جنایت امروز صدام حسین در تهران!

تهران - 5 فروردین 1388

 

      تیتر عجیبی است، می‌دانم. امّا وقتی که تا انتهای یادداشت را تعقیب کردید، درخواهید یافت که این مطلب هم یک عنوان محیط زیستی و کاملاً مرتبط با گرایه‌های «مهار بیابان زایی» است، هم به تهران مربوط می‌شود و هم استفاده از واژه‌ی «جنایت» شاید نتواند به خوبی حق مطلب را آن گونه که سزاوار می‌نماید در توصیف آزمندی‌ها و نابخردی‌های دیکتاتور خون‌آشام عراق، بیان دارد! نابخردی‌هایی که چند سال پس از اعدام وی و سقوط حکومت مستبدانه‌اش در عراق، همچنان گریبان مردم بی‌گناه در ایران و عراق و کویت را گرفته و رها نمی‌سازد.
       ماجرا همان طور که پیش‌تر هم اشاره کرده‌ام، از حفر کانالی موسوم به کانال صدام یا آن گونه که دکتر محمّدباقر صدوق می‌گوید: «نهر پنجم» در دوران اقتدار صدام حسین و حزب بعث عراق شروع می‌شود؛ نهری که نه‌تنها سبب خشکیدگی بخش بزرگی از زمین‌های مرطوب و تالابی عراق در هورالعظیم را فراهم آورد، بلکه در نهایت، از تولید کشاورزی منطقه نیز کاست و به پیروزی صدامیان بر ایرانیان هم نتوانست کمکی کند!

خطر ریزگرد افزون تر از اگزوز خودروهای تهرانی است! - عکس از نسترن احمدی

     امّا همچنان تبعات آن نابخردی عظما دارد جان می‌گیرد و بذر مرگ و بیماری می‌افشاند … آن هم بذر شومی که حالا نشانزدهایش تا مرکز ایران – تهران – هم دیده شده است.
و امروز – ظاهراً – نه فقط مردم خوزستان و بوشهر که شهروندان پایتخت هم از گزند آن در امان نیستند و به گفته‌ی دکتر ايرج خسرونيا، رئيس انجمن پزشكان متخصص كشور، سبب شده تا مراجعات بيماران تنفسي به درمانگاه‌ها در تهران در طول نخستین ماه از سال 1388 افزايش يابد.
    آنها که در روزهای نخستین و تعطیلات نوروزی در تهران بودند، لابد به یاد دارند که در روزی که آسمان تهران – ظاهراً – آلوده نبود و از ازدحام دود خودروهای تهرانی در امان مانده بود، باز هم برج میلاد نبود و دیده نمی‌شد!
     اینک مشخص شده است که پدیده ریزگرد یا Haze که تهرانی‌ها را دچار بیماری‌های تنفسی خطرناکی کرده است، ریشه در اراضی باتلاقی عراق دارد؛ پدیده‌ی شومی که به گفته‌ی دکتر خسرونيا، از بعد جسماني پيامدهاي سوء بسياري به دنبال دارد، به گونه‌اي كه شهرونداني كه زمينه‌ی حساسيت و تنگي نفس داشتند به شدت دچار عارضه شده و تعداد مراجعات بيماران به بيمارستان‌ها افزايش يافت. او مي‌افزايد: گرد وغبار ناشي از پديده Haze كه در تهران با آلاينده‌هاي صنعتي تركيب يافته بود، وارد جريان خون شده و غلظت خون را بالا مي‌برد و بسته به زمينه‌هاي بيماري افراد منجر به سكته‌هاي قلبي، مشكلات تنفسي و آلرژي مي‌شود.

کوالالامپور در محاصره ریزگرد

     خواننده‌ی عزیز مهار بیابان‌زایی:
    این ها را گفتم تا بار دیگر تأکید کنم: عوارض اشتباهات زیست‌محیطی و نادیده‌انگاشتن قوانین طبیعی در چیدمان توسعه تا چه اندازه می‌تواند خسارت‌بار، مرگ‌آفرین و جبران‌ناپذیر باشد.
    به راستی آن میلیاردها دلار خسارتی را که از این طریق، جنگ‌افروزی به نام صدام حسین بر ایرانیان وارد کرده و می‌کند را چگونه باید محاسبه و جبران کرد؟ آن از ماجرای غم‌انگیز جیوه و این هم از هجوم ریزگرد به قلب جمهوری اسلامی ایران.
    آیا کسی هست که هنوز التزام عملی به انگاره‌های محیط زیستی را فانتزی دانسته و جدی نگیرد؟! اگر کسی نیست، پس چرا وزن محیط زیست در مباحث انتخاباتی هیچ تنوری را گرم نمی‌کند؟ و اگر کسی هست، بیایید  برای ما هم بگویید تا خون دل کمتر بخوریم و در همان غم نان شناور بمانیم و بس!

   مؤخره:

      در هنگامی که مشغول نگارش این یادداشت بودم، شعری از هرمز ممیزی عزیز را دریافت کردم که امروز در مؤسسه به دیدنم آمده بود و مرا بسیار شرمنده کرد … دیدم چقدر حال و هوای این شعر با این یادداشت خاکستری همخوان است:

    ما

در كوير

          سايه خود را گشوده ايم

انگار

          ريشه هاي سبز

                             درختان باغ زرد

آتش ذخيره به اندام

                             مي كنند

از كنده دود

                             به عالم روانه بود

خاكستر دل دلمرده ام

                             ببين

ققنوس

          از ميانه آن سر کشیده است.

 

    در همین باره:

   – Arabian haze permeates Iranian cities

12 فکر می‌کنند “جنایت امروز صدام حسین در تهران!

  1. مهرگان

    درود برشما
    مثال بسیار زیبایی از نتیجه تخریب محیط زیست و تاثیر آن بر جوامع بشری بود. حالا باید دید سال ها بد تخریبی که ما در محیط زیست کشورمان بخصوص در چند سال اخیر بوجود آورده ایم چه تاثیری خواهد داشت

  2. محمد درویش نویسنده

    درود بر مهرگان عزیز … چند وقت پیش در یادداشتی نوشته بودم: امروز بهترین روز آینده محیط زیست ایران است! زنده باشی هموطن همراه و همدل.

  3. محمد درویش نویسنده

    هموطن عزيز: حرف حقي زده ايد. اما نبايد از اين حرف حق اينگونه نتيجه گرفت كه “پس ديگر نمي توان كاري كرد و بايد دستها را به نشانه تسليم در برابر طبيعت ستيزان و پايمال كنندگان حقوق بشر بالا گرفت.”

  4. هرمز ممیزی

    سلام محمد جان مرا شرمنده کردی ممنونم از لطف بسیارت

    صدام که صد دام نهد بر سر راه //صیادی خلق کنده صد چاله و چاه //شیاد وشی شقی تر از شحنه و شاه//خون خورده ز خورشید و هم از پرتو ماه// بیش از دو سه ملیون عرب و کرد و عجم// در دربدری فکنده بی هیچ گناه !

  5. محمد درویش نویسنده

    سلام بر استاد نازنين شعر و ادب و تاريخ اين كهن بوم و بر … كه بسيار دوستش دارم. آرزوي نيكبختي و سعادت جاودان براي هرمز مميزي عزيز و هر آن كه را دارم كه چون او عاشقانه به ميراث هاي ملّي و ادبي وطن عشق مي ورزد.

  6. شقایق

    سلام.به چیزهایی توجه می کنید که خیلی ها نمی بینند و نمی فهمند و سپاس که افق دید بازدید کنندگان وبلاگتون رو هم روشن می کنین.کاش از چه باید کرد ها هم می نوشتین ,چه بسا یه قدم کوچک بهتر از نشستن باشد… .
    موفق باشین.
    چند روز پیش در کنار اروند رود بودم و بسیا یاد اروند عزیزم,ببوسید شازده کوچولو رو.

  7. محمد درویش نویسنده

    سلام بر شقایق عزیز:
    گمان برم اگر هر انسانی در حوزه تخصصی خود بکوشد تا ابزارهای لازم را برای دیدن آسان و بدون منت در اختیار هم نوعان خود قرار دهد، آنگاه در دنیایی زندگی خواهیم کرد که کم از بهشت موعود نخواهد بود … دنیایی با رنج و غم و حسرت و آه و نیشخند کمتر … و البته با شادی و خاطره و ترانه و نوشخند بیشتر. برایم مهم است که خواننده معار بیابان زایی هستید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.