سیاه نمایی را رها کنید، سفیدنمایی را بچسبید!

    چندی پیش اعلام شد که ایران در تازه‌ترین رتبه‌بندی کشورهای جهان از منظر شاخص سرزمین شاد یا HPI توانسته موقعیت خود را در سال 2012 نسبت به سال 2009 ، 4 پله بهبود ببخشد و از رتبه 81 به 77 در بین 151 کشور مورد بررسی برسد و در حقیقت خود را به صدر جدول نزدیک‌تر سازد . این موفقیت به ویژه زمانی بیشتر اهمیت می‌یابد که بدانیم قدرت‌های تراز اول جهان چون ایالات متحده آمریکا و روسیه در رتبه‌ای بهتر از 105 و 122 نتوانسته‌اند جای گیرند و حتا اغلب رقبای ما در شیخ‌نشین‌های حاشیه جنوبی خلیج فارس چون کویت، امارات متحده عربی و قطر در بین 10 کشور انتهایی این جدول قرار دارند. با این وجود، تقریباً همه در برابر این خبر خوش سکوت کردند، چه رسانه‌ها، چه مردم، چه تشکل‌های مردم‌نهاد و چه حتا نهاد متولی محیط زیست کشور. انگار کسی این خبرها را جدی نمی‌گیرد، حتا اگر نامش سازمان حفاظت محیط زیست ایران باشد! چرا؟

    در رخدادی دیگر، اشاره به حرکت ارزشی یکی از هموطنان عزیزم در منطقه سمیرم به نام غلام امیری کردم که چگونه کوشید تا یک خرس ماده را از غرق شدن در استخر باغش نجات دهد؛ این در حالی بود که اگر او آن خرس را مانند دیگر همشهری‌اش سلاخی می‌کرد، بی‌شک تا مدتها خبر نخست روزنامه‌ها و تارنماها بود! نبود؟

    همچنین، وقتی در سالگرد پروتکل مونترال در مورد حفره ازون اشاره به موفقیت ایران کردم، انگار داشتم در خلاء سخن می‌گفتم!

    چندی پیش با احسان محمدی، مدیر سختکوش پایگاه اطلاع رسانی زیست بوم گفتگو می‌کردم، او نیز از این مسأله شگفت زده بود و سیاهه‌ی مفصل‌تری از موفقیت‌های محیط زیستی کشورمان در طول چند ماه گذشته را به نگارنده یادآوری کرد که با کمترین عنایت و توجه رسانه‌ای و مردمی روبرو شده است. از او خواستم تا دیدگاهش را که حاوی هفت خبر خوش و افتخار محیط زیستی بود، منتشر کند تا در این باره شاید در فضای رسانه‌ای کشور بتوان بیشتر و جدی‌تر به فراکافت چرایی‌ بازتاب اندکش همت گمارد.

    به راستی شما چه فکر می‌کنید؟ چرا کسی موفقیت‌های محمدصادق فرهادی نیا، سید محمد مجابی، فتح الله امیری، صادق صادقی‌زادگان، علی نظری دوست، اصغر محمدی فاضل و … را که جملگی نام ایران را در عرصه‌های ملی و جهانی محیط زیست طنین‌افکن کرده‌اند، نمی‌بیند؟

    نگارنده بر این باور است که یکی از عمده‌ترین دلایل عدم توجه درخور اغلب رسانه‌ها، فعالان محیط زیست و عامه‌ی مردم به انتشار چنین اخبار امیدبخشی، ناشی از سیاست‌های انقباضی و سختگیرانه‌ی حاکم بر فضای رسانه‌ای کشور، به ویژه در طول سه سال اخیر بوده است؛ سیاست‌هایی که عامداً یا سهواً انتشار هر تحلیل تلخ و هر انتقاد جدی را با صفت نشر “سیاه‌نمایی” نهی کرده و از اصحاب رسانه می‌خواست تا برای پرنشاط‌کردن فضای جامعه به انتشار خبرهای خوش روی آورند. به سخنی ساده‌تر، با شگردی به نام “سفیدنمایی” به جنگ سیاه‌نمایی رفتند که حاصلش البته، نه‌تنها شوق و نشاط و امید مورد نظر را به همراه نداشت، بلکه نوعی وندالیسم پنهان را در جامعه گستراند. به عنوان شاهد، می‌توان به اُفت معنی‌دار فعالیت اغلب تشکل‌های مردم‌نهاد حوزه‌ی محیط زیست و کاهش چشمگیر تعداد تارنماهای محیط زیستی فعال در فضای مجازی در طول چند سال اخیر اشاره کرد.

    شما بگویید: وقتی از قول عالی‌ترین مقام‌های وزارت نیرو (علی ذبیحی، قائم مقام وزیر) اعلام می‌شود که نقش ندانم‌کاری‌های مدیریتی و فشارهای انسانی در بروز فاجعه در دریاچه ارومیه فقط سه درصد است! وقتی با صراحت می‌گویند که در اثر بارورسازی ابرها، سطح آب دریاچه ارومیه 70 سانتی‌متر افزایش یافته، در صورتی که در همان زمان معلوم می‌شود که 31 سانتی‌متر هم کاهش داشته است ! وقتی که اعلام می‌شود افسانه ببر مازندران را با کمک هم‌نوعان سیبریایی‌اش مجدداً زنده خواهیم کرد، اما حتا نمی‌توانیم میزبان خوبی از آن مهمانان بیگناه در تهران باشیم و جملگی را به کشتن می‌دهیم! وقتی با نواختن ساز و دهل از جشن خودکفایی در تولید گندم، حرف می‌زنیم و آنگاه دوباره به یکی از عمده‌ترین کشورهای واردکننده گندم بدل می‌شویم ؛ وقتی با افتخار از طرح‌های بزرگ سدسازی و انتقال آب در سرشاخه‌های کارون و دز و کرخه سخن گفته و اعلام می‌کنیم که خوزستان دیگر هرگز با کابوس کمبود آب با کیفیت روبرو نخواهد شد، اما در همان زمان شاهد مرگ بی‌سابقه بزرگترین نخلستان کشور در اروند کنار هستیم ؛ وقتی مشکل کمبود آب و خشکسالی در جنوب کشور را به گردن غربی‌ها و دزدی ابرها توسط ایشان می‌اندازیم؛ وقتی که بارها اطمینان می‌دهیم که جنگل زیبای ابر را از هر تجاوز و پروژه راهسازی جدیدی محافظت کرده و سپس آن را نقض می‌کنیم و ده‌ها و ده‌ها مورد نظیر آن؛ آیا شنوندگان خبرهای خوش حق ندارند تا پس از آن بمباران سفیدنمایی، به هر رویداد خوش و غرورآفرینی در کشور به دیده تردید بنگرند؟

    به نظرم اگر آن زمان که اشتباه کرده و خطایی مدیریتی را در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی مرتکب شدیم، مردانه و صادقانه بر خطای خویش اذعان کرده و عذرخواهی می‌کردیم و به طور همزمان ظرفیت پذیرش نقد و تحلیل را در جامعه افزایش می‌دادیم، امروز هم می‌توانستیم در فضای شادمانه‌تری افتخارات خود را با مردم جشن بگیریم.

    امید که یادمان نرود، اگر اعتماد از دست برود؛ همه چیز از دست خواهد رفت.

8 فکر می‌کنند “سیاه نمایی را رها کنید، سفیدنمایی را بچسبید!

  1. مسعود

    یک نفس خواندم استاد !

    چرا تا به حال اینگونه نگاه نکرده بودم !
    شاید هم سفید نمایی خطرناک تر از سیاه نمایی ست …

  2. محمد درویش نویسنده

    درود بر مسعود عزیز و مهربان.
    از جنبه ای حق باتوست؛ چرا که سفیدنمایی، اعتبار سفیدی های واقعی را هم از بین برده و اشتیاق به خدمت را می کاهد. درصورتی که سیاه نمایی گاه سبب تحریک کاهلان شده تا خدمت بیشتری ارایه دهند.

  3. دانش

    آقای مهندس درویش عزیز, مطلب فوق العاده تأثیر گذاری بود. منهم همانند مسعود جان, اعتراف میکنم که تا به حال به مواردی از قبیل سفید نمایی های اظهار شده در مطلب شما, توجه ننموده و امروز تازه فهمیدم که سفید نمایی, بس خطرناکتر از سیاه نمایی است. این کار واقعا” توهین به شعور اکثریت مردم و آنها را نفهم به حساب آوردن است. تشکر فراوان بابت این روشنگری.

  4. محمد درویش نویسنده

    درود بر دانش عالی پور عزیز. مرد دوست داشتنی دیار بختیاری که برایش احترام فراوانی قایل هستم. خدمت خانواده محترم سلام برسانید.

  5. طاهری

    سلام
    شما در این مقاله هم سیاه نمایی کردید هم سفید نمایی و ظاهرا برای گوشزد کردن چاره ای جز این نیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.