نزدیک به پنج سال است که از نزدیک با جریان سبزها در دنیای وبلاگستان فارسی آشنا هستم؛ جریانی که گاه میشود آن را به راحتی از دنیای مجازی حذف کرد، بدون آن که بازخوردی را شاهد باشیم و گاه از چنان موج توفنده و ابعاد سترگ و تأثیرگذاری برخوردار میشود که انگار وبلاگستان فارسی بدون محیط زیستنویسها چیزی کم دارد!
راستی چرا این گونه است؟ چرا صاحبان تارنماهای پرمخاطب و تأثیرگذاری چون دیدهبان محیط زیست ایران، برای طبیعت، دور روزگاران، گرگ خاکستری، زیستا، تاریخ و جغرافیا و … دیگر یا نمینویسند و یا فقط مینویسند که مجبور نباشند پاسخ دهند که چرا نمینویسند؟!
بدتر از همه این که کسی هم سراغ خاموششدهها و خاموشماندهها را نمیگیرد!
این در حالی است که در سالهای اخیر با تحرک خوبی که مهدی اشراقی با گرین بلاگ، یاسر انصاری با سبزپرس، ناصر کرمی با ایرن و سپهر سلیمی با زیستا در محتوای سبزنویسی مجازی بوجود آورده بودند، امیدهای فراوانی آفریده شده بود که موجهای سبز وبلاگستان به تدریج همه جا را فراگیرد. امّا افسوس که تارنمای موج سبز مدتهاست که دارد خاک میخورد. دردناک تر آن که کسی حتا مرگ تمام و کمال زیستا را تسلیت هم نگفت؛ حتا خود سپهر سلیمی عزیز!
بگذریم!
در همین باره، تحلیلی خواندنی را محمود صالحی و بابک بهمنش در بخش فارسی صدای آلمان انتشار دادهاند که روشنگرانه است.
امید که وبلاگنویسی سبز روزی به جایگاه سزاوارانهی خویش در تولید محتوای فارسی وبلاگستان دست یابد؛ هرچند که نباید فراموش کنیم: هماکنون نیز این جایگاه بسیار رفیعتر از همتای اجرایی و پژوهشی آن در دولت است.
درویش خان در ایران بعضی اوقات برخی چیز ها مد می شوند مثلا یکهو همه زبان یاد می کیرند یکهو همه NGOمی زنند و الی آخر
با سلام و خسته نباشی
جناب درویش تشکلهای زیست محیطی روزگاری صعود عالی داشتن و متاسفانه فرود آنها نیز خیلی سریع بود در مورد وبلاگها زیست محیطی نیز این اتفاق در حال تکرار است
درود بر پایندگان سبز اندیش
جناب درویش عزیز در وبلاگ جدیدم مطلبی به مناسبت روز علم نوشته ام با ژرسشی در آن ممنون می شوم اگر نظراتتان را درج فرمایید.ممنون
درويش جان حقيقتش اينجوري كه پيش ميره و ديگه حتي نميشه ايميل چك كرد و ميل سرورها هم فيلتر مي شن چه انتظاري از دوستان داري كه حرفي براي گفتن داشته باشن.
بعد از مدتي كه فكر مي كرديم كار مملكت ما طبق تاريخ داره پيش ميره و داره كمدي ميشه و تراژديش در دهه 60 بوده ولي كم كم همين كمدي هم دوباره به تراژدي تبديل شده.
خنده تلخ من از گريه غم انگيرتر است كارم از گريه گذشته به آن مي خندم.
ارادتمند
امير
جناب درویش عزیز. با درورد فراوان و با تشکر از این که این موضوع و شاید نوعی چالش را در وب لاگ های زیست محیطی بیان نمودید. باور دارم پس از انتخابات ریاست جمهوری امسال و حوادث پس از آن نگاه ها و بحث های جامعه نیز دستخوش تغییرات فراوانی شد. اغلب وبلاگ های نه فقط زیست محیطی بلکه بیشتر وبلاگ ها در غالب موضوعات مختلف بحث های خود را به سمت موضوع مهم انتخابات تغییر سمت دادند و در بینابین به موضوعات خود نیز اشاراتی کردند. البته بسیاری از وبلاگ ها و از جمله وبلاگ های اشاره شده توسط شما تقریبا رو به تعطیلی نهادند. که امیدوارم با موجی دوباره زنده شوند و به بررسی مشکلات محیط زیست بپردازند.
به نظرم تحلیلی که در مطلب دویچه وله آمده درست است. به نظر من از همان اول هم این ایراد در میان وبلاگ های سبز وجود داشت و البته دارد. میزان مطالب تولیدی در میان سبزنویس ها بسیار کم است و بیشتر مطالب احساسی است. در چنین فضایی است که حرف همیشگی من فهمیده نمی شود. اینکه هر وبلاگی را نمی شود زیست محیطی گفت. مثلا یکی اش وبلاگ من. وبلاگ من یک وبلاگ شخصی نویسی است که چون نویسنده اش دغدغه های زیست محیطی هم دارد، درش محیط زیست هم دیده می شود. اما آن وسط کلی مطالب بی ربط هم می بینید. این یعنی همان چیزی که شما وبلاگ خودتان بخش روزانه هایش با این بخشش جداست.
ما مطلب تولیدی بسیار کم داریم.مطالب آموزشی, اطلاع رسانی و … تالیفی، ترجمه و …
و به نظرم یک دلیل مهمش هم این است که وبلاگ نویس ها افراد علمی حوزه محیط زیست نیستند بلکه اکتیویست های این بخشند که در حوزه تولید و تالیف زیاد فعال نیستند و البته افراد آکادمیک این حوزه هم از حوزه کاربرد در زندگی روزمره و مردم عادی مقادیر خوبی دورند (البته این حکم کلی نیست و قطعا استثنا دارد) … به نظرم چیزی که گفتم تقریبا همان چیزی است که شما گفته اید
دوستان گرامی: ممنون از درج نظرها و دیدگاه های سازنده تان. می فهمم که شرایط امروز اصلا برای نوشتن مناسب نیست. بخصوص اگر قرار بر راستی آزمایی هم باشد. اما چاره ای نداریم:
باید همچنان ژارو زد و
وا نداد …
درود.
استاد گرامی
تارنمای جبهه همبستگی خلیج فارس نیز فعالیت در این زمینه را در زمره فعالیت های خود قرار داده است.
سپهر سلیمی عزیز نیز در این راستا یاری گر ماست
بسیار خوشحالم از شنیدن این خبر. درود بر شما و سپهر عزیز.
دليل روشن است. آن ايماني كه باعث ميشود در باره چيزي قلم به دست گرفت و نگارش را آغاز كرد مدت هاست يخ زده است.
وقتي علاقمندان و جوانان جوياي نام اين عرصه نگاه مي كنند كه مثلا قديميتر ها چگونه نان به نرخ روز ميخورند انگيزهاي برايشان باقي نميماند…البته همين عمل ناشايست براي بعضي محركي است و انگيزه اي تا بنويسند و رسوايشان كنند…
تا زماني كه مروجان اخلاق خود بياخلاقتريناند، مروجان زندگيسالم خود فاسدتريناند، مروجان نگرههاي زيستمحيطي خود طبيعتستيزترينند صرفا براي جيفه دنيا نميتوان از جوانان انتظار داشت كه ايمانشان سست نشود. ميشود؟
سام عزيز: اميدوارم به همان دليلي كه گفتي شاهد افزايش فعاليت سبزنويسان واقعي در محيط مجازي باشيم. درود …