این قورباغه و پروانه را که بر روی این شاخهی نی در تارنمای مجله فوکوس دیدم، یادم افتاد که چقدر بهانههای دلپذیر در این دنیای پردود هنوز میتوان یافت تا به واسطهاش احساس کنیم در چه جهان زیبایی زیست میکنیم؛ جهانی که اگر نمیتوانیم زیباییهایش را ببینیم و درک کنیم، اشکال از ماست، لطفاً به فرستنده بد نگویید!
زندگي زيباست،
زندگي آتشگهي ديرينه پابرجاست
گر بيفروزيش رقص شعلهاش از هر كران پيداست
ورنه خاموش است و خاموشي گناه ماست.
زنده یاد سیاوش کسرایی
چه نسیم خنکی از پس این عکس می آید ،
سپاس از ساختن ِ این صبح ِ با لبخند !
قابلي نداشت …
استاد
من عاشق این جک و جونورام !
حالا اینا که خوشگلن من عاشق اون بیریختاشم هستم!
مگه بي ريختشم داريم اصلن رفيق؟!
به نظر من که خرخاکیم خوشکله به نظر دیگه ها میگم
از قضا به عقيده دكتر كوثر، خر خاكي بهترين و زيباترين و مفيدترين دوست آدم است!
اينجا را بخون:
http://mohammaddarvish.com/i/archives/174
بله استاد قبلا خوندم اتفاقا میخاستم بنویسم یاد دکتر کوثر افتادم گفتم جسارت نشه 😀
موجودات بیریخت خوبین دیدین عجب چرخه حیاتی دارن!؟@
خیلی ماهن @
بله خيلي ماهن!
موجودات بي آزاري كه بي هيچ چشمداتي زندگي را براي ما آدميان آسان تر و چرخه حيات را بي هيچ جيره و مواجبي روغنكاري مي كنند!
فكرش را بكن آدم در تمام طول زندگيش فقط يه دونه از اين دوستان را داشته باشه!
بي شك آن زندگي، مي تونه شيرين ترين و بهشتي ترين زندگي عالم باشه! نمي تونه؟
کاملا استاد
البته شیرین ترین نه ها!@
شیرین ترین فقط با خود شیرین میشه که بشه@
بر منكرش لعنت!
درود بر شرف ایران و ایرانی
مایل بگویم که پدر صبا در تماس تلفنی با من اظهار داشت که احتمال اعزام صبا به خارج جهت مداوا و بستری و … در حال قوت است.
با کمک دوستان و مصاحبه و انعکاس در وبلاگها و انعکاس واقعیتی تلخ برای کودک خردسال شیرازی به تمور مخچه ، از ایرانی هایی که در صلیب سرخ و پزشکان بدون مرز هستند زمینه اعزام و مداوا را فراهم می اورند.
دعای خیر شما بدرقه تمام مریض ها
دوستان سپاس
سلام مهندس
کاملاً درسته ، من موافقم که در این جور موارد اشکال در گیرنده هاست نه از فرستنده ها ، ولی همیشه هم اینطور نیست ، مثل موردی که غزلک بهش اشاره کرده چون دقیقاً برعکس اینجا این دفعه ایراد در فرستنده است ، چرا که فرستنده فرد ضعیف النفس بیمار است ! 🙂
از این دست بهانه های قشنگ زندگی رو خیلی دوست دارم ، ممنونم بخاطر به اشتراک گذاشتن این بهونه و حس قشنگ
شادباشید و شادی بخش
پاسخ:
خوشحالم که شما هم طرفدار چنین بهانه هایی هستید و خوشحال تر اگر خلاف این بهانه ها را مانند قارچ پنداشته و نبینیدشان تا عمرشان به سرآید.
درود …
آرزو میکنم کسی به خرابی گیرنده مبتلا نشه چون دیگه حتی نمیتونه از خاطرات زیبایی که در زمان سلامت گیرنده هاش داشته لذت ببره!
گاهی خاموشی هم جزئی از تقدیر ماست و نه لزوما گناه ما.
چه جمله ی زیبایی:
“گاهی خاموشی هم جزئی از تقدیر ماست و نه لزوما گناه ما.”
کاش توانایی تحسین برانگیزتان در نگارش جملات زیبا و تامل برانگیز، انرژی بخش هم باشد تا انرژی گیر!
.
.
هر چند می فهمم که خرابی گیرنده تا چه اندازه می تواند عذاب آور باشد. هم برای شخصی که دچارش شده و هم برای اطرافیانی که باید آن شخص را تحمل کنند.
درود …
باور کنین قصد مخالف خوانی ندارم…و به همه ی آدمهای با گیرنده های سالم با تمام وجودم عشق میورزم.
باور می کنم …
در این دنیا میلیاردها دلیل وجود دارد تا آدم به پشتوانه آنها به همه چیز و همه کس بدبین باشد و بر طبل ناامیدی بکوبد.
.
.
اما دقیقن به همین دلیل، دمیدن در شیپور امید و خنده و نشاط ارزش می یابد، هر چند شاید تعداد دلایلی که به خاطرش بتوان شاد بود، به شمار انگشتان یک دست هم نرسد!
درود …
آقای درویش، پست آخر “پرواز با پروانه” بسیار جالبه – در مورد آهستگی-، وقتی میخوندمش آرزو کردم که شما هم نظر بدید…
دروود
به چشم.
مرسی برای این جمله ی قشنگ!
“برای ناخدایی که می داند مقصدی وجود ندارد، هر بادی می تواند نوعی بازی و تفریح به شمار آید!”
البته لئوپلد سدار سنگور می گوید: “برای ناخدایی که نمی داند کشتی اش را به کدام سو باید براند، هر بادی نامساعد است.”
.
و من با استفاده از این جمله، پندارینه خودم را ساخته و انتشار دادم!
زیرا مانند اگزوپری اعتقاد دارم که “مقصد” چیزی نیست، جز توهم مسافری در راه مانده.
امیدوارم روح سدار از من ناخشنود نگشته باشد!
درود …
برداشت آزاد و بجايي كردين مثل واگويه هاي عباس كيا رستمي از سعدي و حافظ
جملات زيباي شما منو به ياد شعر هوشنگ شفا انداخت:
زندگي يعني تكاپو
زندگي يعني هياهو
زندگي يعني
شب نو
روز نو
انديشه نو
زندگي يعني غم نو
حسرت نو
پيشه ي نو
زندگي بايست سرشار از تكان و تازگي باشد
زندگي بايست در پيچ وخم راهش زالوان حوادث رنگ بپذيرد
زندگي بايست حتي يك نفس حتي ز جنبش وانماند
گرچه اين جنبش براي مقصد بيهوده اي باشد…
بله مهم نفس حرکت است … نباید خود را به بهانه رسیدن، از حرکت بیاندازیم … درست مثل دوچرخه سواری … که تا وقتی رکاب می زنی و نایستاده ای، سقوط هم نخواهی کرد! خواهی کرد؟
آره سقوط ميكنيم!
نميدونم شما تجربه ش رو دارين يا نه؟!
وقت شنا كردن چه تو استخر چه تو دريا ، لحظه اي كه به هر دليلي از قرق شدن بترسيم به سمت پايين كشيده ميشيم.
خيلي لذت بخشه كه در اينجور موارد آدم خودشو از مهلكه نجات بده اونم با قدرت روحش!
سلام از خانم اسفندیاری کوهنورد خبری دارید؟ حالشان خوب است؟
پاسخ:
خوشبختانه ايشان مطابق برنامه دارد به پيش مي رود:
http://www.peaks.blogsky.com/1389/04/02/post-296/
با اجازه شما جناب مهندس و البته با اجازه فلوراي عزيز جمله بسيار تامل برانگيز “گاهی خاموشی هم جزئی از تقدیر ماست و نه لزوما گناه ما ” را در وبلاگم يادداشت ميكنم .
ممنونم از همراهي تان و درود
پاسخ:
گفتم که این جمله زیباست … اما ببین فلورا خانوم با جملات زیبایت داری غم و انفعال به وبلاگستان تزریق می کنی ها!
امیدوارم یه روز در همین جا از تو یک جمله بسیار مثبت و پرانرژی بخوانم و بخوانیم که با تمام وجودت به آن باور داشته باشی.
درود بر غزاله و فلورای عزیز.
خوشحالم كه غزاله عزيز هم از اين نظر خوشش اومده.
آقاي درويش در پاسخ به شما، يه نظر اينجا گذاشته بودم كه حذف شد.البته خوشم اومد كه حذف شد چون جمله ي اولش اشتباه لپي داشت.
نه! من چیزی را حذف نمی کنم …
منظورم این نبود که شما حذفش کردین. جسارت نکردم.
اتفاقا خلاف معمول همیشه کنارش نوشته بود که دیدگاه شما منتظر تایید است.ولی رفته بود قسمت بالا به بخش نظرات!
منتظر پست روز دماوند هستیما!
دروود
درود بر شما و صبح عالی شما و خوانندگان گرامی تان به خیر و نیکی
بله جمله ی بسیار زیبا و تامل برانگیزی هست ولی حالا چرا غم را تزریق می کند ؟! بنظر من کمی حس تعقل را فعالتر میکند و به دل می نشیند مهندس جان .
متشکرم از شما و از فلورا جان بخاطر مجوز
شادباشید و شادی بخش
به غزاله: خواهش مي كنم. فقط كافي است از فلورا تشكر كنيد.
به فلورا: امشب منتظرش باش!
آقاي درويش اجازه بدين با شما مخالفت كنم. پذيرش تقدير اونجايي كه بايد, هيچ نقطه منفي نداره. كمترين حسنش براي من اين بوده كه هيچوقت افسرده نشدم و پويايي رو در زندگي از دست ندادم اما از طرفي واقع بيني تلخي بهم بخشيده كه خوشايند ديگران و شايد اطرافيانم نيست.
حقيقت اينه كه اخيرا كمتر تلخم, فكر ميكنم بدليل هم كلامي با شما و دوستان ديگريه كه همينجا باهاشون آشنا شدم.
آقاي مهندس چه جوري ميشه يواشكي پيام گذاشت اينجاااااااااا .
… مي بخشيد چون نميشه خصوصي نظر داد اينجا نوشتم . لطفاً هر جور كه صلاح ميدونيد عمل كنيد .
مويد باشيد
به فلورا: خوشحالم که غلظت تلخی تان کاهش یافته! به خصوص که دل نوشته ها هم در این کاهش غلظت بی تاثیر نبوده است!! هر چند من دوست ندارم آن را پذیرش تقدیر بنامم … راست آن است که “تقدیری” وجود ندارد. این ما هستیم که تقدیر می سازیم!
.
به غزاله: نمی شه!
ممنون و متشکرم جناب مهندس عزیز
درود و روز و روزگار خوش
سرفراز باشيد …
خوب، شما به اين خاطر تقدير رو قبول ندارين، كه هيچ وقت در شرايطي قرار نگرفتين كه در مسائل اساسي زدگي بهترين تدبيرتون بدترين تدبير ديگران باشه. هيچ وقت اتفاقي تو زندگيتون نبوده كه خارج از قدرت شما باشه و خارج از دروازه هاي اراده بشري رخ داده باشه. نتوانستن در اوج توانايي در مسائل شخصي شايد براتون ناشناخته ست. اميدوارم كه هيچ وقت در مسيري نباشين كه لازم بشه چنين مسائلي رو درك كنين يا بپذيرين.
و اما اگر درباره تون نادرست قضاوت كردم عذرخواهي ميكنم.
اما من ميفهمم شما چه حسي دارين. زماني كه دانشجوي سال اول بودم سر بحث جبر و اختيار و قضا و قدر براي درس معارف1 اينقدر با استادم بحث كردم كه مجبور شد بهم بگه كه برم واحدم رو حذف كنم. ولي خوب زندگي بهترين استاد انسانهاست و معناي اين كلمات رو بسيار ملموستر والبته با تلخي فراوان فهميدم.
در كتاب تلمود گفته شده:
“ما انسانها همچون زيتون وقتي بهترين جوهرمان را به دست ميدهيم كه له شويم.”
شما ممكنه اين جمله رو نپذيرين اما براي من كه اين شرايط رو با همه ي سلولهام لمس كردم اين جمله يك نوازشه! خوشحالم كه به جاي نشستن و درجا زدن بهترين جوهرم رو پس دادم.
اگر احساس ميكنين اين بحثها جاش اينجا نيست يا براي روحيه ديگران بار منفي داره، بهيچ وجه ناراحت نميشم كه حذفش كنين.
حتا تصور روزگاری که من گذرانده ام، شما را شوکه خواهد کرد … هنر این نیست که وقتی همه چیز بر وفق مراد است، کبک آدم خروس بخواند. بلکه باید بکوشیم تا در هنگام سقوط بخندیم! می دانی چرا؟ چون همه ما در یک بازی شرکت کرده ایم و فقط باید بازی را ادامه دهیم. او که این بازی را زیاد از حد جدی بگیرد و فکر کند که می داند مقصد کجاست؟! زودتر از همه حذف خواهد شد! نخواهد شد؟
.
اما اتفاقن من هم جمله زیبای تلمود را قبول دارم. فروغ هم می گوید:
در شهادت یک شمع
راز منوری است
که آن را
آن آخرین و کشیده ترین شعله
خوب می داند
.
.
درود …
به احترام شما كلاه از سر برميدارم!
بهرام بيضايي در وصف آرش ميگه:
آرش مردي رمه دار بود و “مهر” به او دلي آتشين بخشيده بود.
مايلم اين جمله رو اينطور بيان كنم كه:
“درويش” مردي طبيعت دار بود و ” مهر ” به او ” جاان ” ي آتشين بخشيده بود.
می بینم که فلورا هم مانند درویش دستی در دکوپاژ جملات مشهور مردمان دارد! ندارد؟
.
.
و البته باید اعتراف کنم که خود را سزاوار و لایق چنین تعابیر هوش ربایی نمی بینم … این را با تمام اخلاص و صداقتی که در خود سراغ دارم می گویم.
درود …
همه ي ما بهره اي داريم از صفتهاي جاودانه هركدوم بسته به درجه رشد شخصيت مون.
بيضايي هم آرش رو گاه تا قله دماوند بالا ميبره و گاه صفتهاي ديگرش رو به رخ ميكشه و به حضيض ميكشونه اما دل آتشينش هميشه با آرش بوده.
چه جالب که از دماوند نوشتی … پست آینده ام که تا ساعتی دیگر انتشار خواهم داد، بی شک شوکه ات خواهد کرد!
خوش خبر باشي اي نسيم طبيعت!
آيا همه آسودگيست اين ايام؟
حسابي رفتم اندر وادي ِ دست بردن در شعر شاعران خوب!
متاسفانه من بايد مثل مرغ زود بخوابم اما صبح زود يه سر اينجا ميام.
دروود
البته همه آسودگی نیست این ایام!
و دقیقن به همین دلیل، چنین بزنگاهایی عجیب حال آدم را خوش می کند …