آیا سرزمینی که کُنام پلنگان و شیران شود ، ویران می شود؟!

گمان نبرم بتوان هموطنی را یافت که این شعر مشهور فردوسی بزرگ را دست کم یکبار نشنیده یا نخوانده باشد:
آنجا که در منظومه “رزم کاووس با شاه هاماوران” می سراید:

دریغ است ایران که ویران شود ؛ کنام پلنگان و شیران شود

اما امشب در آخرین یادداشت مهار بیابان زایی، می خواهم به همه ی هموطنان عزیزم بگویم:
فردوسی بزرگ اشتباه کرده است!
سرزمینی که نتواند زیستگاهی امن برای پلنگان و شیران خود فراهم آورد؛ سرزمینی که روند فروافت کارمایه های طبیعی اش به چنان آستانه خطرناکی سقوط کرده باشد که از عهده پذیرایی از یوزپلنگ و گورخر و مرال و … هم برنیاید؛
آن سرزمین است که دارد آرام آرام ویران می شود و پایداری بوم شناختی (اکولوژیکی اش) را از دست می دهد؛ نه سرزمینی که همچنان کنام پلنگان و شیران باشد.
نشانه مرگ یک سرزمین آن است که پلنگ هایش مجبور شوند برای گریز از مردن به دکل های برق فشار قوی پناه ببرند و نشانه مظلومیت محیط زیست یک کشور آن است که مهار بیابان زایی در آن اجازه انتشار آزادانه نداشته باشد!
خدا را شاهد می گیرم که فیلتر شدن مهار بیابان زایی، هرگز نخواهد توانست اندکی از عشق و علاقه آتشینم به طبیعت سرزمینی که عاشقانه دوستش دارم، کم کند؛ اما نمی توانم انکار کنم که امشب آنهایی که دستور چنین کاری را صادر کردند، دلم را شکستند

چنین است رسم سرای سپنج ؛ گهی ناز و نوش و گهی درد و رنج
سرانجام نیک و بدش بگذرد ؛ شکارست مرگش همی بشکرد

336 فکر می‌کنند “آیا سرزمینی که کُنام پلنگان و شیران شود ، ویران می شود؟!

  1. مارال

    ماشالا چقدر کامنت دارین خدا زیاد کنه !! بعدش هم که من بدون آنتی فیلتر اومدم پس خدا رو شکر این یکی بلا رفع شده . امیدوارم خودتون و اروند عزیز خوب باشین . در مورد اون شماره که نوشتین 110 سبز هست هم لطفا یک توضیحی بدین که در چه مواردی باید باهاش تماس گرفت .
    ممنونم

  2. RS232

    درود بر آقای درویش عزیز.
    به دور جنگل ها حصاری آهنین می کشند تا مبادا کسی صدای بریده شدن درختان کهن را بشنود.
    به امید آن روزی که تنها شاهد رویش جوانه های سبز در همه جای این دهکده کروی باشیم.

  3. سیمین

    سلام آقای آرش
    حیف که نوشته هاتون رو مدتی است نمی تونیم ببینیم بخونیم

  4. RS232

    سلام سیمین خانم
    من هم متاسفم و امیدوارم که مسدود کن ها این اخلاق بد خود را ترک کنند و به تسامح و تعامل روی بیاورند.

  5. انجمن جوانان وارث زمین

    سلام. اگر واقعا دوستدار محیط زیست هستید با احترام به استحضار می رساند، انجمن جوانان وارث زمین در نظر دارد، اقدام به برگزاری سومین فراهمایی منطقه ای روز پاک مورخ 14/12/89 ساعت 14:30 الی 16:30 در منطقه 6 تهران (خیابان سید جمال الدین اسدآبادی- فرهنگسرای شفق) نماید.
    منتظر شما هستیم.[گل]
    مدیر روابط عمومی انجمن جوانان وارث زمین 09371351092

  6. متين

    سلام درويش عزيزم
    حالا من به‌خوبي مفهوم نخبه‌كشي را درك مي‌كنم اونم از نوع محيط‌زيستيش

  7. مسعود

    چقدر جای تان خالی است
    و چقدر کم می دانم از وقتی کم می نویسید … .

  8. hamidel

    سلام جناب درويش !
    واقعا براي اين وضعيت متاسفم
    من شاگرد خانم دكتر شهناز دانشم كه مرتب از شما سر كلاس تعريف ميكنه !
    حتما كارتون رو ادامه بديد لطفا … فيلترشكن اين سكوت رو ميشكنه
    به اميد ايراني سبز

  9. بهمن

    آقای درویش،
    الان ساعت 4:30 صبحه و چندین و چند ساعته که پشت کامپیوترم و دارم از مهار بیابان زایی و پیوند های دیگری که در اون بود پشت سر هم اخبار دردناک می خونم. در تمام این مدت این اخبار هرقدر هم که تلخ بودند خم به ابروم نیاوردم. چون هدفم از شب نخواب کشیدن و از درس دوره ی فوق لیسانس زدن، و همچنین یادآوری اینکه افرادی چون شما چطور برای این بوم دل می سوزونن نگهم می داشت. هر موقع می خوام بشکنم قیافه ی معصوم و دوست داشتنی دکتر کهرم تو ذهنم میاد که بهم امید میده که این طبیعت بی زبون اونقدر هم بی صاحب نمونده.
    اما الان که این رو خوندم. الان که شکستن دلتون رو دیدم، من مرد 27 ساله به خدا نمی تونم جلو اشکام رو بگیرم.
    اما آقای درویش عزیز، حالا که دیگه میتونی کاملا دل شکسته ی طبیعت مظلوم وطن رو درک کنی، غم سفیهان مخور. مگه اون موقع که اومدید مهار بیابان زایی رو بنا کردید، به خاطر شادی دل دوستان عزیزمون در کمیته ی فیلترینگ، یا بالادستیاشون این کار رو کردید؟ پس اگه هنوز بعضی جاها فیلترید، یا الان نیستید و بعدا بازم فیلتر شدید، با انرژی مضاعف مهار بیابان زایی کنید، که اگر اثرگذار نبود مطمئن باشید فیلتری هم درکار نبود..
    همیشه شاد، پایدار و پیروز باشید

  10. هادي نویسنده

    سلام بر مهندس درويش عزيز
    مشتاقانه منتظر سخنراني فرداي شما در دانشگاه شيراز هستيم.
    همه بچه ها در دانشكده كشاورزي چشم انتظار هستند.

  11. رويا

    سلام/اين روزها كه روز نيستن بي آفتاب /خوبها همچنان تا هميشه ها خوبن و دل دل برآمدن از پشت ابر /سلام درويش خوب

  12. همسایه

    سلام درویش
    داشتم جوانی را برای وبلاگ نویسی درست راهنمایی و اورا با وبلاگ های خوب آشنا می کردم .به وبلاگ شما که رسیدم آه از نهادم برآمد .به او پیشنهاد خواندن این اتاق آبی را کردم جایی که جوانیش در گوشه هایش هدر نمی رود اما افسوس …

    درویش به رسم همسایگی روی ما را زمین نگذارید در آستانه سال نو پرده ای نو درافکنید دلمان ترکید .

  13. somayeh

    آقای مهندس درویش گرامی:
    می خواستم از طرف خودم و همه دانشجویان ورودی 87 دانشکده کشاورزی شیراز – گرایش مدیریت مناطق بیابانی از شما بابت سخنرانی متفاوت و فراموش نشدنی تان تشکر کنم. شما افق دید بزرگ و امیدبخشی را بر روی ما گشودید و حالا می توانیم با ایمان و اعتماد به نفس بیشتری به آینده تحصیلی و شغلی خودمان بنگریم.
    خداوند همیشه پشت و پناه تان باد.

  14. یکی گوشه بیابان

    سلام عزیز
    منم امید دارم یه روز با تلاش شماها ،سطح فکر این مردم خوب بالا بره!
    شما شاید با من هم عقیده باشید که تا رسانه ملی ما مهمترین چیز براش بد جلوه دادن دیگران هست و هیچ چیزی از این مرز و بوم پخش نمیشه ،انتظار بالا رفتن درک مردم از طبیعت را نمیشه داشت.

    منتظر یک موضوع تازه از درویش میمونیم تا روحیه ساز بشه

  15. سارا

    درویش بزرگوار بی صبرانه چشم به راهیم که دوباره دل نوشته ها را به روز ببینیم.

  16. رضا

    سلام
    انگار از دستشون در رفته و سايتت رو باز كردن.
    بيا آقاي درويش بازم بنويس

  17. یک وبگرد

    استاد جااااااااان
    یادتون باشه !
    من عااااااااااااااشقتونم !حالا هی ننویسین!!!!!!

  18. معتقدی

    وقتي خدا بخواهد براي شما هديه اي بفرستد، آن را در مشكلي مي پيجد. هر چه مشكل بزرگتر باشد، هديه هم بزرگتر است…
    دلمان گرفته است آقای درویش!

  19. بهمن

    درود بر شما درویش عزیز

    نمی دانم سوز آخرین دلنوشته ی شما خواب را از مرگ پرستان گرفت، یا این همه دوستدار و کامنت های هر روزه بر آن شرمنده شان کرد که از مهار بیابان زایی فیلتر زدودند.
    سراسر فصل سرما، ما را از گرمای دلنوشته هاتان محروم کردید، تاب آوردیم. اما شما را به خدا عیدیمان را بدهید. بیش از این یارای انتظارمان نیست..

  20. مهناز

    سلام آقای درویش خسته نباشید.
    من عدالتیان دانشجوی شهرسازی هستم . راستش این ترم درسی با عنوان ارزیابس اثرات توسعه بر محیط زیست داریم و منم برای تحقیق کلاسی موضوع بیابان زایی رو انتخاب کردم .
    ببخشید بی مقدمه می رم سر اصل مطلب می خواستم ازتون خواهش کنم که اگر مطلبی در مورد بیابان زایی و عوامل موثر بر اون دارید در اختیار من قرار بدید. یا اگر کتاب مفیدی در این مورد می شناسید به من معرفی کنید .
    با تشکر

  21. محمد درویش نویسنده

    درود بر شما
    نشریه شماره 3 فصلنامه علمی پژوهشی
    تحقیقات مرتع و بیابان ایران برایتان مفید خواهد بود که از انتشارات موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور است.

  22. گل آبی

    خوشحالم که بازهم می نویسید. موفق باشید
    براتون سالی سرشار از سلامتی و شادمانی آرومندم.
    پاینده باشید

  23. ننب

    دریغ است ایران که ویران شود ؛ کنام پلنگان و شیران شود
    شما اگه راست میگین شعررو از اول خون

  24. آزاد

    جناب درویش
    برخی از کارشناسان عقیده دارند که منظور فردوسی از “شود” در مصرع دوم، “برود” بوده.
    در این صورت معنای این بیت این میشه که دریغ است ایران ویران بشه و سرزمینی که آشیانه شیران و پلنگان بوده از بین بره.
    در حقیقت، منظور فردوسی از پلنگان و شیران، مردان و جنگاوران دلیر ایران بوده.

  25. محمد درویش نویسنده

    درود بر شما …
    حقیقت این است که به فردوسی بزرگ در زمان سرودن این اشعار، ایرادی نیست و ضرورتی ندارد تا کلمات آن را تغییر دهیم تا مفهوم امروزی یابد. در یک هزار سال پیش، آنچه که بر طبیعت ایران حکومت می کرد، همین شیران و پلنگان و گرگ ها و یوزها و خرس ها و … بوده اند که شمارشان بسیار بیشتر از آدم هایی بود که آن زمان در سرزمین ایران زندگی می کردند. و فقط در آبادی ها بود که امنیت وجود داشت و می توانستند مردم از گزند حمله حیوانات درنده در امان باشند. در آن زمان اگر فلان آبادی از بین می رفت، مثل تمدن سیستان در شرق کشور، آنگاه این یوزها و شیرها و پلنگ ها بودند که دوباره جولان می دادند.

  26. هادی ابراهیمی

    سلام اشتباه برداشت نکنید ماننده چند دهه ای که این شهر زیبای فردوسی بزرگ را به اشتباه آموزش دادند.
    منظور از شود در مصراع کنام پلنگان و شیران ، شود
    منظور از دست رفتن هست یعنی کنام و پلنگان و شیران از دست برود

  27. علی‌

    این شعر اصلا از فردوسی نیست. اگر تحملش را دارید تا آخر بخوانید. ملک الشعرای بهار هم این شعر را از فردوسی نمی‌‌داند.
    شعر “چو ایران نباشد تن من مباد” توسط ناسیونالیست دو آتیشه، نماینده مجلس و شاعر آقای حبیب الله نوبخت در زمان رضا شاه سروده شد و به فردوسی نسبت داده شد. آقای نوبخت خود شاهنامه ای سروده به نام شاهنامه نوبخت یا شاهنامه پهلوی.
    لطفا در گوگل سرچ کنید “درباریِ بیت: چو ایران نباشد تن من مباد” و مقاله ابوالفضل خطیبی را مفصل در این مورد در سایت مهرمیهن بخوانید.

    از همه اینها گذشته اسم ایران (منظور آریا و آریو ) برای کشور افغانستان زیبنده تر است. دکتر رضا مرادی غیاث آبادی که ایرانی‌ هست در ویدئوی زیر می‌گوید نام ایران (منظور آریا و آریو ) در اصل متعلق به سرزمینی است که اکنون در شمال غربی افغانستان کنونی‌ قرار است یعنی‌ جائی‌ که هرات, مزار شریف و مادر شهرها یعنی‌ بلخ باستان قرار دارند چنانچه در کتیبه‌های باستان هخامنشی هم از همین سرزمین با نام آریا یاد کرده شده است و همچنین در کتیبه‌های کوشانی افغانستان هم سرزمین خود را آریو خطاب کرده اند
    https://youtu.be/jTyT646NpxQ?t=259

    آیا تا بحال از خود پرسیده اید که چرا بیشتر شهرهأیی که فردوسی در شاهنامه ذکر کرده در افغانستان(کابل بلخ طالقان بدخشان بُست سمنگان زابلستان نیمروز غرچگان قندهار ,گوزگانان(جوزجان), بامیان، اندراب پنجهیر و فاریاب …) و تاجیکستان(سغد و ختلان … ) و ازبکستان( بخارا ,مولیان ترمذ ) قرار دارد؟
    در نامۀ «پیران» به «گودرز» می خوانیم که سردار تورانی از شهرهای ذیل به عنوان شهرهای عمدۀ ایران یاد می کند و متعهد می شود که در قبال صلح با ایرانیان، این شهرها و نواحی را از سپاه تورانی تخلیه کند

    هر آن شهر کز مرز ایران نهی/ بگو تا کنم آن ز ترکان تهی
    از ایران به کوه اندر آید نخست/ در غرچگان از بر بوم بُست
    دگر طالقان شهر تا فاریاب/ همیدون در بلخ تا اندرآب
    دگر پنجهیر و در بامیان/ سر مرز ایران و جای کیان
    دگر گوزگانان فرخنده جای/ نهادست نامش جهان کدخدای
    دگر مولیان تا در بدخشان/ همین است از این پادشاهی نشان
    فروتر دگر دشت آموی و زم/ که با شهر ختلان برآید برم
    چو شگنان و ترمذ و ویسه گرد/ بخارا و شهری که هستش به گرد
    همیدون برو تا در سغد نیز/ نجوید کسی پادشاهی به چیز
    وزان سو که شد رستم گردسوز/ سپارم به او کشور نیمروز
    ز کوه و ز هامون بخوانم سپاه/ سوی باختر برگشایم راه
    بپردازم این در هندوان/ نداریم تاریک از این پس روان
    ز کشمیر و ز کابل و قندهار / شما را بود آنهمه زین شمار
    و زان سو که لهراسب است جنگجوی/ الانان و غَر در سپارم بدوی

    لینک و سند که ثابت میکند این شعر از فردوسی هست :
    در صفحه ۴۴۵ این شاهنامه میخوانیم
    http://teca.bncf.firenze.sbn.it/ImageViewer/servlet/ImageViewer?idr=BNCF0004147894#page/445/mode/1up

    لینک مربوط میشود به شاهنامه‌ای که اسکن شده و در اینترنت گذاشته شده است. این شاهنامه در کتابخانه‌ای ملی فلورانس در ایتالیا بیست سال پیش(1997) توسط پروفسور پیه مونتسه پیش پیدا شد:
    http://teca.bncf.firenze.sbn.it/ImageViewer/servlet/ImageViewer?idr=BNCF0004147894#page/10/mode/2up

    شهرها و مناطقی که در این شعر به عنوان شهرها و نواحی ایران ذکر شده مانند غرچگان، بُست، طالقان، بلخ، فاریاب، کابل، قندهار، نیمروز، گوزگانان(جوزجان), بامیان، پنجهیر(پنجشیر)، اندرآب، بدخشان و … همگی در قلمرو افغانستان امروزی قرار دارند.
    حقیقت این است که بیش از نود درصد شهرهایی که در شاهنامه از آنها نام برده شده، در بخش شرقی فلات ایرانه رضا شاهی (امروزی) و در افغانستان واقع شده اند.
    جغرافیای ایرانی که فردوسی خود را از آن میداند با جغرافیای ایرانه رضا شاهی (امروزی) فرق می کند. بر اساس مرزبندی هایی که فردوسی در شعرش کرده، ایرانی که فردوسی از آن می سراید اکنون در جغرافیای افغانستان امروزی و تاجیکستان و ازبکستان قرار دارد. و نام افغانستان باید ایران میبود اما رضا شاه و سعید نفیسی پیش دستی کردند و نام سرزمین پرشیا را به ایران تغییر دادند. اگر مشکلی هست با خود فردوسی حل کنید که چرا چنین سروده, من بی گناهم.
    آیا باید نام افغانستان امروزی ایران می بود و نام ایران امروزی پرشیا؟
    آیا این تنها دستکاری تاریخ است که رضا شاه همراه گروه ناسیونالیست خود انجام داده؟

  28. کاوه

    شود دوم به معنی رفتن ( نابود شدن) است. یعنی حیف است که ایران ویران بشود، خانه پلنگان و شیران [نابود] بشود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *