ماجرای گلستان را چگونه باید نگریست؟

دست‌هایی که کمک می‌کنند؛ مقدس‌ترند از لب‌هایی که دعا می‌کنند.
کوروش بزرگ

    اگر می‌خواهیم ماجرای گلستان به سرانجامی بایسته بیانجامد، نباید به آنچه که انجام داده‌ایم، دلخوش کنیم؛ باید همچنان پیش‌برنده و مطالبه‌محور قول‌ها و پیمان‌های آقایان را پیگیری کرده و به گفتگو‌ها و تجمعات آرام خود در اعتراض به روند طبیعت‌ستیزی در منطقه به بهانه‌ی توسعه ادامه دهیم.
    در این باره می‌توانید گفتگوی نگارنده را با سبزپرس بخوانید.

    همچنین روایت دیگری را در اینجا می‌توانید پی بگیرید.

8 فکر می‌کنند “ماجرای گلستان را چگونه باید نگریست؟

  1. رضا شیرازی

    جناب درویش با سلام وخسته نباشید بنده به عنوان یکی از معترضین به حرکت های غیر اصولی سازمان محیط زیست خواستار ادامه دار بودن اعتراضلت بوده ام … ولی متاسفانه این مسائل به نصف راهم نمی رسد . و همگی ب خانه هایملن برمی گردیم …من از همه دوستداران محیط زیست و حیات وحش خواهش می کنم .. فعالیت های محیط زیستی خود را از دنیای مجازی خارج کنند و با اعتراضات منطقی خود مانع از بین رفتن آن مقداری هم که مانده است بشویم … البته باید از حرکت های مثبت هم قدر دانی شود .. چرا که ما همیشه معترض نیستیم ..حرکت دوستان در گلستان می تواند سر اغاز این مسائل باشد …. از همگی متشکرم …
    با احترام ،

    پاسخ:

    درود بر جناب شيرازي عزيز
    ممنون از حمايت و همراهي ات.
    نوشته اي كه:
    “من از همه دوستداران محیط زیست و حیات وحش خواهش می کنم .. فعالیت های محیط زیستی خود را از دنیای مجازی خارج کنند و …”

    واقعاً فكر مي كني شمار افرادي كه به صورتي جدي و موثر در دنياي وبلاگستان فارسي براي محيط زيست قلم مي زنند؛ چند نفر است؟
    برادر من! مشكل ما همين است كه تعداد طرفداران واقعي و جدي محيط زيست كه حاضر باشند به خاطر طبيعت از خودشان بگذرند، بسيار اندك تر از آن چيزي است كه تصورش را هم مي كني.
    زنده باشيد.

  2. محمد درویش نویسنده

    متن زير از طرف جناب عبادي عزيز و از طريق ايميل برايم ارسال شده است در باره محتواي اين مصاحبه:

    زیر مطلب ” ماجرای گلستان چگونه نگریسته شود ” این توضیح مفصل را نوشتم ولی ظاهرا” ارسال نمیشد . بخوانیدش و اگر صلاح دانستید خودتان زحمت بکشید و در بخش کامنتهایتان کپی – پیستش اش کنید
    زنده باشید
    لطیف
    ————————————————————-
    من نه در برنامه ریزی ماجرای رفتن به استان گلستان نقشی داشتم و نه در رفتن به آنجا . در نتیجه صلاحیت قضاوت دربارهء درستی یا نادرستی این اقدام را ندارم . اما تصور می کنم به عنوان کسی که خارج از گود نشسته ام و از دور دستی بر آتش دارم ، بهرحال می توانم در این زمینه – مانند هر کس دیگری که مختصر علاقه ای به محیط زیست ایران دارد و پیگیر ماجرای جادهء جنگلی گلستان است – یک حداقل نظری را بدهم .
    شما در مصاحبه با سبز پرس گفته اید ” بعضی ها منفی بافی می کنند و می گویند که طرفداران محیط زیست فقط با مقامات امنیتی استانداری صحبت کرده اند و حضور آنها فایده ای نداشته است ” ( لینک اول در پاورقی ) . من تصور می کنم اولین ( و تا اینجای کار احتمالا” تنها) کسی هستم که مصداق آن “بعضی ها” هایی که به آنها اشاره کرده اید هستم چرا که در وبلاگ ناصر کرمی گفته بودم ” (دوستان رفته به گلستان) صرفا” مقابل تعدادی از مقامات امنیتی آن استان قرار گرفته بودند و در واقع توسط آن مقامات به نحوی محترمانه بازجویی شده بودند و آن جلسه نیز عملا” جلسهء بازجویی بوده است ولی خودشان خبر ندارند! ” و افزوده بودم ” اصولا مذاکره ای که یک طرف آن با نهایت بی رغبتی و تحقیر و توهین به طرف مقابل خود پشت میز بنشیند ، چه ثمری خواهد داشت؟ ” ( لینک دوم در پاورقی ) . اما همانگونه که در وبلاگ ناصر کرمی نوشته بودم ، من این نظرم را صرفا” مبتنی بر گزارشهای سبزپرس و مدیران و نویسندگانش که جزو برنامه ریزان آن سفر و نیز حاضرین در محل بودند عرض کرده بودم . سبزپرس می نویسد ” صبح روز پنجشنبه .. ماموران انتظامی و امنیتی استان گلستان با مسدود کردن ورودی استانداری منتظر ورود اتوبوس نمایندگان سازمان های مردم نهاد بودند ” و در ادامه به نقل از دبیر کل کانون عالی محیط زیست می گوید ” برخورد ناشایستی با فعالان محیط زیست که در جمع آنها برخی اساتید و کارشناسان محیط زیست نیز حضور داشتند صورت گرفت .. مسئولان حراست استانداری به صورت مکرر خواستار ترک هر چه سریع تر محوطه توسط فعالان شدند که با پافشاری فعالان محیط زیست سرانجام مدیرکل حوزه ریاست استانداری با ورود 10 نفر از مجموع پنجاه نماینده منتخب گروه های زیست محیطی در استانداری موافقت کرد . در این ملاقات نه تنها استاندار حضور نداشت ؛ بلکه هیچیک از مدیران و معاونان مرتبط در استانداری نیز در جمع دلسوزان محیط زیست حاضر نشدند و در نهایت اظهارات کارشناسی نمایندگان سازمان های مردم نهاد در جلسه ای با حضور مدیرکل حراست ، مدیرکل دفتر امنیتی و انتظامی و مدیرکل حوزه ریاست استانداری بیان شد ” . (لینک سوم در پاورقی ). پس ملاحظه می کنید که قبل ار رسیدن بچه های ما ، اولا” نیروهای امنیتی در انتظارشان بوده اند ، ثانیا” به محض ورود به به آنجا باز نیروهای امنیتی در مقابلشان قرار گرفته اند و ثالثا” بعد از پافشاری دوستان ما برای مذاکره ، نه هیچ یک از مسئولین ذیربط و مرتبط با مسئلهء جادهء گلستان در استانداری گلستان ، بلکه صرفا” تعدادی از مسئولین امنیتی آن استان حاضر به شنیدن صحبتهای آن دوستان شده اند . طبیعتا” وقتی جلسه ای که یک سمت آن مدیرکل حراست استان و مدیرکل امنیتی استان و نیز مدیرکل حوزهء استان ( که صرفا” مسئول گردآوری و تحلیل رخدادها و تحرکات نامطلوب در سطح شهرهای مختلف استان و ارسالش برای فرماندارن استان است ) به عنوان مسئولین آن جلسهء تحمیلی نشسته باشند ، ولو آنکه اشخاصی دیگر مانند یک نماینده نیز که بطور اتفاقی در محل حضور داشته است در جلسه بنشیند ، آن جلسه در فضایی امنیتی و به منظور کشف اغراض و ماهیت و هویت معترضین برگزار شده است . اگر هم در آن نشست قول انتقال برخی مطالب به استاندار داده شده است نیز باز توفیری در ماجرا ایجاد نمی کند چرا که حوزهء کاری این افراد – همانگونه که سبز پرس نوشته است – اصولا” در زمینهء تصمیم گیری در موضوعاتی مانن جادهء گلستان نبوده است و قولها و وعده های این اشخاص “غیر مرتبط و فاقد اختیار در زمینهء مورد اعتراض ، در بهترین حالت ممکن نوعی تعارف و یا دلجویی از رفقای ما بوده باشد . اما مدیران این سفر که جزو حاضرین و نمایندگان دیدار کننده با آن مقامات امنیتی بوده اند همچنان اصرار دارند که در فضایی امنیتی و صرفا” در مقابل اشخاصی امنیتی قرار گرفته بودند . یاسر انصاری کجوری می نویسد ” حضور تقریبا برابر نمایندگان سازمانهای مردم نهاد با نیروهای انتظامی و امنیتی و مسدود کردن مسیر ورودی استانداری و برخورد ناشایست مدیران حراست استانداری با میهمانان استانداری گلستان که برخوردی از جنس امنیتی با این افراد بود ، هیچ نسبتی با شعائری از جمله دولتی از جنس مردم و خصلت پاسخگویی دولت نداشت ” ( لینک چهارم در پارقی ) مژگان جمشیدی هم می گوید ” از ابتداي ساعات صبح و قبل از جمع شدن فعالان زيست محيطي در آن مكان ، پليس ، نيروي انتظامي و مسئولان امنيتي و اطلاعاتي استانداري حضور داشتند و تمام راه ها را مسدود كرده بودند ” ( لینک نجم در پاورقی ) و آقای دکتر ولیان نیز – که ظاهرا جزو حاضرین بوده است – تاکید می کند ” متاسفانه برخورد آنها در شان آن جمع فرهيخته حاضر نبود .. از سوي ديگر مسئولان استانداري گلستان ظاهرا براي حرف و وعده خودشان نيز ارزش قائل نشدند و .. در نهايت بي درايتي با اين پرسشگران برخورد كردند ” . ( لینک ششم در پارقی ) . پس همانگونه که ملاحظه می فرمایید ، طبق اظهارات خود مدیران و برنامه ریزان و حاضرین این اقدام ، طرفداران محیط زیست در استانداری گلستان فقط با مقامات امنیتی آن استان ملاقاتی تحمیل شده داشتند ، آنهم مقاماتی که در زمینهء جادهء گلستان فاقد اختیار و غیر ذیصلاح بودند و بقول دکتر ولیان برای وعده های خودشان نیز ارزشی قائل نیستند . خب حالا توقع دارید با توجه به این شرحی که برنامه ریزان مدیران و حاضرین در تجمع و مذاکره کنندگان با آن مقامات روایت کرده اند ، ” بعضی ها ” و از جمله بنده چه برداشتی از ماجرا کنند ؟ آیا اگر بگویم طرفداران محیط زیست فقط با مقامات امنیتی استانداری صحبت کرده اند و حضور آنها فایده ای نداشته است ، منفی بافی کرده ام ؟
    نکتهء جالب اینجاست که بنده در وبلاگ ناصر کرمی نوشته ام ” وظیفهء تشکلهای زیست محیطی نوشتن گزارشی علمی و کارشناسی از موضوع و سپس ارسال آن برای مقامات تصمیم گیرنده در کمیسیون راه و ترابری مجلس ، وزارت راه ، سازمان حفاظت محیط زیست ، وزارت کشور ، ریاست جمهوری ، مجمع نمایندگان استان گلستان و استانداری آن استان بود و نه درخواست دیدار حضوری با استاندار ” ( لینک هفتم در پاورقی ) یعنی اینکه از نظر من ، حتی اگر دوستان در گلستان به گرمی هم مورد استقبال قرار می گرفتند و استاندار هم با آغوش باز آنها را می پذیرفت ، باز نفس رفتن به گلستان دیدار با استاندار گلستان بی فایده بود . چرا که در این پروژه نقش اصلی را وزارت راه ، سازمان حفاظت محیط زیست و وزارت کشور ایفا می کنند و نه شخص استاندار گلستان . اتفاقا” مژگان جمشیدی هم به عنوان یکی از برنامه ریزان حاضران در آن سفر ، عملا” به نوعی حرفهای بنده را تایید می کند و می گوید ” در استانداري گلستان به ما گفته شد در شرايطي كه دو تن از معاونت هاي سازمان حفاظت محیط زیست با اين پروژه موافق هستند ، چرا شما به اينجا آمده ايد و اعتراض مي كنيد ؟ .. نمونه اش ساخت پتروشيمي گلستان است كه با وجود تصويب و فروش سهام به مردم ، سازمان محيط زيست ايستاد تا مكان آنرا تغيير داد ؛ خوب چرا سازمان محيط زيست درباره پارك ملي گلستان اينگونه مقاومت نكرده است ؟ ” . ( لینک هشتم در پارقی ) . پس همانگونه که خود دوستان هم کم کم متوجه شده اند ، سرچشمهء کار در جای دیگریست . من در کامنتی که برای مژگان جمشیدی نوشتم ، عرض کردم ” ما هنوز در به در به دنبال چند نفر می گردیم که بتوانند یک مطلب کارشناسانه دربارهء سیستم زیستی جنگل گلستان ، عواقب مخرب جاده کشی خارج از استاندارد در آن و از آن مهمتر ، طرحی جایگزین برای چنین جاده ای بنویسند . والبته هنوز پیدا نکرده ایم! ” . ( لینک نهم در پاورقی ) . و نقطهء شروع کار ما باید ارسال این گزارش به مقاماتی باشد که در وبلاگ ناصر کرمی لیست کرده بودم .
    بهر صورت مجددا” برای دوستانی که تقبل زحمت – و حتی خطر! – کردند و به گلستان رفتند ، خسته نباشید می گویم . اما امیدوار هم هستم که آن دوستان بهرحال یک جلسه ای بگذارند و نظرات ابراز شده را مرور کنند و از ماوقع یک جمعبندی بزنند تا در اقدامات آینده و یافتن راهی موثر برای دفاع از محیط زیست ایران از آن استفاده کنیم . و البته هر تصمیم علمی و معقولانه ای هم که گرفتند ، برای اجرایش روی بنده هم – در هر زمینه ای که باشد – حساب کنند!
    ببخشید اگر بسیار نوشتم
    لینک اول – http://isdle.ir/news/index.php?news=2291
    لینک دوم – http://naserkarami.blogfa.com/comments/?blogid=naserkarami&postid=397&timezone=12642
    لینک سوم – http://isdle.ir/news/index.php?news=2266
    لینک چهارم – http://isdle.ir/news/index.php?news=2284
    لینک پنجم – http://isdle.ir/news/index.php?news=2267
    لینک ششم – http://isdle.ir/news/index.php?news=2288
    لینک هفتم – http://naserkarami.blogfa.com/comments/?blogid=naserkarami&postid=397&timezone=12642
    لینک هشتم – http://isdle.ir/news/index.php?news=2267
    لینک نهم – http://greenblog.ir/archives/31968#comments

  3. محمد درویش نویسنده

    درود بر لطيف عزيز …
    خوشبختانه يا متاسفانه اين فقط نظر تو نبود. برخي ديگر از دوستاني كه به هر دليل حاضر نشدند تا در اين رويارويي شركت كنند، نيز با دستاويز قرار دادن همين برخورد امنيتي، كوشيدند تا بازخوردهاي ارزشمند اين سفر را كم رنگ جلوه دهند.
    در ضمن من گزارش مفصلي – پيش تر – در باره دلايل وقوع سيل در تنگراه و شيوه مقابله با آن نوشته و در مهار بيابان زايي در چند شماره منتشر كرده ام.
    همچنان باور دارم كه طرفداران محيط زيست بايد در سه جبهه و همزمان به رويارويي خويش با طبيعت ستيزان ادامه دهند.
    نخست به صورت كسب معرفت و افزايش آگاهي علمي خويش؛ دوم در دنياي مجازي براي انتقال آگاهي ها و افزايش ظرفيت سازي فرهنگي و سوم به صورت حضور فيزيكي و شركت در چنين تجمعاتي.
    ما حرف حق مي زنيم و نبايد از عواقب زدن حرف حق مان بترسيم.
    درود.

  4. عبداللطیف عبادی

    ممنونم از منعکس کردن توضیحاتم . البته تصور می کنم خواندش از حوصلهء کسانی که مستقیما” در جریان ماجرای استانداری گلستان نبوده اند خارج است . ولی بهرحال نوشتم تا دوستانی که ذهن تشکیلاتی دارند و مایل به ادامهء این کار نیک هستند یک مقدار عمیقتر به ماجرا نگاه کنند .
    اما دربارهء ” ترس ” . ببینید ، شما در مصاحبه با سبزپرس گفته بودید ” مسئولان استانداری گلستان در ابتدا از مواجهه با ما ترس داشتند ” . اینجا هم بر نترسیدن تکیه می کنید . من در واقع احساس می کنم بین مسئولین ذیربط در امر محیط زیست و نیز طرفداران محیط زیست یک ” ترس متقابل ” و در عین حال کاذب و بی دلیل از هم وجود دارد . یک طرف می گوید ” پنجاه نفر نیرو بردیم برای مانور قدرت! ” ، یک طرف هم صد نفر نیرو آورده بود برای عرض اندام! . این طرف می گوید نمی ترسیم ، آنطرف هم می گوید نمی ترسیم! . من می گویم اصلا” چرا باید از هم بترسیم؟ یک تعداد مسئول و مقام در دوایر مختلف دولتی قصد دارند که بهرحال به مردم تحت اداره شان در شهر یا استانشان خدمتی کنند و تا حد ممکن مشکلات معیشتی و مواصلاتی شان را حل نمایند . یک تعداد از دوستداران محیط زیست هم صادقانه و مشفقانه تذکر می دهند که مبادا حین انجام این خدمت لطمه ای به منابع طبیعی مملکت وارد شود . بنده معتقد هستم که اگر این اختلاف نظرها بین مسئولین ذیربط و دوستداران طبیعت وارد ” زمین علمی ” و فضایی کارشناسی بشود ، نتیجه ای بسیار مثبت ، سریع و موثر خواهد داشت تا اینکه بخواهد در جوی احساسی و سنگین و صرفا” اعتراضی مطرح شوند . من تصور می کنم به میزانی که از زبان و شیوه ها و ابزار کارشناسی فاصله بگیریم ، به همان میزان وارد یک فضای مملو از بی اعتمادی و سوء تفاهم میان خود و مقامات ذیربط در امر محیط زیست می شویم . یاسر در جایی نوشته است که ” ما دویست نفر آدم داشتیم که میخواستند برای تجمع اعتراضی به استانداری گلستان بروند ولی چون مجوز ندادند فقط نمایندگانشان را فرستادیم ( نقل به مضمون ) . من به ایشان عرض می کنم : خب عزیز من شمایی که دویست نفر آدم دارید و سی چهل نفرشان حاضرند حتی تا گرگان هم قدم رنجه کنند ، پس چرا با اینهمه نیروی فعال و کارشناسانی که دارید – یا داریم – یک نشست علمی چهار ساعته با حضور اهل فن و مسئولین سازمان محیط زیست و وزارت راه و نمایندگان مجلس در همان تهران برگزار نکردید تا برای اولین بار کارشناسان و متولیان امر و دوستداران طبیعت یکجا بنشینند و حرفشان را بهم بزنند؟ الحمدالله دو سه وبسایت و بیست وبلاگ و چهار پنج روزنامه هم داریم که خبرش را داد و قال کنند و پوشش بدهند .
    بهرصورت هر چه بود گذشت و دست همه هم درد نکند . امیدوارم که از اینجا به بعد قدمهایمان را محکمتر و البته یک مقدار با مطالعه و احتیاط بیشتر برداریم .

  5. محمد درویش نویسنده

    درودي دوباره …
    من پيش تر هم توضيح دادم كه براي بررسي دقيق و علمي موضوع يك هيات كارشناسي مركب از 8 نفر از متخصصين گوناگون به منطقه عزيمت كردند و حاصل آن ماموريت كه در چندين نوبت تكرار شد و در طي آن با مقامات محلي هم گفتگو شد، اين بود كه با احداث محور جايگزين گليداغي مي شود اين مشكل را به صورت ريشه اي حل كرد.
    هرگز دوست ندارم پيش بيني ام درست از آب درآيد؛ اما در همان گفتگو به مشاور عالي استاندار و نماينده مجلس گفتم: اگر سيلي با دوره برگشت 50 سال به بالا دوباره در گرگان رود – محور تنگراه – رخ دهد؛ باز هم ويراني به بار آورده و خسارتي سنگين به جاي مي نهد و همه تاسيسات و جاده و پل را با خود مي برد!
    اين را اينجا هم نوشتم تا همه به يادشان بماند.

    در مورد اين كه چرا بايد از هم بترسيم؟ هم باهات موافقم. ترس از ناداني مي آيد رفيق من. شوربختانه بايد اعتراف كرد كه ناداني اغلب مديران در مواجهه با ملاحظات محيط زيستي، سبب ترس آنها از طرفداران و فعالين اين حوزه را مي آفريند.
    درود …

  6. علی شفیعی

    درود بر همه شما
    کانون عالی گسترش فضای سبز و حفظ محیط زیست در ابتدای سال 1386 طرح برگزاری ((همایش را و توسعه پایدار)) را همزمان به سازمان محیط زیست و وزارت راه و ترابری ارائه کرد. یکی از موضوعات این همایش دقیقا همین موضوعی است که مدنظر جناب عبادی است. جالب اینجاست که وزرات راه طرح را به شرط حضور مسئولین سازمان محیط زیست پذیرفت اما علیرغم چندین جلسه پیگیری و … در سازمان هرچه زدیم به در بسته خورد.
    فرصتی بود که وزرات راه ژذیرفته بود حتی تقبل هزینه هم کرده بود. ولی مدیران وقت سازمان که از شدت لیاقت نمی دانستند چه بکنند! به هدر دادند(دلایل عجیب غریبی هم داشتند که از حوصله این بحث خارج است.)
    البته موضوع مجددا به جریان افتاده و امیدواریم که منجر به برگزاری نشست نتیجه بخش و موثر شود. اما…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.