یکی از بدشانسیهای محیط زیستیهای ایران این است که، روزشان همواره عزای عمومی است! دارم از روز جهانی محیط زیست، یعنی پنجم ژوئن حرف میزنم که برابر است با 15 خرداد! روزی که در جمهوری اسلامی ایران – به احترام رخداد 15 خرداد 1342 – به عنوان یک روز عزای ملّی در تقویمها با رنگ قرمز مشخص شده و تعطیل است.
اینک امّا در نوشتار پیش رو که با عنوان: «وقتی روز طبیعت شب میشود»، در مردمک هم منتشر شده است، خواهید دید که بدشانسیها فقط به 15 خرداد محدود نمیشود و انگار ناف محیط زیستیها را در این سرزمین با بدشانسی بریدهاند! نبریدهاند؟
وقتی روز طبیعت شب میشود
«ما و مناسبتهای جهانی»
در طول نیمقرن گذشته میتوان به جرأت ادعا کرد که محیط زیست، همواره در شمار مظلومترین و بدشانسترین حوزههای حیات اجتماعی مردم ایران قرار داشته است؛ مردم ما معمولاً حتا مجال ندارند تا به محیط زیست فکر کنند، چه رسد به این که بخواهند برایش دل بسوزانند و مانند یک سلحشور جان برکف از حقوق و منافع برحقش به دفاع برخیزند؛ همان گونه که در اصل 50 قانون اساسی ایران نیز بر آن تأکید شده و حفظ محیط زیست را در شمار وظایف شهروندی یکان یکان از ایرانیان معرفی کرده است.
در بارهی این که چرا مردمان ساکن در کشوری که برخوردار از یکی از 5 طبیعت و چشمانداز ممتاز جهان است، تا این اندازه باید نسبت به ملاحظات محیط زیستی بیتفاوت و سهلانگار باشند، تاکنون سخنان و تحلیلهای فراوانی گفته شده و به رشتهی تحریر درآمده است. امّا شاید بتوان برآیند همه علتها را در فقر دانایی دانست؛ فقری که از دو نارسایی عمده در کشور، یکی در حوزهی فرهنگ و دیگری در حوزهی مدیریت سرچشمه میگیرد و هم آنها را متأثر میکند.
اینک امّا نمیخواهم به چرایی این فقر بپردازم، بلکه مایلم تا به بهانهی تعطیلات طولانی نوروزی که سرانجام به پایان رسید! به یکی دیگر از بدشانسیهای طبیعتدوستان در ایران اشاره کنم؛ رخدادی که البته ریشه در وزن پایین و ناچیز گرایههای محیط زیستی در وطن دارد و آن هم ریشه در همان آفتی که پیشتر به آن اشاره کردم.
نخستین روز نوروز، روز اعتدال بهاری، بر بنیاد یک رسم دیرین که سابقهاش به سال 1969 میلادی باز میگردد، با عنوان روز جهانی زمین گرامی داشته شده و از سوی سازمان ملل متحد، به رسمیت شناخته میشود. ابتکاری که یک آمریکایی به نام جان مک کانلی آن را بنیان نهاد و مورد استقبال دبیرکل وقت سازمان ملل متحد و کارشناسان یونسکو هم قرار گرفت. امّا در ایران، هرگز این روز جدی گرفته نشد. میدانید چرا؟ زیرا در نخستین روز فروردین کسی را نمیتوانی پیداکنی که بخواهد برای برپایی و گرامیداشت یک آیین جهانی تدارک دیده و یا شرکت کند! بنابراین، این فرصت تاریخی عملاً از دست رفت و مثل خیلی فرصتهای دیگر در این بوم و بر سوخت!
پس از آن، یعنی در دومین روز بهار، مصادف با 22 مارس، در حالی که مردمان 195 کشور عضو سازمان ملل متحد روز جهانی آب را جشن میگیرند، در ایران به ندرت حتا میتوانی مدیر مسئولی در حوزهی آب یا محیط زیست یا منابع طبیعی را بیابی که بخواهد در مورد فواید آب و ضرورت پاسداشت بهینهی این عنصر حیاتی زندگی و روز جهانی 22 مارس سخن رانده و مصاحبه کند. غمانگیزتر آن که رسانههای دیداری و شنیداری ما هم اغلب در خواب نوروزی به سربرده و دریغ از اندک اشارهی مؤثری به چنین رویداد مهمی، به خصوص برای ایرانیانی که چند سال است در مرز تنش آبی به سر میبرند و از نامدیریتهای بخش آب کشور، آسیبهای فراوانی دیده و میبینند. انگار وقتی روزنامهها تعطیل هستند، صدا و سیماییها هم یه جورایی باید در بیخبری خیامی غوطهور باشند!
و امّا سوّمین رویداد جهانی که برای چهارمین سال پیاپی در ایران شهید شد، ساعت زمین بود. ابتکاری که از سال 2007 در کشور استرالیا جرقهاش زده شد و امسال مردمان حدود پنج هزار شهر در 125 کشور جهان از این ابتکار حمایت کرده و در اعتراض به روند شتابناک انتشار گازهای گلخانهای و جهانگرمایی، از ساعت 20:30 به وقت محلی، چراغهای خود را خاموش کردند. این اتفاق باید در ساعت 8:30 بعداز ظهر روز شنبه، هفتم فروردین ماه (27 مارس) میافتاد، اما دریغ از کوچکترین همراهی بخشهای دولتی و خبررسانی صدا و سیما برای پیوستن ایران به این آیین سبز ارزشمند در جهان. جالب اینجاست که وقتی به میزان صرفهجویی انرژی برق در کشورهایی نظیر چین، روسیه، فرانسه و حتا مصر و پرو و اندونزی پی میبریم و اخبار آن را تعقیب میکنیم، بیشتر افسوس میخوریم که چرا وزارت نیرو باید از چنین ابتکار سودمندی در ایران حمایت نکند؟
و بدینترتیب، حدیث تکراری تعطیلات نوروزی با شهادت سه رخداد مهم زیستمحیطی جهان در وطن به پایان رسید و تا روز جهانی محیط زیست که همه ساله با 15 خرداد (روز عزای ملّی) مصادف شده، طرفداران محیط زیست در ایران میتوانند خوش باشند و دستکم خود را برای مراسم روز دوّم اردیبهشت (22 آوریل) یا روز زمین، آماده کنند.
به قول لوطيهاي ميدون شوش،ديگه نبود؟
يكي بياد وسط فقط سينه بزنه!
كار ديگه اي نميشه كرد. درويش من، اين ملت را بكشي توي اين سيزده روز اگر قرار باشه جونشون را هم تقديم عزراييل عزيز كنند فقط به صورت اجل معلق است (تصادفات)، در غير اينصورت عزراييل هم بايد تعطيل كند. ارادتمند
اجل معلق را در برابر تصادف خوب اومدی رفیق شب زنده دار من!
درود …
دارم يكي دو تا از اپيزودهاي planet earth (شاهكار آتنبرو) را دانلود ميكنم كه الحمدا.. سرعت آنقدر بالاست! كه براي يك اپيزودش يك ساعت بايد منتظر شوم. البته شبكه 5 ظاهرا تمام 12 اپيزود را در عيد پخش كرده كه من چون اصلا به غير از “فيتيله” عمو قناد عزيز برنامه ديگري نديدم! نتوانستم دوبله شده اين شاهكار بزرگ سينماي مستند را ببينم.
پاسخ:
امیرجان، دم محله ما مجموعه کامل این مستند را در شش دی وی دی و زیرنویس فارسی و کیفیت مطلوب به قیمت 7 هزار تومان می شود خرید. آنقدر پی سی محترم را فشار نیاور رفیق!!
سلام، دقیقا از روز اولی که به فکر رستاک افتادیم با همین مشکل رو به رو شدیم. تازه ما که دانشجو هستیم اردیبهشت هم فصل امتحانات میان ترممون هستش!
پاسخ:
بله این هم از دیگر بدشانسی های محیط زیست و رستاکی ها! راستی از شریفی عزیز چه خبر؟ کم پیدا شده اند! نشده اند؟
درویش جان موضوع فقط محیط زیست نیست… دو سال است که تلاش می کنم تا برنامه ی جهانی (آموزشی)اندازه گیری شعاع ظمین را که درست در روز سال نو ی ما هست برگژزار کنم و چه دردسر هایی که نمیکشیم(من و همکارانم)و البته با حداقل ها شده است. پارسال هم برای سال جهانی نجوم روز 13 به در با زجر فراوون برنامه ی صد ساعت نجوم را برگزار کردیم و ….یکی قصه است پر از آب چشم…
و دیگر این که(البته با شرمندگی) اعتدال بهاری درست است .انقلابها برای زمستان و تابستان است…
ممنون
پاسخ:
پژمان جان شرمنده! آنقدر صحبت از انقلاب کردیم به جای اعتدال! که ناخواسته هر جا سخن اعتدال باید باشد، انقلاب می درخشد!!
درویش خانا
عیب کار اینجاست که اگر وزارت نیرو دربارهساعت زمین صحبت کند قاطبه مردم نه تنها این پیشنهاد را قبول نمی کنند بلکه به دلیل عدم اعتماد شیشکی هم می بندند.
ولی هنگامی که جناب سررشته دارممالک محروثه با من تماس گرفتند تا جایی که امکان داشت نیم ساعتی چراغ ها را خاموش کردم
به وبلاگ برادران امیدوار هم سری بزنید جالب است!
سفر در 50 سال پیش
پاسخ:
نشانی اش را برایم بنویس.
درویش خان درباره باغ کشاورزی گرگان که دوستان در شرف بلع و هضم ان هستند چرا چیزی نمی نویسید؟
پاسخ:
گزارش سال قبل مرا در این باره فراموش کردی؟!
درویش خان چشمه مردمک را هم که کور کردند!
اسپندی دود کنید برای خودتان
می کنیم برای خودمان و می کنند برای خودمان! نگران مباش اشکار جان.
آدم متاسف می شه
انگار هر چی بر سرمان می آید از نادانی و
گاه نا آگاهی خودمان است
دلمان به همان دو سه برنامه کوتاه ِ محیط زیستی ِ
رسانه ی مثلن ملی خوش بود که آن هم به یغما رفت!
جناب درویش:
همه تماشا می کنیم. همه چیز آرومه. روزها هم از پی هم میاد و میره. روزها و جشنهای ایرانی یادمون رفته. جشنهای طبیعت ایرانی هم همینطور.
توقع از کدام مردم داریم. با کدام فرهنگ با کدام معیشت با کدام افق روبرو؟
ببین دیازپام 10 خورانده اند خلق را……..
درود بر جناب باقری عزیز و دلسوز.
می فهمم که چه می گویی برادر … با تمام سلولهای بدنم درک می کنم.
چاره ای نیست! باید بیشتر تلاش کرد و فریاد زد تا خواب ختگان آشفته گردد!
آقای عبدل الصیف عبادی شما ایرانی ها را متقلب و متوحش قلمداد میکنید و میگوئید به عقب برمیگردند وانهارا ادم نمیدانید پس چرا میگوئید همه جمع شویم و به دوستان هم بگوئیم به سایت مهار بیابان زائی رای دهیم این تقلب نیست به این سایت خوانندگان ان باید رای دهند وقتی که دلشان بخواهد از همین پارتی بازی ها و نان قرض دادن ها نبوده که ایرانیان را به اینجا رسانده فحش های عبدالطیف عبادی به همین سایت را خیلی ها خوانده اند حالا چطور شده هندوانه رنگ می کنید ان پشت چه خبر هائی است. من به این سایت رای دادم اما شما که میگوئید در اروپا چنین و چنان است هیچکس دست از پا خطا نمی کند انجا از ترس نمی توانید کاری کنید و همه ان کار ها را میخواهید اینجا بکنید .
نان تان توی روغن میافتد
پاسخ:
محمد عزيز: لطيف اگر ايراني ها متوحش و متقلب مي دانست، آن همه تلاش براي براي تشكيل گروه هايي چون اهل قلم و محيط زيست و كودكان محروم و … نمي كرد. لطيف وطنش را عاشقانه دوست دارد و پاسدار تماميت ارضي آن است. اما به نظرم گاه آنچنان خشمگين مي شود كه كلمات ستيزه جويانه اش با مرام انساني و صلح طلبانه اش پارادوكس پيدا مي كند.
ما بايد بكوشيم تا در نقد رفتار و عقايد آدمها، شخصيت شان را مورد تعرض قرار ندهيم و براي وصل كردن قدم برداريم. وگرنه، دل بريدن كه هنر نمي باشد!
درود …