“كم‌جان” را چگونه “بي‌جان” كرديم؟!

تالاب كم جاني كه اينك بي‌جان شده است! عكس از علي مزروغي - بر روي آن كليك كنيد

 

«دريغ بر ملتي كه دَم برنمي‌آورد، مگر هنگامي كه در تشييع جنازه گام برمي‌دارد؛ خود را نمي‌ستايد، مگر در ميان ويرانه‌هايش؛ و عصيان نمي‌كند، مگر هنگامي كه گردنش در ميان تبر و كنده قرار دارد.»
                                                      جبران خليل جبران
 
     «كم‌جان» نام تالابي است ارزشمند، با وسعتي بالغ بر 5250 هكتار – مجموعه‌ای از تالاب‌های آب شیرین دايمی و فصلی که با پوشش غالب نی و لويی در ناحیه‌ي سفلی رودخانه کُر و دلتای کربال قرار گرفته است – كه به واسطه‌ي برخورداري از ويژگي‌هايي كم‌نظير، در سياهه‌ي تالاب‌هاي بين‌المللي ثبت شده در كنوانسيون رامسر قرار دارد. چرا كه این تالاب یکی از منابع مهم تغذیه و زادآوری پرندگان مهاجر آبزی و کنارآبزی در ناحیه‌ي بختگان به شمار مي‌رفت. اما همان گونه كه در اين تصوير غم‌بار نمايان است (با سپاس از علي مزروقي – زمين‌شناس عاشق وطن – كه اغلب تصاوير اين پست را در اختيار نگارنده قرار داده است)، اينك اين پهنه‌ي خشك و بي‌حاصل و شور به هر چيزي شبيه است، جز تالابي هوش‌ربا و زيبا؛ جايي كه قرار بوده مأمن امن پرندگان مهاجر باشد نه منزلگاهي شوره‌زار و تفديده و لم‌يزرع.

     هموطن عزيز!
     مي‌داني چرا آن «كم‌جان» زيبارو و آرامش‌دهنده‌ي طبيعت فارس به «بي‌جان»ي چنين پژمان و سوهان‌دهنده‌ي روح بدل شده است؟!
     بي‌گمان، روستاييان و ديگر اهالي ساكن در حاشيه‌ي دو رودخانه‌ي كُر و سيوند در شرق استان فارس، بيش از هر كس ديگري، پاسخ اين پرسش تلخ را مي‌دانند …
آري، آنها مي‌دانند كه چگونه به بهانه‌ي افزايش سطح زير كشت و نويد توليد و درآمد بيشتر براي كشاورزان منطقه، وزارت نيرو با پشتيباني و حمايت مسئولين محلي اقدام به حفر كانال‌هايي مرگ‌آور به نام زهكش در دشت كربال خرامه و حاشيه‌ي شمال شرقي درياچه‌ي طشك كردند و بدين‌ترتيب، تمامي موجودي آب شيرين تالاب كم‌جان را نيز با خود برده و نابود ساختند. دردآورتر آن كه، آن اراضي خشك به جاي مانده نيز به حال خود رها شد و هيچگاه زراعتي سبز از پس آن نمايان نگرديد، جز آن كه خود به محلي براي توليد و انتقال رسوب و نمك به اراضي مجاور در اثر فرسايش بادي بدل شد.

حفر كانال‌هايي مرگ‌آور به نام زهكش در دشت كربال خرامه و حاشيه‌ي شمال شرقي درياچه‌ي طشك در اين عكس مشخص است.پوشش درختچه گز در اطراف طشك

 

     و بدين‌ترتيب مرگ پارك ملّي بختگان را به جلو انداختيم؛ زيستگاه ارزشمندي كه پيشينه‌ي حفاظت آن، به عنوان پناهگاه حيات وحش به بيش از 38 سال پيش (15 خرداد 1348) مي‌رسد و همانگونه كه پيش‌تر نيز اشاره كرده‌ام، به قول شادروان پروفسور لوفلر اتريشي: «بختگان نظيري در بين درياچه‌هاي جهان ندارد.» (آيا مرگ تالاب كم‌جان در اثر حفر كانال‌هاي زهكش و به بهانه‌ي توسعه‌ي كشاورزي، نقض آشكار اصل پنجاهم قانون اساسي نيست و آيا حيات اجتماعي روبه رشد مردمان ساكن در شرق استان فارس را به مخاطره نيانداخته است؟)

     گفتني آن كه مساحت منطقه‌ي پارک ملی و پناهگاه حیات وحش بختگان 357605 هکتار است که 125 هزار هکتار (35 درصد) از آن را آب و 232605 هکتار آن خشکی است. دامنه‌ي تغییرات ارتفاعی اين عرصه نيز بین 1600 تا 2900 متر از سطح دریا متغیر است. افزون بر آن، موقعیت جغرافیايی اين زيستگاه ناهمتا، بین 53 درجه و 14 دقيقه تا 54 درجه و 11 دقيقه طول شرقي و 29 درجه و 11 دقيقه تا 29 درجه و 50 دقيقه عرض شمالي است و همان طور كه اشاره شد، از نقطه نظر تقسیمات سیاسی کشور د ر محدوده شرقی استان فارس قرار دارد.
     به طور کلی مجموعه بختگان (پناهگاه حیات وحش و پارک ملی) را می‌توان به سه بخش اصلی تقسیم كرد:
     الف – دریاچه‌ها و تالاب‌ها
     ب – مناطق دشتی و کوهستانی واقع در بین دریاچه‌های بختگان و طشک و اراضی مجاور آن
     ج – مناطق کوهستانی واقع در جنوب دریاچه بختگان
     مجموعه این سه بخش ساختار کلی سیمای محیط طبیعی منطقه را به تصویر می‌کشند.
     شايان توجه آنكه درياچه‌ي بختگان به دليل برخورداری از 3 ويژگی ارزشمند، يکی از 105 منطقه‌ي مهم زيست پرندگان در کشور هم محسوب می‌شود. اين ويژگي‌ها عبارتند از: 1- به طور منظم تعداد قابل توجهی از گونه‌های در خطر تهديد جهانی را نگهداری می‌کند؛ 2- به طور منظم يک درصد از گونه‌های منطقه‌ي جغرافيای زيستی يا مسير مهاجرت يا جمعيت خاورميانه (تنها پرندگان آبزی و دريايي) را نگه می‌دارد و 3- به طور منظم 20 هزار (و يا بيشتر) از پرندگان آبزی را نگه می‌دارد. افزون بر آن درياچه‌های نيريز (بختگان و طشک) از زيباترين نمونه‌های درياچه‌های شورِ جهان محسوب شده  و يکی از 20 تالاب بين‌المللی ثبت شده‌ي کشور در کنوانسيون رامسر به شمار می‌آيند که به ويژه در زمستان‌ها پذيرای 170 هزار قطعه از انواع فلامينگو و غاز هستند.
     حوضه‌ي آبخيز کر و سيوند (اين حوضه را با نام «حوضه‌ي آبخيز درياچه‌های طشک، بختگان و مهارلو» هم می‌نامند) با 31511 کيلومتر مربع وسعت، در تقسيم‌بندی طرح جامع آب کشور، حوضه‌ي نخست از منطقه‌ي چهارم مطالعاتی محسوب و با کد 1- 4 مشخص شده است. از نظر تقسيم‌بندی کلی آب‌شناختی ايران، حوضه‌ي مزبور، بخشی از حوضه‌ي آبريز مرکزی بوده و بنابراين برخلاف آبخيز مجاورش (حوضه‌ي رودخانه مُند)، آب آن از کشور خارج نشده و به چالاب‌های مرکزی ايران هدايت می‌شود. اين حوضه خود از 5 زيرحوضه تشکيل شده است كه شوربختانه جملگي متأثر از اعمال افراطي مديريت سازه‌اي، از رژيم طبيعي خويش فاصله گرفته‌اند.

سد سيوند در حال آبگيريزهكش وزارت نيرو كه به تالاب طشك مي ريزد. بر روي عكس كليك كنيد.

 

     – نقش مخرب سدهاي سه‌گانه‌ي درودزن، ملاصدرا و سيوند در پايداري حوضه‌ي آبخيز کُر و سیوند
     این مسأله مهمترین خطر برای آینده‌ي پارک ملّی بختگان محسوب مي‌شود؛ زیرا که منبع تغذیه‌ي اصلی آب دریاچه‌های طشک و بختگان را آورد‌های رودخانه کُر و سیوند تشکیل می‌دهد. در گذشته با احداث سد درودزن، بخش اعظم سیلاب‌های ورودی به دریاچه‌ها کنترل و از دسترس خارج شد. در شرایط کنونی هم در بالادست سد درودزن، سد ملاصدرا حضور مرگ‌آور خود را اعلام داشته است (مظلوم، شخصيت بزرگي چون ملاصدرا كه نامش بايد بر روي جرثومه‌هايي چنين مرگ‌آور و هزينه‌بر نهاده شود. آيا كسي هست كه صداي اعتراض و دادخواهي اين فيلسوف بزرگ را بشنود و در برابر اين بدسليقگي نابخردانه به مخالفت برخيزد؟ اميد كه تا پيش از ويراني كامل سدهاي مخزني بزرگ كشور، نام خون‌آشاماني چون يزيد و شمر يا احمقان گردن‌كشي چون شعبون بي مخ را بر روي اين سازه‌هاي ناپايداركننده‌ي سرزمين بگذاريم) و ظاهراً وظیفه‌ي مهار سیلاب‌هایی را که درودزن قادر به کنترل آن نیست، به عهده خواهد داشت. سرانجام آن كه آخرين تير خلاص را بر حيات بختگان، سد سيوند از كمان رها كرده است و بر بنياد مطالعاتي كه گروه مهندسين مشاور تاك سبز به سامان رسانده است، برآورد می‌شود که با آبگیری كامل دو سد فوق در بالا‌دست حوضه‌ي آبخيز بختگان، عملاً حقابه‌ي دریاچه‌ها از رودخانه‌هاي کر و سیوند به شدت کاسته شده و دریاچه‌های فوق در معرض نيستي كامل واقع شوند.
نگران‌كننده‌تر آن كه پیش‌بینی می‌شود در صورت خشک شدن دریاچه‌ها علاوه بر نابودی یک دریاچه با ثبت جهانی، آثار زیست محیطی این پدیده‌ي شوم، کانون‌های جمعیتی اطراف، بخصوص آباده طشک را به شدت تحت تأثیر قرار داده و آثار سوء آن تمام عرصه را در برگیرد.

چشم انداز زیبایی از دریاچه طشک در مسیر مزرعه قاسم خانی به دو شاخفلامينگوهاي درياچه طشك - سال ۱۳۸۵

 

     يادمان باشد، خشک شدن دریاچه‌های طشک و بختگان فقط به معنی از بین رفتن زیستگاه پرندگان در یک ناحیه از کشور نیست، بلکه از بین رفتن این دریاچه‌ها، یعنی افزوده شدن سطحی در حدود 125 هزار هكتار (بيش از دو برابر مساحت كشور سنگاپور) بر سطح کویر‌های ایران و تشديد روند بیابانی شدن اراضي در يكي از باارزش‌ترين زيستگاه‌هاي كشور.
     در بخشي از گزارش گروه مشاوران تاك سبز مربوط به طرح تفصيلي مديريت زيست‌محيطي پارك ملي بختگان مي‌خوانيم: «بنا به اظهارات مدیر کل منابع طبیعی استان فارس در شرایط کنونی به رغم فعالیت‌های مقابله با بيابان‌زايي، سالانه يك درصد بر سطح بیابان‌های استان افزوده می‌شود و این در حالی است که امروزه بحث توسعه پایدار، دست‌كم در کلام همگان شنیده می‌شود، ولی ما سدهایی را احداث می‌كنيم که عواقب زیست‌محیطی شدیدی را برای پائین‌دست در پی خواهند داشت … در واقع شرایط این دریاچه در وضعيت كنوني، بی‌شباهت به دریاچه‌ي نمک قم در ازمنه گذشته نیست. این دریاچه در منتهی‌الیه حوضه‌ي زهکشی رودخانه‌های کرج و جاجرود واقع شده و تمام جریانات این دو رودخانه به آن منتهی می‌شد. امّا حضور قارچ‌گونه‌ي شهر تهران و نیاز شدید به تأمین آب، سبب شد تا با احداث سد‌های کرج، لتیان، لار و اخیراً ماملو از یک طرف و گسترش اراضی کشاورزی و برداشت آب از رودخانه‌ها، امروزه دیگر تقریباً این دریاچه به پوسته‌ي نمکی خشک در تمام فصول تبدیل شود. تجارب بین‌المللی نیز در این خصوص بسیار است و طرح‌های آبی در حوضه‌ي درياچه‌ي آرال و عواقب زیست‌محیطی آن در کشور شوروی سابق می‌تواند عبرت خوبی براي مقايسه باشد.»

جوامع عشايري منطقه از ني موجود در تالاب‌ها براي احداث سكونتگاه استفاده مي‌كنند.

     خواننده ‌گرامي مهار بيابان‌زايي
     آيا مي‌دانيد يكي از نگراني‌هاي بزرگ در افتتاح كامل فرودگاه امام خميني (ره) چيست؟ راستي چرا در ارزيابي و جانمايي اين طرح بزرگ و ملّي كه قدمت آن به بيش از سه دهه‌ي پيش مي‌رسد، كسي متوجه وزش جريان‌هاي سنگين گرد و غبار و مشكلات فني ناشي از آن براي هواپيماهاي مسافربري نبود؟! جز اين است كه در ارزيابي‌هاي آن زمان، به هر چيزي فكر مي‌شد جز آن كه رشد قارچ‌گونه‌ي تهران مي‌تواند بر نرخ فرسايش بادي و شتاب بيابان‌زايي در پايين‌دست شهر تأثيري انكارناشدني و مرگ‌آور باقي نهد.
    آيا با چنين رويه‌اي، مي‌توان اميدوار بود كه «كم‌جان‌»‌هاي ديگر اين بوم و بر به «بي‌جان» بدل نخواهند شد؟!!

    مؤخره:
    درست يادم هست كه نزديك شش سال پيش، يعني در 28 آذرماه 1380، وقتي در سمينار تخصصي اثرات خشكسالي بر منابع آب شركت كرده بودم؛ سميناري كه به همت مركز پژوهش‌هاي منابع آب و با همكاري دفتر مطالعات پايه‌ي منابع آب در تالار همايش‌هاي تماب برگزار شده بود؛ يكي از سخنرانان كليدي، آقاي دكتر اردكانيان، معاون وقت وزارت نيرو بود؛ يعني تنها مدير ايراني كه تاكنون توانسته مقامي رسمي در سازمان ملل متحد بدست آورد. ايشان – كه به تازگي از كنفرانس بن برگشته بود، طي سخناني كه در آن زمان بسيار تأمل‌برانگيز مي‌نمود، آشكارا بر سياست صرف ساخت سدهاي بزرگ و اتكاي بيش از حد به مديريت سازه‌اي تاخت و كارايي آن را به عنوان راه برون‌رفت از مشكلات بحران آب كشور، به شدت مورد ترديد قرار داد. او در آن همايش گفت: از حدود 88 بند قطعنامه‌ي پاياني كنفرانس بن، كه در اوايل ماه جاري ميلادي (دسامبر 2001) در كشور آلمان با محوريت مديريت بهينه‌ي آب برگزار شد، حتا يك بند هم به عنوان نمونه بر مديريت سازه‌اي به عنوان راهكار خروج از بحران فعلي آب اشاره نداشته است. از عمده دلايل اهميت روش‌هاي غير سازه‌اي مي‌توان به عدم قطعيت‌هاي هيدروليكي، هيدرولوژيكي، ژئوتكنيكي و تشديد اثرات اندركنشي (متقابل) اشاره كرد كه سبب شده هزينه‌ي اجراي روش‌هاي غير‌سازه‌اي عموماً كمتر از روش‌هاي سازه‌اي باشد.
     از همين رو، ايجاد قوانين و مقررات، ارتقاء فرهنگ عمومي، استقرار مديريت مصرف، نگاه به آب به عنوان يك كالاي اقتصادي و برقراري ارتباط به‌سامان بين نهادهاي مرتبط، از جمله‌ي پيشنهادهاي غير سازه‌اي ارايه شده توسط سخنرانان در آن سمينار، به خصوص دكتر اردكانيان و مهندس عباسقلي جهاني (از مديران ارشد وزارت نيرو) بود.
     اين خاطره را گفتم تا بدانيد كه بازوي علمي و كارشناسي در داخل بدنه‌ي سازماني وزارت نيرو تا چه اندازه با نگاه افراطي به سدسازي مخالف بوده و در عين حال، تا چه ميزان در برابر اراده‌ي سياسي حاكم در آن وزارتخانه دست پايين را دارد؛ چه در كابينه‌ي هاشمي رفسنجاني، چه خاتمي و چه احمدي‌نژاد.
براي همين است كه ايمان دارم نگارنده به همراه تمامي مخالفان احداث سد سيوند و ملاصدرا (سازه‌هايي كه اصولاً حتا فاقد همين مطالعات نيم‌بند ارزيابي اثرات توسعه بر محيط زيست هستند)، در كوتاه‌ترين زمان ممكن شاهد شكست اهداف درنظرگرفته شده از سدهاي ياد شده و اثبات تشديد ناپايداري سرزمين ناشي از ساخت اين سازه‌ها‌ي آبي، همچون سد پانزده خرداد خواهد بود. و در آن زمان، مديران وقت و كنوني سازمان حفاظت محيط زيست و جهاد كشاورزي تأسف و افسوس خواهند خورد كه چرا آن زمان كه مي‌توانستند از اهرم‌هاي قانوني خويش براي ممانعت از ساخت چنين سدهاي ناآبادكننده‌اي بهره نبردند و با مصلحت‌انديشي، پايداري صندلي‌هاي مديريتي خود و آرامش مديران بالادستي را به پايداري ايران‌زمين و آرامش زيستمندان طبيعت وطن ترجيح دادند.

     پيوست:
    – چند نفر تاكنون از اين منظر به بيابان‌هاي ايران نگريسته‌اند؟!
    – آيا مظلوميت ديده‌بان محيط زيست ايران، هارموني غم‌انگيزي با سرنوشت تر «آب» در شرايط امروز طبيعت وطن ندارد؟!
    – از يكايك دوستاني كه موفقيت اخير «مهاربيابان‌زايي» را از طريق ايميل، تلفن و يا ثبت در وبلاگ‌هايشان به نگارنده تبريك گفته‌اند، قدرداني مي‌كنم. بي‌شك حضور نام يك وبلاگ زيست‌محيطي در بين سه وبلاگ محبوب فارسي‌زبان، آن هم به رغم وجود موضوعات ظاهراً جذاب‌تر و پرمخاطب‌تري كه در اين دنياي مجازي به چشم مي‌آيد، يك پيام روشن و اميدبخش به همراه دارد: محيط زيست آرام آرام مي‌رود تا در سبد نيازهاي شهروندان ايراني از جايگاهي درخورتر برخوردار شود. اميد كه قدر اين فرصت را بدانيم و همه‌ي دوستان اهل قلمي كه به اين حوزه نيز تعلق خاطر دارند، بكوشند تا با توليد محتوايي غني‌تر، بر جذب مخاطب هوشيار و آگاه بيافزايند و بدين‌ترتيب علاقه و حساسيت ايرانيان را به گرايه‌هاي زيست‌محيطي افزايش دهند.
    – و سرانجام معصومه ابتكار پاسخ «خجيردوستان» را مي‌دهد!

    –  افزايش مصرف آب هاي بسته بندي شده به چه قيمت؟!

120 فکر می‌کنند ““كم‌جان” را چگونه “بي‌جان” كرديم؟!

  1. سیامک

    مثل همیشه مطلب ارزشمندی را منتشر کرده ای من فقط در شگفتم که چگونه می توانی چنین مطالبی را همه روزه با این دقت و حوصله منتشر کنی بابا ای وا.. و ماشاا…

  2. بامداد

    مفید ، زیبا و قابل تعمق . امیدوارم که همواره این جریان محرک و فعال و پویندهً نشات گرفته از عشق به حیات و طبیعت در وجودتان جاری باشد .

  3. مرد خاکی

    با آرزوی موفقیت بیشتر…تبریکات هر چند دیر ما را پذیرا باشید…

    موفق باشید

  4. مجتبی مجدیان

    خانم راشل کارسون در بخش آغازین کتاب ارزشمند بهار خاموش در خصوص سرانجام اقدامات مخرب بشر و همچنین دخالتهای بی مورد در محیط زیست و طبیعت می گوید : “بهار، خاموش شده بود. دیگر از صبحگاهانی که در آن صدای قمری، سینه سرخ، بلبل و صدها پرنده دیگر به گوش می رسید خبری نبود و تنها سکوت بود که بر جنگل و مرداب سایه گسترده بود.”
    با کمی دقت در این جملات شعرگونه و مقایسه آن با وضیعت برخی از مناطق ارزشمند زیستی کشورمان به چه نتیجه ای می رسیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  5. طراحی با طبیعت

    ضمن تبریک برای انتخاب وبلاگ باارزشتون و آرزوی موفقیت بی پایان ، از گزارش جامعتون هم ممنون.

  6. کمال

    دست مریزاد آقای درویش.به نظر من سد ها در کشور ما تنها چیزیست که حضور دولت را در حال ساخت و ساز به اقشارمختلف مردم نشان می دهد و نتایج آن بلافاصله پس از ساخت در بین مردم مشهود است.امیدوارم روزی برسد که دولت ها به جای چشم و هم چشمی و کارهای پوپولیستی واقعا به فکر آینده مردم باشند و کارهای عمرانی شان را با بررسی های همه جانبه شروع کنند .

  7. محمدرضا

    موفق باشید مهندس عزیز.خوشحالم که رفع فیلتر شدید.بعد از مدتها تونستم به مطالبتون دسترسی پیداکنم

  8. کمال

    در واقع شرایط این دریاچه در وضعيت كنوني، بی‌شباهت به دریاچه‌ي نمک قم در ازمنه گذشته نیست. این دریاچه در منتهی‌الیه حوضه‌ي زهکشی رودخانه‌های کرج و جاجرود واقع شده و تمام جریانات این دو رودخانه به آن منتهی می‌شد”

    فکر کنم اشتباها دریاچه حوض سلطان را دریاچه نمک نامیده اید.درباره ی سد قم در وبلاگم مطلبی نوشته ام

  9. محمد درویش نویسنده

    با سلام و سپاس از توجه ارزشمند و دقيق شما به اين موضوع
    شايان توجه آنكه سرريز چالاب حوض سلطان قم نيز در نهايت به درياچه نمك مي ريزد.
    موفق باشيد.

  10. سیامک

    آقا کجایین در سفرین همچنان یا به تهران برگشته اید؟ رونق اهالی گرین بلاگ بیشتر با نوشته های شماست.

  11. مرد خاکی

    سلام جناب درویش….دلمون براتون تنگ شده….نیستید…خیره اشاء… .

    موفق باشید

  12. مهدي

    سلام برادر.دیروزازوبلاگ شمابه وبلاگ دکتر…والنهایه به وبلاگ (معصومه ابتکار)رسیدم!؟کسیکه دردوران مدیریتش هیچ گلی نداشت که به سر محیط زیست مان بزند.که بعکس خار هم کشت.و حالا دروبلاگ یکسویه اش!به دفاع از خاتمی و متروی هاشمی و مظلومیت اصلاح طلبان.که هشت سال رسما بازی دادند و رفتند.پرداخته.اشتباه نشود مدافع گروه مقابلشان نیستم.میخواستم بگویم که اینها خیلی بهتر میتوانستند کارامد باشند.زمانیکه بر مسند تکیه زده بودند!واین دلسوزیهای امروزشان.سوزدل بی مسندی است !! اگر ابتکار و محسن هاشمی و خاتمی و…اصلاح طلبی و..سردمدار و موید ایران دوستی و دلسوزی برای ایران و محیط زیست و فلان سد و ابگیر و محیط و بنای تاریخی و…میباشند…!خواستم بگویم روی من یکی حساب نکنید!!!

  13. مجيد

    سلام. خسته نباشيد .
    حكايت تلخي است .وقتي اون فلامينگوهاي زيبا رو در نمك غوطه ور و بي جان ديدم دلم به درد اومد . واقعا نمي دونم چي بگم . از شما سپاسگذارم و دعوت مي كنم براي ديدن چند مطلب جديد پيرامون سد سازي به وبلاگ زير سر بزنيد.http://sivandprotest.blogfa.com/

  14. مخمل بانو

    با سلام . مثل همیشه کامل و مفید و البته تکان دهنده/ کاش چشمهامان باز شود و قدر داشته ها را بدانیم و در حفظ آن کوشا باشیم .
    قولم بابت عکسها از پارکهای اینجا فراموشم نشده !کمی گرفتاریم بیش از حد و توانم شده . حتما برایتان ارسال خواهم کرد . پاینده باشید و سلامت.

  15. نیما

    دریاچه بختگان و طشک واقعا با همه ی دریاچه های دیگر متفاوت است با احداث سد سیوند تیشه ای بر ریشه خودمان زدیم ولی کو گوش شنوا چرا ما در ایران فعال محیط زیست نداریم .

  16. هوشنگ ایرانی

    با تشکر از همت شما ..از بی همتی ایرانیان در دفاع از حقوفشان در شگفتم…تا کی باید لگدمال شد تا فریاد زد؟
    موفق باشید

  17. سارا

    بهعنوان یک مهندس آب از خواندن این همه بی توجهی در باره تالابها متاثر شدم .

  18. علی

    همین کار را در دشت کم آب رفسنجان کردند و مردم را تنگنا قرار دادند از یک سو سفره ای آب زیر زمینی روز به روز پایین می رود از سوی دیگر خشکسالی پی در پی روان است … نزدیک است بحران و مهاجرت مردم منطقه از آن دیار……

    پاسخ:
    متاسفانه بايد با حقيقت تلخي كه برايم نوشته اي موافقت كنم!

  19. مسعود

    خیلی عالی بود
    مرسی
    لطفا اگه سایت یا وبلاگ با حالیرو در مورد خرامه میشناسی حتما آدرسشو برام بفرست
    بازم ممنون
    موفق باشی

  20. زارع

    سلام.خداقوت
    من بچه روستای کم جان هستم.میخوام خواهش کنم اگه دم دست داری چنتاعکس از تالاب کم جان برام بفرستی .

  21. زارع

    سلام.خداقوت
    من بچه روستای کم جان هستم.میخوام خواهش کنم اگه دم دست داری چندتا عکس از تالاب کم جان برام بفرستی

  22. بشیر

    من ساکن همین منطقه هستم هرگونه همکاری که دراین زمینه بخواهید بنده در خدمتم .وتشکر میکنم کهبه فکر این منطقه هستید.

  23. حبیب

    خسته نباشید
    از دید باز و تیزبینتان نسبت به چنین مسئله مهمی جای تقدیر فراوان دارد
    امیدوارم که مسئولین به فکر بیافتند.

  24. علیرضا

    مرسی خیلی عالی بود فقط اگه ممکنه عکسهای محله جر رانشان دهید.

  25. رسول

    من خیلی وقته که نگران این بحرانم اما درد دلم را گفتی ولی حیف که کسی نیست که به این حرفها عمل کند

  26. محمدرضا زارع

    با عرض سلام وتبريك سال نو
    من بچه روستاي كمجانم
    حيف و صد حيف و هزاران دريغ افسوس كه با سطحي نگري و عدم مديريت صحيح چنان ضربه اي به منطقه كربال زدند.كه اگر بخواهند ان را جبران كنند صدها سال نياز است.حرف هاي نا گفته زياد است كه برايتان خواهم نوشت.

  27. سعیذ

    سلام خدمت شما مهندس عزیز که این قد دلسوز و اگاهانه این مساله رو به گوش همه گان میرسونید . من سعید هستم ولایتم کمجان است ولی خونمون مرودشته .
    لطفا اگه مطالب یا عکس هایی درباره تالاب نیریز کمجان یا ان منطقه دارید به این ایمیل من ارسال فرمایید .
    با تشکر از شما

  28. سعید زارع

    با عرض سلام خدمت تمام مردان ایران زمین که اصالت آریایی خود را فراموش نکرده اند من سعید زارع از روستای کمجان هستم و شاهد نابودی و ویرانی کربال از نزدیک هستم و واقعا برای خودم و تمام مردم کربال متاسفم که هیچ اقدامی برای این مساله دردناک نمی کنند مردمانی که زمان حفر زهکش شاد بودند(بخاطر بی سوادی و بی دانشی)امروز سر در گریبان فرو برده اند و هیچ نمی گویند اما من به عنوان یک بزرگ شده کربال حاضرم جانم را فدا کنم تا کربال دگر بار جان بگیردو بیشه زار کمجان دوباره متولد شود.اگر کمکی از دست من ساخته است با من تماس بگیرید. 09178180450 سعید موبایل

  29. سعید زارع

    با عرض معذرت از جناب مهندس درویش شما هنوز هستید یا سایت را رها کردید؟ آیا هنوز به درد دل این مردم گوش میدید یا…

  30. مهدی زارع

    سلام مهدی هستم ساکن روستای کمجان کربال واقعا”خوشحال شدم از اینکه به فکر کمجان و کربال بوده اید راستش از زمانی که این کانالهای غیر مجاز از طرف سپاه حفر شد مردم این منطقه روز خوش ندیدند

  31. زارع

    سلام خسته نباشي ازاين كه فكر كربال هستيد متشكرم لطفا بيشتر خودتان رامعرفي كنيد

  32. مسعود زارعي

    0سلام ضمن تشكر از شما ميخواستم بگم كه ما اخيرا جلو يكي از كانالهايي رو كه داخل تالاب حفر شده بود سد كرديم و آب روي زمينهاي اطراف جاري شد و منظره خيلي جالبي بوجود اومد.اخيرا از طرف محيط زيست هم اومدن ديدند و گفتن براي سرسبزي اونجا ما بذر چمن رو تامين ميكنيم ولي خوب خبري نشد.اگه جلو اون چندتا كانال ديگه رو هم بگيرند يقينا ميشه اونجارو احيا كرد

    مسعود زارعي از روستاي كمجان.- 09178977806

  33. ا.زارع

    سلام .
    من هم اصالتاً اهل کمجان هستم ولی در حال حاضر ساکن تهران . از طریق بستگان نزدیکم قضیه آبگیری تالاب را شنیدم واین را هم می دانم که عده ای از اهالی روستا مخالف آبگیری تالاب هستند . حالا که عده ای دارند با زحمت و با جرات کاری رو انجام می دهند بهتر است ما هم از این طریق اطلاع رسانی کنیم و تا انجا که می تونیم همکاری کنیم .

  34. سربه هوا(. . . زارع)

    جای مردان سیاست بنشانیم درخت
    تا هوا تازه شود

    عزیزان متاسفانه از ماست که برماست
    ولی دستمریزاد به همه ی آنانیکه بدون حب وبغض در هر مقامی در جهت آبادی ایران زمین در تلاشند
    تالاب نفس می کشد چون هنوز مردان و زنانی غیرت مند در خاک کربال نفس می کشند
    بچه ی کمجان

  35. سر به هوا

    اهل کمجانم
    خاک من اما “کم جان” نیست
    روی زردی دارم
    خاک زر خیزی
    پینه ها بر دست
    کینه ها در دل
    . . .

    همون سربه هوای همیشگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.