خوشبختانه ماجرای فیلسواری مجدد و دولا دولای گرین بلاگ برای بار دوم و با ارسال محتوای شجرهنامهی مهدی اشراقی که این روزها از سرزمین ماهاتیر محمّد تا اروند رود پیوسته در رفت آمد است، حل شد.
فقط امیدوارم این قصهی پرغصه به راند سوّم نکشد و شامل حال آن ضربالمثل مشهور پارسی نشود!
دوستان گرینبلاگی هم لطفکنند تا آنجا که میتوانند، از استفادهی مشکوک از تیترهایی که بوی فیلسواری ممکن است از آنها استشمام شود، جداً خودداری کرده و از تردد و توقف بیجا که مانع این کسب و کار پررونق شود، بپرهیزند!
درويش عزيز، اينكه به جاي چراغ معمولي از لامپ زنون استفاده كنيم، موافقم ولي از استفاده از نورافكن 2000 وات در يك اتاق 1*1 مخالفم. چون آنوقت در اتاق خواهيم سوخت؟ نخواهيم سوخت؟
مثل ديگر اين قضيه اين است كه قصد نداريم كسي نفهمد كه چه مي گوييم برعكس مي خواهيم درك كنند كه به چه فكر ميكنيم.
سپاس
امیرجان ماجرا دقیقاً این است که از قضا ما در برهوتی بی پایان و تیره راه می پیماییم و نه در اتاقی یک در یک؛ برهوتی که برای دیده شدن و نجات یافتن گاه لازم است که یه چیز خودمونو هم آتیش بزنیم و دود راه بیاندازیم تا بلکه دیده شویم و البته پسندیده هم نشدیم؛ نشدیم! نه؟
از جهتي اين قضيه را مي پذيرم ولي اگر يك نگاه ديگر به كامنتهاي سام نازنين در آخرين پستش بيندازي متوجه مي شوي كه ناچاريم آهسته و پيوسته رويم. اين را حتما مي داني كه آتش تند زود خاموش مي شد. همين است كه تعداد معدودي سبز نويس با انرژي بالا مي نويسند تا اميدوار باشند كه اتفاقي مي افتد. ولي اگر جو كمي آرام ولي هدفمند باشد و به نوعي اخلاق در آن رعايت شود و گامها محكم ولي پيوسته و دقيق برداشته شود مطمئنا دستيابي هدف راحتتر و سريعتر خواهد بود و تعداد بيشتري به آن جذب خواهند شد.
امیدورام!که به راند سوم و سوم به علاوه n نرسد!
پاسخ:
من هم اميدوارم …
زمان زیادی نمانده است تا این قصه پر غصه سر آید
بیست سال پیش , دیوار برلین فرو ریخت. در حالی که اریش هونیکر رهبر آلمان شرقی 8 ماه پیش از آن گفته بود این دیوار 50 سال 100 سال یا هر چقدر دیگر که لازم باشد باقی می ماند.
حميد رضاي عزيز:
عالمانه مي نويسي … احساس مي كنم صاحب چنين قلمي بايد حرف براي گفتن بسيار داشته باشد. اميدوارم اندكي بيشتر از زمانت را در اختيار مهار بيابان زايي قرار داده و لذت دانستگي هايت را با ما بيشتر به اشتراك نهي.
درود …