هرچند اینک کمتر بشود آدمهایی را یافت که رخدادهای سال ۱۹۲۸ را به خاطر داشته باشند، اما با این وجود، شاید یکی از مهم ترین سالهای کره زمین در طول عمر ۴٫۶ میلیارد سالهاش، همین سال ۱۹۲۸ باشد!
زیرا تا پیش از این سال، یعنی در طول بیش از ۹۹۰۰ سال، جمعیت جهان شمار خویش را از حدود یک میلیون نفر در آغاز عصر کشاورزی در ده هزار سال پیش، به دو میلیارد نفر در سال ۱۹۲۷ میلادی افزایش داد. ولی در فاصله ۸۴ سال بعد تا امروز، ۵ میلیارد نفر دیگر به شمار آدمزمینیها افزوده شد! چرا؟
بی شک یکی از مهمترین دلایل این جهش خیره کننده، کشف پنی سیلین توسط الکساندر فلمینگ، دانشمند اسکاتلندی بود؛ کشفی که هر چند تا اواسط جنگ جهانی دوم (۱۹۴۱) آنچنان شناخته نشد، اما در آن سال توانست به عنوان مهم ترین ماده در مقابله با مرگ و میرهای ناشی از جراحت و عفونت عمل کند. افزون بر آن، پنی سیلین، مؤثرترین ماده در مبارزه با بیمارییهایی چون تب سرخ، دیفتری، سفلیس، سوزاک، آرتریت، بُرُنشیت، مننژیت و مسمومیت خون بود؛ بیماریهایی که تا پیش از کشف پنی سیلین قاتل میلیونها انسان بودند. بنابراین، اگر بگوییم که دست کم حیات نیمی از جمعیت هفت میلیاردی جهان، مدیون الکساندر فلمینگ است، حرفی به گزاف نزدهایم.
با این وجود، بیایید فرض کنیم که کشف بزرگ فلمینگ، ۹۰۰ سال زودتر از وی و توسط یک دانشمند مشهور ایرانی به نام پورسینا رخ میداد! فکر میکنید در آن صورت ما اینک کجا بودیم؟
وقتی در طول ۸۴ سال، پنج میلیارد نفر به جمعیت جهان افزوده میشود؛ وقتی میدانیم که ظرفیت پذیرش کره زمین در سال ۱۹۸۰ به پایان رسیده و از آن تاریخ، یعنی زمانی که جمعیت جهان هنوز به ۵ میلیارد نفر هم نرسیده بود، میزان مصرف از میزان تولید سالانه زمین پیشی گرفت؛ معلوم است که باید تصور چه دوزخ جانسوزی را امروز میکردیم، اگر پورسینا، پنیسیلین را کشف کرده بود.
نتیجه اخلاقی این که: گاه آن چیزی که سبب شده تا ماندگاری حیات تا امروز ادامه یابد، هوشمندی بشر نبوده! بلکه شانسش بوده که خیلی هم هوشمند و دانا آفریده نشده است!
بنابراین، اگر روزی ماشین زمان اختراع شد و رؤیای رابرت زمیکس به حقیقت پیوست، لطفاً در چمدانی که با خود حمل میکنید تا به گذشتههای دور بروید، هرگز پنی سیلین جاسازی نکنید که خطرش از هر ماده افیونی دیگر برای کره زمین، بیشتر است!
نتیجه گیری هوشمندانه و غیر قابل پیش بینی بود ! طوری که من تا پاراگراف سوم ، متوجه آن نشدم 🙂
ممنون که باز نوشتید .
شاید هم اگر پورسینا کشف می کرد، همگام با این کشف بشر توان تولیدبیشتری برای ادامهء حیاتش پیدا می کرد و این پروسه با توجه به این زمان طولانی کامل تر اتفاق می افتاد.
یعنی اگر پنی سیلین کشف نمی شد، کرهء زمین مشکلات امروزی رو نداشت؟ البته این نتیجهء منطقی ای نیست که من از حرف های شما گرفتم. اما شما به این نتیجه اعتقاد دارید؟
پنیسیلین تنها بخشی از داستان است. دلیل دیگر را میتوان دستیابی بشر به تولید انبوه و پایدار محصولات کشاورزی دانست. البته این دو بر هم تاثیر گذارند، در واقع افزایش عمر کمک کرد که علم با سرعت بیشتری پیشرفت کند.
عجب مطلب رو جالب جمع کردی درویش جان
مرسی
شاید باید باهوش تر می بودیم آنقدر که عواقب هر رویدادی رو قبل از وقع پی بینی کرده و برای آن هم چاره ای می اندیشیدیم
سلام
کم و بیش مطالب وبلاگ شما را پیگیری می کنم و البته به تلاش و کوشش شما برای پاسداشت ارزش ها و باورها و محیط زیست کشورمان احترام می گذارم. اما فکر می کنم شما هم مانند اکثر دوستان “محیط زیستی” در گفته های خودتان کمی به دامان ژورنالیسم می افتید. اینکه ظرفیت زمین در سال هشتاد به پایان رسیده، نمونه ای از این گفته ها است. بهتر از من می دانید که این گفته اگر مبنای علمی داشته باشد، صدها مدل و الگوی علمی دیگر آن را نقض می کند. البته بازهم تاکید می کنم که زحمات شما-در این وانفسای محیط زیست کشورمان- حقیقتا درخور تحسین است اما خواهش می کنم پا جای پای آن اساتید گرامی نگذارید که می گویند کویر لوت گرمترین جای زمین است و ایران جزء ده کشور دنیا از نظر جاذبه های گردشگری!
حظی بردم و مطلبتون رو در ایالات مشکوک فیس آباد به اشتراک گذاشتم. کاش…
با درود به همه دوستان.
به کارمند:
هر سامانه زندهای دارای یک ظرفیت پذیرش با توجه به توانمندیهای بومشناختی (اکولوژیکی) خاص خود است. اتفاقی که هم اکنون در کره زمین در حال وقوع است و هر روز نشانزدهای بیشتری از آن آشکار میشود بر بنیاد آن حقیقتی شکل گرفته که پژوهش های ماتیس واکر ناگل و تیم همراهش در سال ۲۰۰۲ آن را پیش بینی کرده بود. زیرا وی در آن سال و با صراحت اعلام کرد: مجموع تقاضای بشر برای نخستین بار در سال ۱۹۸۰ از ظرفیت بازتولید کره زمین فراتر رفته است (لستر براون در طرح امید – ۲۰۰۸).
http://darvish100.blogfa.com/post-2149.aspx