هست.
اخیرا شنیدم که گروهی تشکیل شده به نام میراث پارسیان که متاسفانه مدیرش مدیر پروژه یوز هم هست! یک عده پول دار، پول می دهند به این افراد در NGO ها که پروژه ای را روی گونه ای وضیعت بحرانی مثل گور خر، یوز، پلنگ ، خرس سیاه کار کنند ولی مجری طرح را شخص پول دهنده بنویسند!!! شخصی که حتی یک جمله در مورد خرس یا پلنگ نمی داند. آقای دوریش به عنوان فعال محیط زیستی و خبرنگار به جای اینکه پول برای ابشخور ساختن جمع کنید این ها را به چالش بکشید و اصلاح کنید! این وظیفه شما است و صد البته وظیفه من نوعی زبان دراز. دیگر نیازی نیست که صندوق دیگری تشکیل شود.
بگویم که خیلی هم منفی نگر نیستم و خوب می دانم که باید کاری کرد و نمی شود همیشه انتقاد کرد و جلوی هر کسی که می خواهد کاری را انجام دهد گرفت ولی هرچیزی راه خود دارد. همیشه باید از نقطه ای درست شروع کرد شما هم از نقطه خوبی شروع کردید.ژورنالیست. شما ژورنالیِست تاثیر گذاری هستید. ادامه بدهید به کار ژورنالیستی. خودتان را دزد نکنید. سهمی که خانم مژگان جمشیدی به عنوان خبرنگار حوزه محیط زیست در ده سال گذشته در آموزش، فرهنگ سازی، حفظ… محیط زیست داشته به جرات مییتوان گفت که بعد از زحمات آقای اسکندر فیروز بی نظیر بوده و یقینا حاصل کار همه NGO ها با این همه پول و منابع مالی به اندازه ایشان نبوده است. آقای درویش شما هم دارید در این مسیر حرکت می کنید پس منحرف نشوید.
بازهم تاکید می کنم من نمایندگی کسی یا گروهی را بر عهده ندارم. فقط یک دوستدار طبیعت هستم.
عالیه….20 .. 20
در تمام زمینه ها میتوانید روی من هم حساب کنید
شاید کم ، ولی هر آنچه در توانم باشد دریغ نخواهم کرد
درود بر قلب پر مهر و دستان توانمند شما عزیزان
جناب آقای مهندس محمد درویش با سپاس . متن اساسنامه صندوق حمایت از محیط زیست بسیارساده وکامل بود من با توجه به اینکه زندگی را بدون طبیعت سالم و خرم وشاداب خاکستری وغیر قابل تحمل میدانم .ضمن احساس تعهد نسبت به آیندگان وکودکان این سرزمین .با صمیم قلب این صندوق را حمایت واز موسسان وطبیعت دوستان فداکار بانی ایجاد این اندیشه انسانی قدردانی میکنم
درود برهمگی
آقای علی صحبت شما کاملا درست ومتین متاسفانه بعضی ها در کشور ما فقط راه سوء استفاده ودزدی را برای همه کارها پیدا می کنند
ولی شما هم بهتر نبود به جای اینطوری مطرح کردن موضوع می گفتید که بهتر است آقای درویش مواظب باشند این صندوق مثل بقیه مسائل زیست محیطی نشود؟
البته ببخشید من فضولی کردم
سلام جناب آقای درویش عزیز
مطالبی را که می نویسم لازم نیست به نمایش عمومی بگذارید. شاید بازخور خوبی نداشته باشد و انرژی خوبی را که جمع شده بگیرد. چون کانال دیگری نداشتم اینجا مینویسم. ترجیحم این بود که از طریق ایمیل یا تماس تلفنی بیان میکردم
بسیار خورسندم که در کنار انسان های بزرگی چون شما، جناب آقای محمدی (که علاوه بر بهره مندی از نوشته های ایشان افتخار همپیمایی با ایشان در منطقه حفاظت شده هفتاد قله را داشتم) و جناب ایزدی ( که در نشست شبکه در سالهای دور در شیراز با ایشان اشنا شدم) زندگی میکنم. کاری بسیار ارزشمند است. پیش از هر چیز بگویم که از دیباچه بسیار زیبای آن محظوظ شدم و اشک در چشمم جمع شد.
اما صرف نظر از دیباچه زیبا و اثر گذار مواردی در اهداف از جمله:
خرید علوفه و دیگر مواد غذایی مورد نیاز برای جاندارانی که در شرایط خاص و موقعیت خطرناک قرار گرفته… به نظر م تصمیماتی ناپایدار است. مگر علوفه خریداری شده از چه منابعی تامین شده؟ در بعد کلان آن مگر منابع آب و خاکمان که روزگاری دراز منبع تغذیه وحوش بوده است را به تبدیل به اراضی کشاورزی نکرده ایم؟ ( این بحث ابعاد گسترده ای دارد در محضر استاد پر چانگی نکنم). البته در سطح محدود و حتا نمادین این فعالیت با کمک های داوطلبانه مردمی و بصورت محلی انجام میشود و خوب است که تبدیل به روحیه همه بشود. مثلا ما در اراک برای درنا ها گندم میبریم و این کار ا دوست داریم. کاش تبدیل به رویه ای همگانی شود.
و یا به این نکته اهداف توجه کنیم
حمایت از طرحها و برنامههایی که برای مثال در راه کاهش استفاده از کیسههای نایلونی و ظرفهای یکبار مصرف ، مدیریت زباله در سفرهای طبیعتگردی، کاهش مصرف دخانیات، تشویق مؤثر و جذاب مردم…
که به نظر می آید باید کار سازمانهای مردم نهاد NGO ها باشد. انتظار میرود که این صندوق فقط در حدی محدود و با هدفی محدود یک رسالت را برای خود تعریف کند. مثلا در حد بند یک اهداف.(که این روز ها بسیار گریبانگیر محیطبانان است)
به عنوان یک فعال مدنی میدانم که مشکلات عدیده و گسترده محیط زیست مجابمان میکند که اهداف بزرگ تعریف کنیم، لیکن تجربه نشان داده که اهداف محدود (نه بی ارزش) موفقیت بهتری دارند.
سایر کمبود هارا نیز باید ظرفیت های دیگر (NGO/ UN/ دولت و…) جبران کنند.
اما نگرانی بزرگ من در تدوین قالب حقوقی محکم و ساختار تشکیلاتی خدشه ناپذیر آن است که عدم توجه به آن با نظارت های آتی دستگاههای نظارتی (سازمان امور مالیاتی، دیوان محاسبات و بازرسی کل کشور) فعالیت این صندوق را بسیار مشکل و طاقت فرسا خواهد کرد (البته قانونا این نظارت ها لازم است).
ایمانم به انجام این کار مجابم میکند پیش از اقدام پیشنهاد بدهم بررسی بیشتری صورت بگیرد.
شاید هم بررسی کرده اید و در این مرحله انتشار نداده اید. اما چون خواندم بدون دیوانسالاری رایج و نفسگیر… قصد اجرایی شدن آن را دارید، لازم دانستم نظراتم را بگویم.
پیشتر بگویم کارشناس حقوق نیستم لیکن اندک تجربه ای به عنوان مدیر یک صندوق سرمایه گذاری در بخش کشاورزی دارم. عمده کارشناسان حقوقی و ثبتی در ارائه قالب پیشنهادی برای تاسیس چنین صندوق هایی به شرکت های سهامی(خاص یا عام) تعاونی های اعتباری (زیر نظر بانک مرکزی/ یا براساس قوانین خاص) اشاره میکنند. لیکن دستگاههای نظارتی از جمله دیوان محاسبات و بازرسی کل کشور صرف نظر از نوع قالب حقوقی صندوق، حق ورود و نظارت را برای خود قائل اند و نظارت میکنند. (تجربه شخصی زیادی پیرامون این موضوع دارم)
بنابر این اگر چه این زمان بیش از هر زمانی نیازمند چنین صندوقی هستیم -حتا برای تحقق یک هدف- و هر جند استقبال خوبی بین علاقمندان صورت گرفته و انرژی خوبی متمرکز شده، لیکن شایسته است که در جوانب کار بررسی بیشتری شود تا آینده روشن تری برای آن آن متصور بود.
ارادتمند
راستی در ایمیلی برای یکی از همکاران سبزاندیشم در بحثی که پیرامون این کار ارزشمند در گرفته بود چنین نوشتم
کاش بشود به عزیزانی که بسیار ارزشمندند و نام هریکی شان کافی است تا خیل علاقمندان را به این کار خیر سوق دهد (چه برسد به اینکه هر سه در راس این مجموعه قرار گرفته اند) کمک کرد که مشکلات قانونی پیش رو را بهتر بررسی و به نوعی آینده نگری کنند. جسارت مرا ببخشید
به کیارش :
ممنون از دقت نظر و حساسیت شما. خوشحال می شوم اگر در باره ثبت صندوق به ما کمک کنید؛ اگر واقعا فکر می کنید این رویه بهتر است. ظاهراً جناب اردهالی عزیز هم با نظر شما موافق هستند. پرس و جوهای من می گفت: که این کارها فقط وقت گیر بوده و مشکلی را حل نمی کنند. ولی اگر شما بتوانید کمک کنید، خوشحال می شویم.
.
به علی:
درود مجدد. با این حساب شما با هر حرکت نیکوکارانه ای در جامعه مخالف هستید، چون متولی قانونی دارد! مثل مدرسه سازی، بیمارستان سازی، کمک به یتیمان و …
به نظرم جامعه ای که نشان دهد حتا در اوج تحریم و فشارهای اقتصادی ، حاضر است بخشی از درآمدهایش را داوطلبانه برای پاسداری از طبیعت هزینه کند، نمادی آشکار از وقار و توسعه یافتگی را ارایه داده و باید از چنین حرکت هایی با رعایت البته حساسیت های لازم، حمایت کرد.
.
. ممنون از پیشنهادها و همراهی های دوستان بزرگوارم:
ماندانا، مریم، سهیلا، امید، علیرضا و مسعود عزیز …
عالی بود. من حمایت میکنم و امیدوارم به سرعت هرچه تمامتر این پروژه، بزرگ و بزرگتر شود. قطعاً نشستهایی نیز خواهید داشت که من نیز در این باره خوشحال میشوم کمکی کنم. تا به امروز در برنامههای طبیعتگردیمان به دوستانی که حرکاتی قابل تقدیر انجام دادهبودند هدایایی اهدا میکردیم. در ابتدا از محصولات یونیسف و سپس و از محصولاتی که بومیان تهیه کرده بودن به عنوان هدیه استفاده کردیم. پیشنهاد میکنم شما با استفاده از این صندوق اقدام به سفارش محصول به بومیان کنید و آن محصولات را به گروهها و حامیان محیط زیستی بفروش برسانید و سود آن را نیز به اهداف مورد نظر اختصاص دهید.
با سلام
حرکت پسندیده ای است و انشاءالله همراهتان خواهم بود. به نظرم شرح فعالیتهای صندوق را خیلی گسترده نگیرید. عمده تمرکز کار صندوق را برای بحث آموزش و اطلاع رسانی قرار دهید. علی الخصوص نوجوانان و جوانان.
درود بر همه ی دوستان
به کیارش یشایائی عزیز: در مقام یک “ان. جی. او. کار” (!) باتجربه بگویم که هیچ ترسی از پیگیری های اداری ندارم، اما برای شروع کار نیازی هم به ثبت رسمی نیست. شاید بعدا لازم باشد (به عنوان یک بخش جانبی در کنار صندوق) که یک شخصیت حقوقی ثبت شده هم داشته باشیم که در این صورت خواهیم توانست ثبت رسمی را نیز به انجام رسانیم.
به محمد رضا خالقی اردهالی عزیز: قرار نیست که این صندوق جای کارهای دیگر (مانند فعالیت در “سمن” ها را بگیرد، و البته قرار هم نیست که چشم هایمان را بر روی علل تباهی محیط زیست کشور ببندیم؛ فقط می خواهیم که یک منبع مالی هم در کنار دیگر فعالیت های زیست محیطی غیردولتی داشته باشیم… همین!
به علی: 1- کار ژورنالیستی و علمی اگر به کارهای اجرایی مشخص و موثر نیانجامد، هیچ مشکلی را از محیط زیست حل نخواهد کرد! 2- در مورد ان. جی. او. ها پیدا است که اطلاعات کمی داری! من هم در این جا لزومی نمی بینم که در مورد ارزش کارهای ان جی اویی با تو (و دیگران) بحث کنم… . خوب است که در این جا در زمینه ی راه اندازی صندوق و این که چه کارهایی را می تواند به انجام رساند، گفتگو کنیم. 3- خانم مژگان جمشیدی فعال گرانقدر محیط زیست و دوست گرامی هر سه نفر ما هستند. اما مقایسه ی کار ایشان با کار “همه ی ان. جی. او. ها” اساسا قیاسی مع الفارق (یعنی بی ربط) است. 4- رعایت ادب، در همه جا و در هر شرایطی “معنا و مفهوم” دارد، حتی در شرایط فاجعه آمیز… .
سبز باشید.
ممنون عباس جان که اومدی کمک!
به خدایار: سپاس از حمایت تان. عمده ترین خدماتی که مد نظر ماست، به ترتیب اولویت نوشته شده است.
و شهاب الدین عزیز: سپاسگزار پیشنهاد شما هستم.
جناب آقای درویش
کار شما هیچ شباهتی، به مثالهایی که آوردید یا کارهای نیکوکارانه ای که فرمودید ندارد. بله هر کاری متولی قانونی دارد و باید از ان طریق انجام شود و عدم توجه به این مهم ، وضع فعلی ما را سبب شده است. یاد مان باشد که ما هنوز یک کشور جهان سومی هستیم خیلی بلند پروازی نکنیم.
مردم ما خواهشا اول یاد بگیرند اشغال و زباله تولیدی خود را به محیط زیست خود نریزند بعد بخشی از درآمدهایش را داوطلبانه برای پاسداری از طبیعت هزینه کند، ومرسی از شما که اینقدر به فکر این مردم تحریم زده هستید و می خواهید حمایت شان کنید تا پولشان را در اه درست استفاده کنند!
جناب آقای محمدی
اول: هر کاری باید اساس و پایه علمی داشته باشد. با دعاو جادو و جنبل نمی شود پیشرفت کرد. متاسفانه آدمهای مخالف علم و پژوهش که شما هم ظاهرا جزو این دسته بنظر می رسید این بلاها را سر محیط زیست ایران اورده اند. دریاچه اورمیه خشک شد آقای محمدی. اگر اهل علم و دانش باشید متوجه می شوید چرا. بعد من منظورم این بود که که اقای درویش به کارهای علمی خود برسد. خوب در کنارش کار ژورنالیستی هم می کنند خوب چه بهتر، ولی دیگر زمانی برای کارهایی مثل صندوق داری و…نمی مانند
دوم: ان. جی. او. ها را خوب می شناسم. فعالیتشان را هم می دانم. باز می گویم کار شما هم در راستای کارهای غیر محیط زیستی آنهاست. اگر خودتان هم یک ان. جی. او با شید پس حق دارید دفاع جانا نه ای بکنید.
سوم: من برای میزان تاثیر گذاری فعالیت محیط زیستی سرکار خانم جمشیدی را مثال زدم و الا ایشان یک فرد حقیقی هستند نه یک ان. جی. او که کسی هم بخواهد مقایسه مورد نظر شما را انجام دهد.
چهارم: بخشید من بلد نیستم تعارف و تعریف و تجمید بی مورد بکنم مثل همه ی کامنت های که این بالا نوشته شده. بهتر است کمی رک باشیم حداقل در دنیای مجازی.
جناب آقای درویش این آخرین کامنت من است و در آخر بر عکس بقیه من پیشنهاد می کنم که از خیر این کار بگذرید.
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت دوستان و جناب درویش
با توجه به نظر دوستان در مورد بندهای اساس نامه معتقدم که اگر در بندها جامعیت و کلیت بیشتری دیده شود “برای مثال بسیاری از موارد را می توان در انجام امور فرهنگی، اجتماعی و … جامعیت داد” و در صورت نیاز موارد مصرف در تبصره هایی اشاره شوند امکان عملکرد بهتر در شرایط ویژه و بر اساس صلاحدید مدیریت و نظارت اعضاء فراهم شده و نظرات و انتظارات بسیاری از دوستان در چارچوب مجموعه بندهای اساس نامه خواهد گنجید.
با آرزوی سعادت و بهروزی همه عزیزان
موفق باشید
به علی:
خیلی مردم خودت را دست کم مگیر برادر من. اینها همان مردمی هستند که سال گذشته در کمتر از 10 روز، حتا بیشتر از آن پولی را که می خواستیم، برای آزادی باقر زارع جمع آوری و پرداخت کردند. و من به امید خدا خواهم کوشید تا نشانت دهم: این نگاه توست که رنگ غم و تیرگی و بدبینی و تردید داده به جهانی که باید دوستش داشته باشی و داشته باشیم.
صندوق حامی طبیعت ایران تشکیل خواهد شد و به حیات خود در این سرزمین ادامه خواهد داد – چه درویش باشد یا نباشد – تا جهانیان بدانند اینجا، مردمی زندگی میکنند که برای نجات زمین، حاضرند مسئولیت های شهروندی خود را حتا بیش از توان خویش برعهده گرفته و انجام دهند.
.
به علی جهانی و حسین زندی: متشکرم از همراهی و حمایت و تشویق تان.
.
درود …
آقای درویش عزیز, من هم که قبلا” اعلام آمادگی کرده ام. هر وقت صندوق تشکیل شد, با کمال میل سهیم خواهم شد. موفقیت شما و این صندوق, آرزوی قلبی من است.
آقای درویش این اصطلاح توهمی مسئولیت شهروندی!!! را خوب آمدی!!!.
راستی شما که همیشه در استفاده از کلمات عربی امساک میکنید چرا تماما از کلمات عربی استفاده کردید و نوشتید صندوق حامی طبیعت ایران؟
نتوانستید یک شاخابی چیزی سرهم کنید؟
سپاس از دانش و کیارش عزیز …
کیارش جان: اگر شما نام فارسی یا پارسی تری برای این صندوق سراغ دارید، لطفاً پیشنهاد دهید.
متشکرم.
آقايان درويش و عباس محمدي عزيز با تشكر از پاسخ شما ضمن اين كه اعتقاد دارم از همان ابتداي كار جهت گيري به سوي ثبت اين صندوق باشد، منظور من ايجاد درگيري هاي بيهوده براي خودمان نيست.دوستان توجه داشته باشند اساسنامه يك متن حقوقي است، نه مقاله ي روزنامه و يا چيزي كه بشود آن را از نظرات گوناگون افراد غير مطلع استخراج كرد. حداقل كاري كه بايد بشود اين است كه در ابتدا متن اساسنامه وفق قانون تهيه شود تا پس از اين كه كار جدي تر شد آن را ثبت كنيد. ضمن اين كه چون اين تشكل اساسا اهداف پولي و مالي دارد از حساسيت بسيار بيشتري برخوردار است. به عنوان يك نمونه ساده مركز فعاليت اين صندوق بايد در اساسنامه قيد شود تا حساب مشتركي كه قرار است باز شود، مكاتبات رسمي و احيانا احضاريه ها با آن آدرس انجام پذيرد ولو اين كه اين آدرس صوري و مثلا دارالوكاله يكي از دوستان شما باشد.
جناب بشایایی عزیز: بنده با دادستان کازرون در این باره مشورت کرده ام که ایشان خود یک حقوقدان برجسته است و وی منعی برای چنین فعالیتی از نظر قانونی ندیدند.
جناب درويش: بنده عرض نكردم چنين فعاليتي از نظر قانوني منعي دارد. گفتم اساسنامه بايد بسيار دقيقتر از اين چيزي باشد كه شما نوشته ايد. مي توانيد يك نمونه از فرم اساسنامه را در لينك زير پيدا كنيد:
http://www.moi.ir/Portal/file/ShowFile.aspx?ID=714723e6-44ae-40a3-b12f-e843b0ff7fb9
به کیارش یشایایی عزیز: سپاس از راهنمایی هایت. به نظر من هم بد نیست که شکل اساسنامه را کمی حقوقی تر کنیم. و البته این که یک متن “حقوقی” باشد، لزوما به این معنا نیست که موضوع مربوطه، در یک مرجع قانونی به ثبت رسمی رسیده باشد. همان گونه که اشاره کرده ای، بعدا هم می توان در مورد ثبت اقدام کرد.
به همه: درباره ی نام “فارسی تر”، چطور است که این تشکیلات را “صندوق پشتیبان زیستبوم” یا “صندوق پشتیبان طبیعت ایران” بنامیم؟
جناب بشایایی عزیز: سپاسگزارم، مدنظر قرار خواهیم داد.
عباس جان: صندوق هم عربی است!
درود
آقای درویش وآقای محمدی واژه معادل صندوق در پارسی گنجه است
شاید به قول آقای محمدی بتوان گفت:”گنجه پشتیبان زیست بوم“
ماندانا خانم:
بنده با این نامگذاری موافقم. با دیگر دوستان هم مشورت خواهم کرد و چنانچه بقیه هم موافق باشند، چنین خواهیم کرد. ممنون از لطف تان.
استاد آیا مشخص شده چند در صد از از منابع مالی صرف حقوق و مخارج اداری میشود؟
جناب رضوانی عزیز:
همان طوری که اشاره کردم، همه ی فعالیت ها داوطلبانه بوده و تمام پرداخت ها به صندوق برای اهداف یاد شده خرج خواهد شد.
با درود به همه ی دوستان و با شادباش های نوروزی
نام “گنجه ی پشتیبان زیستبوم” به نظر من هم قشنگ است… و البته باز هم می توان در موردآن اندیشید.
به دوستان پیشنهاد می کنم از هم اکنون، مبلغی را در نظر بگیرند که پس از “روز زمین” (که حساب بانکی باز خواهدشد) لطف کنند و آن را به حساب بریزند. همچنین، بکوشند که دوستان و اطرافیان را وارد ماجرا کنند، و دیگر این که پیشنهادهایشان را برای حفظ ارزش پول هایی که پس انداز خواهد شد، بدهند.
من هم پیشاپیش نوروزی دل انگیز برای تو و خانواده عزیزت آرزو دارم عباس جان.
باشد که “گنجه پشتیبان زیستبوم” بتواند در سال پیش رو، جایگاهی سزاوار یابد و کمکی مؤثر برای اعتلای طبیعت ایران انجام دهد.
درود …
جنابان، درویش و ایزدی و محمدی ضمن همراهی و همدلی با راهی که پیش گرفته اید؛ چند نکته را که به نظرم رسیده یادآور می شوم: اول در دیباچه عبارت حدود800 کیلومتر مرز ساحلی در شمال و بیش از 2000 کیلومتر در جنوب اضافه شود. دوم، تعداد سه نفر به عنوان موسس و یا هیات امنا بسیار کم است. در صورت اجرایی شدن صندوق به مشکل کمبود نیروی مسئول برمی خورید. پیشنهاد می کنم با حداقل پنج یا هفت نفر به عنوان موسس و هیات امنای اولیه شروع کنید. سوم، برای صندوق عضو داوطلب بگیرید و برای اعضا کارت عضویت صادر کنید و سالانه مبلغی را برای حق عضویت بگیرید تا یک منبع درآمد پایدار برای صندوق ایجاد شود و در مواقع اضطراری می توانید روی نیروی اعضا حساب کنید. مطمئنم بسیاری چون من بدون هیچ چشمداشتی به داشتن کارت صندوق در جیب خود افتخار خواهند کرد. چهارم، به نکاتی که جناب یشایایی می فرمایند بیشتر توجه کنید و از اول با یک اساسنامه محکم کار را شروع کنید چون سرو کارتان به ناگزیر با مسائل مالی و گردش پول نسبتاً قابل ملاحظه ای خواهد بود، لاجرم حرف و حدیث هم پیدا خواهد کرد؛ پس هرچه اساسنامه محکم تر و شفاف تر باشد، ادامه راه با موانع کم تری خواهد بود. پنجم، اهداف و وظایفی که در پیش نویس برای صندوق نوشته اید در حد و اندازه یک وزارتخانه کوچک است. به گمان من کار را در ابتدا سبک تر و جمع و جورتر تعریف کنید و به تدریج اهداف کوتاه مدت و بلند مدت برای آن در نظر بگیرید تا در شروع به کار صندوق با انیوه مشکلات و نیازهای انباشته شده قبلی روبرو نشوید تا موجب دلسردی نشود. ششم،علاوه بر منابع انسانی داوطلب و علاقمند، داشتن منابع مالی پایدار مهم ترین چالش ادامه حیات صندوق است. پیشنهادهایی برای تامین مالی صندوق دارم که بعد از شکل گیری صندوق و آغاز کار عملی آن عرض خواهم کرد.
درود بر فخرالدین سیدی عزیز …
ممنون از پیشنهادهای ارزنده تان و نظر لطف تان. در مورد آنها با دیگر دوستانم حتمن بحث خواهم کرد و استفاده خواهیم کرد از مشورت های دلسوزانه شما.
پیروز باد نوروزمان
پاینده باد ایران مان