لیوانپوش شدن شهر؛ پدیدهای انحصاری و تکراری در ایران!
بی شک همهی آن ایرانیانی که شب و روز گذشته و امروز از معابر و خیابانهای اصلی و فرعی اغلب شهرهای کوچک و بزرگ کشور عبور کرده و یا در آیینهای نکوداشت میلاد آخرین امام شیعیان(عج) شرکت داشتهاند، چنین مناظری را دیده و با پدیدهی غریب لیوانپوش شدن شهر و دیار خویش آشنا هستند. به دیگر سخن، حالا میتوان بعد از مالچهای نفتی و ریگی و … از مالچهای لیوانی هم سخن گفت و رویالتی آن را – در چنین حجم و گسترهای – به نام ایرانیان ثبت کرد!
آنچه که دردناک مینماید، نهتنها تکرار این مناظر ناخوشایند در سالهای اخیر است، بلکه به نظر میرسد، هر چه به پیش میرویم، بر غلظت این آلودگیهای آزاردهندهی دیداری و خسران آشکار به محیط زیست شهری افزوده میشود. آن هم در شرایطی که ظاهراً همه از صرفهجویی و اصلاح الگوی مصرف سخن میگویند!
شرمآورتر آن که این زبالهسازیها در اعیاد مذهبی در شرایطی رخ میدهد که اغلب رهبران دینی – در گذشته و حال – آشکارا پیروان خویش را به رعایت پاکیزهگی و حفظ حرمت طبیعت و سکونتگاه خویش توصیه کرده و میکنند. افزون بر آن، اندیشهی صیانت از طبیعت، قدمتی افزونتر از ورود اسلام به ایران زمین داشته و قدمتی همپای عظمت پارسه در زادگاه کوروش بزرگ دارد.
نگارنده روز گذشته در حال برگشت به کرج از مسیر بویینزهرا و اشتهارد بود و در کمال تأسف مشاهده کرد که در تمام مسیر مردمی که به عشق میلاد او (عج) کام خویش را شیرین میکردند، به چه سهولتی لیوانهای شربت خالیشده را از شیشهی اتومبیل خود به بیرون انداخته و چهرهی شهر و دیارشان را اینگونه میساختند.
در صفحه 529 از جلد دوم مستدرک الوسایل، خداوند این گونه با پیامبرش سخن میگوید: «همه زمین را برای تو و امت تو سجدهگاه و خاک آن را مطهر قرار دادم» (جعلت لک و لاُمّتک الارض کلّها مسجداً و ترابها طهورا). علامه طباطبایی نیز در بارهی مقصود از کلمه طیب که برای صفت خاک در آیهی 6 از سوره مائده آمده است، تأکید میکند که خاک طیب، خاکی است که حالت طبیعی خود را از دست نداده و تغییر نیافته باشد. به دیگر سخن، تزریق و تحمیل هر نوع آلودگی به خاک، بر خلاف کلام وحی و نوعی عناد با ذات باریتعالی محسوب میشود.
با چنین پسزمینهای، کمینهی انتظار آن است که معابر عمومی در جامعهای که متأثر از چنین خاستگاه فرهنگی و اعتقادی هستند، به مراتب پاکیزهتر از کشورهای دیگر باشد. امّا آیا واقعاً این گونه است؟ و اگر پاسخ منفی است، شما دلیلش را در چه میدانید؟
آخر زمان نزدیکه !
به مردم آزاری و آلوده کردن طبیعت مشغولیم و نام این تخریب را می گزاریم برگزاری اعیاد دینی . اگر امام زمان می آمد و این رفتار گناه آلود را میدید که هر کسی دوست دارد نجاست کنه ۳۰ هزارتومن خرج می کنه که با پخش آلودگی و رواج بیماری قند و اضافه وزن بیشتر و ایجاد راه بندان و ریختن وحشیانه زباله در خیابانها و معابر و …. وای بر این جاهلان که این پولها را در را ستایش شیطان خرج می کنند ولی دلشان بر حال فقر گرسنه ای در همسایگی خود نمی سوزد. وای بر این مریدان شیطان که تمام روز را به مردم آزاری ٫ تخریب و دروغ و در نادانی سپری می کنند و سالی یک روز تبدیل به معمنی شربت پخش کن و منتظر می شوند. وای بر ما که پیروان پر سرو صدای شیطان را با درستکاران با ایمان اشتباه گرفته ایم .
پاسخ:
به نکات اغلب درست و ظریفی اشاره کرده اید. امیدوارم با یک کار فرهنگی درست و گسترده و ساختن چند فیلم مستند و جذاب بتوان این فرهنگ سازی را بالفعل کرد. خوشحالم که مرا می خوانی هموطن دل سوخته و فرهیخته من.
چه خوب شد که این مطلب و نوشتین ، از دیشب تا الان هر جا که می روم غیر از لیوان یک بار مصرف هیچ نمی بینم ، در خیابان ، در کوچه ، پیاده رو و هر جا .
خدائیش درویش جرات نکردم اعتراضی کنم که برادر شربت صلوتی را می خوری حالا نوش جونت ، لیوانش و بنداز تو یه سطل زباله ، یا برادری که شربت پخش می کنی و لابد حاجتی داری !برا قبولی نذر و نیازت و برآورده شدن حاجتت اگه چنتا لاستیک زباله می آوردی مطمئن باش نذرت قبول می شد ، اما حالا … نمی دونم ! جرات نکردم اعتراضی کنم درویش … جرات نکردم
درود بر رضا سیدی عزیز: پیش خودمان باشه! من هم جرأت نکردم رفیق … هرچند که می دانم هنوز: ما همه با هم هستیم!
سلام
می خواستم مطلبی در این خصوص بنویسم دیدم که شما کاملتر و جامع تر به آن پرداخته اید .
واقعا اینهمه ادعای النظافه من الایمان می کنیم برای چیست؟
بعد ایراد از شهرداری و عدم نظافت شهر و … می گیریم ببینم خودمان برای شهرهایمان چه کرده ایم؟
بدرود.
درود بر ابوحنانه عزيز … آري برادر؛ از ماست كه بر ماست …
برادر مکتبی درویش اصولا لطف ایجور مراسم به همین چیزهاست!
بعضی چیزهارو نمیشه اینجا گفت برادر وگرنه می دونید که چی میشه؟!
بی خیالش دیزی دنبه دار رو عشقست!
راستی چرا لیوانهای کاغذی مصرف نمی کنند؟
من یک بار به یکی از این برادر ها پس از نوشیدن شربت گفتم که چرا این…..(به لفظ خودشون گفتم)شربت می خورند لیوانو پرت می کنند
حرفمو قبول کردو گفت این…..
می دونید که چی گفت !
ولی درویش خان با کلاه مخملی ها به لفظ خودشون صحبت کنی حرفها براشون قابل قبوله
راستی برادر درویش نمی خواهی از خاطرات دوران رانندگی برای ما بگی؟
خاطرات خفن پر از عطر چایی پررنگ و دود سیگار اشنو و نوای روح بخش گل پری جون
يه موقع هايي اشاره هايي كردم … بايد مناسبتش پيش بياد برادر!
وقتی قرارشد آقای اسکندر فیروز (سر سرلشگر فیروز) با ایران علا ازدواج کند , مرحوم علا ذوق بخرج داد و روی بعضی کارتها نوشت : تاریخ تکرار میشود , باز هم اسکندر بر ایران فیروز شد.
شهشهانی می گفت من در زیر همان کارت دعوت به شوخی نوشتم :
بلی , تاریخ تکرار میشود , باز هم اسکندر بر ایران فیروز شد , منتهی این دفعه با خونریزی کمتری ه