کامبیز بهرام سلطانی در پنجمین بخش از مقاله اش دست بر روی پاشنه آشیل مدیریت محیط زیست در ایران گذاشته است …
این مقاله وزین را با هم پی می گیریم:
اتحاديه جهاني حفاظت براي سهولت و تشريح هرچه بهتر اهداف و روشهاي مديريتي، جدول شماره 1 را تنظيم کرده است كه در آن مشخص میسازد، اولاً هدف اصلي از حفاظت طبيعت در هر يك از پهنههاي طبيعي متعلق به طبقهبندي ششگانه چيست و ثانياً در كنار هدف اصلي، چه اهداف يا كاربريهاي ديگري میتوانند در سازگاري با هدف اصلي، برنامهريزي، طراحي و به اجراء در آيند.
جدول شماره 1 به وضوح نشان میدهد، كليهاهدافي كه براي طبقه بنديهاي شش گانه مديريتي مورد نظر میباشند، به نحوي از انحاء در جهت حفاظت از طبيعت، تقويت زمينههاي آموزشي و احترام به فرهنگهاي محلي تنظيم يافتهاند. به بيان ديگر، احداث بزرگراه، آتش سوزي، حضور نظاميان و اجراي عمليات نظامي، اجراي اقداماتي كه باعث بروز تغييرات اكولوژيك در طبيعت میشود ( زهكشي، آبياري، معرفي گياهان و جانوران غير بومیو غير محلي، دامداري، زراعت ) در هيچ يك از اهداف مندرج در جدول ذكر نشدهاست.
راهنماهاي اتحاديه جهاني حفاظت، در اكثر زمينههاي حفاظت از طبيعت، در دسترس عموم مسئولين و كارشناسان قرار داشته و در صورت احساس نياز میتوانستهاند از آنها استفاده کنند. البته درست است كه اتحاديه جهاني حفاظت از اعتبار جهاني برخوردار است، ولي امروزه نهادهاي ديگري نيز – مانند نهادهاي زيست محيطي اتحاديهاروپا – داراي پايگاههاي اطلاعاتي بسيار گسترده بوده و دسترسي به آنها از طريق اينترنت به مراتب ساده تر از دسترسي به اطلاعات موجود در يكي از نهادهاي علمی ايراني است!
بنابراين میتوان چنين نتيجه گرفت، از زمان تبديل سازمان شكارباني و نظارت بر صيد به سازمان حفاظت محيط زيست تا به امروز، چه مسئولين امر و چه كارشناسان، ضمن اينكه خود فاقد هرگونه ايده در زمينه مديريت هر چه بهتر پهنههاي طبيعي حفاظت شده بودهاند، از دانش موجود در اين زمينه نيز استفاده نكردهاند.
از تاريخ تشكيل سازمان حفاظت محيط زيست، 1350 خورشيدي، تا بهامروز نمايندگان ايران در اكثر نشستهاي زيست محيطي جهان شركت كردهاند، ولي به دليل عدم توليد انديشه و دانش زيست محيطي در كشور، ظاهراً در مجامع بينالمللي نيز تنها در نقش شنونده ظاهر شدهاند. ضمن اينكه بايد توجه داشت، سازمان حفاظت محيط زيست، حتا در سالهاي بعد از انقلاب نيز، نتوانست خود را از تفكر دوران كانون شكار و سازمان شكارباني و نظارت بر صيد رها سازد. اقدامات اخير در ارتباط با تبادل گونههاي جانوري با كشورهاي همسايه، بي شباهت به ايدههاي مندرج در بندهاي ت، ث و ج قانون شكار و صيد مورخ 1346 نیست. در بندهاي مذكور آمدهاست :
ت – فراهم آوردن موجبات و محيط مساعد جهت تكثير و پرورش حيوانات قابل شكارو صيد،
ث – كوشش در اصلاح نژاد حيوانات قابل شكار،
ج – بررسي و تحقيقات علمی درباره حيوانات قابل شكار .
آنچه كه اصلاح نژاد ناميده شده است و خوشبختانه به نظر میرسد كه سازمان شكارباني و نظارت بر صيد هرگزتوفيق آن را نيافت، در تعارض كامل با اصول اكولوژيك پذيرفته شده در مديريت حيات وحش قرار دارد. اقدام به چنين عملي میتواند به تدريج موجبات از بين رفتن ژنهاي بومی را فراهم آورد. لذا اين هدف شبه علمی نيز فاقد سازگاري با اهداف واقعي حفاظت از طبيعت و حيات وحش است. نكته جالب اينجاست كه امروز نيز همين بند، بدون كوچكترين تغيير درقانون شكار و صيد سازمان حفاظت محيط زيست ( بند ث از ماده 6 ) همچنان وجود دارد . نكتهی اخير بدين معنا قابل تفسير است كه در طول سالهاي 1346 (تصويب مقررات شكار و صيد ) تا 1383( انتشار آخرين نسخه از مجموعه قوانين و مقررات حفاظت محيط زيست در ايران)، هنوز منظور از حفاظت از طبيعت و حيات وحش به درستي درك نشده است. در انديشه حفاظت از طبيعت – بر خلاف دامداري، پرورش طيور، پرورش گياهان زينتي و مانند آن – اين اصالت و ارزشهاي ذاتي طبيعت است كه بايد مورد حفاظت قرار گيرد. در اين مورد كافي است بهاهداف طرح تنوع زيستي انديشيده شود؛ حفاظت از ژن، حفاظت از گونه، حفاظت از اكوسيستم. كاشت گياهان غير محلي و حتا بيگانه – مانند درختان عرعر، اُكاليپتوس، اقاقيا، سرو نقرهاي، و غيره- در اكثر پهنههاي حفاظت شده ايران نيز از همين طرز تفكر غير منطقي نشأت میگيرد. در اين شرايط برخي از نيروهاي صحرايي نيز در برابر پاسگاه خود اقدام به احداث باغچه و پرورش سبزيجات میکنند. هيچ نهاد زيست محيطياي به دست خود گونههاي بيگانه گياهي و جانوري را وارد طبيعت سرزمين خود نمیكند. اين همه و همه نشان از آن دارد كه در ايران فلسفه حفاظت از طبيعت كه میبايست زيربناي كليه اقدامات بعدي باشد، يا اساساً وجود ندارد و يا – آنچه كه بيشتر به واقعيت نزديك است – به انحراف كشيده شدهاست.
ادامه دارد …
عالی بود … درود بر استاد بهرام سلطانی و ممنون از درویش عزیز.
زنده باشی هومان جان.
فردا در اصفهان می بینمت …
عالی بود . هم دست بهرام سلطانی درد نکند هم درویش عزیز برای نقل مطلب. اجازه هست در وبلاگ مطلب را لینک کنم؟
خواهش می کنم.
اجازه لازم نیست پیام جان.
درود …
من فکر می کنم نمایندگان ِ ایرانی در نشست های زیست محیطی بین المللی گاهی حتا نقش ِ شنونده را
نیز نداشته اند ؛ و مستمع آزاد شرکت کرده اند!
و گاه در حال چرت زدن هستند! نیستند؟