این هم از دانشجوی محیط زیستی که خارج از ایران دکترا می‌خواند!

    این عکس در بیابان‌های اطراف تهران گرفته شده و با افتخار در فیس بوک صاحب عکس هم منتشر شده است تا لابد همه ببینند و بدانند که این آقا چه شازده‌ی گل‌پسری هست! نیست؟
    اما به باور من، شرم‌آورتر از این کار، کامنتی است که به گفته‌ی صاحب تارنمای زاغ‌بور، یک دانشجوی محیط زیستی که خارج از ایران دکترا می‌خواند در کامنت‌های عکس نوشته است …
    می‌دانم، شاید باور نکنید؛ اما این تحصیل‌کرده‌ی مکتب محیط زیست، برای این شکارکُش ناجوانمرد نوشته است:

 دوتاش را برای فسنجان ما بگذار کنار!

    این است درد بزرگ طبیعت وطن؛ دردی که امروز دکتر حسين آخانی عزیز در تالار حقوق بشر دانشگاه شهید بهشتی تهران هم با صدایی لرزان و دلی پردرد فریاد زد و به زودی در باره‌ی آن خواهم نوشت.

   گاه فکر می کنم که چرا بیژن عزیز می گوید: آیش 50 ساله هم جوابگوی درمان بیماری طبیعت ایران نیست، چه رسد به 5 ساله!

    مؤخره:
   اگر فرض کنیم که هر یک از این اردک‌ها به طور متوسط مسئول حیات بخشیدن به ده جوجه اردک دیگر بودند، آنگاه ژرفای جنایت این قاتل خندان و چشم در دوربین را بیشتر می‌شود درک کرد! نمی‌شود؟

71 فکر می‌کنند “این هم از دانشجوی محیط زیستی که خارج از ایران دکترا می‌خواند!

  1. صادق

    آقای عبادی،
    قبل از انجام هر کاری، توصیه اکید می کنم که به یک روانپزشک مراجعه کنید.

  2. اشکار

    جنگ پشه با حبشه
    میخاد بشه میخاد نشه!
    ای بابا اینجا که همه میخاند کله همو بکنند بایدد م..مدلی خان رو خبر کرد بیاد امنیت اجتمائی رو برقرار کنه

    پاسخ:

    نه! تا کی آقا بالاسر؟ ما باید نشان دهیم که از کمینه ی مدنیت لازم برخورداریم که بتوانیم بی پرده و صریح به تبیین دیدگاه های خود پرداخته و پایش بایستیم؛ بدون آن که مجبور باشیم از دایره اصول بازی پای خود را آن سوتر نهیم. (البته ما که می گویم، یعنی آنهایی که ادعای محیط زیستی بودن دارند و دوست ندارند کاری بکنند که به قانون گیاه بربخورد).

  3. اشکار

    صد رحمت به اسکندر میرزا فیروز که تونست تو دهه 30 و 40 محیط زیست رو نجات بده با اون مردم وحشی توی ایران شیوه علمی با این وضعیت ما آخر و عاقبتی نداره آخرش به کاغذ بازی و ماست مالی و خانم منشی مو طلایی و یک لب تاب پر از فیلم های انچنانی ختم میشه و بس
    والسلام

    پاسخ:

    درود بر اشکار عزیز … به نکته درست و واقعیتی انکارناپذیر اشاره کرده ای.

  4. عبداللطیف عبادی

    به صادق
    اگر قرار است موجوداتی شبیه به تو و آن شکارچی دلیر اردک زن! در دستهء پستانداران عاقل قرار بگیرید، بنده ترجیح می دهم در همین ردهء بیماران روانی باقی بمانم. ضمنا” برید خدا رو شکر کنید که توی وبلاگ خودم به پستم نخوردید!

  5. محمد درویش نویسنده

    یک عمر در انتظاری
    تا بیابی آن را که
    درکت کند
    و تو را
    همان گونه که هستی، بپذیرد
    و عاقبت
    درمی یابی که او
    از همان آغاز
    خودت بوده ای

    ریچارد باخ

  6. مرتضی صفاری

    جناب آقای عبادی
    ممنون از این عیارت اوت آو لاین که به کار بردی. من مانده بودم که این آقای سام خسروی را چطور وصف کنم. هزار سطر مطلب نوشته است که بگوید من متخصصم و بفیه غیر متخصص. اما در یغ از یک سطر مطلب به دردبخور که بویی از تخصص بدهد. شاید گمان میکند با توهین به دیگران سری توی سرها در بیاورد. اما درست همین است که میگویید: آدمی که عملا هیچ حرفی برای گفتن ندارد و با پرید ن به این و آن راه ساده تری برای جلب توجه پیدا کرده است.

  7. سام خسروی‌فرد

    آقاي درويش و آقاي عبادي گرامي
    بحث تفنگ بماند براي بعد كه گمان كنم لازم است دوره اي تخصصي گذاشت براي علاقمندان به حفاظت. اين را دو سال پيش به جمشيد فاصل و هوشنگ ضيايي عزيزم هم گفتم.
    اما بد نيست بدانيد كه خطابم هميشه مستقيم بوده است اما با لحاظ كردن احترام. كلمه «مشنگ» بعيد مي دانم كلمه محترمانه اي باشد كه آقاي عبادي به كار برده‌اند.
    آقاي عبادي! سعي شما در تلطيف فضا در ابتدا البته قابل درك است اما غرض و مرض در كامنتها خطاب به بنده مشخص است كسي دليل يا توجيه درستي نياورده جز هتك حرمت و افترا. نمونه اش آقاي مرتضي صفاري كه پامنبري فرموده‌اند و به قول شما در صف مهسا بهار مست‌ هستند.
    آقاي عبادي!
    چندي پيش خطاب به شما در فيس بوك موجي راه افتاد كه حتما در جريان هستيد. دليل آن را جويا شدم از دوستاني كه شما را مي‌شناختند جملگي گفتند بعيد است حقيقت داشته باشد امااز وي حذر كن! اما من چنين نكردم!
    آقاي درويش
    شما را مسول توهين مستقيم به اشخاص مي دانم. آنچه بر من گفته اند از خاله‌زنكي و غيره مهم نيست، اما خطاب كردن ديگران با واژه مشنگ آيا صحيح است؟
    شما دم از علاقه به طبيعت مي‌زنيد اما حرمت انساني را نگه نمي‌داريد و با انتشار اين بي حرمتي ها زمينه را براي هتاكي بيشتر فراهم مي‌كنيد.
    و متاسفم كه عرض كنم چون بحث از چارچوب ادب خارج شده از مهاربيابانزايي فاصله خواهم گرفت و مطالب مفيد آن باشد براي هتاكان!

  8. محمد درویش نویسنده

    متاسفم که از مهار بیابان زایی فاصله می گیری رفیق … امیدوارم این فاصله گرفتن به نزدیک شدن به “بیابان زایی” ختم نشود.
    در ضمن تو هر چقدر می خواهی فاصله بگیر، محمد درویش، سام خسروی فرد را رها نمی کند و همچنان می کوشد تا دوری گزینی هایش را با نزدیکی خویش به او جبران کند … حتا اگر شعله های آتش نوشته هایش پرطنین تر و افروزنده تر شود.
    بارها گفته ام که وجود آدمهایی چون سام؛ ناصر؛ لطیف؛ مژگان؛ یاسر و … برای محیط زیست رنجور و این روزها خموده ی وبلاگستان سبز چون گوهری تابناک و کم نظیر ارزشمند است. ما باید یاد بگیریم که ضمن داشتن هویت فردی خویش و احترام به شخصیت منتقدین خود؛ همواره به خاطر حفظ آرمان مهم تر که همانا پاسداری از طبیعت وطن است، از منافع و ملاحظات فردی خود بگذریم. وگرنه مصداق بارز آن دعاکنندگانی هستیم که بدون داشتن چتر برای نماز باران به دامنه ها می روند.
    درویش اگر نتواند توهین به خود را برای حفظ آرمانش تحمل کند؛ همان بهتر که آن آرمان شکست بخورد.
    به قول کنفسیوس:
    «درختی که در برابر باد نمی ایستد و خم می شود؛ پایدارتر است.»
    مگر من پیش از این چالش در مورد قضیه کپنهاگ با ناصر چالشی دیگر نداشتم؟ و مگر قبل از آن، با همین لطیف به لطافت امروز سخن می گفتیم؟
    روزها باید بیاید و برود تا پرده ها بیافتد و برادری ها ثابت شود سام عزیز من.
    صبوری کن رفیق و با سلوک بلندمنشانه ات نشان بده که همواره نفرتت را بر روی یخ می نویسی.
    ما باید بکوشیم تا به کاهش کدورت ها کمک کنیم و نه آن که نسیم را به باد و توفان بدل سازیم.
    فکر می کنی افتراق محیط زیستی ها بیشتر چه گروه هایی را خوشحال خواهد کرد؟
    برای ناامید کردن طبیعت ستیزان قسم خورده این آب و خاک هم که شده، باید نشان دهیم که برایمان بیشتر از هر چیز – حتا خودمان – این طبیعت وطن است که اهمیت دارد.
    همین.

  9. عبداللطیف عبادی

    به سام خسروی
    اگر می بینی بنده از این واضحتر با شما حرف نمی زنم دلیلش شرم حضوری هست که در منزل (وبلاگ!) دیگران دارم . همانگونه که در پاسخ به آن یکی دوست یا همفکرت عرض کردم، اگر این مباحث در وبلاگ خودم در گرفته بود قطعا” به زبانی که برای شما و رفقای فیس بوکی تان قابل درک و فهم باشد سخن می گفتم . این از این
    اشاره ات به “موجی! که علیه من در فیس بوک راه افتاد” هم باید ، با عرض معذرت ، به عرض برسانم که اشاره ات به آن موضع ( که هیچ ربطی به محیط زیست و شکار ندارد) دقیقا” شیوه ای هست که صغرا خانم ها و اقدس خانمها در دعوای بین الکوچه ای! و گیس گیس کشی های سخیف خاله زنکی راه می اندازد و طبق استراتژی ” پتهء همه چیزش رو رو آب بنداز ” سعی کرده ای خودت را از زیر دست و پای منطق علمی و عقلانی من نجات بدهی . با این حال تصور می کنم حق دارم در این زمینه ( ولو آنکه هیچ ربطی به مبحث ما ندارد و اصلا” جایش اینجا نیست ) بدهم :
    بر خلاف شما نوجوانهای عزیز که مشغول درس خواندن و ساختن آیندهء روشنتان هستید و بنا به زمینهء تحصیلی تان به موضوع محیط زیست علاقمند شده اید ، بنده ( در حد و در محیط زندگی و تحصیلی خودم) یکی از قدیمی ترین فعالین سیاسی و اجتماعی و دانشجویی کشور در سالهای نخست بعد از جنگ بوده ام و دست کم آنقدر اهمیت داشته ام که مرحوم سعید اسلامی (امامی) بخش عمده ای تنها سخنرانی علنی اش ( معروف به سخنرانی همدان) را دربارهء بنده انجام داد و نیز تنها کسی در طول تاریخ حکومت جمهوری اسلامی بوده ام که وزارت اطلاعات درباره اش کتاب چاپ کرده است ! ( بنام ” اعترافات عبداللطیف عبادی” ). علاوه بر پایداری ام در داخل کشور – و نیز خارج از کشور – در مقابل عملهء مظلمه ، تنها کسی بوده ام که با حفظ موضوعی مستقل ، در مقابل تمام گروههایی که در پوشش “دفاع از حقوق بشر ” و امثال اینها به گسترش خطوط فکری و سیاسی و گروهی مارکسیستی ایستاده ام. یکی از این حرکتهای پوششی و جعلی محفلی بودند که افشا و رسوایشان کردم . نمونهء کارم نیز نوشتن نامه ای سرگشاده به یکی از بزرگانشان بود که زیر همین کامنت لینکش را می گذارم تا بخوانید و حض کنید! این بیچارگان از شدت استیصال نمی دانستند چه خاکی باید بر سرشان بریزند و برای رفع و رجوع اعمالشان خود را به هر در و دیواری زدند. بزرگترین کارشان هم این بود که بالغ بر سیصد پیغام را از طریق فیس بوک و ایمیل برای این و آن ( و نیز ظاهرا” شما) فرستادند و گفتند که فلانی ( یعنی من ) عامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی است . البته هیچ غلطی هم نتوانستند بکنند و می بینید که عبداللطیف عبادی با بنا کردن و اداره نمودن شش گروه مهم در فیس بوک ( و اکنون جمعا” با بیش از چهارده هزار عضو) و داشتن بیش از سه هزار و دویست نفر دوست در ادلیستش ، پرمخاطب ترین فرد ایرانی در عالم اینترنت هست. آن موجی هم که شما به آن اشاره می کنید توسط چهار زن مرغ عقل ( که عضو باند موسوم به کمیپین یک میلیون امضا بودند) راه افتاد و شعاع کارشان نیز در حد همان ده دوازده بوی فرندی بود که گاهی اوقات خوشی را با هم سپری می کنند! . خیلی طبیعی هست که شخصی مثل عبداللطیف عبادی با چهارده هزار (14000) موافق ، دوازده (12) عدد مخالف منحرف و خل وضع و مرغ عقل و فاسد هم داشته باشد . لینک زیر را بخوان تا ببینی این ده دوازده نفر موج باز و موج ساز محترم ( که هیچ غلطی هم نتوانستند بکنند) چه کسانی بودند و شخص جنابعالی که سام خسروی فرد باشی – علی رغم اینکه اقرار کرده ای قصد بنده ” تلطیف ” فضای ایجاد شده بین شما و سایر رفقا بوده – برای ساکت کردنم و خلاصی ات از دست جوابهای منطقی ام، دست به چه کار غیر اخلاقی و زشتی زده ای و جه مسائل بی ربطی را خلط مبحث آیش پنج سالهء محیط زیست کرده ای . من از محمد درویش و سایرین خیلی عذر می خواهم که مجبور شدم در جواب به اشارات خاله زنکی ات ، مسائلی کاملا” بی ربط به موضوعات این وبلاگ را در اینجا مطرح کنم . بهرحال این هم لینکی که سام خسروی باید بخواند :
    خانم اردلان! شما کمپین یک میلیون امضا را فروختید
    http://liberalfeminists.blogspot.com/2009/10/blog-post.html

  10. باهارنارنج

    یاد تبلیغ چرم مشهد افتادم که زیر کالاهای چرمیش نوشته بود زنده باد طبیعت!
    در ضمن بنده هم جزو کسانی هستم که ده ساله نه ماهی سر سفره عید میذارم نه شب عید سبزی پلو با ماهی می خورم. دو سال هم هست که دارم تلاش میکنم تا حد امکان از گوشت استفاده نکنم. مشکلی هم برام پیش نیومده. چهار ساله گربه دارم هیچ مرض ناجوری هم نگرفتم. در ضمن فکر کنم با گوشت کیلویی پونزده هزار تومن بهتره همه گیاهخوار بشیم!!!

  11. سامان

    سلام
    كتابفروشي دي تهران ميدان انقلاب تا حدود يك ماه ديگه پاسخ كنكور سالاي قبل رشته هاي محيط زيست رو مياره
    اگر خواستيد پيگيري كنيد شمارش 02166487090

    كتاباي ناياب محيط زيست …كشاورزي و…رو هم داره
    موفق باشيد

  12. ناشناس

    یک نکته دیگر که شاید بتواند به اغنای غریزه شکار بشر کمک کند ترویج شکار با تیروکمان آست و این کار عند شکار است! یک کار 100 ورزشی و کم بازده برای شکارچی! فردی را تصور کنید که که مانند انسان های اولیه و یا تارزان! روزها بدنبال شکار در جنگل ها و کوهها ست و بجای استفاده از تفنگ های دور زن لیزر دار که بجز مایه تنبلی خاصیت دیگری ندارند مجبور است کمان بکشد و با برد بسیار محدود و با شانس اصابت خیلی کم به شکار بپردازد. یک شکار 100 درصد واقعی با لذت واقعی شکار!( حال مقایسه کنید با آن روحانی کاندید ریاست جمهوری که به شکار تشریف می برده اندو بزهای وحشی کلاه قاضی را با اسلحه ژ3 به رگبار می بسته اند!).

  13. ناشناس

    من شکارچی نبوده و نخواهم بود. حتی دل کشتن یک مورچه را هم ندارم! یکبار برای ماهیگیری یک کرم خاکی را با چاقوی سلاخی دو نیم کردم! تا چند روز حالم گرفته بود! ولی همه “من” نیستند! من احساس یک شکارچی را که از درون خونش می جوشد درک می کنم! غریزه شکار قدمتی یک میلیارد ساله در وجود انسان دارد. با این غریزه چه باید کرد؟ می توان آنرا تصعید و یا تعدیل و یا تبدیل کرد. ما اگر “حقوق حیوانی” انسان ها را رعایت نکنیم نخواهیم توانست حقوق حیوانات را حراست کنیم.شکار مجاز است آما!! فقط فقط برای مدیریت حیات وحش آن هم با مجوز. بابک امین تفرشی ستاره شناس خوب ما به آمازون رفته بود و نقل کرده بود که بومیان آمازون قبل از شکار کردن از شکار تشکر می کنند! فرهنگ این انسان های بدوی چقدربالا باید باشد؟ ولی چرا باید با شکار محدود موافقت کرد؟ سنگ بزرگ علامت نزدن است! چنین کاری که بتوان شکار را بکلی حذف کرد ممکن نیست. اگر گفته شود مرگ جانوران دلخراش است پس شکار عملی غیر انسانی است! باید پاسخ داد که لطفا سری به کشتارگاهها بزنید و ببینید روزانه صدها میلیون جانور در حال قربانی شدن برای انسان هستند و هرروزجوخه های اعدام برای آنها مهیاست! ولی کسی متوجه نیست و از مرغ کنتاکی و کباب کوبیده و حلیم بوقلمون به خوشمزگی یاد می شود! بنظر می رسد شرایط جان دادن شکار بسیار بهتر از جانوران اهلی باشد.لااقل در تکاپو و در نهایت آزادی می میرند! بنابراین نقطه ایده آلی برای شکار حذف آن نیست بلکه مدیریت آن است.در کانادا شکار آزاد است ولی آنقدر شرط و شروط برای آن می گذارند که خیلی ها عطایش را به لقایش می بخشند و منصرف می شوند.از جمله این که ماده نباشد و شاخش باید فلان قدر باشد و وقت زنش نباشد! و دندان مصنوعی نداشته باشد! و…. بهای پروانه شکار برای یک گوزن چیزی حدود 30 دلار است! ولی آما!! اگر غیر قانونی شکار کنی باید تا 30 هزار دلار جریمه بپردازی! کدام قمار بازی شانس یک به هزار را قبول می کند؟!! اگر کسی با رژیم گوشتخواری بشر مشکل دارد, آن بحث دیگری است. مطمئنا گیاه خواران دلایل بسیار جالبی برای اثبات نظریه خود دارند و امید است که روزی بشر به آن سو حرکت کند.بهر جهت این خوی غریزی شکار را می توان به انواع بی آزار شکار مثل ترویج شکار با تیروکمان, شکار جانوران در طبیعت با دوربین عکاسی و یا بازی های جمعی مثل فوتبال که بنوعی شکار توپ است! تبدیل کرد.همانگونه که درویش می گوید هدف حفظ حیات وحش است ولی همیشه کوتاهترین راه , راه مستقیم” ممنوعیت” نیست!

  14. avdell

    سلام
    محیط زیست میباید شکار رو به شکار سنتی محدود کند
    یعنی استفاده از اصلحه سرد.
    هرچند که به ضرر اسلحه فروشهاست اما سرعت و مقدار شکار پائین میاد

  15. شکارگر

    دوستان یه سر برید کشتارگاه اونوقت شاید دیگه خوشتون نیاد مرغ هم بخورین!

  16. حسین

    سلام
    متاسفانه فقدان اطلاعات تخصصی در نویسنده ها این موضوع دیده میشه جناب اقای درویش شما اگر یه سرچی بکنی تو اینترنت می توانی اطلاعات زیادی از این موضوع شکار بدست بیاری و نیاز نیست انقدر برآشفته شوی و این عکس بزرگ نمایی کنی سالایان سال شکار بوده و هست و از این عکس ها در دنیا بسیار زیاد اگر یه کسی این تعداد شکار میزنه شما باید یه نگاه هم مقوله شکار بندازی و از چندتا کارشناس هم در مورد جمعیت و شکار حیوانات کسب اصلاع کنی قبلا از این به چند تا نکته در مورد امر شکار می پردازم طبق امار اداره محیط زیست المان سالانه پروانه شکار 100000 هزار گراز … داده میشه که فقط یه نمونه کوچک هست یا در کانادا تعداری زیادی پروانه شکار خرس و گوزن و موس … داده میشه ایا شکار این تعداد در این اعداد بالا باعث از بین رفتن محیط زیست شده خیر عامل از بین رفتن محیط زیست یا کم شدن حیوانات شاید یه موردش شکار بی رویه باشه ولی عامل اصلیش نبودن افراد غیر کارشناس بوده در مورد ای شکار هم برایتان بگوم تنها در این عکس شکار تعدای مرغابی مهاجر که البته از حمعیت نسبتا بالای برخودار هستند دیده میشه ولی این بدان معنی نیست افرادی مثل این شخص باعث نابودی مرغابی یا محیط زیست شدن بلکه از بین رفتن زیست گاه این حیوانات عامل نابودی حیوانات هست اگر شما به شهر فریدون کنار بروید میبنید که همیشه تعداد زیادی مرغابی در بازار های روزانه به فروش میرود و این فروش هم از سالیان خیلی قدیم ادامه داشته ایا به نظرتون میشه گفت صیادان نقش مهمی در نابودی داشتن و در پایان می توانم بگم اولین کسانی که بیشتر از همه نگران محیط زیست هستن خود شکارچیان بودند

  17. حسین

    و اینکه طبق گفته خودتون این موضوع گرفتن عکس و مفتخر بودن به ان برای شما که در زمینه محیط زیست اقداماتی داشته اید ناراحت کننده باشه خیلی از فعلایت ها با گرفتن عکس همراه هست خود اقداماتی که شما می کنید هم با گرفتن عکس همراه هست من نمیدونم اینکه عکس با تعدادی شکار گرفته میشه دلیل اش افتخار نیست بلکه برای شخصی که شکار می کنه یه زمانی مثلا در دوره پیری باعث زنده شدن خاطرات شکار هست

  18. شکارچی

    درود بر شما . امید وارم که شما انتقاد پذیر باشید. فکر نمیکم که کپی کردن عکس دیگران کار پسندیده و در شأن شما نیست . و فرضیه شما درباره : هر یک از این اردک‌ها به طور متوسط مسئول حیات بخشیدن به ده جوجه اردک دیگر باشد ! آیا شما میدانید فصل شکار از چه زمان شروع می شود ؟ آیا میدانید این شکار در چه فصلی صورت گرفته است ؟ شما با کمی تحقیق و جستجو در اینترنت خواهید فهمید که این پرندگان مهاجر هستند نه بومی و در خطر انقراض . اگر به عکسهای شکار که خارج از ایران گرفته شده نگاه کنید 10 ها بار بیشتر از این تعداد مرغابی را مشاهده خواهید کرد .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.