در پاسخ به فراخواني جهاني: اقدام براي مقابله با فقر

23 مهر 1387؛ رستاخيز سبزي ديگر

 

    امروز 24 مهر ماه 1387 برابر با 15 اكتبر 2008 ميلادي است؛ روزي كه به پيشنهاد دوستاني در آن سوي آب‌ها، قرار بوده تا پس از موفقيت فراخوان نخست در سال گذشته، اين بار از فقر، تهديدها و تحديدهايش در زيست‌محيطي كه در آن به سر مي‌بريم، بنويسيم و به مخاطبان خويش هشدار دهيم كه چگونه تشديد فقر مي‌تواند زيرساخت‌هاي يك مدنيت امن و آرام را بلرزاند و ناپايدار سازد؛ لرزشي كه بي‌شك در صورت وقوع آن، مواهب طبيعي و محيط زيست سرزمين مادري در شمار نخستين قربانيان آن خواهد بود. دعوتي كه تا اين لحظه صاحبان  ۹۸۷۷ وبلاگ در سراسر جهان از آن استقبال كرده‌اند كه ۵۲ وبلاگ آن فارسي زبان بوده كه از اين تعداد نويسندگان فقط دو وبلاگ! زن هستند. اين در حالي است كه ايرانيان يك درصد جمعيت جهان را شامل مي‌شوند و بنابراين با توجه به اينكه وبلاگ فارسي در دنياي اينترنت صاحب چهارمين رتبه است، مشاركت اين تعداد نازل از هموطنان وبلاگنويس، به راستي پرسش‌برانگيز و نااميدكننده است. به خصوص كه اصولاً انديشه نخستين اين ابتكارمتعلق به يك هموطن ايراني مقيم آمريكاست.
    از همين رو، ضمن دعوت مجدد از دوستان وبلاگ‌نويس براي پيوستن به اين موج سبز جهاني، توجه هموطنان عزيزم را به يادداشت زير با عنوان: «فقر و بيابان‌زايي؛ اهرم‌هاي يك قيچي!» جلب مي‌كنم:

فقر و بيابان‌زايي؛ اهرم‌هاي يك قيچي!

    امنيت غذايی چگونه بدست می‌آيد؟ چه زمان می‌توان اميدوار بود که جريان‌های کاهنده‌ي کارايی سرزمين، مجالی برای فروسايی بيشتر در زيست‌محيطِ ايران نيابند؟ کداميک از ابعاد فقر خطرناک‌تر است و مقابله با آن در اولويت نخست قرار دارد؟ اصولاً آيا دليل اصلي تخريب محيط‌زيست، فقر است؟ آيا می‌توان صفت پايداری را به توسعه‌ای منسوب کرد که صرفاً اندوخته‌های طبيعی را تخريب نمی‌کند؟ منظور از جنبه‌های فراموش‌شده‌ي شاخص‌های فرهنگی چيست و چه ملاحظاتی را بايد در قلمرو پژوهشی اين حوزه لحاظ کرد؟ گرانيگاه برنامه‌های توسعه چيست يا چه بايد باشد و چرا؟ آيا درآمد سرانه‌ي بيشتر ، همواره احساس رضايت‌مندی بيشتری را در پی خواهد داشت؟ و سرانجام آنکه پرداختن به جنبه‌های طبيعی بيابان‌زايي و کاوش دلايل فيزيکی آن ضرورت بيشتری دارد يا تقويت نگاهی غير سازه‌ای و پرداختن به علل غير طبيعی آن در حوزه‌ي عملکردهای انسانی؟
    نوشتار پيش رو با طرح دريافت‌های فوق، می‌کوشد تا خواننده‌ي عزيز مهار بيابان‌زايي را در اين مناسبت جهاني به هم‌افزايي رسانده و وي را با منظری ديگر برای نگريستن به يکی از مهم‌ترين چالش‌های زيست‌محيطی ايران و جهان ترغيب کند.

کليد‌واژه‌ها: بيابان‌زايی، فقر، توسعه‌ي پايدار، شاخص‌های فرهنگی و مديريت سازه‌ای.


 

     اهميت موضوع:   

     در زمانه‌ي حاضر، شايد كمتر جريان فكري يا صاحب‌نظري را بتوان يافت كه بر لزوم حراست از اندوخته‌ها و منابع‌طبيعي، به عنوان يگانه بسترِ زيست و گرانيگاهِ موجودات زنده، تأكيد نورزد و بر ممتاز‌بودنِ جايگاهِ آن ترديدي وارد آورد. چه، اگر برآيندِ هم‌انديشي و تلاش مجموعه‌ي آحادِ جامعه، بويژه پژوهشگران، كار‌آفرينان، تصميم‌سازان و تصميم‌گيرانِ شاغل در اين حوزه، بتواند موجوديتي پايدار و پويا را براي طبيعت رقم زند، آنگاه بي‌گمان، امنيت غذايي برقرار خواهد ماند، تنوع زيستي با شتابي مثبت به روند تكاملي خود ادامه خواهد داد، جريانهاي كاهنده‌ي كارايي سرزمين، مجالي براي فروسايي نخواهند يافت و بدين‌ترتيب، می‌توان اميدوار بود، يكي از غم‌انگيز‌ترين و تأسف‌بارترين اشكال ملموس فقر، كه در هيبت فقر غذايي ظاهر مي‌شود، برای هميشه ريشه‌كن شود. هرچند، نبايد پنداشت كه تنها با مهارِ فقر غذايي، بدون پرداختن به ديگر جنبه‌هاي فقر، مي توان دورنمايي پايدار و بايسته براي زيستن در بوم‌سپهر ترسيم كرد.
     چنين است كه ديگر ابعادِ فقر از جنبه‌ي شاخص‌هاي انساني (حوزه‌ي فرهنگ، سياست، اجتماع و … ) پديدار ‌شده و منظرِ نويني براي نگريستن به مفهوم زيستن و كيفيت حيات گشوده مي‌شود. بر پايه‌ي چنين دانستگي است كه براي نخستين بار از دانش‌واژه‌ي نويني به نام «زيست‌‌سالاري» يا بيودموكراسي، سخن به ميان آمده و بر اين آموزه پاي مي‌فشارد كه: «ارزش و اهميت تمامي اشكال تنوع حيات مورد احترام بوده و حفاظت از اندوخته‌هاي ژني و منابع‌طبيعي، مي‌بايست همواره در اولويت نخستِ طرح‌هاي توسعه قرار داشته باشد.» بنابراين، ديگر نمي‌توان و نبايد به كاركرد و مفهوم سنتي توسعه‌ي پايدار: «توسعه‌اي كه منابع تجديد‌ناپذير را تخريب نمي‌كند و در درازمدّت قابليت تداوم دارد.» بسنده كرد؛ چرا كه توسعه‌ي پايدار از معنايي گسترده‌تر و جهان‌شمول‌تر برخوردار بوده و هر فرايندي را كه: «به دگرگوني انديشه‌ي آدميان مي‌انجامد و آنها را آماده‌ي ارتقاء در پذيرش مسئوليت‌هاي اجتماعي مي‌كند»، در بر مي‌گيرد؛ دريافتي كه خود ريشه در باوري ديرينه و اصيل دارد، باوري كه معتقد است: «توسعه‌ي واقعي آن چيزي است كه در انديشه‌ي آدميان رخ دهد، نه آنچه كه در انبارهاي گمرك، تالارهاي مد و يا زرق و برق تبليغات شهري قابل مشاهده است  ».

     شاخص‌هاي فرهنگي و جنبه‌هاي پژوهشي آن در حوزه فقر، بيابان‌زايي و توسعه‌ي پايدار:
    بايد اعتراف كرد كه هنوز در بسياري از قلمروهاي سياسي جهان، به خصوص در آن دسته از ممالكي كه موسوم به كشورهاي جنوب هستند، كاربرد شاخص‌هاي فرهنگي در مراحل نخستينِ خود قرار دارد. ايران نيز از اين قاعده مستثني نبوده و مي‌بايست اطلاعات و داده‌هاي اين حوزه با سنجش جنبه‌هاي مثبت و منفي و ابعاد فردي و جمعي فرهنگ گردآوري شود. جنبه‌هاي از قلم‌افتاده‌ي شاخص‌هاي بُعد فرهنگي، عبارتند از: امنيت، استقلال فردي و جمعي، احساس تعلق به جمع، مشاركت در فعاليتهاي فرهنگي، جنبه‌هاي مثبت و منفي در آزادي‌هاي سياسي، مدني و حقوقي بشر، همچنين جلوه‌هاي خشونت، نژادپرستي و تبعيض، قاچاق اجناس عتيقه و نظاير آنها.
    براي ارزيابي جايگاه‌هاي اجتماعيِ گروه‌هاي متفاوت موجود در كشور (گروه‌هاي قومي، اقليت‌ها، دسته‌بندي‌هاي مربوط به سن و جنسيت) و نيز براي ارزيابي چگونگي مناسبات بين گروه‌ها، بايد شاخص‌هايي تعيين شود. تعيين اين گونه شاخص‌ها براي جوامع چندفرهنگي نظير ايران كه شكاف طبقاتي و نابرابريهاي اقتصادي در آن قابل تأمل است، كاملاً ضروري به نظر رسيده و از اهميتي دوچندان برخوردار است.
    به هرحال، مشهور است كه شاخص‌هاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي اغلب، كمتر از آمار مربوط به حوزه‌هاي ديگر قابل اتكاء و اعتماد هستند؛ از اين رو، چنين سزاوار مي‌نمايد كه بخشي از گرايه‌هاي پژوهشي در ارتباط با ارتقاءِ دانش فقرزدايي و كشف چالش‌هاي فراراه، ملاحظات زير را در نظر بگيرد:
• اساس مفهومي و تحليلي اين شاخص‌ها بررسي شود،
• هرجا كه آماري وجود ندارد، گردآوري آن تشويق شود،
• كيفيت داده‌هاي موجود بهبود يافته و بهنگام شود،
• مقايسه‌ي آنها در سطح جهاني امكان‌پذير باشد،
• شگردها و شيوه‌هايي پيشنهاد شوند كه كاربران قادر باشند بر اساس آنها، اعتبار داده‌ها را مورد داوري قرار دهند.

    فرهنگ، توسعه و فقر
    از آنجا كه بنياني‌ترين هدف توسعه، بهبود وضعيت انسان، يعني: فراوان‌ترين منبع كشورهاي جنوب است؛ چاره‌اي نيست، جز آنكه مردم و فرهنگ‌شان در كانونِ برنامه‌هاي توسعه جاي گيرند. با وجود چنين دريافت واقع‌گرايانه‌اي و به رغمِ وجود پيشينه‌اي نسبتاً ديرينه كه در كاربرد شاخص‌هاي انساني در حوزه‌هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي براي ترسيم استعداد فقرزدايي از سرزمين وجود دارد، راست اين است كه تاكنون هيچ چيز نتوانسته جاي سلطه‌ي قدرتمند توليد ناخالص ملي را در ارزيابي اين مهم بگيرد . بنابراين، كمترين انتظار از پررنگ‌تر كردنِ شاخص توسعه‌ي انساني، دگرگون‌كردنِ اذهان عمومي نسبت به استيلاي انحصاري توليد ناخالص ملي است. مگر نه اين است كه فقر را مي‌توان با سطوح درآمدِ پايين، امّا گسترده از ميان برداشت، در حالي كه وجود درآمدهاي بالا و اقليت ثروتمند، نمي‌تواند ضامن جلوگيري از فقر و نكبت گسترده باشد.

    هموطن فرزانه‌ي من
    بياييم اعتراف كنيم! بياييم اعتراف كنيم كه ما انسان‌هاي متمدّنِ زاده در هزاره‌ي سوّم ميلادي به خوبي ياد گرفته‌ايم: چگونه مي‌توان از چرم كفش ساخت و از نيروي آب يا باد يا خورشيد كارمايه(انرژي) گرفت و چگونه مي‌توان اعماق فضا را شكافت و از كارمايه‌هاي خطرناک و مهيبِ فلزاتي سنگين در اعماق اقيانوس‌ها بهره برد؛ امّا … و امّا هنوز درنيافته‌ايم كه چگونه از برآيند اين ابزارهاي انسان‌ساز فرامدرن و خدمات اجتماعي و رياضيات و مثلثات پيچيده مي‌توان به يك زندگي مشترك درازمدّت، سالم، بارآور، خلاّق و رضايت‌بخش رسيد؛ زندگي‌اي كه به مفهوم دقيق كلمه همراه با چشيدن طعم استثنايي عشق به مواهب سرزمين مادري و احساس شيرين خوشبختي باشد.به بياني آشكار‌تر، جامعه‌ي جهاني در مقياس عامِ آن، هنوز به درستي نمي‌داند كه چه سياست‌هايي مشوّق توسعه‌ي انساني و فرهنگي، به عنوان نخستين شرط تضمينِ پايداري زيست و فقرزدايي است؟ به عنوان مثال، مي‌توان مشاهده كرد كه پاره‌اي از كشورهايي كه سهميه‌هاي مالياتي بالايي را به رفاه اجتماعي اختصاص داده‌اند، حتّي برابرِ كشورهايي كه به مراتب هزينه‌ي كمتري را در اين خصوص، متحمل شده‌اند، به دستاورهاي چشمگيري در بهبود وضعيت انساني خويش نايل نيامده‌اند. همچنين، رابطه‌ي بين شاخص‌هاي «نهاده‌هايي» مانند: تعداد تختهاي بيمارستاني، پزشكان، پرستاران، آموزگاران، سربازان و هنرمندان به نسبت هر هزارنفر، يا درصد ثبت‌نام در مدارس از يك سو و شاخص‌هاي «نتايج» مانند: طول عمر، كاهش مرگ و مير، بهبود وضع سوادآموزي، تنظيم بهتر خانواده، كاهش ضايعات طبيعي و نظاير آنها، از سوي ديگر، به مراتب بسيار بيش از معيارهاي صرفاً اقتصادي، مانند رابطه‌ي بين نهاده‌هاي سرمايه و كار و نتايج بازده‌ي كالا، درهم تنيده‌اند.
   
    توسعه‌ي پايدار
    هرچند كه دشواري‌هاي زيست‌محيطي امروز، به طور تؤامان، هم زاييده‌ي فقر و هم برگرفته از ثروت است؛ ليكن، جنس آنها و نوع نگاه به آن براي مردم ساكن در شمال و جنوب متفاوت است. كشورهاي ثروتمندِ شمالي كه تقاضاي نامحدودي براي توليد هر چه بيشتر دارند، با آلوده‌ساختنِ محيط‌زيست و بهره‌برداري شديد از منابع، پايداري توسعه را سخت كاهش مي‌دهند ؛ كشورهاي جنوب نيز، به دليل تقاضاي روزافزون مردم به مواد غذايي و سوخت، با جلوه‌هاي ديگري از فروسايي كارايي سرزمين، مانند: پاك‌تراشي جنگل‌ها، بيابان‌زايي، خاك‌شويي و فرسايش، زوال پوشش گياهي  و سله‌بستنِ خاك، شوري‌زايي و تاراج اندوخته‌هاي آبي زيرزميني دست به گريبان هستند. نكته‌ي درخورِ تعمق در اين ميان كه تفاوت شمال و جنوب را از اين منظر، بيشتر نمايان مي‌سازد آن است كه بي‌چيزان نه‌تنها در اُفت زيست‌محيطي محل زندگي خود نقش دارند، كه بيش از همه نيز از آن رنج مي‌برند، درحالی که عواقبِ درازدستی‌ها و نابخردي‌های شماليها، کمتر گريبان نسل حاضر را می‌گيرد. به دليل چنين اختصاصاتی است که پيوندهاي بين فقر و آسيب ‌زيست‌محيطي تنگاتنگ، متعدد و پيچيده به نظر می‌رسد.
    شغل غالب مردم در فقير‌ترين كشورها، معمولاً كشاورزي و گله‌داري است و درنتيجه وابستگي معيشتي آنها به سرزمين بالاست. بررسی نقشه‌های بيابان‌زايی در مقياس جهانی نيز حکايت از آن دارد، کشاورزی و دامداری در شمارِ مؤلفه‌هايی طبقه‌بندی می‌شوند که بيشترين همبستگی را با بيابان‌زايی نشان می‌دهند. به عبارت ديگر، به موازات ارتباط معيشتی بيشتر با سرزمين، بر ميزان ناپايداری زيست‌محيطي و فزوني جريان‌هاي كاهنده‌ي كارايي سرزمين افزوده مي‌شود.   
    بنابراين، «مهارِ بيابان‌زايي بر راهكارها و آموزه‌هايي استوار است كه آرمانشان، تأمين امنيت غذايي و تكامل كيفيت زندگي در تمامي جنبه‌هاي حيات موجود در همه‌ي عرصه‌ها يا سرزمين‌ها (Lands)، براي پايدارترين زمانِ ممكن است.» يكي از آن سرزمين‌ها، البته سرزمين‌هاي خشك (Dry Lands) است كه بستر بيابان‌هاي طبيعي محسوب مي‌شود. اهميت اين رسالت، بويژه هنگامي ملموس‌تر خواهد شد كه بدانيم، بر پايه‌ي ستاده‌هاي حاصل از جديد‌ترين پژوهش‌هاي منتشر‌شده، از بين 45 عامل بيابان‌زايي، 39 عامل مربوط به مديريت غير معقولانه‌ي منابع آب، خاك، گياه، معادن و كانيها بوده و تنها شش مورد از آن مربوط به فرايندهاي طبيعي مؤثر در جريان بيابان‌زايي است .

    فرجام سخن
   همان گونه كه در پيشاني اين يادداشت اشاره شده است، يك قيچي تيز و خطرناك به جان زمين افتاده است؛ قيچي خطرناكي كه فقر و بيابان‌زايي دو تيغه‌ي آن را تشكيل مي‌دهند و بشر آزمند هزاره سوم، بي پرواي فرداها مشغول جلو و عقب راندن شتابان تيغه‌هاي اين قيچي اهريمني است. كافي است به گزارش سازمان بهداشت جهاني كه روز گذشته منتشر شده است، دقت كنيد تا متوجه عمق شكاف پديدآمده ناشي از فقر بين شمال و جنوب بشويم. در اين گزارش تكان‌دهنده مي‌خوانيم كه طول عمر افراد در ثروتمند‌ترین و فقیرترین کشورهای جهان ممکن است تا بیش از چهل سال با یکدیگر اختلاف داشته باشد. كارشناسان اين نهاد بين‌المللي با مقايسه‌ي سامانه‌هاي اولیه بهداشتی در كشورهاي گوناگون جهان، متوجه نابرابری‌های گسترده و ناکارایی‌های فراواني شده است. از همين رو، مقامات سازمان بهداشت جهانی هشدار داده‌اند که کاستی‌های موجود، وضعیت بهداشتی افراد مختلف در داخل و بین کشورها را به طرز خطرناکی از تعادل خارج می کند.
    و وقتي اين عدم تعادل از آستانه‌اي تجاوز كرد، آنگاه امنيت، حقوق بشر و محيط زيست، نخستين قربانيان اين بي‌عدالتي و بي‌نظمي جهاني خواهند بود.
    چنين است كه بايد تأكيد كرد: مقابله با فرايندهاي كاهنده‌ي كارايي سرزمين يا بيابان‌زايي، پيش از آنكه مواجهه‌اي سخت‌افزاري و از جنس مديريت سازه‌اي باشد، برخوردي نرم‌افزاري و غير‌سازه‌اي خواهد بود. اين حقيقتي است كه روزانه بر شمارِ طرفدارانِ آن در حوزه‌ي نخبگانِ تصميم‌ساز افزوده مي‌شود. در يكي از آخرين گزارش‌هاي توسعه‌ي انساني سازمان ملل متحد، مقاله‌اي از نظريه‌پردازي برجسته به نام پانايوتو آمده كه در فرازي از آن مي‌خوانيم: «در سطوح درآمدي پايين و مراحل نخستين توسعه، رشد درآمد با ميزان بالاتر تخريب محيط‌زيست همراه است، اما از آستانه‌اي به بعد، درآمد بيشتري به بهبود محيط‌زيست اختصاص مي‌يابد.»  اندكي پيشتر از اين سخن، دبير پيمان (كنوانسيون) مبارزه با بيابان‌زايي سازمان ملل ، صراحتاً پيكار با بيابان‌زايي را همان پيكار با فقر معرفي مي‌كند. از طرفي گمان نمي‌رود عامل نخست زوال زيست‌بوم فقر باشد، هر چند كه معمولاً فقير‌ترين افراد در نواحي‌اي مستقر مي‌شوند كه در شمارِ خطر‌ناك‌ترين و نامساعد‌ترين نواحي زيست‌محيطي جهان قلمداد شده و نسبت به تغييرات كمترين تحمل را دارند. به سخني ديگر، مي‌توان اينگونه پنداشت كه فقر، دليل واقعي فرواُفت كارايي سرزمين نيست، بلكه مجرم اصلي، سازوكاري است كه در سايه‌ي فقر عمل كرده و تخريب محيط‌زيست را به دنبال مي‌آورد.
    بنابراين به نظر مي‌رسد، چاره‌اي نباشد جز آنكه به جاي سوق‌دادنِ امكانات مادي و سرمايه‌هاي فكري خويش در مسير ريشه‌يابي علل طبيعي بيابان‌زايي، درپي فراكافتِ عميق و همه‌جانبه‌ي ريشه‌هاي انساني آن در حوزه‌هاي اخلاق، اقتصاد، سياست، حقوق و مذهب برآييم. چه، به موازات ارتقاءِ شاخص‌هاي توسعه‌ي انساني در هر جامعه، شناسه‌هاي بيابان‌زايي رو به زوال خواهد گذاشت.

     گرفتگاهان
1. پانايوتو، تئودور. 2002: جهاني شدن و محيط‌زيست (برگردان از سيد محمد رضا سيد نوراني و فردين اسكافي: 1381). تهران. ماهنامه‌ي اطلاعات سياسي اقتصادي، ش 184-183، ص ص 231-220.
2. پرزدكوئيار، خاوير. 1996: تنوع خلاق ما- گزارش كميسيون جهاني فرهنگ و توسعه(برگردان هادي غبرايي، 1377). تهران. مركز انتشارات كميسيون ملي يونسكو در ايران، 328 صفحه.
3. پيرس، ديويد ويليام و جرمي جي وارفورد. 1993: دنياي بيكران؛ اقتصاد، محيط‌زيست و توسعه‌ي پايدار (برگردان عوض كوچكي، سياوش دهقانيان و علي كلاهي اهري، 1377). مشهد. انتشارات دانشگاه فردوسي مشهد، 595 صفحه.
4. زاهدي، مهتا. 1380: نقش اقتصاد بيوتكنولوژي در جهان؛ در مجموعه مقالات دوّمين همايش ملي بيوتكنولوژي، ص ص 1341-1325. جلد دوّم، تهران، وزارت جهاد كشاورزي.
5. ژان، درش. 1982: جغرافياي نواحي خشك (برگردان  شهريار خالدي: 1373). تهران. نشر قومس، 363 صفحه.
6. سن. آمارتيا. 1999: توسعه به مثابه آزادي (برگردان حسين راغفر،‌1381). تهران. انتشارات كوير، 508 صفحه.

7. Camp, William G. & Thomas B. Daugherty. 2002: Managing Our Natural Resources. USA. Delmar & Thomson learning, Inc, 422p.
8. Diallo, Hama Arba. 2001: On the occasion of a Conference on Desertification at the “Ciudad de las Artes Y las Cièncias”- Valencia, Spain, 30 November 2001.
9. McCormic, John. 1995: The Global Environmental movement (second edition). John Willey and Sons, 312p.                                                                                                                                           
10. Belal, Ahmed Esmat and Irina Springuel. 1996: Economic value of plant diversity in arid environments. Paris, Journal of nature and resources Volume 32, No. 1, Unesco publication, pp 33-39.

   در همين باره:

   – شمارش معکوس برای دومین رستاخیز وبلاگی جهان – ۱۵ اکتبر ۲۰۰۸

   – استقبال کم‌نظیر از رستاخیز دوم وبلاگستان در جهان

   – وبلاگهاي فارسي زباني كه تاكنون از اين فراخوان حمايت كرده‌اند:

Sizyphe Lifelog – صندوقک – thinking… – funny – توهم‌نامه – شکوفه ها را نچینید – نوشته های رضا در دنیای زیبای وب – P30GAMES.iR : Electronic Entertainment – نقطه دات نقطه – tameAsal – KP-Tools – نمکزار – Klimanjaro – dastanak – http://irnaeeha.blogfa.com – Weblogina – Film Magazine – A Room of My Own – TIGBlog – شیخ شهر – خلوتکده فانتزی – british7 – delaramtarin – h007 – Pendar e nick – اجتماعی اقتصادی سیاسی – صدرسيتي – NGOmanagement – The Bahai Cause – دیانت بهائی، آئین جهانی – Sazedel.Com|سازدل – Sedar – sciences – Sizyphe Lifelog – Exir :: اكسير – Mr. – cinemapedia – دیدگاه و نظریات یک مرد تنها – 8pa – Vah-shi – 10  desert society – YasnaBaba

دوستداران حیوانات و محیط زیست – Kayvanofski – mychamber – Opium – dayyer tashbad – Copies – آجرپاره – و desertification control

9 فکر می‌کنند “در پاسخ به فراخواني جهاني: اقدام براي مقابله با فقر

  1. حسین

    نوشته‌ی جالب و جامعی بود. از زحمتی که در تهیه‌ی این مطلب و احترام به حرکت جهانی وبلاگ نویسان برای مقابله با فقر متحمل شدید سپاسگزارم. با مطلبی در زمینه فقر به روزم.

    پاسخ:
    با تشكر. حتما يادداشت شما را خواهم خواند.

  2. آمیر

    مطلب کامل و جامعهی بود و از اون جالبتر لیست وبلاگ هایی که جمع کرده بودین. واقعاً خسته نباشین/

  3. نیما

    سلام من نیما دشتگلی هستم
    کارمند اداره منابع طبیعی شهرستان مسجدسلیمان خوشحالم با وبلاگ شما آشنا شدم
    می خواستم یک کار تحقیقی داخل اداره انجام بدن آن هم بررسی مالکیت در ایل بختیاری
    لطفا هرجوری که میتونید کمکم کنید
    متشکرم و منتظر e.mail من [email protected] است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.