یادداشت پیش رو، شاید یکی از مهمترین دستنوشتههای محمّد درویش در طول نزدیک به سه دهه حضورش در عرصه محیط زیست و منابع طبیعی کشور باشد. این یادداشت – که به دلیل اهمیت و جایگاه راهبردی موضوعی که طرح کرده، نخست در پایگاه شمس، ارگان مرکز بررسیهای استراتژیک نهاد ریاست جمهوری منتشر شده است – میتواند به شکلی پایدار و مصون از هزینههای هنگفت تحمیل سدسازی و طرحهای انتقال آب بینحوضهای به عنوان مانیفست جدید وزارت نیرو مطرح شود. یادمان باشد که ما نمیتوانیم انکار کنیم و یا این واقعیت تلخ را از یاد ببریم که هنوز در سوسنگرد و بستان و بسیاری از مناطق زیر دست بزرگترین و غرورآفرینترین سد کشور، یعنی کرخه، هموطنان عربزبان ما از این سد با عنوان «سد عرب کُش» یاد میکنند! کافی است نگاهی به زوال مظاهر معیشت و زندگی بومی این هموطنان که از محل صیادی در تالابهای اقماری پایین دست حوضه آبخیز کرخه تا هورالعظیم و نیز حصیربافی تأمین میشد، بیاندازیم تا درک کنیم که چنین صفتهای ناخوشایندی ریشه در چه خطاهای راهبردیای دارد.
هنوز فرصت هست. بیاییم شجاعانه اشتباهات خود را بپذیریم و با تلاش جامعهی علمی برای به روز کردن شیوههایی چون بهبود نرمافزاری تقاضا برای آب و به روزکردن شگردهایی چون آبخوانداری، آبخیزداری و کاریز و در نهایت استفاده از آبشیرینکن های خورشیدی سازگار با محیط زیست، آیندهی بهتری را برای فرزندان ایران زمین رقم زنیم.
آمین …
در ادامه اصل یادداشتم در شمس با عنوان: زمان پایان دادن به تفکرات سازهای در مدیریت آب آمده است …
چکیده:
تنگناهای اندوختههای آبی در ایران، به مرزهای خطرناک و بحرانخیزی نزدیک شده است. در بین 243 کشوری که اینک بر روی کره زمین وجود دارد، کمتر ممالکی را بتوان یافت که همچون ما، بیش از 85 درصد از منابع سالانه قابل استحصال آب شیرینشان را مصرف کرده باشند. افزون برآن، غلبه رویکردهای سازهای در مدیریت آب، نه فقط منجر به تخریب توان بومشناختی (اکولوژیک) ایران شده، بلکه خسارتی نگرانکنندهتر بر وحدت ملّی، همبستگی و انسجام اقوام و فرهنگهای گوناگون ساکن در فلات ایران برجای نهاده است؛ خسارتی که بنیانهای امنیت ملّی را به عنوان رمز پایداری تمدن ایرانی در طول 5 هزار سال گذشته به مخاطره انداخته است. چنین است که در یادداشت پیشرو، نگارنده کوشیده تا با معرفی گزینهی کمخطرتری برای مهار کابوس قحطی آب، چشمانداز امیدوارانهتری را در پیشگاه رهبران کشور ترسیم کند.
کلیدواژه: سدسازی، مدیریت سازهای، انتقال آب بینحوضهای، آب شیرینکن
با فراموشی آغاز کنیم!
یکبار و برای همیشه بیاییم اعلام کنیم که غلبه تفکرات سازهای در مدیریت آب، یک اشتباه راهبردی بوده است. بیاییم بپذیریم که اگر مملکت را به سمت مصرف حدود 200 هزار میلیارد تومان از سرمایههایش در طرحهای مدیریت آب سوق نداده بودیم، امروز به مراتب هم طبیعت ما و هم مردمی که باید در این طبیعت زیست کنند، روزگار بهتری داشتند.
اصلاً بیاییم و برای لحظاتی تمامی مخاطرات و فجایع محیط زیستی ناشی از سدسازی و طرحهای انتقال آب بینحوضهای را فراموش کنیم! بیاییم فراموش کنیم که اگر سدهای ملاصدرا و سیوند را به درود زن در حوضه آبخیز کُر و سیوند اضافه نکرده بودیم، الان بختگان و طشک و کمجان، کاملاً جاندار و پرآب بودند؛ بیاییم از یاد ببریم که اگر آن 72 سد را بر روی رودخانههای منتهی بر دریاچه ارومیه نمیزدیم، الان نگین فیروزهای شمال باختری وطن، همچنان به ایرانیان چشمک میزد و دلبری میکرد؛ بیاییم خود را به بیخبری زده و مرگ جلگه خوزستان و صدها هزار نخل در اروندکنار و نابودی هورالعظیم را به تعدد طرحهای انتقال آب و سدسازی مرتبط نکنیم و بیاییم خوشباورانه بپنداریم که رابطهی معنیداری بین نابودی هشت میلیون نفر نخل و یک میلیون اصله درخت انبه در جلگه میناب با احداث سد استقلال وجود ندارد.
خلاصه اینکه حتی اگر بشود از تمامی خسارتهای هنگفت سدسازی و طرحهای انتقال آب بینحوضهای که منجر به نابودی صدها هزار درخت در هیرکانی، ارسباران، زاگرس و خلیج فارس و سواحل دریای عمان شده گذشت و هیچ ربطی بین آن سازههای پهنپیکر سیماناندود با افزایش چشمههای تولید گرد و خاک قایل نشد و اگر بشود مرگ میلیونها قطعه ماهی در آبهای شیرین رودخانههای زاییده از دامنههای البرز و زاگرس را به دلیل سدسازیهای متعدد نادیده گرفت؛ از یک خسارت، از یک جنایت و از یک فاجعه نمیتوان و نباید به راحتی گذشت!
آنچه را که نمینوان و نباید فراموش کرد!
اینکه در اثر غلبه تفکرات سازهای در مدیریت آب، متأسفانه ما رابطهی بین ایرانیان را مختل کردهایم. امروزه نه فقط باید از عوارض حاشیهنشینی مردمی که خانه و کاشانه خود را در اثر احداث سدهای متعدد در خوزستان، ارومیه، اصفهان، چهارمحال و بختیاری، مازندران، گیلان، فارس، تهران، البرز، لرستان و … از دست دادهاند، نگران باشیم؛ بلکه رخداد مهمتر و خطرناکتر، اختلالی است که در یکپارچگی هویت ملی ایرانیان بوجود آمده و بر سر طرحهای انتقال آب بینحوضهای، رابطهی هموطنان عربزبان ما در خوزستان با اصفهانیها دچار لکنت شده و به همین ترتیب، بختیاریها، لرها، قمیها، اصفهانیها، کاشانیها، یزدیها، کرمانیها، سیستانیها و ترکمنها به مشکل خوردهاند و حتی برخی جریانات پانترکیسم در آذربایجان به دلیل خشک شدن دریاچه ارومیه، تقویت شده و ناآگاهان و عنادورزانی بر این طبل میکوبند که فارسها به عمد دارند دریاچه ما را خشک میکنند. الان رابطه بین مردم در علیآباد کتول در استان گلستان با مردم شاهرود و سمنان بر سر طرح انتقال آب از دشت زرینگل و چشمههای قطری به شدت تیره شده، طرح گلاب و بهشتآباد، جهنم را به یک قدمی نزدیک کرده، رابطهی مردم در بالادست بختگان در کامفیروز با پاییندست آن در استهبان، خونه کت و نیریز اصلاً خوب نیست؛ مردمان در بالادستهای اترک، بیمهابای پاییندستها در آلماگل، الاگل، آجی گل و گمیشان، آب را به یغما بردهاند؛ روزگار آبشارهای زیبای شاهانکوه و رابطهی مردم خوب فریدونشهر با اصفهانیها هم میرود تا تیره و تار شود، همانگونه که الیگودرزیها الان دل خوشی از قمیها یا ناغانیها دل خوشی از بروجنیها ندارند! دارند؟
چه باید کرد؟
در یک کلام، داریم با نابخردیهای مدیریتی گسترده و شگفتآور، مقدمات جنگ آب را در داخل مرزهای خود مهیا میکنیم! چرا؟
چرا متوجه نیستیم که حتی اگر بتوانیم با تمهیدات مدیریتی و تزریق پول، پارهای از فجایع محیط زیستی را دوباره ترمیم کرده و حیات را به برخی از پیکرههای آبی خشک شده یا رویشگاههای جنگلی مخروبه شده، بازگردانیم؛ به این راحتیها نخواهیم توانست رابطهی بین اقوام ایرانی، بین شهرها و استانهای همسایه را ترمیم کنیم. کار به جایی رسیده که اینک رفاقت و همراهی نمایندگان مردم این نواحی در صحن بهارستان هم با لکنتهای جدی روبرو شده است.
پرسش این است که آیا به راستی راه کمخطرتر، سادهتر و ارزانتری برای مواجهه با کمبود آب شیرین برای ایرانیان وجود نداشت؟ چرا لشکر یکصدهزارنفری متخصصان شاغل در شرکتهای اقماری سدساز و متمول در وزارت نیرو، هیچیک به صرافت کشف و معرفی راه دیگری نیافتادند؟ چرا همچنان وزیر نیرو باید از کمبود اعتبار یکصد و پنجاه هزار میلیارد تومانی برای تکمیل طرحهای سازهای نیمهتمام وزارت متبوعش گلهمند و طلبکار باشد؟
حقیقت این است که هرچند استفاده از تکنیک آبشیرین کن، به دلیل ضایعاتی که از خود باقی میگذارد و شیوههای نسبتاً پیچیدهی امحای آن، همچنین انرژی مصرف شده در فرآیند تولید آن، روش کاملاً بیخطر، کمهزینه و سازگار با محیط زیستی محسوب نمیشود؛ اما به سهولت میتوان دریافت که کاربست خردمندانهی آن، به مراتب عوارض کمتری به ویژه در سرزمینی چون ایران به ارمغان خواهد آورد.
از سوی دیگر، آشکارا میتوان پیشبینی کرد که چنانچه باور حاکمیت و اراده دولت برجایگزینی این روش به جای طرحهای انتقال آب بینحوضهای و سدسازی باشد، آنگاه با اتکا به سرمایههای انسانی جوان، متخصص و مستعد این کشور، میتوان راهکارهایی را یافت که نگرانیهای محیط زیستی یادشده را هم به کمینه تقلیل دهد؛ چنین انتظاری از دانشمندان کشوری که توانستهاند در شرایط تحریم صددرصد، کیک زرد بسازند، خیلی دور از انتظار و آرمانی یا تخیلی نیست! هست؟
به ویژه که اینک استفاده از آبشیرینکنهای خورشیدی هم دارد با شتابی امیدوارکنندهتر در جهان افزایش مییابد که خود قادر است تا دورنمای کاهش مصرف انرژی و تولید گازهای گلخانهای در فرآیند شیرینکردن آب را تسریع بخشد.
نکته مهم دیگر آن است که اگر شیرین کردن آب از خلیج فارس، دریای عمان و دریای خزر به عنوان سیاست اصولی جمهوری اسلامی ایران برای تأمین آب شیرین ایرانیان در اولویت قرار گیرد، آنگاه ناچار خواهیم بود تا مقررات سختگیرانهتری برای پایش مواد میکروبی موجود در آب سواحل وضع کرده و بدینترتیب، توان پایشگری و نظارت سازمان حفاظت محیط زیست بر کارخانهها به شدت افزایش خواهد یافت. چرا که آبشیرینکنها فقط میتوانند نمک را از آب بگیرند و نه باکتری و میکروبهای خطرناک را. با چنین رویکردی میتوان انتظار داشت تا بتدریج با کاهش ورود شیرابهها و پسابهای خام به محیطهای ساحلی و همچنین نظارت بر تردد کشتیها و آب توازن آنها، بر کیفیت زیگونگی (تنوع زیستی) در محیطهای ساحلی و دریایی افزوده شده و با افزایش آبزیان، نه فقط بر درآمدهای صیادی اضافه شود، بلکه مصرف گوشت ماهی سهم بیشتری از رژیم غذایی ایرانیان را به خود اختصاص داده و بدینترتیب، فشار بر مراتع و جنگلهای کشور برای تأمین گوشت قرمز – که برای تولید هر کیلوگرم آن تا 15 هزار لیتر آب مورد نیاز است – کاهش یافته، بومسازگانهای آسیبدیده مجال خوداحیایی خواهند یافت و با بهبود کیفیت منابع آب و خاک، کیفیت محصولات غذایی هم که مهمترین عامل مؤثر در تشدید یا مهار سرطان در کشور محسوب میشوند، ارتقاء خواهند یافت. دستاوردی که کمک میکند تا سالانه برای مبارزه با سرطان و خرید داروهای مرتبط با آن، بیش از 10 هزار میلیارد تومان از کیسه دولت و ملت ( حدود 60 برابر بودجه سالانه سازمان حفاظت محیط زیست!) به هدر نرود.
فرجام سخن آنکه
جایگاه ایران به دلیل قرار گرفتن در کنار منابع دایم و عظیم آب در شمال و جنوب آن، هرگز نباید در سایه مخاطرهی جنگ آب قرار گیرد. کافی است سردمداران مدیریت آب کشور، از آنجایی که همیشه در ساختمان بزرگ و مدرن نیایش در تقاطع کردستان نشستهاند و به دامنههای جنوبی البرز مینگرند، تغییر مکان داده و منظر نوینی برای نگریستن برگزینند تا چشماندازهای امیدوارکنندهتری را بتوانند انتخاب کنند.
انشاالله.
ممنون از راهکارهایی که ارائه کردید.
فقط یه سؤال برام پیش اومده. وضعیت آلودگی به فلزات سنگین آبهای سواحل چگونه است؟
همونطور که شما بهتر از من می دونید فلزات سنگین از آلاینده های خطرناک محسوب میشن که عامل بسیاری از سرطانهاست که شما به خوبی اشاره کردید.
سلام ادب احترام
رهکار ها
1- احداث قنوات یکی از روشهای تامین وانتقال آب
2- استفاده از چشمه ها
3- استفاده از رودخانه فصلی ودائمی با عملیات آبخیز داری وبهسازی رودخانه ها
4-استفاده از برکه ها طبیعی
5-استفاده آز آب انبار ها با مخزن ذخیره بالا
6- سد سازی در مکانهای مناسب با در نظر گرفت همه شرایط زیست محیطی
7-جمع آوری آب باران با استفاده امکانات موجود ایجاد سقف ها وهدایت آن در منابع زیز زمینی منطق ای
راهکار اساسی
1-جدا کردن آب اشامیدنی از سایر مصارف
2- قانون قوی مجازات از متخلفین آب
3-مدیریت مصرف بینه آب در مصازف کشاورزی صنعت وسایر مصارف
4- همکاری بین بین بخشی در خرچه هیدولوژی ]ب
5- نظارت علمی وکاربری ازمنابع مجود در کشور
6- تعامل وهمکاری بین بخشی با کشورهای همسایه جتوگیری وپیشگیری از جنگ آب طبق قوانین جاری وبین المللی
راهکار اساسی
۱-جدا کردن آب اشامیدنی از سایر مصارف
۲- قانون قوی مجازات در جلو گیری از متخلفین آب
۳-مدیریت مصرف بینه آب در مصارف آب بهداشتی ،کشاورزی ، صنعت، وسایر مصارف
۴- همکاری بین بخشی مسولین در مدیریت آب در چرخه تولید هیدرولوژی آب لازم است
۵- نظارت علمی ،عملی وکاربری ازمنابع موجود آب در کشور
۶- تعامل وهمکاری بین بخشی با کشورهای همسایه در جلوگیری وپیشگیری از جنگ آب طبق قوانین جاری کشور وبین المللی
بازتاب: تلنگری به منتقدان با افق دید کوتاهمدت/ سد کرخه به مرز سرریز شدن رسید - خبر30