دیروز در پایان درس هدیههای آسمانی، خانم باطبی، معلم عزیز و دوستداشتنیام که خیلی برام عزیز است، به رسم یادبود هم یه دونه هدیه به من داد و هم این نامهی خوشگل را برام نوشت که نمیدونم چرا مامانی به خاطرش واسم این کادو را خرید (اعصاب سنج) و پدر هم طبق معمول با خوندنش اشک ریخت!
و من قول میدهم در همین جا و در حضور دوستان عزیز اتاق آبیام که هرگز این معلم مهربان را فراموش نکنم و همیشه به یادش باشم.
خداوند برای همهی کودکان این سرزمین، آموزگارانی مثل خانم باطبی عطا فرماید.
آمین
اهم اهم! فریییییییییی!با دکتر شوخی نکن!
این آرش دیشب منو زنده زنده آتیش زده ها!
دکتر باورت نمیشه برای من شیرین رو نگفته بود بی مرام!
با عموم شوخي نكنم پس با عمهم شوخي كنم پارسا جون؟
پارسا جون تو خودت خوبي؟ الان محل سوختگيهات بهتره؟
اين كه گفتي فريييييي با دكتر شوخي نكن، يعني غيرتي شدي، منتها ميخوام ببينم روو من غيرتي شدي يا دكتر؟!
رو شوما دیگه آبجی!روتو بگیر!مرد غریبه اینجاس!
رو دکتر که آرش غیرتی می شه!
بیست بار نوشته عاشقتم!
پماد سوختگی دم دستت هست ابرو کمون؟!بی زحمت بیار برام!زحمت اینستالش رو هم بکش!
يكي داشتم چند روز پيش آنيستال كردم، تمپهاشم شيفت ديليت…
بقاياي كوكيهاشم رو هم اينقدر اين صفحه رو رفرش ميكنم، ميره به ناكجاآباد!
اگه يه ريكاوري برام برفستي، شايد بتونم كمكت كنم..
مردم از خنده بابت 162.
خودم ریکاوری دی وی دی تم آبجی!
خنده نداره!انگشتتو بذار تو دهنت صداشو کسی نشنوه!
ببین من غیرتی شم دونیا جلودارم نیستا!
——————–
اوووووووق حالم بدشد!
والا منم به رسم ديروز سبز شدم!
شوما همون پارساي معمولي باش، بيش از حد لازم غيرت به خرج نده،من خودم حواسم رو جمع ميكنم. خواهشش ميكنم پارسا، تو رو خدا!
سلام آقای مهندس.
عالی عالی عالی
لباستون هم چه غیر رسمی و خوب بود , آدم احساس تکلف نمیکرد
این پارسا خودشم بکشه من باز میگم عاشقتونم!
دیشب هم عالی بود.مرسی از آرزوتون.
آهان اينو هستم، لباستون خيلي خوشرنگ بود. ست محشري بود. تبريك به سليقهتون.
شما بگو ف فری جون ‘
من میرم تا فرانسیسکو!خواستی سان فرانسیسکو!
“ف”
پس ديگه در كامنت بعدي نميبينيمت ديگه؟
من فنای این بچه پررویی تو شدم!
بابا ما تسلیم!
استاد کجایین تو رو خدا؟ ما مهجوریم بی شما
مرسي آقا! از لطفتون ممنونم.
ما چاکر شمایی خانومی ,
شوخی میکنم
کم آوردم دیگه!
ما چاکر شماییمممممممم / م جا افتاده بود!
آخي…
ما جنبهمون بالاست پارسا پسر.
خواستم تيريپ قهر بيام اذيتت كنم.
😉
خانوم تیریپ قهرت تو حلقم!
یعنی الانه که از او کنج اتاق و این کنج اتاق یه کتونی آل استار از جانب خانوم مهندس و یه کتونی پرومود از طرف آرش بیاد تو کله من !فری جون!هر دو منو چپ چپ نگا میکنن!
تازه ما امروز تولد داشتيم كلي شادونم. ببين به اين عكس مياد بخواد قهر كنه؟
http://bluenovember.persiangig.com/New%20Animoosi/15.jpg
اين حلقم رو خيالي نيست دوستم. اين تيكه كلام خودمه…
وئلا الان يه boom cat قهوهاي هم خودم واست ميفرستام…
بی خیال کفشای ارسالی عکسو عشق است!
تولد کیه حالا؟
تا اینجاش که اکی است!
اروند نازنین
تا آخرین کلمه این نامه زیبا رو خانم باطبی نوشت و از این جا به بعدشو باید خودت بنویسی. حتما می دونی چی گفتم… یه جوری که وقتی 10 سال بعد دوباره این نامه رو بخونی خودتم بتونی خودتو به یاد بیاری و انقدر از این “بودن” الانت دور نشده باشی که برای به یاد اوردن خودت مجبور شی فکر کنی…
یه وقت فکر نکنی ممکن نیست این دور شدن…
کار یه “لحظه”س. لحظه ای که معمولا زیاد بهش توجه نمی کنیم و میذاریم بگذره و ازش می گذریم…
مراقب همه لحظه هات باش رفیق …
این فرم اداره است؟