در خبرها آمده است كه سرانجام يك مدير عاليرتبهي دولتي، دست به هنجارشكني زده و تصميم گرفته مسافت 14 كيلومتري منزل تا محل كارش را با دوچرخه بپيمايد. نام اين مدير ارشد، محمّد رئوفينژاد است كه هماكنون در مقام استاندار يكي از بزرگترين استانهاي كشور (كرمان) انجام وظيفه ميكند. استاندار كرمان، حتا به اين هم بسنده نكرده و گفته: ميكوشد تا ديگر همكاران و مديران دولتي استان را نيز تشويق كند تا از دوچرخه استفاده كنند. تصورش را بكنيد فرهنگ استفاده از دوچرخه در اين كشور رواج يابد، باور كنيد اين ميتواند مثبتترين تحول زيستمحيطي قرن براي ايرانيان باشد و اين همه را بايد مديون اعلام سهميهبندي بنزين بدانيم. آيا واقعاً عدو شود سبب خير، اگر خدا خواهد؟!
كافي است بدانيم، افزون بر ميليونها ساعت وقتي كه شهروندان ايراني در ترافيك از دست ميدهند، بيش از 60 درصد خانمها و 40 درصد آقايان نيز از اضافه وزني عذابآور رنج ميبرند، معضلي كه خود هزينههاي بياماني را در بخش پزشكي بر كشور تحميل ميكند. افزون بر آن، عدم نشاط و افسردگي مفرط، يكي ديگر از شناسههاي نگرانكنندهي جامعهي امروز است؛ جامعهاي كه كمتر از يكدهم درصد از دانشجويانش براي رفتن به كلاسهاي درس از دوچرخه استفاده ميكنند و آن را دون شأن خود ميدانند! چرا؟!! بنابراين، اگر رهبران كشور عميقاً به اين دريافت رسيده و علاوه بر اينكه خود و همكاران ارشدشان را وادارند تا از دوچرخه استفاده كنند، قبح استفاده خانمها از دوچرخه را نيز شكسته و از خانواده خويش نيز بخواهند تا دوچرخه را ترويج كنند، آنگاه بيگمان آبيترين آسمان ايراني، كمترين هديهاي خواهد بود كه شهروندان اين ديار مزهي گوارايش را ميچشند.
از همين حالا ميتوان تصوير رييسجمهور ايران را در حالي كه با دوچرخه وارد خيابان پاستور ميشود، بر روي جلد مجلهي تايم ديد، در حالي كه از او با عنوان مرد سال و قهرمان زمين ياد ميشود و او با لبخندي غرورآميز ميگويد: «حالا آمريكا ميتواند فروش بنزين به ايران را هم تحريم كند!» آيا اين آرزويي بزرگ و رؤيايي غيرقابل حصول است؟! تاريخ قضاوت خواهد كرد. با اين وجود، وقتي همزمان با اعلام سهميهبندي بنزين، نگارنده از مسئولين نظام خواست تا خود پيشقدم شده و از دوچرخه يا وسايل نقليه عمومي براي رسيدن به محل كار استفاده كنند، حتا نزديكترين دوستان و خوشبينترين افراد هم به دشواري ميتوانستند باور كنند كه رييس مجلس ايران (حداد عادل) و استاندار كرمان به سرعت اين آرزو را عينيت بخشند. اينك به گمانم وقت آن است كه مسئولين بخش منابع طبيعي و محيط زيست كشور نيز به اين ابتكار بپيوندند و به جاي استفاده از پرشياي سياهرنگ و ضد گلولهي خويش، دوچرخه را به ميان آورند. شهردار تهران و همكاران ايشان كه ادعاي تشكيل كابينه سبز را دارند، به همراه اعضاي شوراي شهرهاي بزرگ كشور ميتوانند به سرعت به اين سلوك خردمندانه بپيوندند و عملاً پايبندي خويش را به شعارهايي كه ميدهند، نشان دهند.
اين سبزترين كاري است كه يك مسئول محيط زيست در اين كشور سنتزده و سياستبريده ميتواندانجام دهد. يادمان باشد كه حتا در اروپا بسياري از وزرا و نخستوزيران نيز (اعم از زن يا مرد) با دوچرخه به محل كار خود ميروند. به گمانم روحانيت نيز در اين حوزه ميتواند بسيار كمك كند و واقعاً و عملاً نشان دهد كه يك روحاني هم ميتواند از دوچرخه استفاده كند، بدون آن كه شأن و منزلتش كاهش يابد.
چيزي به انتخابات مجلس هشتم باقي نمانده است، مردم ما اين بار فقط شعار صرفهجويي در مصرف كارمايه (انرژي) را از كسي باور خواهند كرد كه واقعاً خود به اين موضوع پايبندي حقيقي خود را نشان داده باشد.
به سهم خود از استاندار كرمان و رييس مجلس ايران قدرداني كرده و اميدوارم كه در اين اقدام خود، پايمردي به خرج داده و پيشگام طلوع يك حركت فرهنگي ارزشمند باشند.
در همين ارتباط
با سلام و تبریک خانه ی نو
دوچرخه سواری در تهران چند مشکل دارد:
– ورزش در هوای آلوده آیا خطرناک نیست؟
– با توجه به اینکه تهران شهری با پستی و بلندی است آیا دوچرخه سواری برای همگان امکان پذیر هست؟در بعضی خیابانها با شیب تند دوچرخه را باید به دوش کشید
-در بعضی خیابانها و اتوبانها دوچرخه سواری خطر جانی دارد
..
من کلا در این شرایط با سهمیه بندی و گران کردن بنزین که کار بسیار درستی است مخالفم.اول باید شرایط آماده شود خود بخود مردم دست از استفاده از اتومبیل شخصی بر می دارند وقتی وسایل نقلیه عمومی شرایط مناسبی ندار ند و مردم باید ریال حقوق بگیرند و دلار خرج کنند چگونه طرح سهمیه بندی بنزین می تواند موفق شود.
حرف زیاد دارم ولی بس است
با سپاس
با سپاس از شما:
نخست آنكه بر پايه مطالعات موجود، بيش از 60 درصد آلودگي تهران ناشي از تردد خودروهاي شخصي و دولتي است. بنابراين، آشكار است كه در صورت رواج فرهنگ استفاده از وسايل نقليه عمومي يا دوچرخه، ديگر هواي تهران معضلي به نام آلودگي هوا را نخواهد داشت.
دوم اينكه دولت بايد هر چه سريع تر معابر عمومي ويژه دوچرخه سواري در سطح شهرهاي بزرگ ايجاد كند كه هزينه آن مي تواند از محل صرفه جويي بنزين و كاهش هزينههاي درماني تأمين شود. در عين حال، خيابان هاي تهران كه ديگر بدتر و پرشيب تر از خيابان هاي سانفرانسيكو نيست؛ آنجا هم رواج دوچرخه بيشتر از تهران است.
و سوم اينكه چند سال است كه مي گوييم نخست بايد شرايط را مهيا كرد و سپس اقدام به سهميه بندي بنزين نمود. اما تجربه نشان داده است كه ايرانيان تا مجبور به كاري نشوند، از تغيير استقبال نمي كنند.
حدود یک سال است که من دوچرخه ی خوب و تند رویی خریده ام اما به دلیل زشت بودن دوچرخه سواری خانمها در سطح شهر نمی توانم از آن استفاده کنم و دوچرخه ام بعد از یک سال کاملا نو مانده. تا کی باید منتظر تغییر عقیده ی مردم شوم؟ تا وقتی موهایم رنگ دندانهایم سفید شود؟ بعضی چیزها در این مملکت غیر ممکن است مگر به مرور زمان که برای ما که در زمان خاصی زندگی می کنیم و عمر کوتاهی داریم دیگر تغییر کردنش معنایی ندارد.
راستی دوچرخه سواری سیاستمداران هم در این مملکت کمی خطر آفرین است و برای آنها امنیتی ندارد. چطور می توانند دوچرخه سوار شوند با خطرات جانی جورواجوری که در کمینشان است ؟ اینجا که اروپا نیست.
به ف ت:
آنها که اشاره کرده اید، جملگی بخشی از واقعیتهای فرهنگی تلخ تحمیل شده به ماست. با این وجود، همانگونه که کسی تا همین ماه گذشته هم نمی توانست فکر کند که ممکن است استانداری از ماشین راحت خود گذشته و هر روز برای رفتن به محل کار 14 کیلومتر رکاب بزند، باید امیدوار بود که این تحول نیز قبل از یکسان شدن رنگ مو و دندان رخ دهد!
مهندس درویش عزیز
امیدوارم یعنی یقین دارم که دوچرخه سواری استاندار کرمان هم مثل شماره موبایل وزیر جهاد کشاورزی خواهد بود که بعد از چند روز تمام شد! چرا از خودت شروع نمیکنی مخصوصا اینکه اضافه وزن هم داری. باوركن اگر نیم ساعت زودتر راه بیفتی می توانی به موقع برسی و از هوای تمیز صبحگاهی کرج هم استفاده کنی ولی راه برگشتن در هوای گرم بعد از ظهر با خودت. بنده هم این کار را شروع کردم. روز پنجشنبه نزدیک ظهر که بوسیله ماشین نمی توانستم برای خرید به میدان تره بار نزدیک منزل بروم(شماره ماشین من زوج است) با دوچرخه پسرم برای خرید رفتم چون قدری سرازیری بود خیلی راحت رفتم در برگشتن با قدری پا زدن، پاهایم خسته شد و با توجه به اینکه قدری سربالایی بود دیدم دسته دوچرخه را بخوبی نمی توانم راست بگیرم (آخر سربالایی هم بود) و نزدیک که با ماشین های عبوری برخورد کنم بالاجبار پیاده شدم و از پیاده رو و مرکب به پشت، ببخشید دوچرخه به دست با قدری خرید خود را به منزل رساندم ولی تمام تن و لباسم خیس عرق شده بود. خوب حالا شما فرض کن قدری راه دورتر و آنهم سربالایی تندترباشد که در تهران اینطور است باید یک وانت بار کرایه کرد تا دوچرخه و صاحب را به منزل برسند.
آری دوست عزیز همه چیز با شعار درست نمی شود جند روز دیگر سراغ استاندار کرمان بگیر و بما هم بگو.
موفق باشید
دكتر جان، خوشبختانه يا بدبختانه همانطور كه مي داني بنده از نعمت داشتن اتومبيل شخصي بي بهره ام و بنابراين، هم هنگام عزيمت به محل كار ناچارم سه كيلومتر پياده روي كنم و هم شب هنگام كه باز مي گردم همين مقدار را پياده مي روم. البته مي داني كه استفاده از دوچرخه در اتوبان تهران كرج ممنوع و بسيار خطرناك است، وگرنه من يكي كه داوطلبم هر چند كه فاصله منزل تا اداره بيش از 25 كيلومتر است. در مورد اضافه وزن هم به اندازه كافي، اروند حالم را مي گيرد و به من لقب پدر گامبالو!! مي دهد، حالا شما كوتاه بيا.
اما در مورد استاندار كرمان، واقعاً اميدوارم كه پيشبيني منفي شما غلط از آب درآيد و ايشان خود يك نهضت فرهنگي در استان راه بياندازند.