عملکرد بخش دولت در حوزه محیط زیست، قابل دفاع نیست. کسب رتبه 114 از بین حدود 130 کشور مورد بررسی در آخرین رتبهبندی معتبر بینالمللی (مربوط به سال 2012)، خود گویای این واقعیت است.
انتظارم از رییس جمهوری که قرار است نامش از صندوقهای آرا در بیست و چهارمین روز خرداد 1392 به درآید، آن است که شفاف و دقیق هم بداند که چرا ایران به چنین رتبهی شرمآوری سقوط کرده و هم آن که برایمان بگوید: چه برنامهای به منظور ارتقای دوباره منزلت محیط زیستی وطن دارد.
مهمترین تهدیدی که نفس طبیعت ایران را به شماره انداخته، بیشک روند شتابان و نگران کننده کاهش سطح آب در اغلب آبخوانهای کشور است؛ روندی که منجر به بروز پدیدهی مرگبار و غیرقابل برگشت نشست زمین، خودسوزی و پدیدار شدن فروچاله در بسیاری از مناطقی است که تا یک دههی پیش، هرگز چنین آثار پسروندهای در آنها مشاهده نشده بود.
رییس جمهور آینده باید بداند که وقتی شرکت مدیریت منابع آب کشور از نرخ منفی 2 متر کاهش سالانه سطح آب در بیش از هفتاد دشت اصلی کشور خبر میدهد، در حقیقت دارد به شکست نحوهی کنونی مدیریت آب بر سرزمین اعتراف میکند.
مرد شمارهی یک ساختمان پاستور باید بداند که چرا به رغم نزدیک به دو برابر شدن تعداد چاههای حفر شده در کشور در طول هفده سال گذشته (1374 الی 1391)، میزان برداشت آب فقط 26 درصد افزایش یافته؛ آن هم 26 درصدی که سبب شده تا تراز منفی بیلان آب در ایرانزمین، برای نخستین بار از مرز منفی 9 میلیارد متر در سال هم بگذرد.
او باید بداند که چرا ایرانیان از سال 1374 تا امروز میلیاردها ریال از سرمایه خود را برای خرید، نصب و راه اندازی بیش از 314 هزار موتور پمپ جدید مصرف کردند، اما متوسط آبدهی هر حلقه چاه را از رقم 147 هزار متر مکعب در سال به نصف (یعنی 77 هزار متر مکعب) کاهش یافته دیدند؟ رییس جمهور باید بداند که این فاجعه یعنی: 4 برابر خسارت و نه دو برابر به اندوخته ملی کشور!
آقای رییس جمهور آینده باید بداند که وقتی میگوییم مجموع علفخواران عمده کشور به حدود 110 هزار رأس کاهش یافته، یعنی چه خطر بزرگی کیفیت حیات در زیستگاههای طبیعی ایران را نه فقط برای علفخواران که برای همهی زیستمندان ساکن در ایران، از جمله انسانها تهدید میکند. او باید بداند که مهمترین عامل نگران کننده در تزلزل امنیت غذایی یک سرزمین، تهدید زیگونگی یا تنوع زیستی آن سرزمین است نه صرفاً تحریمهای اقتصادی انسانساخت. چه اگر چنین واقعیتی را دریابد، هرگز مدیری را برای خود برنمیگزیند که از حضور 300 گورخر در منطقه حفاظت شده بهرام گور به عنوان یک مصیبت یاد کند.
رییس دولت یازدهم باید متعهد شود که اگر میخواهد از خشکی بلوطها در زاگرس و نابودی بلندمازوها و سرخدارها در هیرکانی؛ از آلودگی هوا، آب و خاک در شمال تا جنوب و از نابودی تالابها در باختر، مرکز و خاور کشور ممانعت به عمل آورد، باید سند آمایش سرزمین را احیاء کرده و چیدمان توسعه را بر مبنای ملاحظات و موازین منتج از این سند از نو طراحی و به اجرا درآورد. همچنین در مورد مهار طغیان ریزگردها باید متوجه تقویت تعاملات فرامنطقهای جمهوری اسلامی باشد تا از ظرفیتهای ایجاد شده برای برگشت پایداری اکولوژیکی سرزمین به میان رودان بهره برد.
دست آخر آن که آقای رییس جمهور آینده!
کمک کنید به آسانتر شدن فعالیت تشکلهای مردمنهاد در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی و اجازه دهید تا سهم جستارها و تحلیلهای محیط زیستی در فضای رسانهای کشور افزایش یابد و تلاش کنید تا آموزشهای محیط زیستی به صورتی فراگیر وارد مقاطع ابتدایی و متوسطه در سامانه نظام آموزش و پرورش کشور گردد.
مردم ما باید شاهد پرورش نسلی اخلاقمدار باشند که بر بنیاد داد و دهش چون قانون نخست ماندگاری طبیعت، زیست کنند؛ آرزویی که نخستین شرط تحققش، برخورداری از رییسی است که خود با منشی اخلاقی و سلوکی خردمحور و اجماعپذیر، سکان جمهور یازدهم را بر دست گیرد.
انشاالله
پی نوشت:
– آقای رییس جمهور بعدی را به روایت خورشید سیاه گوش دهید!
آقای درویش درود
من برنامتون را ندیدم این مطالبات را در برنامه مطرح کردید؟
بله … البته تا آنجا که وقت برنامه اجازه می داد.
کدام قطار سهراب سپهری بود که با بار خالی میرفت؟
درخت را توصیه کرده بود جای چه چیز بکاریم؟
یادآوری خوبی است؛ اما نتیجه اش نباید انفعال و رواج وندالیسم باشد! نه؟
از كجا بايد شروع كرد ؟
از كدوم منطقه ي درد ؟
زنده رود از حال رفت ، شادگان شاد نيست …
وقتی به بحران حساسیتهای محیطزیستی در مدیران متوسطه و پایینی دولت فکر میکنیم که بهجرأت میتوان گفت کمتر مدیری را مییابیم که دغدغههای محیطزیستی داشته باشد و بدون مقاومت در برابر طبیعتستیزیها سکوت میکنند! آیا حتا یک نفر بهنام رییس جمهور که اخلاق محیطزیستی هم داشته باشد میتواند دردی از این دردهای طبیعت وطن را درمان کند!؟ . . . بعید میدانم!
آقای خاکپور عزیز نکته ای که اشاره کردید شاه کلید مشکلات زیست محیطی ماست.
ملاک گزینش رئیس جمهورِ ما اصلا به اخلاق محیط زیستی حتا اشاره ای هم ندارد!
آیا شما تا به حال این گونۀ نادر «رئیس جمهور بوم دوست» را در ایران یافته اید؟!
یا تا به حال شنیده اید که یک فرد ایرانی که اعمالش در راستای ستایش طبیعت است خود را کاندیدای ریاست جمهوری کرده باشد؟!
یاد ضرب المثلی آشنا افتادم!:
تاجر بی پول میره شاعر میشه،
شاعر پولدار میره تاجر میشه!
بومدوست که کاندید ریاست نمیشه!
رئیس هم که بومدوست نمیشه، معمولاً پولدوست میشه!