در یکی از روزهای مهر 1390، در ماجرای غلام امیری و عملیات نجاتبخشش برای جلوگیری از غرق شدن یک خرس ماده در روستای ونک سمیرم، با حیرت پرسیدم: «چرا بازتاب رسانهای نجات یک خرس در سمیرم به اندازه قتل یک خرس در همان محل انعکاس نمییابد؟!»
تو گویی انگار میل عجیب و اسرارآمیزی در آدمی وجود دارد تا راوی و بازگوکننده و تحلیلگر خبرهای ناخوش و رخدادهای ناگوار و پسرفتهای خجلتبار باشد؛ درصورتی که واقعاً همهی خبرها هم بد نیست …
و یکی از تازهترین این خبرها، ماجرایی است که در بیست و ششمین روز از مردادماه 1391، آن را در صفحه هفت روزنامه آرمان انتشار دادم؛ ماجرایی که کوشیده است، بپرسد:
چرا افزایش ضریب شادمانی ایرانیان، به اندازه کاهش آن، جذابیت ندارد؟ نه برای مردم، نه اهل رسانه و نه حتا سازمانی که برای یافتن خبرهای خوش، به سوراخ موش هم رحم نمیکند! میکند؟
چرا آن سقوط را همه میبینند؛ اما این صعود را نه؟
تازهترین ردهبندی کشورهای جهان مبتنی بر شاخص سرزمین شاد یا (Happy Planet Index (HPI که در ماه ژوئن گذشته توسط یک بنگاه اقتصادی مستقل به نام (nef (the new economics foundation و با حمایت نهادهای معتبر محیط زیستی و اقتصادی وابسته به سازمان ملل متحد، منتشر شده است، نشان میدهد که جایگاه ایران در بین 151 کشور مورد بررسی، با 4 پله بهبود، از رتبه 81 به رتبه 77 ارتقاء یافته است. به عبارت دیگر، فقط 76 کشور در دنیا وجود دارد که مردمش به صورت بالقوه شادتر از ایرانیان هستند.
این شاخص که هر سه سال یکبار مورد اندازهگیری قرار میگیرد و از حاصل ضرب شاخص رفاه اقتصادی (Experienced well-being) در شاخص امید به زندگی (Life expectancy) تقسیم بر شاخص ردپای بومشناختی (Ecological Footprint)، بدست میآید، نشان میدهد که رابطهای مستقیم و معنیدار بین سرزمینی که از طبیعتی مطلوبتر، با توان بومشناختی بیشتر و غنای اکولوژیکی درخورتر بهرهمند است با مردمی که در آن سرزمین زیست میکنند، وجود دارد. به عبارت سادهتر، هر چه زیگونگی حیات (تنوع زیستی) در کشوری بیشتر باشد، هر چه گیاهان و جانوران ساکن در یک قلمرو سیاسی، از امنیت بیشتر، زیستگاه غنیتر و امید به زندگی متعادلتری برخوردار باشند، انتظار میرود که مردم ساکن در آن اقلیم سیاسی هم از نشاط، شادی، روحیه و کارایی بیشتری برخوردار بوده و درجه افسردگی و میل به خودکشی در آنها در کمینه باشد.
در حقیقت، این شیوهی نوین رتبهبندی کشورها که عملاً از سال 2006 میلادی آغاز شده است، کمک میکند به ترویج حسابداری سبز و انتقال اقتصاد ملّی بر بنیاد ملاحظات اقتصاد اکولوژیکی در بین کشورهای عضو سازمان ملل متحد؛ یعنی همان آموزهای که طراحان برنامه پنج ساله چهارم کشور در قالب ماده 59 در متن آن گنجاندند که البته تحقق نیافت؛ اما خوشبختانه، عیناً به برنامه پنجم افزوده شد.
در بررسی گزارش اخیر، البته میتوان تحلیلهای متنوع و فراوان بسیاری را ارایه داد؛ از جمله این که ایران، در حالی به رتبه 77 دست یافته است که رتبه ایالات متحده آمریکا 105 است که یک آبروریزی بزرگ برای کشوری محسوب میشود که ادعای حفاظت از محیط زیستش، گوش دنیا را کر کرده است. همچنین، رتبه روسیه در این جدول، 122 است که به مراتب وضعیت وخیمتری را نشان میدهد. اما شاید از این دو مورد تأملبرانگیزتر برای ایرانیان، وضعیت اسفبار اغلب کشورهای ثروتمند حاشیه جنوبی خلیج فارس است، به نحوی که در این جدول، امارات متحده عربی در رتبه 130، کویت در رتبه 143، بحرین (146) و قطر در رتبه خفت بار 149 قرار دارند (کشوری که قرار است میزبان جام جهانی فوتبال هم باشد و حتا ادعای برگزاری المپیک را هم دارد!) که فقط دو کشور بسیار فقیر چاد و بوتسوانا در آفریقا را در زیر دست خود میبیند. البته وضعیت کشور عربستان سعودی به دلیل وسعت زیاد و جمعیت کم آن، همچنان از دیگر کشورهای منطقه بهتر بوده و در رتبه 56 قرار دارد. هر چند همین کشور، با یک سقوط فاحش 43 پلهای نسبت به سال 2009 روبرو بوده است که نشان از شتاب تخریب محیط زیست در آن کشور و شکست طرحهای بلندپروازانهی نمکزداییاش دارد.
واپسین نکته آن که نگارنده نمیتواند حیرت خود را مخفی سازد از این که چرا زمانی که در آغاز سال 2012 در شاخص EPI (شاخص عملکرد محیط زیستی) اعلام شد که جمهوری اسلامی ایران، 36 پله سقوط کرده است ، بازتاب گستردهای در رسانههای داخلی و بینالمللی آفرید و حتا سازمان حفاظت محیط زیست کشور را وادار به واکنش کرد؟ اما اینک که از منظر شاخص سرزمین شاد بهبود داشتهایم (هر چند اندک)، اما هیچ رسانهای به آن نمیپردازد و شگفتآورتر آن که حتا سازمان متولی محیط زیست کشور هم که علیالقاعده باید از این فرصت سود جوید، به آن اشارهای نمیکند؟! انگار که همه در خواب غفلت و بیتفاوتی به سرمیبریم! نمیبریم؟
دست آخر آن که هر چند، به نسبت سال 2009، موقعیت ما 4 پله بهبود یافته است، اما یادمان باشد که رتبه ایران در سال 2006، شصت و هفتم بود! یعنی هنوز 10 پله نزول را نسبت به شش سال پیش باید بپذیریم.
و این که هموطن عزیز من!
با نگاهی به چند کشور نخست این جدول و مشاهدهی نام کشورهایی چون کاستاریکا، ویتنام، السالوادر، جامائیکا، پاناما، نیکاراگوئه و ونزوئلا، فکر میکنید چرا شادترین مناطق جهان باید چنین کشورهایی باشند؟
پی نوشت:
– متن کامل گزارش سال 2012 شاخص سرزمین شاد
– رتبه بندی کامل 151 کشور جهان با توجه به سه شاخص رفاه، امید به زندگی و ردپای بومشناختی
به نظرم این “ندیدن” دو دلیل عمده دارد. یکی شرایط اقتصادی بد این روزهاست که نای تعریف و تمجید از هر چیزی را از مردم طبقه متوسط گرفته است، و دومی مبارزه ای پنهان بر علیه آن دسته از جنجالهای رسانه ای است که کوچکترین پیشرفت ایران را توی بوق کرنا می کنند تا اشکالات اساسی مدیریتی پنهان بماند. اینجور چیزها لج مردم را در می آورد!
خب چرا خود سازمان حفاظت محیط زیست به آن نمی پردازد احمد جان؟
اگر مسئولین این سازمان واقعا به وظیفه ی خود عمل میکردند بدون شک الان شرایط بسیار متفاوت بود. ضمن اینکه اگر به این مسائل بپردازند خود را بیشتر زیر سئوال میبرند!
چرا بیشتر زیر سؤال می برند؟!
شاید خنده دار باشد اما احتمال می دهم سازمان محیط زیست از این موضوع خبر ندارد وگرنه توی بوق و کرنایش می کرد!
شک نکن احمد جان که علتش همین است! نیست؟
من از يه ونكي مطلع شنيدم كه اين داستان نجات خرس از پايه واساس دروغ بوده و صرفا براي كاهش فشار وجو پيش آمده بيان شده،در ضمن كشتن خرسها فيلم جنايت موجود بود ولي در مورد نجات ومستند بودن آن مدركي وجود ندارد.
اما بنده خودم با آقای غلام امیری گفتگو کردم. ایشان نسبت دوری با آقای هومان خاکپور دارند و صحت این ماجرا را ایشان هم تأیید کردند.
درود …