“كم‌جان” را چگونه “بي‌جان” كرديم؟!

تالاب كم جاني كه اينك بي‌جان شده است! عكس از علي مزروغي - بر روي آن كليك كنيد

 

«دريغ بر ملتي كه دَم برنمي‌آورد، مگر هنگامي كه در تشييع جنازه گام برمي‌دارد؛ خود را نمي‌ستايد، مگر در ميان ويرانه‌هايش؛ و عصيان نمي‌كند، مگر هنگامي كه گردنش در ميان تبر و كنده قرار دارد.»
                                                      جبران خليل جبران
 
     «كم‌جان» نام تالابي است ارزشمند، با وسعتي بالغ بر 5250 هكتار – مجموعه‌ای از تالاب‌های آب شیرین دايمی و فصلی که با پوشش غالب نی و لويی در ناحیه‌ي سفلی رودخانه کُر و دلتای کربال قرار گرفته است – كه به واسطه‌ي برخورداري از ويژگي‌هايي كم‌نظير، در سياهه‌ي تالاب‌هاي بين‌المللي ثبت شده در كنوانسيون رامسر قرار دارد. چرا كه این تالاب یکی از منابع مهم تغذیه و زادآوری پرندگان مهاجر آبزی و کنارآبزی در ناحیه‌ي بختگان به شمار مي‌رفت. اما همان گونه كه در اين تصوير غم‌بار نمايان است (با سپاس از علي مزروقي – زمين‌شناس عاشق وطن – كه اغلب تصاوير اين پست را در اختيار نگارنده قرار داده است)، اينك اين پهنه‌ي خشك و بي‌حاصل و شور به هر چيزي شبيه است، جز تالابي هوش‌ربا و زيبا؛ جايي كه قرار بوده مأمن امن پرندگان مهاجر باشد نه منزلگاهي شوره‌زار و تفديده و لم‌يزرع.

     هموطن عزيز!
     مي‌داني چرا آن «كم‌جان» زيبارو و آرامش‌دهنده‌ي طبيعت فارس به «بي‌جان»ي چنين پژمان و سوهان‌دهنده‌ي روح بدل شده است؟!
     بي‌گمان، روستاييان و ديگر اهالي ساكن در حاشيه‌ي دو رودخانه‌ي كُر و سيوند در شرق استان فارس، بيش از هر كس ديگري، پاسخ اين پرسش تلخ را مي‌دانند …
آري، آنها مي‌دانند كه چگونه به بهانه‌ي افزايش سطح زير كشت و نويد توليد و درآمد بيشتر براي كشاورزان منطقه، وزارت نيرو با پشتيباني و حمايت مسئولين محلي اقدام به حفر كانال‌هايي مرگ‌آور به نام زهكش در دشت كربال خرامه و حاشيه‌ي شمال شرقي درياچه‌ي طشك كردند و بدين‌ترتيب، تمامي موجودي آب شيرين تالاب كم‌جان را نيز با خود برده و نابود ساختند. دردآورتر آن كه، آن اراضي خشك به جاي مانده نيز به حال خود رها شد و هيچگاه زراعتي سبز از پس آن نمايان نگرديد، جز آن كه خود به محلي براي توليد و انتقال رسوب و نمك به اراضي مجاور در اثر فرسايش بادي بدل شد.

حفر كانال‌هايي مرگ‌آور به نام زهكش در دشت كربال خرامه و حاشيه‌ي شمال شرقي درياچه‌ي طشك در اين عكس مشخص است.پوشش درختچه گز در اطراف طشك

 

     و بدين‌ترتيب مرگ پارك ملّي بختگان را به جلو انداختيم؛ زيستگاه ارزشمندي كه پيشينه‌ي حفاظت آن، به عنوان پناهگاه حيات وحش به بيش از 38 سال پيش (15 خرداد 1348) مي‌رسد و همانگونه كه پيش‌تر نيز اشاره كرده‌ام، به قول شادروان پروفسور لوفلر اتريشي: «بختگان نظيري در بين درياچه‌هاي جهان ندارد.» (آيا مرگ تالاب كم‌جان در اثر حفر كانال‌هاي زهكش و به بهانه‌ي توسعه‌ي كشاورزي، نقض آشكار اصل پنجاهم قانون اساسي نيست و آيا حيات اجتماعي روبه رشد مردمان ساكن در شرق استان فارس را به مخاطره نيانداخته است؟)

     گفتني آن كه مساحت منطقه‌ي پارک ملی و پناهگاه حیات وحش بختگان 357605 هکتار است که 125 هزار هکتار (35 درصد) از آن را آب و 232605 هکتار آن خشکی است. دامنه‌ي تغییرات ارتفاعی اين عرصه نيز بین 1600 تا 2900 متر از سطح دریا متغیر است. افزون بر آن، موقعیت جغرافیايی اين زيستگاه ناهمتا، بین 53 درجه و 14 دقيقه تا 54 درجه و 11 دقيقه طول شرقي و 29 درجه و 11 دقيقه تا 29 درجه و 50 دقيقه عرض شمالي است و همان طور كه اشاره شد، از نقطه نظر تقسیمات سیاسی کشور د ر محدوده شرقی استان فارس قرار دارد.
     به طور کلی مجموعه بختگان (پناهگاه حیات وحش و پارک ملی) را می‌توان به سه بخش اصلی تقسیم كرد:
     الف – دریاچه‌ها و تالاب‌ها
     ب – مناطق دشتی و کوهستانی واقع در بین دریاچه‌های بختگان و طشک و اراضی مجاور آن
     ج – مناطق کوهستانی واقع در جنوب دریاچه بختگان
     مجموعه این سه بخش ساختار کلی سیمای محیط طبیعی منطقه را به تصویر می‌کشند.
     شايان توجه آنكه درياچه‌ي بختگان به دليل برخورداری از 3 ويژگی ارزشمند، يکی از 105 منطقه‌ي مهم زيست پرندگان در کشور هم محسوب می‌شود. اين ويژگي‌ها عبارتند از: 1- به طور منظم تعداد قابل توجهی از گونه‌های در خطر تهديد جهانی را نگهداری می‌کند؛ 2- به طور منظم يک درصد از گونه‌های منطقه‌ي جغرافيای زيستی يا مسير مهاجرت يا جمعيت خاورميانه (تنها پرندگان آبزی و دريايي) را نگه می‌دارد و 3- به طور منظم 20 هزار (و يا بيشتر) از پرندگان آبزی را نگه می‌دارد. افزون بر آن درياچه‌های نيريز (بختگان و طشک) از زيباترين نمونه‌های درياچه‌های شورِ جهان محسوب شده  و يکی از 20 تالاب بين‌المللی ثبت شده‌ي کشور در کنوانسيون رامسر به شمار می‌آيند که به ويژه در زمستان‌ها پذيرای 170 هزار قطعه از انواع فلامينگو و غاز هستند.
     حوضه‌ي آبخيز کر و سيوند (اين حوضه را با نام «حوضه‌ي آبخيز درياچه‌های طشک، بختگان و مهارلو» هم می‌نامند) با 31511 کيلومتر مربع وسعت، در تقسيم‌بندی طرح جامع آب کشور، حوضه‌ي نخست از منطقه‌ي چهارم مطالعاتی محسوب و با کد 1- 4 مشخص شده است. از نظر تقسيم‌بندی کلی آب‌شناختی ايران، حوضه‌ي مزبور، بخشی از حوضه‌ي آبريز مرکزی بوده و بنابراين برخلاف آبخيز مجاورش (حوضه‌ي رودخانه مُند)، آب آن از کشور خارج نشده و به چالاب‌های مرکزی ايران هدايت می‌شود. اين حوضه خود از 5 زيرحوضه تشکيل شده است كه شوربختانه جملگي متأثر از اعمال افراطي مديريت سازه‌اي، از رژيم طبيعي خويش فاصله گرفته‌اند.

سد سيوند در حال آبگيريزهكش وزارت نيرو كه به تالاب طشك مي ريزد. بر روي عكس كليك كنيد.

 

     – نقش مخرب سدهاي سه‌گانه‌ي درودزن، ملاصدرا و سيوند در پايداري حوضه‌ي آبخيز کُر و سیوند
     این مسأله مهمترین خطر برای آینده‌ي پارک ملّی بختگان محسوب مي‌شود؛ زیرا که منبع تغذیه‌ي اصلی آب دریاچه‌های طشک و بختگان را آورد‌های رودخانه کُر و سیوند تشکیل می‌دهد. در گذشته با احداث سد درودزن، بخش اعظم سیلاب‌های ورودی به دریاچه‌ها کنترل و از دسترس خارج شد. در شرایط کنونی هم در بالادست سد درودزن، سد ملاصدرا حضور مرگ‌آور خود را اعلام داشته است (مظلوم، شخصيت بزرگي چون ملاصدرا كه نامش بايد بر روي جرثومه‌هايي چنين مرگ‌آور و هزينه‌بر نهاده شود. آيا كسي هست كه صداي اعتراض و دادخواهي اين فيلسوف بزرگ را بشنود و در برابر اين بدسليقگي نابخردانه به مخالفت برخيزد؟ اميد كه تا پيش از ويراني كامل سدهاي مخزني بزرگ كشور، نام خون‌آشاماني چون يزيد و شمر يا احمقان گردن‌كشي چون شعبون بي مخ را بر روي اين سازه‌هاي ناپايداركننده‌ي سرزمين بگذاريم) و ظاهراً وظیفه‌ي مهار سیلاب‌هایی را که درودزن قادر به کنترل آن نیست، به عهده خواهد داشت. سرانجام آن كه آخرين تير خلاص را بر حيات بختگان، سد سيوند از كمان رها كرده است و بر بنياد مطالعاتي كه گروه مهندسين مشاور تاك سبز به سامان رسانده است، برآورد می‌شود که با آبگیری كامل دو سد فوق در بالا‌دست حوضه‌ي آبخيز بختگان، عملاً حقابه‌ي دریاچه‌ها از رودخانه‌هاي کر و سیوند به شدت کاسته شده و دریاچه‌های فوق در معرض نيستي كامل واقع شوند.
نگران‌كننده‌تر آن كه پیش‌بینی می‌شود در صورت خشک شدن دریاچه‌ها علاوه بر نابودی یک دریاچه با ثبت جهانی، آثار زیست محیطی این پدیده‌ي شوم، کانون‌های جمعیتی اطراف، بخصوص آباده طشک را به شدت تحت تأثیر قرار داده و آثار سوء آن تمام عرصه را در برگیرد.

چشم انداز زیبایی از دریاچه طشک در مسیر مزرعه قاسم خانی به دو شاخفلامينگوهاي درياچه طشك - سال ۱۳۸۵

 

     يادمان باشد، خشک شدن دریاچه‌های طشک و بختگان فقط به معنی از بین رفتن زیستگاه پرندگان در یک ناحیه از کشور نیست، بلکه از بین رفتن این دریاچه‌ها، یعنی افزوده شدن سطحی در حدود 125 هزار هكتار (بيش از دو برابر مساحت كشور سنگاپور) بر سطح کویر‌های ایران و تشديد روند بیابانی شدن اراضي در يكي از باارزش‌ترين زيستگاه‌هاي كشور.
     در بخشي از گزارش گروه مشاوران تاك سبز مربوط به طرح تفصيلي مديريت زيست‌محيطي پارك ملي بختگان مي‌خوانيم: «بنا به اظهارات مدیر کل منابع طبیعی استان فارس در شرایط کنونی به رغم فعالیت‌های مقابله با بيابان‌زايي، سالانه يك درصد بر سطح بیابان‌های استان افزوده می‌شود و این در حالی است که امروزه بحث توسعه پایدار، دست‌كم در کلام همگان شنیده می‌شود، ولی ما سدهایی را احداث می‌كنيم که عواقب زیست‌محیطی شدیدی را برای پائین‌دست در پی خواهند داشت … در واقع شرایط این دریاچه در وضعيت كنوني، بی‌شباهت به دریاچه‌ي نمک قم در ازمنه گذشته نیست. این دریاچه در منتهی‌الیه حوضه‌ي زهکشی رودخانه‌های کرج و جاجرود واقع شده و تمام جریانات این دو رودخانه به آن منتهی می‌شد. امّا حضور قارچ‌گونه‌ي شهر تهران و نیاز شدید به تأمین آب، سبب شد تا با احداث سد‌های کرج، لتیان، لار و اخیراً ماملو از یک طرف و گسترش اراضی کشاورزی و برداشت آب از رودخانه‌ها، امروزه دیگر تقریباً این دریاچه به پوسته‌ي نمکی خشک در تمام فصول تبدیل شود. تجارب بین‌المللی نیز در این خصوص بسیار است و طرح‌های آبی در حوضه‌ي درياچه‌ي آرال و عواقب زیست‌محیطی آن در کشور شوروی سابق می‌تواند عبرت خوبی براي مقايسه باشد.»

جوامع عشايري منطقه از ني موجود در تالاب‌ها براي احداث سكونتگاه استفاده مي‌كنند.

     خواننده ‌گرامي مهار بيابان‌زايي
     آيا مي‌دانيد يكي از نگراني‌هاي بزرگ در افتتاح كامل فرودگاه امام خميني (ره) چيست؟ راستي چرا در ارزيابي و جانمايي اين طرح بزرگ و ملّي كه قدمت آن به بيش از سه دهه‌ي پيش مي‌رسد، كسي متوجه وزش جريان‌هاي سنگين گرد و غبار و مشكلات فني ناشي از آن براي هواپيماهاي مسافربري نبود؟! جز اين است كه در ارزيابي‌هاي آن زمان، به هر چيزي فكر مي‌شد جز آن كه رشد قارچ‌گونه‌ي تهران مي‌تواند بر نرخ فرسايش بادي و شتاب بيابان‌زايي در پايين‌دست شهر تأثيري انكارناشدني و مرگ‌آور باقي نهد.
    آيا با چنين رويه‌اي، مي‌توان اميدوار بود كه «كم‌جان‌»‌هاي ديگر اين بوم و بر به «بي‌جان» بدل نخواهند شد؟!!

    مؤخره:
    درست يادم هست كه نزديك شش سال پيش، يعني در 28 آذرماه 1380، وقتي در سمينار تخصصي اثرات خشكسالي بر منابع آب شركت كرده بودم؛ سميناري كه به همت مركز پژوهش‌هاي منابع آب و با همكاري دفتر مطالعات پايه‌ي منابع آب در تالار همايش‌هاي تماب برگزار شده بود؛ يكي از سخنرانان كليدي، آقاي دكتر اردكانيان، معاون وقت وزارت نيرو بود؛ يعني تنها مدير ايراني كه تاكنون توانسته مقامي رسمي در سازمان ملل متحد بدست آورد. ايشان – كه به تازگي از كنفرانس بن برگشته بود، طي سخناني كه در آن زمان بسيار تأمل‌برانگيز مي‌نمود، آشكارا بر سياست صرف ساخت سدهاي بزرگ و اتكاي بيش از حد به مديريت سازه‌اي تاخت و كارايي آن را به عنوان راه برون‌رفت از مشكلات بحران آب كشور، به شدت مورد ترديد قرار داد. او در آن همايش گفت: از حدود 88 بند قطعنامه‌ي پاياني كنفرانس بن، كه در اوايل ماه جاري ميلادي (دسامبر 2001) در كشور آلمان با محوريت مديريت بهينه‌ي آب برگزار شد، حتا يك بند هم به عنوان نمونه بر مديريت سازه‌اي به عنوان راهكار خروج از بحران فعلي آب اشاره نداشته است. از عمده دلايل اهميت روش‌هاي غير سازه‌اي مي‌توان به عدم قطعيت‌هاي هيدروليكي، هيدرولوژيكي، ژئوتكنيكي و تشديد اثرات اندركنشي (متقابل) اشاره كرد كه سبب شده هزينه‌ي اجراي روش‌هاي غير‌سازه‌اي عموماً كمتر از روش‌هاي سازه‌اي باشد.
     از همين رو، ايجاد قوانين و مقررات، ارتقاء فرهنگ عمومي، استقرار مديريت مصرف، نگاه به آب به عنوان يك كالاي اقتصادي و برقراري ارتباط به‌سامان بين نهادهاي مرتبط، از جمله‌ي پيشنهادهاي غير سازه‌اي ارايه شده توسط سخنرانان در آن سمينار، به خصوص دكتر اردكانيان و مهندس عباسقلي جهاني (از مديران ارشد وزارت نيرو) بود.
     اين خاطره را گفتم تا بدانيد كه بازوي علمي و كارشناسي در داخل بدنه‌ي سازماني وزارت نيرو تا چه اندازه با نگاه افراطي به سدسازي مخالف بوده و در عين حال، تا چه ميزان در برابر اراده‌ي سياسي حاكم در آن وزارتخانه دست پايين را دارد؛ چه در كابينه‌ي هاشمي رفسنجاني، چه خاتمي و چه احمدي‌نژاد.
براي همين است كه ايمان دارم نگارنده به همراه تمامي مخالفان احداث سد سيوند و ملاصدرا (سازه‌هايي كه اصولاً حتا فاقد همين مطالعات نيم‌بند ارزيابي اثرات توسعه بر محيط زيست هستند)، در كوتاه‌ترين زمان ممكن شاهد شكست اهداف درنظرگرفته شده از سدهاي ياد شده و اثبات تشديد ناپايداري سرزمين ناشي از ساخت اين سازه‌ها‌ي آبي، همچون سد پانزده خرداد خواهد بود. و در آن زمان، مديران وقت و كنوني سازمان حفاظت محيط زيست و جهاد كشاورزي تأسف و افسوس خواهند خورد كه چرا آن زمان كه مي‌توانستند از اهرم‌هاي قانوني خويش براي ممانعت از ساخت چنين سدهاي ناآبادكننده‌اي بهره نبردند و با مصلحت‌انديشي، پايداري صندلي‌هاي مديريتي خود و آرامش مديران بالادستي را به پايداري ايران‌زمين و آرامش زيستمندان طبيعت وطن ترجيح دادند.

     پيوست:
    – چند نفر تاكنون از اين منظر به بيابان‌هاي ايران نگريسته‌اند؟!
    – آيا مظلوميت ديده‌بان محيط زيست ايران، هارموني غم‌انگيزي با سرنوشت تر «آب» در شرايط امروز طبيعت وطن ندارد؟!
    – از يكايك دوستاني كه موفقيت اخير «مهاربيابان‌زايي» را از طريق ايميل، تلفن و يا ثبت در وبلاگ‌هايشان به نگارنده تبريك گفته‌اند، قدرداني مي‌كنم. بي‌شك حضور نام يك وبلاگ زيست‌محيطي در بين سه وبلاگ محبوب فارسي‌زبان، آن هم به رغم وجود موضوعات ظاهراً جذاب‌تر و پرمخاطب‌تري كه در اين دنياي مجازي به چشم مي‌آيد، يك پيام روشن و اميدبخش به همراه دارد: محيط زيست آرام آرام مي‌رود تا در سبد نيازهاي شهروندان ايراني از جايگاهي درخورتر برخوردار شود. اميد كه قدر اين فرصت را بدانيم و همه‌ي دوستان اهل قلمي كه به اين حوزه نيز تعلق خاطر دارند، بكوشند تا با توليد محتوايي غني‌تر، بر جذب مخاطب هوشيار و آگاه بيافزايند و بدين‌ترتيب علاقه و حساسيت ايرانيان را به گرايه‌هاي زيست‌محيطي افزايش دهند.
    – و سرانجام معصومه ابتكار پاسخ «خجيردوستان» را مي‌دهد!

    –  افزايش مصرف آب هاي بسته بندي شده به چه قيمت؟!

120 فکر می‌کنند ““كم‌جان” را چگونه “بي‌جان” كرديم؟!

  1. سيروس زارع

    سلام:اقاي درويش توجه شمابه محيط زيست اين توقع راايجادكرد كه درجريان تالاب كمجان مارا ياري كنيد.از شما خواهش داريم درصورت ا مكان جهت معرفي كمجان به هم ميهنان ازخبرنگاران شبكه هاي صداوسيما بخواهيدتا باتهيه گذارش وتصويربه ياري اين زيستگاه ملي بشتابندتادر راستاي مسئوليت خطيررسانه اي اولين تالاب بين المللي ايران ثبت كنوانسيون رامسر ازگونه مارش كه به گفته مجامع جهاني يك درصدازپرندگان خاورميانه رابه لحاظ تنوع گونه درخودجاي ميداده معرفي وموردتوجه جدي قرارگيرد.بااحترام سيروس زارع

  2. azad10

    در بعضی از سایتها گفته شده خشکی دریاچه بختگان عمدیه چرا که در بستر دریاچه منبع بزرگی از ذخایر اورانیوم وجود داره بخاطر همین حق آبه دریاچه رعایت نمیشه تا براحتی بشه اورانیوم استخراج کرد

  3. بنفشه بدیعی

    سلام دوستان خسته نباشد

    از طریق وبلاگ با اهداف شما اشنا شدم

    امیدوارم گامهای بلندی در دستیابی به ان بردارید

    من به عنوان دستیار خانم برومند برای مجموعه تلویزیونی آخرشان که اتفاقا در خصوص مشکلات زیست محیطیست با شما تماس گرفتم ما نیاز به تصاویری با کیفیت از بستر خشک شده یا در حال خشک شدن دریاچه های ایران داریم

    ” بختگان ، هامون و کمجان”

    در اینترنت موفق به یافتن تصاویر مورد نظر نشدیم

    آیا در این خصوص میتوانیم از کمک شما بهره ببریم؟

    با تشکر بفشه بدیعی

    09123711361

  4. علی زارع

    باسلام خدمت محمددرویش زارع هستم ازروستای کمجان تشکرمیکنم ازاینکه به فکرتالاب کمجان هستید

  5. علی زارع

    باسلام زارع هستم ازاینکه به فکرتالاب هستیدتشکرمیکنم

  6. علی زارع

    باسلام چرامسولین بیشتربه فکرتالاب نیستندچندتانگهبان بگذارندتاکسی به فکرشکارپرندگان نباشدوپرندگان امنیت بیشتری داشته باشند

  7. farzad zare

    با عرض سلام و خسته نباشید
    خدمت شما آقای درویش
    من نه تنها از طرف خود بلکه از طرف
    تمام فعالین محیط زیست دست شمارو میبوسم
    ممنونیم که به فکر تالاب کمجان هستید.
    ما همچنان نیازمند یاری شما هستیم.
    با آرزوی موفقیت وپایندگی شما

  8. رضا

    من به این نتیجه رسیدم که ما نباید از دولت زحمتکشمون توقع داشته باشیم. آخه این دولت زحمتکشمون اونقدر گرفتاریهای سرگرم کنندهو حزینه بر مثل جنگ سوریه و لبنان و فلستین داره که دیگه بی انصافیه ما هم ازش توقع داشته باشیم. صادقانه بگم من به این نتیجه رسیدم که باید ما و امثال ما خودمون دست به دست هم بدیم و یه کاری بکنیم.مثلا می تونیم با توجه به موقعیت منطقه، راه های سرمایه گذاری رو بر رسی کنیم و بهترین راهو انتخاب کنیم. تا هم درآمد ازش بدست بیاریم و هم از این وضع نجاتش بدیم. 09173130492

  9. دعوت الحق

    با سلام خدمت دوستدارن محیط زیست
    عزیزان به نظر من باید به فکر این باشیم که باکمک نیروهای ارزشی و علمی بومی وغیر بومی که کار تحقیقاتی درمورد حقابه های رودهای کر وسیوند ودریاچه های طشک وبختگان بااسناد موجودودر دست،به یک اتاق فکر مشترک برای پیشبرد اهدافمان دست بزنیم

  10. محمد جواد رنجبر

    عنوان کمجان است ولی مرثیه بختگان سروده شده است.لطفا در خصوص ریز گردهای سمی تالاب خشکیده بختگان مثل جیوه و …که به طور جد سلامت مردم ساکن اطراف دریاچه را تهدید می کند،مطلب بنویسید.حاضریم همکاری کنیم.مدیر انجمن میراث ماندگار بختگان.09171333889

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.