«آب» مي تواند عامل هم افزايي منطقه باشد

    گفتگویم با سعید برآبادی در روزنامه شرق امروز – 25 مرداد 1394، پیرامون همسایه شرقی و شیوه‌های تعامل با او در حوزه محیط زیست در ادامه آمده است …

    افغانستان و ايران، دو کشور همسايه و پر از اشتراکات تاريخي سال هاست که به خاطر هيرمند، با مشکلات مشترکي دست وپنجه نرم مي کنند؛ آيا مي توان در سالگرد يکي از بزرگ ترين اتفاقات سياسي کشور همسايه، يعني استقلال کشورشان اميدوار بود که سايه بحران آب از روابط ميان ايران و افغانستان برود؟ با محمد درويش، مديرکل دفتر آموزش و مشارکت مردمي سازمان حفاظت محيط زيست، سخن گفته ايم:

افغانستان، آب و ایران!

به عنوان يک ايراني فعال در حوزه محيط زيست چه سابقه آشنايي اي با کشور افغانستان داريد؟
تا به امروز فقط به خاطر تالاب هامون و مسئله حقابه هيرمند اين کشور را مي شناختم. اما متاسفانه شناختي که ما نسبت به اين کشور داشتيم به خاطر شرايطي که تا چندسال پيش بر آن حاکم بوده، ناقص بوده است. کمتر آماري در زمينه محيط زيست و منابع آبي و حياتي اين کشور منتشر شده و موضوع محيط زيست به طورکلي براي شهروندان اين کشور آن قدر جدي نبوده است که بخواهند در فضاهاي مجازي، خصوصا وبلاگ ها و سايت ها به آن اشاره خاصي داشته باشند. البته خود دولت افغانستان هم در طول اين سال ها به دليل مسائل امنيتي به موضوع محيط زيست کمتر پرداخته تا جايي که من به عنوان يک ايراني همواره فکر مي کردم، کشور افغانستان به دليل توسعه نيافتگي توانسته محيط زيستش را بکر نگه دارد اما واقعيت چيز ديگري است.

پس از تحولات سياسي اين کشور، نيمه تاريک محيط زيست در افغانستان هويدا شد؟
بله، برخلاف تصور من، متاسفانه در کشور افغانستان به دليل فقر بيش ازحد مردم، گزارش هاي زيادي وجود دارد که از تخريب محيط زيست مي گويد؛ ميزان بالاي تخريب جنگل ها، چراي بي رويه و خشک سالي شديد که آسيب شديدي به چراگاه هاي اين کشور وارد کرده به حدي است که اين کشور هم در زمينه محيط زيست و حيات وحش در وضعيت مناسبي قرار ندارد يا لااقل آن قدر که تصور مي کرديم، بکر نيست.

يکي از موارد کدورت ميان ايران و افغانستان آب هيرمند است. فکر مي کنيد چطور مي شود در عين همبستگي، اين مسئله به نتيجه روشني برسد؟
بدون تعارف هاي رايج، به نظرم بايد ميان ايران و افغانستان يک نگاه مشترک بر سر مسئله آب به وجود بيايد تا شاهد نتيجه روشني باشيم. مثلامي توانيم براي کشور افغانستان، خدماتي تعريف کنيم و در ازاي آن از افغانستان بخواهيم که اجازه دهد، جريان مستمر در رودخانه هيرمند جاري باشد تا به هامون برسد. واقعيت اين است که اگر شرايط هيرمند در يک بازه زماني کوتاه مدت همچون شرايط فعلي باشد، شاهد بدل شدن منطقه به يک چشمه گردوخاک بزرگ خواهيم بود که ديگر نمي شود براي آن کاري کرد.

يعني دل بستن به معاهدات بين المللي که تابه حال وجود داشته، نمي تواند زمينه ساز باشد؟
اگر بخواهيم صرفا به کنوانسيون هاي جهاني اکتفا کنيم، واقعيت اين است که طرف مقابل مي تواند از دادن حقابه به ما شانه خالي کند. راه جايگزين، ورود به يک تعامل برد- برد است مثلااعطاي برق و دريافت آب از افغانستان باشد.

بخشي از جمعيت ايران و افغانستان، محلي ها و همسايگان رودخانه هيرمند هستند که از دل اين کشور آمده و تا هامون امتداد مي يابد. فرهنگ شهروندان براي نجات اين تالاب، آماده است؟
بايد قبول کنيم که مناطق مجاور هيرمند، چه در ايران و چه در افغانستان جزء محروم ترين مناطق هر دو کشور است که شاخص هاي اصلي در آن رشد نکرده و جوامع محلي متاسفانه با مشکلات زيادي دست وپنجه نرم مي کنند، براي نمونه کافي است دقت کنيم که فقط در استان سيستان وبلوچستان ما شاهديم که بيش از ٩٠ درصد مردم، عضو کميته امداد هستند و همين موضوع سبب شده که مشکل فقر، معيشت و ناامني نگذارد شاخص هاي توسعه رشد مناسبي داشته باشد و طبعا مردم هم چندان براي دفاع از محيط زيست اين منطقه آموزش نديده اند. به اينها، خشک شدن منطقه و شدت بادهاي ١٢٠روزه را هم بيفزاييد. البته در افغانستان وضع از اين هم بدتر است.

نقش دولت ها در اين زمينه چيست؟
دولت ها بايد در قالب توان افزايي جوامع محلي آگاهي ها را در اين زمينه افزايش دهند تا جايي که «آب» مي تواند به جاي جدايي ميان دو ملت، عامل، هم افزايي مردم اين منطقه فراتر از مرزهاي جغرافيايي شود. واقعيت اين است که اگر انبار غله هامون زنده شود، بخشي از عوايد آن نصيب کشور افغانستان و مردمش هم خواهد شد و شايد از همين منظر بتوانيم اميدوار باشيم که دولت افغانستان اقدام به ساخت سدهاي بيشتر بر مسير هيرمند نکند.

اخيرا هم در افغانستان سد تازه اي افتتاح شد که آنها را شاد کرد اما به نظر مي رسد براي محيط زيست جنوب شرقي ايران، خساراتي را در پي داشته باشد.
خب، ما نمي توانيم در برابر اين اقدام به صورت قهري وارد شويم. اما واقعيت اين است که چنين نوع نگاهي مي تواند به زودي خطر جنگ آب در منطقه را افزايش دهد. اين نگاهي است که هم اينک، دولت ترکيه داشته و مانع شده که ٣٨ ميليارد مترمکعب آب به سمت بين النهرين برود و نتيجه اش، توفان هاي گردوخاک شده است. اگرچه در اين زمينه، استدلال اين است که «وقتي ديگران موضوعي را رعايت نمي کنند، چرا ما رعايت کنيم؟» اما ما مي توانيم اين نگاه آزمندانه که در منطقه حاکم شده است را با همکاري کشور افغانستان تغيير بدهيم؛ مي توانيم در يک تعامل افق تازه اي از تعاملات محيط زيستي را در آسياي جنوب غربي حاکم کنيم که عوايدش تمام کشورهاي اين منطقه را به سمت توسعه پايدار ببرد.

یک دیدگاه دربارهٔ ««آب» مي تواند عامل هم افزايي منطقه باشد»

  1. محمد شرافت

    همکاری ومشارکت مبنا ومحیط زیست وسازمان مردم نهاد
    نویسنده: محمد شرافت – ۱۳٩٤/٥/٢٦
    همکاری ومشارکت مبنا ومحیط زیست وسازمان مردم نهاد

    تاریخ : یکشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۴
    اولین نشت تیم مدیریتی مبنا سازمان مهندس دزفولی ودکتر رازانی و با مهندس درویش مدیر کل آموزش ومشارکتهای مردم سازمان محیط زیست و مهندس شرافت مدیر عامل دوستان اوای طبیعت استان تهران

    درخصوص خدمات ارزش افزوده مخابراتی در امور زیست محیطی انجام شد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.