جایگاه ایران از منظر کیفیت کار گروهی – TEAMWORK

امروز در مراسم جشن کارنامه‌ی فرزندم – اروند – یکی از مدرسان شاخه‌ی legoeducation (لگوی آموزشی) سخنان کوتاهی در باره‌ی برنامه‌هایی که برای پکیج آموزشی‌شان در سال تحصیلی آینده دارند، ارایه داد … و البته در لابه لای سخنانش، به نکته‌ی دردناکی هم اشاره کرد که سبب شد تا چشم‌ها به زمین دوخته شده و اغلب والدین حاضر ناخواسته سر به زیر گردند!
آن نکته این بود که مطابق پژوهش‌هایی که انجام گرفته، کیفیت کار گروهی در بین کودکان اروپایی 70 (از صد) است. این در حالی است که میانگین این رقم در جهان 22 است و از همه شگفت‌آورتر و البته شرم‌آورتر آن که پژوهشگران نهادی که مرکزش در کپنهاگ دانمارک قرار دارد، رتبه‌ی برخی از کشورهای – به اصطلاح جهان سوم – از جمله ایران را منفی 18 ذکر کرده‌اند.

خانم مازندرانی، این را هم اضافه کرد که شرکت مزبور به دلیل نگرانی از آسیب‌وارد شدن به شهرت نیکوی برند خویش، با اکراه فراوان حاضر شده تا قرارداد آموزشی در این حوزه با طرف ایرانی امضاء کند! زیرا نگران نافرجام ماندن دوره در ایران و اُفت محبوبیت تکنولوژی آموزشی خویش بوده است!
ایشان گفتند: نخستین چیزی که اغلب خانواده‌ها خواسته یا ناخواسته به فرزندان‌شان یاد می‌دهند این است که باید در هنگام آمدن مهمان، اسباب‌بازی‌های‌شان را جمع کنند تا مبادا خراب شود! باید مستقل باشند … ما هرگز به کودکان‌مان اجازه‌ی تمرین کار گروهی را نمی‌دهیم!
در داستان‌ها‌مان هم رد پای تک محوری بسیار زیاد است، از دهقان فداکار بگیر تا چوپان دروغگو …
اصلاً انگار کمتر ملّتی را بتوان سراغ گرفت که مانند ایرانی‌ها برای حل مشکلات‌شان دست را سایه‌بان چشم کرده و منتظر ظهور یک قهرمان باشند! (و البته اغلب آن قهرمان نگون‌بخت را هم بعد از ظهور – مطابق فرمایش صاحب کتاب جامعه‌شناسی نخبه کشی – زیرپایش را خالی می‌کنیم تا با مخ بخورد به زمین و آنگاه همه با هم سر می‌دهیم: احمق است آن کس که بالاتر نشست ؛ استخوانش سخت‌تر خواهد شکست!)
برای همین است که اغلب مدال‌های جهانی ما در رشته‌های ورزشی هم به آن گروه از ورزش‌ها اختصاص دارد که انفرادی هستند.
در چنین شرایطی البته امیدهایی هم وجود دارد …
مثلاً چطور است همه به احترام جوانان والیبالیست ایرانی که توانستند یکی از معدود مقام‌های جهانی را در یک رشته‌ی گروهی برای‌مان به ارمغان آورند، کلاه از سر برداریم و به مدیران و مربیان این فدراسیون درود بفرستیم.

مؤخره :

برای آنها که دوست دارند 5 دشمن کار تیمی را بشناسند.

53 فکر می‌کنند “جایگاه ایران از منظر کیفیت کار گروهی – TEAMWORK

  1. قباد

    اگر دردم يكي بودي چه بودي
    اگر غم اندكي بودي چه بودي
    باباطاهر هم ظاهرن با اين دردها آشنا بوده!نبوده!؟

    پاسخ:

    بدجور هم آشنا بوده! وگرنه عریان نمی شد که! می شد؟

  2. rs232

    با سپاس از نوشته ی زیبای شما. من هم در وبلاگم کار گروهی را بین ایران و امریکا مقایسه کرده ام. البته علمی نیست و فقط برداشت شخصی من است
    http://natashagodwin.blogspot.com/2010/06/blog-post.html
    برای شما آرزوی موفقیت دارم

    پاسخ:

    درود بر شما.
    مقاله ارزشمندتان را خواندم و بهره بردم.

  3. حسین عبیری گلپایگانی

    راستی جناب درویش این ضرب المثل را شنیده اید که می گویند ایرانیها یک نفر که باشند خوب کار می کنند وقتی دو نفر می شوند خیلی بهتر کار می کنند ولی سه نفر که شدند باید یکی منشعب شود و از آن دو نفر جدا شود.

  4. محمد درویش نویسنده

    بله شنیده ام … منتها الآن وقتی دو نفر شدند این اتفاق می افتد! می گی نه؟ یه نگاهی به رشد طلاق در دهه ی اخیر بیانداز رفیق!

  5. فرهنگی‌ - تاریخی‌ - صنعتی

    آقای درویش عزیز،
    واقعیت دردناکیست که تنها با علم به آن معالجه نمیگردد. عملی در کنار این علم میباید.
    من ایرانیانی را دیده ام که علیرغم اقامتهای طولانی خویش در کشورهای اروپایی و آمریکایی هنوز هم از این معضل رهایی پیدا نکرده اند.
    چیزی که باعث گشته تا فکر کنم بهتر است که از همان ابتدا کودکان را به کارهای گروهی آموخته سازیم زیرا در سنین بالا چیز زیادی را عوض نمیتوان کرد.
    اگر اینکار در سنین بالا نیز قابل پیاده شدن میبود، وضعیت تیم ملی فوتبال ایران خیلی بهتر از اینها میبود.
    در عوض در والیبال و بسکتبال که نسل جدیدی از جوانان ابتکار عمل را در دست گرفتند مسئله به صورت دیگری خود را عرضه مینماید.

    عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی

    موفق و پیروز باشید

  6. محمد درویش نویسنده

    درود بر شما …
    من هم امیدوارم که آموزش و پرورش بتواند راز و رمز کار گروهی را در کودکستان و دبستان ها جا انداخته و نهادینه سازد.
    خانم مازندرانی می گفت: بهترین سن 2 تا 8 سال است.

  7. فرهنگی‌ - تاریخی‌ - صنعتی

    آقای درویش عزیز،
    خانم مازندرانی کاملا درست گفته اند.
    اینجا هم میگویند که میان دو تا هشت سالگی پایه های شخصیتی و جهانبینی و جهان نگری اشخاص ریخته میشوند اما از هشت تا شانزده سالگی این پایه ها بخاطر نداشتن پشتوانه تجربه، استقلال زود رس و بعضا حس دانایی کاذبی که به برخیها دست میدهد، شدیدا در معرض خطر هستند و میتوانند به رشته هایی که دوباره پنبه میگردند قیاس شوند.

    فرهنگی – تاریخی – صنعتی

    پاسخ:

    البته بعد از 16 سالگی هم نباید انسان به حال خود رها شود … حتا لغزش ممکن است در دهه های 5 یا شش یا هفت هم به سراغ آدم بیاید! نه؟

  8. فلورا

    اصلا این سن 2-8سالگی سن بسیار مبارکیه
    کلاسهای فلسفه برای کودکان که میرفتم، استادمون میگفتن که از دوسالگی باید ذهن بچه ها رو بیدار کرد.تربیت موسیقیایی ذهن هم از حدود 4سالگی شروع میشه.
    لذت میبردم ازین کلاسها استاد میگفتن علت اینکه اروپاییها از تجربه کردن هیچ امر نویی ابا ندارن اینه که هوش و ذهن تربیت شده ای دارن. برخلاف ما ایرانیها که فکر میکنیم اگر بچه باهوشی داریم دیگه کار تموم شده. هوش تربیت شده ست که باعث رشد و تعالیه.

  9. ضرابیان

    درودبرشما
    موردی که خانم مازندرانی به آن اشاره کرده اند موضوع تازه ای نیست . سالیان سال است که در باره آن بحث وتبادل نظر می شود .
    مشکل خانم معلم این است که مانند بسیاری از مدیران ومتفکران جامعه به ریشه این گونه رفتار توجه نکرده و متاسفانه راه به جایی نمی برند .(مانند محیط زیست وترافیک و…..) شما اگر کودکان دو تا هشت سال ایرانی را به فرض درکره دیگری هم تحت آموزش کار گروهی قرار بدهید به محض ورود به جامعه فعلی ایران تحت تاثیر ضمیر ناخودآگاه خود رفتاری مشابه دیگر مردم پیدا خواهند کرد .
    والدینی که در آن جلسه سرخودرا ازشرم پایین گرفته بودند به طور حتم تحت تاثیر سخنان خانم معلم خود را حقیر و بی فرهنگ تصور کرده اند ! این دوستان اگر می دانستند این رفتار نشانه مدیریت هوشمندانه مردم ایران در مقابل شرایط ویژه جامعه است شاید این گونه خجالت زده نمی شدند !
    از شما پرسشی کلیدی دارم : این مردم بی فرهنگ وبی سواد ونادان وفردگرا ومنفعت طلب ( به زعم شما ) چگونه ده هزارسال با وجود قرار گرفتن در چهارراه حوادث جهان وهجوم خانمان برانداز رومی و یونانی ومغول وعرب نه تنها دوام آورده وهویت خود را حفظ کرده بلکه دشمنان را هم در خود حل کرده و بار سنگین تمدن اسلامی را هم یک تنه به دوش گرفته است ؟!
    دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را !
    ضرب المثلی داریم که اگر صاحب منصبی برگی از درخت یک باغ بکند اطرافیان درختان را از رشه در می آورند ! حکایت شما استاد ارجمند است :
    وقتی شما مردم را نادان خطاب می کنید دوستان خواننده وبلاگ شما برای اینکه در دسته نادانان قرار نگیرند ازاین که ایرانی هستند احساس شرمساری وخجالت وحقارت می کنند !! واین ظلم بزرگی است بر ایرانی .
    شادوپایدارباشید

  10. محمد درویش نویسنده

    درود بر جناب ضرابیان عزیز:
    می بینم که شما همچنان بر مبنای نگره سیاه و سفید، بنده را مانند یادداشت پیشینمردم ستیز” لقب داده و بر همان طبل می کوبید.
    چگونه است که شما به آن یادداشت هایی که در آنها از نقاط قوت هموطنانم سخن گفته و شاهد آورده ام، اشاره ای ندارید؟ دست کم می شود به 85 یادداشت اشاره کنم! آخرین موردش همین ماجرای تالاب کم جان یا تالاب کانی برازان یا ماجرای دوراهان و یا پیامبر و … است.
    یک جانبه و متعصبانه تحلیل کردن و به قاضی رفتن بسیار خطرناک است برادر من.
    مردم ما هم دارای نقاط قوت هستند و هم نقاط ضعف.
    انکار هر یک از این دو – در بهترین حالت – خود نشانه ی لکنت در قضاوت است.
    مؤید باشید.

  11. هومان خاکپور

    ضمن اینکه مشکل فرهنگی در جامعه ما غیر قابل انکار است اما مشکلی بزرگ به نام دغدغه نان را هم نباید فراموش کرد. در حال حاضر عمده مردم ما دغدغه امرار معاش و نان خود اولویت اصلی و اولشان را تشکیل می دهد و فرصت مناسبی برای پرداختن به فرهنگ و … را ندارند. هر چند معتقدم اینکه مردمی دغدغه نان داشته باشند هم ناشی از فقر فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و نبود مدیریت خردمندانه در آن جامعه است.

  12. محمد درویش نویسنده

    آمارها می گوید : دست کم تأمین معیشت ابتدایی برای 14 میلیون ایرانی، کاری بسیار دشوار است که برای تحققش تمام شبانه روز خویش را به هدر می دهند. انتظار از چنین مردمی برای مطالعه و شرکت در حرکت های فرهنگی، کاری منصفانه نیست. اما بخش دیگری از مشکلات ما برمی گردد به این که آنهایی هم که غم نان ندارند، چنان خود را در مسابقه مصرف و رقابت گرفتار کرده اند که با حقوق های میلیونی هم، همچنان مجبورند بیش از 10 الی 14 ساعت کار کنند و دیگر رمقی برایشان نمی ماند که بدانند چرا “تهران انار ندارد”؟
    نتیجه این که در کمتر کشوری می شود، شاهد شمارگان ناچیز تولیدات فرهنگی مانند ایران بود. بسیاری از خانواده ها، آوردن شیرینی و گل و ظروف و … را به خرید کتاب برای میزبان در مهمانی ها ترجیح می دهند. و این درد کمی نیست رفیق عزیز من.

  13. فلورا

    نمیدونم تا کی باید به گذشته ی خودمون افتخار کنیم. درحالی که همون فرهنگ گذشته باعث شده هر ظلمی رو بپذیریم ؛ به نام دین، به نام آیین؛ به نام پذیرش فرهنگ دیگران.
    نکته ی منفی این پذیرش فرهنگهای دیگر اینه که ما ایرانیها تبدیل شدیم به موجوداتی غیر قابل شناخت و غیر قابل پیش بینی، گاهی میخروشیم چون خروش حماسی فردوسی و گاهی هم پست میشیم بقول دکتر شریعتی اون وجه صلصال کالفخار -گل متعفن بدبو- رو بروز میدیم ،اینجاست که از هم تنفر هم پیدا میکنیم.
    (در حالی که یه عده تو اوین دارن میپوسن یه عده از همونا دارن برای انتخابات شورا ها دندان تیز میکنن!)
    چیزی که باعث شده اون پدران و مادران سر از شرم به زیر بیارن کوچک دیدن فرهنگ خودشون نیست؛ این امر شرمسارشون میکنه که خودشون رو دارای فرهنگی بی نظیر میدونن و فکر میکنن با مطالعات جدید و روشهای به روز تر میتونن بچه هاشون رو همه جانبه و جهانی با تکیه بر فرهنگ ایرانی بپرورونن اما میبنینن که این فرهنگ متعالیشون چه نقاط منفی که به فرزندانشون نبخشیده اونم به طور ژنتیک.
    یادمه صدیق تعریف-خواننده موسیقی سنتی ایرانی- میگفت اروپاییها از موسیقی ایرانی چیزی نمیفهمن ولی ازونجایی که در شخصیتشون احترام به انواع هنر شکل گرفته ازونجایی که زمانیکه هنوز ناشناخته های زیادی داشتن با موسیقی آشنا شدن. از هر موسیقی لذت میبرن و براشون ارزش حدافل یکبار گوش دادن رو داره.
    مقایسه ش کنین با نوجوانهای ایرانی که اصلا موسیقی سنتی ما رو نمیشناسن و حزن متعالی و سازنده ش براشون غمگین کننده و اصلا بی ارزشه.
    روزی ایران، ایرانی آزاد و آباد میشه که ما فقط به چیزهایی که در حال حاضر داریم و میتونیم داشته باشیم افتخار کنیم نه به یک گذشته ی رویایی فرهنگی که اثرسازنده ای ازش تو تربیت پدران و مادرامون هم نمونده. فرهنگ و تربیتی قابل افتخاره که دانسته با علم به داشتنش اون رو دارا باشیم و نکات منفیش رو بزداییم و نکات مثبتش رو تقویت کنیم نه اینکه بطور ناخودآگاه پذیرفته باشیم. چون هرچیزی که ناخودآگاه بیاد ناخودآگاه هم خواهد رفت… همینطور که تا حالا بر باد رفته…

    آقای درویش روده درازی منو تو این محیط که مختص شماست ببخشایید.

  14. محمد درویش نویسنده

    به نکات درستی اشاره کرده اید. افتخار کردن به ارزش هایی که امروز برای ما غریبه شده اند و خوابیدن در باد رؤیاهایی که برای تحقق شان، عملن کاری صورت نمی دهیم، خود بزرگترین آفت و مانع حرکت و پویایی یک ملت می تواند باشد.
    امید آن دارم که ایرانی امروز با کالبدشکافی عدالت محورانه و دانایی، بتواند خود را منصفانه نقد کرده و به سوی تکامل حرکت کند.
    درود …

  15. ضرابیان

    درودبرشما
    بازهم پرسش بنده بی پاسخ ماند !
    جناب درویش , به احتمال زیاد مدیران مدرسه ای که فرزند شمادرآنجامشغول به تحصیل می باشد برای او پرونده ای تشکیل داده اند که تمام مشخصات تحصیلی وپزشکی ورفتاری ایشان در آن ثبت شده است و هرزمان مشکلی در تحصیل ورفتار فرزند شما به وجود آید به آن پرونده مراجعه , سابقه را بررسی کرده و بعد مشکل را پیگیری و تصمیم گیری می کنند . اگر غیر از این باشد نتیجه درستی به دست نخواهد آمد . قبول دارید ؟
    بنده می گویم اگر قرار است قضاوتی راجع به مردم داشته باشیم برای این که راه خطا نرویم باید گذشته را مد نظر قرار بدهیم . چه زمانی گفته ام ما باید در گذشته رویایی مان بمانیم و به آینده نگاه نکنیم ؟! ویا مردم ایران عاری از خطا وگناه ونقاط ضعف هستند ؟! تصور می کنم یادداشت های بنده را دقیق مطالعه نفرموده اید .
    شما می فرمایید که اگر مردم زباله می ریزند به دلیل نادانی مفرط وبی سوادی وبی فرهنگی آنان است . ( استناد به فرمایشات خودتان ) بنده می گویم این گونه سطحی قضاوت کردن راجع به مردم صحیح نیست و مشکل جای دیگری است وپرسشی را دراین رابطه مطرح کردم که بدون پاسخ ماند .
    تمونه قضاوت یک جانبه ومتعصبانه . فرمایشات فلورا خانم است :
    ایشان نسبت به مدیریت دولت وحکومت انتقاد دارند وچون حکومت مدعی است که رفتارش مبتنی بر آموزه های اسلام است بنابراین فلورا خانم به این نتیجه می رسند که مشکل از دین اسلام است ومعتقدند که اسلام فرهنگ پست عرب ها بوده و چون ایرانی دین اسلام راپذیرفته پس فرهنگ ایرانی ظلم پذیربوده و به درد نخور ! ودر انتهااین مطلب به تایید شما هم رسیده است !
    به نظر می رسد فلوراخانم خیلی با تاریخ وفرهنگ مردم آشنایی ندارند .اگر ای گونه بود که ایشان می فرمایند , چندصدسال قبل از ظهور اسلام . ما با توجه به یورش رومی ها ویونانی ها باید اروپایی می شدیم !! ودیگر خبری از سلسه اشکانی وساسانی نبود .( البته شاید فلورا خانم بااین بیشتر موافق بوده اند ! )
    آقای درویش عزیز زمانی که ناامیدی وبی اعتمادی جامعه را فرا گرفته است دیگر فرقی بین پول دار وبی پول در تخریب محیط زیست وجود ندارد !
    اطمینان داشته باشید که هرجا تخریبی در کار است پای یک مدیر دولتی وسط است !!
    شما به نوعی یک معلم هستید وباید در پاسخ دادن به دوستانی که تحت تاثیر مشکلات جامعه به ایران وایرانی توهین می کنند دقت نظر بیشتری داشته باشید. خطر واقعی این جاست .
    شادوپایدارباشید

  16. شقایق

    امیدورام که کودکانمان بیش از ما تیم ورکینگ را بیاموزند و تا در آینده بزرگسالانی نشوند که به دلیل ناتوانی در کار گروهی , از کار کنار گذارده شوند .

    آن حسی که در اثر صحبت های خانم مازندرانی در شما ایجاد شد را کاملن حس می کنم , چون من نیز در حین صحبت های ایشان سرافکنده بودم…

  17. محمد درویش نویسنده

    به شقایق: من هم امیدوارم و درک می کنم.
    به ضرابیان: شما دلیل ضعف ایرانی ها در کار گروهی را مرتبط با مدیریت ناکارآمد سیاسی می دانید؟

  18. فلورا

    با اجازه آقای درویش
    جناب ضرابیان، من به این حکومت انتقاد ندارم برادر ِمن، من اصلا این حکومت و اسلام ساختگیش رو قبول ندارم، اسلام نمیدونمش، و باور بفرمایید که نشانی از اسلام محمد نداره!
    من از دیدن هر نشانه ی فرهنگی نادرستی که از دین م در بیان و رفتار مردم کشورم میبینم عمیقا رنج میبرم. شما بهتره به جای یاد دادن آموزه های اسلام به من و امثال من برید آموزه های پالایش شده ی دین رو از بیانات اشخاص بزرگی مثل پروفسور نصر، مرحوم مهندس بازرگان،مرحوم زرین کوب و دکتر سروش بیاموزید تا بعد از1400 سال که از رسالت محمد میگذره، با خوندن چند تا جمله از یه نفر دینش رو قضاوت نکنید.
    مرحوم مهندس بازرگان که کتاب “پا به پای وحی” ایشون،که تفسیر قرآن کریم به ترتیب نزولش بر پیغمبر هست،نه به اون ترتیبی که اعراب نوشتنش، بعد از سالها مبارزه برای شکوفا شدن دین دراین کشور وقتی دید عملا تئوریزه کردن دین و ایدئولوژیزه کردنش چطور ره به ترکستان برده و میبره، در اواخر عمرشون- سال 68- نوشتن که “به نظر من دین یک امر خصوصیست” امریست ما بین بنده و خدای خودش.
    در آخر باید بگم بزرگترین نعمتی که خداوند به من عطا کرده نداشتن تعصب بیجا به دینم به فرهنگ کشورم به نژادم به وطنم و به دانسته هام هست! و این نعمت رو برای همه ی دوست داران بشریت خواهانم. آمین

  19. محمد درویش نویسنده

    به نظر من روح سخن جناب ضرابیان، متعالی است، اما آن روح متعالی را در قالبی ناسزاوار گنجانیده است.
    استفاده از شناسه هایی که بوی دادگاه های تفتیش عقاید را بدهد، آن هم برای اثبات آزادگی و دانایی یک ملت، منتهای بدسلیقگی است.
    درود …

  20. ضرابیان

    درودبرشما
    جناب درویش بنده پرسش ساده , شفاف وروشنی از شما کردم : این مردم بی فرهنگ وبی سواد ونادان وفردگرا ومنفعت طلب ( به زعم شما ) چگونه ده هزارسال با وجود قرار گرفتن در چهارراه حوادث جهان وهجوم خانمان برانداز رومی و یونانی ومغول وعرب نه تنها دوام آورده وهویت خود را حفظ کرده بلکه دشمنان را هم در خود حل کرده و بار سنگین تمدن اسلامی را هم یک تنه به دوش گرفته است ؟!
    اگر پاسخ نمی دهید , ندهید ! دیگر چرا بنده را متهم به تفتیش عقاید و بدسلیقی می کنید !
    این که می گویم در رابطه با مردم منصفانه حکم بدهید قالبی ناسزاواراست ؟!
    در پاسخ پرسش شما بایدعرض کنم ایرانیان هیچ گاه فرد گرا نبوده اند . این را تاریخ ثابت کرده است .این هنر ناب ایرانیان است که در مقابل مشکلات اجتماعی برای این که نابود نشوند وفرهنگ واصالت خودراازدست ندهند , ریزشده ودر دسته های کوچک از خود محافظت می کنند ودرعین حال به صورتی پیچیده وناخودآگاه این دسته های کوچک مدیریت شده ودر زمان مناسب متحد می شوند . ظهور اشکانیان , سامانیان , نادرشاه , کریم خان زند و…… نمونه هایی ازاین هنر مدیریتی می باشد .
    این صبر وتحمل وهنر مدیریتی مردم ایران که ریشه در تجربه تاریخی دارد سبب شده که فلورا خانم درک درستی از رفتار مردم نداشته باشند و متوجه نشوند که چرا زمانی آرام هستیم و زمانی دیگر خروشان و تصور کنندکه فرهنگ مردم ایران ظلم پذیر بوده و پست !
    فلورا خانم بنده هم اثری از رفتار دینی در این دولت وحکومت نمی بینم ! وبا شما در این مورد هم عقیده هستم . می توانید بفرمایید در کدام قسمت از یادداشت تلاش کرده ام به شما وامثال شما آموزش اسلامی بدهم ؟! دین وآیین شما به بنده چه ارتباطی دارد ؟! می توانید بفرمایید که ایرانیان فرهنگ غلط کدام ملت و قوم وقبیله ای را را پذیرفته اند ؟
    جناب درویش عزیز اگر کسی ملت ایران را پست خطاب کند شما آزرده نمی شوید ؟!
    شاد وپایدارباشید

  21. محمد درویش نویسنده

    برادر من این پرسش شما کجا شفاف، ساده و روشن است؟
    نخست آن که این 10 هزار سال را از کجا آوردی؟ از زمان اختراع کشاورزی محسوب کردید؟!
    دوم این که این چه جور دوام آوردنی است؟! آن شکوه و امپراطوری بزرگ دیروز کجا و امروز کجا؟!
    آیا می دانید سهم ایرانیان امروز به عنوان یک درصد جمعیت جهان از تولید علم به یک هزارم درصد هم نمی رسد؟
    حقیقت این است که ما پیش نرفته ایم … ما فرو رفته ایم. و تا هنگامی که این حقیقت را نپذیریم، قادر نخواهیم بود که دوباره بلند شده و به پیش برانیم.

  22. ضرابیان

    درودبرشما
    عزیزمن !جان من ! شما تاریخ ایران راهرچندهزارسال که دوست داری در نظربگیر ! ولی نه ! به نظر می رسد جناب درویش ازپایه واساس با این موضوع مشکل دارد وتمایلی به ادامه گفتگو ندارد ! امیدوارم ایرانیان نادان با وجود اساتید دانایی چون شما از نادانی مفرط نجات پیدا کنند . به امید آن روز !
    شادوپایدارباشید

  23. محمد درویش نویسنده

    به نکته خوبی اشاره کردید … وجود امثال درویش ها که با عنوان اساتید دانا از آنها یاد می شود! خود نشاندهنده ی فقر فرهنگی مفرط ماست! نیست؟
    من هم با آرزوی تان همراه هستم و امیدوارم روزی نادانی از این مملکت رخت بربندد.

  24. ضرابیان

    درودبرشما
    شکسته نفسی نفرمایید استاد , ما امیدمان به امثال شماست .
    ناامیدمان نکنید .
    شادوپایدارباشید

  25. محمد درویش نویسنده

    برای جلب توجه پروردگار
    نیایش مکن
    تا
    بدی ها را اصلاح کند.
    برای جلب توجه خودت،
    نیایش کن و
    بدان
    که نیاز به اصلاح ِ چیزی نیست.

    .
    (ریچارد باخ در یادداشت های مرد فرزانه)
    .
    .
    درود …

  26. ضرابیان

    درودبرشما
    دیگران :
    هیچ ملتی را مانند ایرانیان ندیده ام که درتوفان حوادث ازچهارسو بارها به خاکستر بدل شود وهم چون ققنوس ازدل خاکستر سر درآورد وهم چنان درخشندگی خویش را تداوم بخشد .
    پروفسور ریمون گریشمن باستان شناس فرانسوی
    وما :
    نادانی مفرط ! بی سوادی ! بی فرهنگی ! فردگرایی ! شرمنده ام که ایرانی هستم !! اینو میگم که تاسف بخوریم که ایرانی هستیم و تمدن چندهزار ساله داریم!!!!!! و ادامه دارد …….!
    شادوپادارباشید

    پاسخ:
    شاردن، سفرنامه‌‌نويسِ مشهور فرانسوي : «در فن اكتشاف و هدايت آب، هيچ مردمي در جهان به پاي ايرانيان نمي‌رسند.»
    .
    .
    امروز هم ایرانیان صاحب یکی از مخرب ترین برنامه های مدیریتی در حوزه آب هستند!
    .
    درود …

  27. محمد درویش نویسنده

    درود بر آرش عزیز …
    قاطی نکن کماندار عزیز من … همه که نباید یک جور فکر کنند!
    به شیرین خانوم سلام مخصوص برسانید.

  28. یک وبگرد

    شیرینم خیلی سلام رسوند و واسه اینکه من حسودیم نشه@گفت سلام رسون سلامت باشه!!!@ 😀

  29. محمد درویش نویسنده

    منم واسه اینکه بازم تو حسودیت نشه، می گم: “سلام رسون” سلامتی و نشاط شو مدیون همین “سلام های ” خالص و ناب و شیرین می دونه!
    درود …

  30. یک وبگرد

    همینه مهندس جان
    میدونین یا بازم بگم!؟همون که همیشه میگمو!

  31. محمد درویش نویسنده

    آخه کی از اون کلمه سیر می شه که من بشم؟!
    به خصوص اگه ناطق اون کلمه کسی مثل آرش کماندار باشه که خودش روزی هوارتاشو تو هوا جذب می کنه! نمی کنه؟

  32. ضرابیان

    درودبرشما
    درست است , همه که نباید یک جور فکر کنند ! می شود در سمینارهای مختلف همراه با پلو وچلو شرکت کرد و با مدیران ومهندسان رانت خوار و منفعت طلب دولتی که مسبب تمام نابسامانی ها در این سرزمین هستند بگو وبخند کرد وبعد در خانه در کنار رایانه همراه با یک لیوان ( یا فنجان ! ) نسکافه نشست و تمام کاسه وکوزه ها را سر مردم بی دفاع شکست و ریشه به تیشه فرهنگ چندهزارساله این ملت زد !
    این هم یک جور فکر کردن است !
    شادوپایدارباشید

    پاسخ:

    سپاسگزار محبت و لطف شما هستم.
    درود …

  33. نیما

    نکته ای که در این پست وجود داره اینه که مفهوم کار تیمی با مفهوم کار گروهی یکی گرفته شده. یعنی teamwork به کار گروهی ترجمه شده که اشتباهه. باید از واژه ی کار تیمی استفاده کنید.

    ما در کار گروهی (یعنی دیکتاتوری مدیر به اعضای گروه) رتبه ی خیلی بالایی داریم. اما در کار تیمی هست که ما کیفیت منفی 18 داریم.

    [و اون هم رتبه ی منفی 18 نیست که در بند دوم نوشتید. کیفیت منفی 18 درست تره. یا به عبارتی بازدهی کار تیمی ما از صفر هم کمتره یعنی مثل یخچال هستیم. در عمل گرما زا هستم بجای خنک کننده]

    اطلاعات بیشتر:
    http://www.1000ventures.com/business_guide/crosscuttings/team_vs_group.html
    http://www.google.com/search?q=teamwork+vs+groupwork

  34. محمد درویش نویسنده

    درود بر نیمای عزیز …
    ممنون از توضیحات جالب تان.
    با این وجود به نظر می رسه، باید بیش از پیش از کار والیبالیست های جوان ایرانی تقدیر کرد.

  35. مهدی

    جای بسی نا امیدی میباشد… در فرهنگ ما کار گروهی زیاد جایگاهی ندارد و معمولا یاد گرفته ایم که خط قرمزهایی برای خودمان بکشیم که در آن فرصت انتخاب و آزادی عملمان را کم میکند و به صورت انفرادی حرکت میکنیم. در آمریکا از روزهای اول ورود به مدرسه کار گروهی را میاموزید و به شما طوری یاد میدهند که اثبات شده یه آن ایمان آورید مثلا یک کار را از یک شخص به تنهایی میخواهند انجام بدهد و همان کار را از آنها به صورت گروهی میخواهند و بعد نتیجه آن را به بچه ها نشان میدهند و میپرسند کدام کار بهتر است و بچه ها به طور حتم کار انجام گرقته به صورت گروهی را تایید میکنند و از همان کودکی Principle کار گروهی را درک میکنند. در حالی که در ماها از همه لحاظ خود را از یکدیگر جدا میکنیم اولین و مخربترینش تفکیک جنسیتی میباشد که ضربه مهلکی را به کار گروهی میزند، که بچه ها از سنین کم آداب همزیستی را با جنس مخالف را نمی آمورند که این خود باعث ناهنجاری های میشود که هم اکنون در جامعه ایران کاملا در جوانان مشهود است. از لحاظ دیگر کارایی و پتانسیل کاری انسان ها وقتی در کار گروهی تفکیک جنسیتی ندارند بسیار بالاتر از زمانی است که در آن ها تفکیک جنسیتی وجود داره… دلیلش هم کاملا واضح است به دلیل اینکه شخص مایل است جلب توجه جنس مخالف را به خود جلب کنه …. انسان ها از لحاظ غریزی کاملا به موجودات دیگر شبیه هستند و نباید آنها را از جنس مخالف جدا کرد بلکه باید راه های ارتباط موفق به آنها را آموزش داد… در این موقع است که به یک جامعه موفق و گروهی دست میابیم … خوشحال میشم نظرات دیگر دوستان را هم بدونم و اگر نقدی در نظرم هست خوشحال میشم بیان کنید.

  36. محمد درویش نویسنده

    درود بر مهدي عزيز … ممنون از درج نظر روشنگرانه تان. به موضوع جالبي اشاره كرده ايد. آيا در اين باره – تفكيك جنسيتي – پژوهشي مستند هم وجود دارد؟

  37. مهدی

    درود بر آقای درویش… بله …. سالیان دارازی هست که در این زمنیه پژوهش های گسترده ای انجام شده است… و اشخاص و تیم ها مختلفی در این حیطه فعالیت دارند اگر E-mail شما را داشته باشم میتونم یکی از جامعترین های آنها را در اختیارتان بگذارم… البته حجمش زیاد میباشد و به زبان انگلیسی.

  38. فلورا

    آقای درویش کاش بشه به کمک آقای “مهدی” کلیاتی از این پژوهش درباره “تفکیک جنسیتی” رو برای خوانندگان اینجا بذارین. خصوصا که خیلی هامون -دور از جناب شما- زبان انگلیسی چندان خوبی نداریم که از یه متن پژوهشی ترجمه درستی داشته باشیم.

    جوانها و نوجوانهای ما بسیار ازین نظر آسیب پذیرن، درسنین کودکی و نوجوانی به مدرسه های مجزا میرن و از جنس مخالف و روحیاتش شناخت درستی ندارن و در سالهای اوج بیدار شدن احساساتشون – سالهای دانشگاه- با هم بودن رو بدون وجود زمینه های رفتاری درست و با کمترین تجربه، تجربه میکنن.

  39. محمد درویش نویسنده

    پیشنهاد خوبیه. منتها من حقیقتاً وقت و توانش را فعلن ندارم. اما اگر آقا مهدی زحمتش را بکشند، آن را در همین جا انتشار خواهم داد.

  40. عظیم زینتی

    با سلام
    مطلب خوبو جالبی بود استفاده کردم
    هرکسی که دنبال چنین موضوعی تو اینترنت جستجو کرده مطمئناً کار گروهی رو برا درمون قسمتی از عقب موندگی کشور ما تجویز می کنه، مهم اینه که به فکر راه حل باشیم.
    من چند تا راه حل برا این مشکل تو وبلاگم دارم
    http://www.cherapishnaraftim.blogfa.com
    خوشحال می شم بخونین و نظر بدین و شما هم راه حلهای خودتونو ارائه کنین.

  41. عظیم زینتی

    سلام و درود بر جناب درویش بزرگ
    ممنونم که به وبلاگم تشرف فرما شده و مطالعه فرمودید
    اما مد نظر بنده مطالعه موضوع “کارگروهي کاتاليزور ديگر توسعه!” بود که متاسفانه به خاطر مشکل دیروز اینترتم به وبلاگ اضافه نشد که من ازین بابت عذر می خوام
    بهرحال ممنون میشم این مطلبو مطالعه کنین و نظر بدین
    سرافراز باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *