به این تصویر خوب دقت کنید و برایم بگویید: حدس میزنید این بچه لاکپشت کجا مستقر شده است؟
حقیقت داستان امّا آن است که به نظر نمیرسد با خیره شدن در این تصویر، هرگز بتوان آنچه را که باید از این ماجرا دید و برداشت کرد! چرا که تصویر واقعی، حکایت دیگری را روایت میکند! نمیکند؟
گاه باید اندکی دور شد و از پنجرهای فراختر به زندگی نگریست، تا دریابیم که در اطراف ما چه میگذرد.
برای همین است که گاه برای ما که دور از زاگرس و کلاردشت و ارومیه و پریشان و شادگان و اروندکنار و … زندگی میکنیم، نشانههایی گویا از مرگ زیستبوم آشکار میشود که مردم محلی از دیدنشان اغلب و به طرز شگفتآوری عاجز میمانند! نه؟
شما پس از دیدن تصویر نخست چه پندارینهای را از سر گذراندید؟
اول فکر کردم پشت مادرش هست
بعد که عکس بزرگتر و کامل رو دیدم
به نظرم اومده روی سر مادرش هست
این رو خیلی درست گفتی درویش عزیز
که بعضی مواقع چنان در میان یک مشت بدی گرفتاریم که اگر از بیرون به اون نگاه نکنیم متوجه وخامت اوضاع نمیشیم
همیشه سعی می کنم به بعضی از مسائل از زاویه دید یه رهگذر به مطلب نگاه کنم
مطمئناً چیز متفاوتی میشه دید
🙂
چقدر زنهار زيبا و خوشايندي بود استاد …
كمي دورتر بايستيم …
مرسي كه مي نويسيد
سلام و عرض آفرین
چه مادر مهربانی!جلوه ای از عشق خداست این تصویر
من در اولین دید پنداشتم که بر پشت مادرش یا سنگی سوار است!
هر چه بدی هست از سوی انسان است
در ظاهر به آرامش رسیده و در روی تخته سنگی است ولی حدس من این است بر روی لاشه یک حیوان مرده است درست مانند حال روز طبیعت ایران و آثار باستانی آن
سلام من بچه لاک پشتی را دیدم که پشت مادرش است
آخرش نگفتید روی چی سوار است این لاک پشت!
مهم نیست روی چی سوار است! مهم این است که به آنچه می بینیم، اجازه دهیم تا دوباره و از زاویه ای متفاوت، باز هم ببیند.
درود بر دوستان بزرگوارم.
باسلام روی سریک آدم سواراست موفق باشید
خیر … حدس تان غلط است ماندانا خانم.