آیا یوزپلنگ‌ها دارند از ایران می‌روند یا نیامده بودند که بخواهند بروند؟!

     تازه ترین یادداشتم در خبرآن لاین به موضوعی اختصاص دارد که می‌توانست یکی از قله‌های افتخار سازمان حفاظت محیط زیست باشد، اما ظاهراً خیلی‌ها دوست ندارند که چنین شود! چرا؟ یادمان باشد که روزگاری، شمار یوزپلنگ‌های موجود در جهان به بیش از یکصدهزار قلاده در متجاوز از 44 کشور جهان می‌رسید؛ آنگاه این تعداد به حدود 15 هزار قلاده در 27 کشور جهان تقلیل یافت و در آغاز قرن بیست و یکم، شوربختانه و به جرأت می‌توان گفت: در خارج از قاره آفریقا، فقط یک کشور دیگر در جهان باقیمانده که هنوز شاهد خرامیدن یوز در سرزمینش است: ایران! آیا قدر این موهبت را می‌دانیم؟

    شمار یوزپلنگ‌های آسیایی در ایران چقدر است؟ آیا این پرسش دشواری است؟ آیا دستیابی به شمار دقیق یک گونه در حال انقراض، نباید نخستین و مهم‌ترین پیش‌شرط برای امکان برنامه‌ریزی مدون و هدفمند آن گونه را فراهم کند تا بتوان به مجموعه تمهیداتی اندیشید که هدف‌شان تضمین کیفیت زیست و نجات از خطر انقراضش باشد؟ امّا ظاهراً در مورد این تیزپاترین موجود زنده جهان، آگاهی از شمار دقیق هم‌نوعانش در وطن، کار چندان آسانی نیست! هست؟ چرا که در طول یازده سالی که از آغاز پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی در ایران و تحت نظارت UNDP می‌گذرد، برای تعداد یوزها از طرف مسئولین سازمان حفاظت محیط زیست و تقریباً متناسب با هر باری که مدیر ایرانی پروژه تغییر کرده است، اعدادی چون 120، 100، 74 و 70 قلاده عنوان شده بود؛ اما کار به همین جا هم ختم نشد و اخیراً، یعنی در بیست و ششمین روز از مهرماه سال جاری زمانی که محمّدجواد محمّدی زاده، معاون رییس جمهور و رییس سازمان حفاظت محیط زیست کشور برای شرکت در یازدهمین اجلاس متعاهدین کنوانسیون تنوع زیستی به حیدرآباد هند سفرکرده بود، در گزارش رسمی خویش به آن اجلاس، صراحتاً جمعیت یوز در ایران را بالغ بر 50 قلاده اعلام کرد .

    بدیهی است که چنین روند کاهنده‌ای، آن هم در مورد جانداری که در حقیقت نماد طبیعت ایران بوده و از همه‌ی قلمرو پهناور بزرگترین قاره‌ی جهان – آسیا – اینک فقط سرزمین ایران را به عنوان منزلگاه خویش برگزیده است؛ می‌تواند بسیار نگران‌کننده باشد. به سخنی ساده‌تر، بر بنیاد بررسی‌های معتبر و بین‌المللی صورت گرفته تحت نظارت سازمان ملل متحد، یوزپلنگ آسیایی، بیش از نیم قرن است که در حقیقت به یوزپلنگ ایرانی تغییر نام داده و اینک این فقط ایران است که می‌تواند ادعا کند در تمامی آسیا، انحصاراً صاحب تیزپاترین موجود زنده جهان در خاک خود است (هرچند که این تغییر نام بیشتر بر ماهیت جغرافیایی زیستگاه یوز تأکید دارد تا تغییر نام علمی آن).

    درچنین شرایطی، آشکار است که خبر کاهش شمار یوزهایی که هنوز در ایران می‌خرامند، می‌تواند نگرانی بسیاری از دوستداران طبیعت و محیط زیست ایران را برانگیخته و آنان را نسبت به شیوه‌ی مدیریت حاکم در این بخش ناامید و خشمناک سازد. به ویژه آن که تاکنون در هیچ گزارشی به صورت مستند و تا پیش از سفر به حیدرآباد، سازمان حفاظت محیط زیست تلاشی برای اطلاع‌رسانی بایسته در این حوزه نکرده بود و دلایل این تغییرات فاحش در شمار یوزها را با مردم و کارشناسان در میان ننهاده بود! چرا؟

    در تماسی که با هومن جوکار، مدیر کنونی پروژه داشتم، از او دلایل وضعیت پیش آمده و تشتت آماری بوجود آمده را جویا شدم. ایشان اعلام داشتند که برای یافتن نخستین پرسش کلیدی، یعنی تخمینی واقعی از شمار یوزهای موجود در زیستگاه‌های پراکنده و پهناور موجود در ایران، به مدد همکاری و مشورت با مشاوران طراز اولی که از طرف همکاران بین‌المللی پروژه، یعنی: UNDP، Panthera، WCS معرفی شده بودند، کوشیدیم تا با استفاده از دوربین‌های تله‌ای به این مهم دست یابیم. شکل کلی این روش چنین است که در هر زیستگاه به مدت چند ماه تعداد زیادی دوربین تله‌ای بکار گرفته می‌شود و از مقایسه عکس‌های گرفته شده، افراد شناسایی شده و دیتای بدست آمده بوسیله نرم‌افزار Capture تحلیل می‌گردد. در حقیقت قرار بود ما در ابتدای پروژه این تخمین را بدانیم تا هر زمان بخواهیم اثر فعالیت‌های پروژه را بر افزایش جمعیت یوز ارزیابی کنیم، با تکرار این آمارگیری به مثبت یا منفی بودن آثار فعالیت‌ها پی ببریم. اما حقیقت شگفت‌انگیز و دردناک آن است که این کار در طول یک دهه‌ گذشته، یعنی تا پیش از مسئولیت هومن جوکار عملاً انجام نشد و بدتر آن که بجای آن با پخش‌کردن دوربین‌ها در همه زیستگاه‌ها، از بدست آمدن نتایج علمی در این زمینه جلوگیری به عمل آمد. بنابراین، به ادعای مدیر کنونی پروژه یک آمار علمی در زمینه تخمین جمعیت یوزپلنگ در ایران بدست نیامد و در عوض ما فقط انبوهی عکس‌های زیبا از یوز بدست آوردیم که جنبه تزیینی آن بر سایر کاربردهایی که می‌توانست داشته باشد، مقدم است. واقعیتی که برخی ناظران بین‌المللی پروژه مانند Peter zahler هم آشکارا و در گزارش‌های ‌مکتوب خویش (سال 2003) به طرف ایرانی بارها گوشزد کرده بودند.

    همان طور که ملاحظه می‌شود، ظاهراً این برای نخستین بار است که هومن جوکار و گروهش اقدام به اندازه‌گیری دقیق و علمی شمار یوزها در ایران کرده است تا به جای برآوردهای کارشناسی، یک تخمین علمی و قابل اتکاء بتوان ارایه داد و البته آنچه امروز موجب نگرانی همه ما شده است، اختلاف آمار بدست آمده به روش علمی با آمار ذهنی گذشته است که برای 10 سال بکار رفته و در تصمیم‌گیری‌های ما اثر داشته است. از این رو، با توجه به این که هنوز بررسی 2 زیستگاه از مجموعه ده‌گانه زیستگاه‌های یوز به پایان نرسیده، نتایج برآوردها وجود کمینه‌ی 50 قلاده یوز را تأیید می‌کند و بنابراین، اعلام رقم “بیش از 50 قلاده” توسط رییس سازمان در اجلاس حیدرآباد، می‌تواند کاملاً درست و منطقی باشد.

     در این میان، چند نکته حایز اهمیت است:

    نخست آن که اگر اندازه‌گیری جدید را بپذیریم، آشکارا نشان می‌دهد که پس از گذشت یازده سال از اجرای پروژه حفاظت از یوز آسیایی، هنوز در جایگاهی نیستیم که اعلام کنیم: جمعیت یوزها به سطح بهتری رسیده و در آستانه پایداری قرار گرفته و دیگر نباید نگران در معرض خطر انقراض بودن آنها باشیم.

    به نظرم، همین شهامت سازمان در اعلام این حقیقت ناراحت کننده، می‌تواند یک خبر خوش باشد و در راستای یادداشت پیشینم، نشان می‌دهد که به جای سفیدنمایی آزاردهنده، گزینه‌ی واقع نمایی را انتخاب کرده است.

    دست آخر آن که چقدر خوب می‌شد اگر مدیران سابق و کنونی پروژه در یک مناظره با حضور دوستداران محیط زیست و نمایندگان رسانه‌های گروهی شرکت می‌کردند و یکبار و برای همیشه قضاوت را به مردم می‌سپردند.

6 فکر می‌کنند “آیا یوزپلنگ‌ها دارند از ایران می‌روند یا نیامده بودند که بخواهند بروند؟!

  1. شیرازی

    قله افتخار سازمان محیط زیست میتواند یوزپلنگ باشد؟!!!
    اولویت بندی ذهنی شما تفاوت بسیار معنی داری با واقعیت های موجود جامعه دارد. پرسنل زحمتکش محیط زیست کشور بزرگترین مسئله شان میزان دریافتی آنان است که کفاف زندگی روزمره را نمیدهد. شما میدانید هزینه تحصیل فرزندان اجاره خانه و …چقدر با میزان دریافتی پرسنل محیط زیست هماهنگی دارد؟
    شما تا میتوانید علیه سازمان محیط زیست قلم فرسایی میکنید مثلا در خصوص آن پلنگ کشته شده در دماوند چرا؟
    ضمنا شما که لالایی بلدید چرا در خصوص وضعیت مشعشع جنگلها و مراتع کشور که میتواند از قله های افتخارسازمان عریض و طویل شما باشد کمتر درافشانی نمیکنید؟
    آقای درویش اولویت اول حیات کیفیت زندگی انسانهاست.

  2. رويا

    درويش عزيز ديشب شاهد مرگ غم انگيز 2 كاج سربلند بودم .ماجرا از آنجا آغاز شد كه به دليل گودبرداري غير اصولي همسايه مجاور و امكان ريزش ساختمان مسكوني ام شب گذشته در منزي برادرم خوابيدم .ساعت 11.5 شب تريلري كه براي تخليه ميلگرد آمده بود دو كاج را عمدا زير گرفت و از ريشه در آورد.به137 شهرداري گزارش كردم تا صبح خبري نشد !صبح حدود 7.5 قاتلان شب گذشته لاشه 2 جسد را بردند و گودال خالي از ريشه را پر كردند با 137 دوباره تماس گرفتم ،گفتند در حال پيگيري است!آدرس:شهرآرا -16متري محمدي -بن بست رامين- سمت چپ

  3. ماندانا

    خیلی ببخشید جناب شیرازی مگر بقیه مردم چطور زندگی می کنند ؟کسی که مسئولیتی پذیرفته باید مسئولیتش را درست انجام دهد هرکس در هر سمتی با هر میزان حقوقی کارمندان محترم محیط زیست با کشتن یوز پلنگ وضع زندگیشان خوب می شود؟!!!!!!!!!! آنها مسئولیتشان همانطور که از عنوان پیداست حفظ محیط زیست است

  4. مریم کمالی

    درود هر وقت باران میبارد دوبار خوشحال میشوم یکی برای همه وخودم یکبار برای شما استاد عزیز آنقدر خبر های محیط زیستی مثل صفحه حوادث هرروز باعث رنج وعذاب میشود که گویی طبیعت جزیی از خانواده ما ست وقتی جنگل های لرستان میسوزد به یاد شما هستم که غصه میخورید من هم مثل همه راه لرستان کجا خانه من در این تهران دودزده کجاحالا چرا این صحبت را عرض کردم به خاطر شکایت دوستی از مرگ کاج هابه شما بود حالا من نیز جمعه به ارتفاعات امازاده داود رفتم ولی شاهد بودم در این ارتفاعات زیبا پر برف ومناظر زیبا کوهی از زباله در همه جا دیده میشد و کسی رسیدگی نمیکردبه هرشکل باور کردنی شهردار ومسئول این مرکز مذهبی مقیم تهران است واین شغل چندم ایشان است و به سادگی به محل کار خود که متولی آن است سر نمیزند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.