اروند و اینشتین!

اروند: من فهمیدم چرا این آقاهه کله اش اینقده گُنده بوده!

پدر: چرا پسرم؟

اروند: آخه واسه اون همه چیزایی که می دونسته، باید جا باز می کرده!

می دونید؟ هر پدری دوس داره که پسرش روزی اینشتین بشه، جز پدر اینشتین!
اگه گفتید چرا؟

پسا گفتار:
فردا تولد خاله فرزانه‌ی عزیز است …
خاله فرزانه بی شک ستون استوار خانواده کوچک، اما بزرگ عمو محسن دوست داشتنی ماست و پدرم می‌گوید: او بادنمای محسن و غزل است؛ پدر و دختری که همواره با باد سفر می‌کنند …

درضمن، درک خاله فرزانه در هفتمین دهه‌ی زندگی، آن هم با چنان شور و امید و عشقی؛ بی شک یکی از موهبت‌های درویش‌ها هم هست! نیست؟

129 دیدگاه دربارهٔ «اروند و اینشتین!;

  1. امیدوارم در آینده ی نزدیک ، اروند نازنین ما ، در جایگاهی بالاتر از اینشتین قرار بگیره تا همه ی پدر و مادرها آرزو کنن که پسرشون ، روزی اروند بشه …

    اون روز ، من با افتخار اعلام می کنم که از خواننده های قدیمی وبلاگ اروند هستم …

    فکر کن!
    چه کیفی داره اون روز …

    پاسخ
  2. به خاله فرزانه ( با این امید که این جا رو بخونه ) :

    آری آغاز دوست داشتن است
    گرچه پایان راه ناپیداست
    من به پایان دگر نیندیشم
    که همین دوست داشتن زیباست

    ( فروغ فرخزاد )

    تولدتون مبارک … خیلی …
    دوستتون دارم … خیلی بیشتر از خیلی …

    و …
    ممنون که خاله فرزانه ی ما هستید …

    پاسخ
  3. امیدورام اروند ِ عزیز ما ؛
    هرچه که هست و هر آنچه که می شود ،
    از اروند بودنش لذت ببرد و به آن افتخار کند ؛
    که شاید راز ماندگاری ِ خود انیشتین هم همین است!بیش از هرکس خود به خودش معتقد بوده.

    پاسخ:

    همه ی ما می توانیم یک اینشتین باشیم، اگر به اندازه یک اینشتین به خود حرمت نهاده و کاری نکنیم تا به قانون زمین بربخورد.
    درود …

    پاسخ
  4. هر پدری و همینطور هر مادری دوست دارد فرزندش مثل انیشتین باشد ؛ جز خود پدر و مادر انیشتین ؛
    شاید چون همه از بیرون لحظه ی اوج ِ انیشتین را می بینند و آن ساعات و عکسهای پر افتخار بعد از شهرت جهانی اش را ؛
    ولی
    پدر و مادرش ، آن کودک ِ کنجکاو ِ پرسشگر ِ خلاق ِ ناآرام ِ گریز پای گاه آزار دهنده را دیده اند !!

    در ضمن ؛ عکس غزل و عمو محسن چه شکار لحظه ای است !

    پاسخ
  5. اروند نازنین

    میدانی از کجا دانستم که فاصله نسل ها هر روز کمتر می شود ؟
    میدانی از کجا می گویم نسل های جدید هوشمند تر هستند ؟

    این ها نیازی به دانستن اسرار و رمز و راز ستاره ها ندارد ،
    اگر در کنارشان ، به درک شان بنشینی ، بسادگی برایت روشن می شود ،
    مثلن :
    زمانی که می بینم تیز هوشی های ذهن خوش نقش ” آقای پدر ” را نسبت به نسل خویش ،
    زمانی که می بینم تیز هوشی های ذهن پُر بار ” اروند نازنین ” را نسبت به نسل قبل از او ،
    .
    در آن روزها که ” آقای پدر ” اینگونه پر تلاش و با انگیزه به این فضای مجازی نپرداخته بود ،
    فرصت های بیشتری به دیگران کنار خود می داد ،
    و یا ، ” ما ” فرصت های بیشتری از او می گرفتیم ،
    و شاید به زور .
    تا سپیده دم هم که می نشستیم و میگفتیم ،
    لبخند از چهره اش نمی گریخت ،
    و دانسته ها و حافظه عجیب پر و پیمانش به شگفتی دچارت می کرد ،
    اما ” کله اش اینقده گُنده ” نبود !
    “کله اش ” پُرِ پُرِ بود .
    وقتی به توصیف می نشست ،
    رنگ ها از لابلای کلامش جاری می شدند و فضا را پر از رنگ می کردند .
    و تو ئی که در کنارش بودی ، حس میکردی ” تولد ” ی دیگر یافته ای .
    .
    و بعد از همان ساعت ۴۰/۱۰ – ۱۰ مهر آرام آرام این رنگ ها را در” اروند نازنین ” جاری کرده است ،
    و برای همین است که ” اروند نازنین ” از همین دوران ” کله اش ” دارد که پُرِ پُر می شود .
    .
    وزش نسیم خنک و پُر از شادابی و نشاط ” آقای پدر ” که همیشه بر ” ما ” وزیده است ،
    ” محیط زیست ” خانواده ” ما ” را عجیب پر طراوت کرده است ،
    و حضور ” اروند نازنین ” ذهن ها مان را برده است بسوی رنگین کمان ” کودک درون ” مان .
    .
    و ” ما ” پنجره ذهن هایمان را همیشه ،
    در انتظار وزش بیشتر نسیم ” درویش ها ” باز باز نگه داشته ایم .

    پاسخ:

    آقا خییییلی مبارک باشه … ممنون که هنوز پنجره رو به درویشت باز است!
    سعی می کنم که همیشه در آن پنجره، چشم اندازی برای دیدن مهیا باشد.
    درود.

    پاسخ
  6. بلخره افسونگری کردیدو…یهو منو به اتاق آبی کشوندید..اما فقط همین یه دفه! آخه من دوست دارم بشینم روبروتونو وزل بزنم توچشماتونوو باهاتون حرف بزن و جدنی جدنی حس تون کنم ..من قواعد دنیای مجازی رو نمیدونم!؟یا اینکه تو گوش هم نجوا کنیم وقل قل بخندیم..اما شماها با این ناغافلکی هاتون !!منو پر از طراوت کردید..
    اروند نازنینم .ممنون از اینهمه” مهر” ودوستی… “مهری” ها نه تنها زن ذلیل نیستن بلکه با محبت هاشون خاله فرزانه ذلیل کن هم هستن ..دلم عجیب برات تنگ شده..نمیدونم میشه میون این امتحانات لامصب ناخلف تورو دید یا نه؟

    آقای پدر ..دوست نازنینم درون ماشین بودی و درحال رانندگی!! و صدای گرمت رو تو گوشم ریختی درحالی که صدای باد روزهای پر طراوت اردیبهشت هم با صدات قاطی شده بود..اولین کسی بودی که امروز بهم زنگ زدی . روز و روزگارت اردیبهشت ی باد ..دلم برای توهم تنگ شده.

    سروی عزیزم.کاش نوشته ات صدا داشت و من کلمه هایی روکه نوشتی میشنیدم و در جوابت یه چیزی میگفتم که تو می خندیدی..و صدای خنده قشنگت رو مثه آبشار تو گوشم می ریختی و من چه حالی میکردم با این هدیه تولد!!

    شقایق نازنین . نوشته هایت را میخوانم .لطیف اندو پراز رنگ..ماه اردیبهشت بهت میگه : شقایق بی تو من خیلی غریبم ..آخه اگه تو نبودی دشت های من پر گل نمیشد .اونوقت اردیبهشت بهشت نمیشد…و تو همچنان می روئیدی

    اما همه دوستای خوب من : قلک دلتان پر اندوخته عشق…جیب هاتان سر ریز شادی و افسون باد..دوستتون دارم

    پاسخ:

    فرزانه جان محشر می نویسی … لذت بردم از چیدمان کلماتت در کنار هم. تا حالا از این منظر بهت نگاه نکرده بودم! خداییش خیلی تو دل برو هستی!
    یک ۱۸ اردیبهشت بی مانند برایت آرزو دارم و ممنون که اتاق آبی اروند را مفتخر ساختی.

    پاسخ
  7. تولدتون خیلی مبارک باشه
    نگین همین یه دفه!بازم بیاین .ما به بزرگواری شما ها خیلی نیاز داریم

    ———————————————-
    ———————————————-
    اروند@ خودت انیشتین عمویی!

    پاسخ:

    او نو که می دونم! تازه تو هم برای من یه عموی واقعی هستی.

    پاسخ
  8. واااااااااااااای خاله فرزانه ،
    شما کامنت هاتون هم مثل صداتون و خنده هاتون جادویی هستن .

    خوشحالم که امروز صدای نازتون رو شنیدم و البته مثل همیشه روزگارم رو روشن کردید و تا یه هفته باک روحیه ام پر انرژی های طلاییه.

    بهترین ها رو براتون آرزو می کنم .

    دوستتون دارم … یه عالمه

    پاسخ
  9. آقا سلام. ما اومدیم.
    من دوست دارم بچه‌م خوشگل باشه، واسه همین دوست ندارم شبیه اینیشتین باشه. در ضمن دوست دارم بچه‌م باهوش باشه ولی نابغه نه!
    بنابراین در مورد من و بچه‌م، از اینیشتینزم فاکتور بگیرید.
    🙂

    پاسخ:

    اما اینشتین خوشگل بود! نبود؟

    پاسخ
  10. در ضمن برای خاله‌ی اردیبهشتی‌مون که بی‌شک از مهربان‌ترین و زن‌ترین زنان دنیاست هم، بهترین‌ها رو آروز می‌کنم. امیدوارم عشق و امید هر روز بیش از دیروز در دلشون خونه کنه.

    تولدتون مبارک خاله فرزانه. متعلقین محترمشون هم تبریک منو بپذیرند.

    یه سبد [گل]

    پاسخ
  11. حضرت عمو، جاتون در ایامی که نبودید، خیلی خالی بود. در مورد کت شلوار هم با بچه‌ها موافقم. من کمی از برنامه رو دیدم، اما ناراحت نیستم، چون می‌دونم مثل همیشه عالی درخشیدید.

    پاسخ
  12. خوبه آدم!؟ اگر قراره عهدی رو ببنده و یا بشکنه !! حتمن این اتفاق فرخنده و این مهم ! درروز تولدش باشه ..من دوباره اومدم..برپا خیز از جاکن بنای!!؟؟دام دادام ری ریم رام

    اتل و متل توتوله ….پارسا اومد زورخونه !!

    آخه پارساجون خاله خانومم شد اسم ؟؟!یه اسم بگو قشنگ باشه وقتی میگی آفتاب دراد…..بهاربشه …فرزانه متولد اردیبهشت و خاله خانم!!! اسم به این خوش آوائی و خاله خانم !!

    و آرش عزیزم
    خوشحالم از حس خوبی که به نوشته ام داشتی ..در مورد ابعاد فیزیکی و سن وسالت هیچی نمیدونم !؟ اما به راحتی پیشنهاد میدم که پسرم باشی و گاهی اوقات با هم یه نمه اشکی بریزیم..من دوستدار چشمانی هستم که به خاطر دوست داشتن اشک توش حلقه بزنه و تا بیای به خودت بجنبی بریزه رو گونه ات…!

    و بانو آنیموس عزیز. ممنون ازیادداشت دلپذیرتان..من دوست دارم زمانیکه” لباس خونه” می پوشید کنارتون باشم !!چه کند بینوا همین دارد؟!!یک روح آسیب پذیر!!

    پاسخ
  13. من تمام قد عذر میخوام فرزانه خانم
    اگه شما مامان آرش بشین , خاله من هستید!!!
    هرچی دوس داشته باشین همونو میگم خو !زدن نداره که!
    ما چاکر شمام هستیم , زورخونه واسه شما نبود!

    پاسخ
  14. سلاااااااااام به همه گی،
    1- من روزی رو پیش بینی می کنم که همه ی پدر و مادرها بخوان یه اروند داشته باشن، اروند جان. اون روز دور نیست…
    2- تولدتون خیلی مبارک خاله فرزانه ی دوست داشتنی. چه قد نابه فکرها و حس هاس قشنگی که پشت نوشته هاتونه. مونترا رو بارونی بارونی کردید…
    3- عمو محسن عزیز تولد هم راه و هم سرتون مباررررررررک. دلم نیود به شما تبریک نگم.
    4- آرش جان، می دونستید آقای درویش بهتون می گه یه آذر ماهی شیش دونگ!؟
    5- پارسا جان، تو پست قبلی براتون کامنت گذاشتم!
    6- امروز قوت قلب و اعتماد به نفس عجیبی رو به من هدیه دادید، آقای درویش پدر. یه عالمه مرسی.

    پاسخ
    • ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۹ یکی از بهترین روزهای اتاق آبی اروند بود …
      چه باک اگر در این روز خیلی ها بارانی بودند …
      من این باران ها را دوست دارم و مقدس می شمرم.
      ممنون از خاله فرزانه عزیز که باز هم به شیرینی عهدش را شکست و حالا صاحب دو فرزند دختر و پسر دیگه هم شده است. البته خداییش این فرزند پسرش، اگه دختر بود، می تونست یه شهر را به هم بریزه! نمی تونست شیرین خانوم؟!
      و درود بر مونترای دوست داشتنی که اتاق آبی را با اشکهایش تطهیر کرد …
      خوشحالم که آنای از پیله درآمده هم امروز، سبکبال تر از همیشه اینجا نوشت و بیشتر از همیشه به خود دوست داشتنی و خونگرمش نزدیک بود …
      زورخونه پارسا هم خیلی چسبید …
      و همچنین هوشمندی های ظریف لیدر جنبش در کشف حکمت مکمل بودن عمو محسن و خاله فرزانه …
      فقط موندم چرا آنیموس امروز بارانی نشد! و چرا شیمای عزیز آفتابی؟!
      راستی بچه ها: تا می تونید برای کالیراد و مونترا انرژی مثبت برسونید و نپرسید چرا؟
      درود …

      پاسخ
  15. از صمیم قلبم برای مونترای نازنین و خانم کالیراد عزیزم انرژی می فرستم و یگانه ی آسمانی ام را صدا می زنم…
    و نمی پرسم چرا!

    پاسخ
  16. بانو فرزانه عزیزم
    (اجازه هست خاله صداتون کنم!؟)

    بهتون بابت پسر تازه یافته تون تبریک می گم ؛
    آرش واقعن پسر نازنینی است…

    برای پسرک احساساتی و شفافمان هم خیلی خوش حالم که در غیاب مادر بزرگوارش ؛ مادری چون بانو فرزانه عزیز یافته است.

    پاسخ
  17. البته اعتراف می کنم این واژه ی “پسرک” برای این “آقا” ، یه کمی زیادی کوچیک بود!!

    پاسخ:

    اتفاقن به کودک درون و بازیگوشش کاملن می خوره! نمی خوره؟

    پاسخ
  18. من بازم میگم که عاشقتونم مهندس جان ! خیلی خوشحالم که پیداتون کردم!@
    ———–
    دلم واستون تنگ شد مامان فرزانه@بیاین بنویسین@
    ——-
    خانوم مهندس
    آدمایی که خودشون خیلی خوبن همه رو خیلی خوب میبینن .من قبلا هم به استاد گفتم من به صداقت و شفافیت و مهربونی شما در عین اینکه حواستون هم خیلی جمعه کسی رو ندیدم@

    پاسخ:

    اگر آدما می دونستند که بیان کلمات مثبت تا چه اندازه توان جادویی دارد، هرگز راوی خبرهای ناخوش و نقدهای منفی نمی شدند.
    زنده باشی کماندار نازنین آذرماهی من!

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید